~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
🍁مرتضی با اینکه به شدت شیطنت داشت، و گاهی مردم را در بچگی اذیت میکرد، اما آخر شوخیهایش هر طوری که بود از فرد مقابل حلالیت میطلبید و تا او را راضی نمیکرد، او را رها نمیکرد.
🍁البته نصیحت های مادر در مورد حق الناس نیز او را مجبور میکرد که جدی تر به این موضوع بپردازد و کم کم تا پا به عرصه جوانی گذاشت، شیطنت هایش را کنار گذاشت و مرد خدا شد.
✍🏻برگرفته از کتاب میثم نشر شهید هادی
#شهید_مرتضی_شکوری❤️
♡سنگر دل♡
سلام رفقا .عیدتون مبارک 😁🌹🌹🌹 تبریک های عیدتون رو به همراه یه جمله زیبا و قشنگ به عنوان عیدی برامون
چیشد؟یعنی هیچکس نمیخاد عید رو تبریک بگه😐😂💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╭─━─━─• · · ·
#استوری | #story📱
.
.
عـــیـــد ســعــــیـــد مـبـعــث
پـــیــــامـــبـــر مــــهـــربـــانۍ
حــضــــرت مــحـــــمـــــد ﴿ ﷺ ﴾
بــرتــمـــام مـسـلـمـانـان مـبـارڪ💐
#رسول_الله
| #عید_مبعث 🍃🌺
#شهید مدافع امنیت
🌷حسن عشوری
ولادت:۱۳۶۸/۵/۲۴
شهادت:۱۳۹۶/۳/۲۴
مصادف با ۱۹رمضان
محل شهادت:چابهار
درگیری گروهک تروریستی
الگو برداری از شهداء
مختصر ویژگی های
🌹شهید_حسن_عشوری
همیشه برایم مثل یک استاد بود از زندگی شهدا صحبت میکرد خصوصیات آنان،نحوه زندگی وشهادتشان هر وقت سوالی در مورد شهدا داشتم سریع برایش میفرستادم و جواب میداد
خودش را وقف آنان کرده بود حسن آقا همه چیزش حساب شده بود
عمل پاک ،نیت خیر ،شب زنده داری ،توجه به نماز اول وقت
در خیلی از عملیات ها شرکت میکرد چون کار برای رضای خدا بود ، اصلا کارهایش رابرایمان ارایه نمیداد همیشه همه چیز را مخفی میکرد
به شدت مهربان و دلسوز بود همیشه دوست داشت به مردم خدمت کند
دوستانش بعد شهادت میگفتند:
همیشه تقاضا میکرد در سخت ترین و دور افتاده ترین مکان اورا به ماموریت بفرستند
مرد روز های سخت بود،از همان دوران کودکی با اعمال و رفتارش راهش را پیدا کرده بود
هر وقت در مراسم شهدا یا دعایی شرکت میکرد در تنهایی خود فرو میرفت آنقدر اشک میریخت که گویا با خدای خود قول و قراری دارد... آری خدا تو را چه زیبا خریداری کرد
#راوی_مادرشهید
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
شادی_روح_شهدا_صلوات 🌷
💟اخلاق شهدایی
باختران كه بوديم جنب مسجد تركان، پيرمردي مغازه داشت كه با انقلاب و اسلام ميانه خوبي نداشت، چهره و لبخند آقا مهدي و احوالپرسي هايشان در پيرمرد تأثير گذاشته بود.
پيرمرد مي گفت: من اصلاً با شماها ميانه خوبي ندارم ولي نمي دانم اين يكي چطوري توي دلم جا گرفته، بي نهايت دوستش دارم، نمي آيد دلتنگش مي شوم.
از آقا مهدي پرسيدم: چطوري اين پيرمرد را آرام كردي و در او تأثير گذاشتي؟
با لبخند مليحی که کرد گفت : به تاسی ازذره ای عمل به شیوه و رفتار پیامبر و ائمه (س) ..😇☝️
شهید مهدی خوش سیرت🌹
#بشیم مثل شهدا
اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#مبعث
♡سنگر دل♡
💟اخلاق شهدایی باختران كه بوديم جنب مسجد تركان، پيرمردي مغازه داشت كه با انقلاب و اسلام ميانه خوبي
چقدر قشنگ 😍😍👌
واقعا یاد بگیریم از شهدا👌😃
#طنز_جبهه😂
موقع خواب بهمون خبر دادن که امشب رزم شب دارین؛ آماده بخوابین🖐🏻
همه به هول و وَلا افتادیم و پوتین به پا و با لباس کامل و تجهیزات نظامی خوابیدیم 😎👌
تنها کسی که از رزم شب خبر نداشت حسین بود؛ آخه حسین خیلی زودتر از بچه ها خوابیده بود...
🌜نصفه های شب بود که رزم شب شروع شد.💥با صدای گلوله و انفجار از جا پریدیم.
بچه ها مثل قرقی از #چادر پریدن بیرون و به صف شدیم
خوشحال هم بودیم که با آمادگی کامل خوابیدیم و کارمون بی نقص بوده 😎
اما یهو چشممون افتاد به پاهای بی پوتینمون 😐😨
و تنها کسی که پوتیش پاش بود حسین بود 🤨
از تعجب داشتیم شاخ در می اوردیم😳
آخه ما همه شب موقع خواب با پوتین خوابیده بودیم و حسین بی پوتین‼️
به بچه ها که نگاه کردم دیدم از تعجب نزدیک بود کُپ کنن
فرمانده با عصبانیت گفت: مگه نگفتم آماده بخوابین و پوتین هاتونو دمِ در چادر بذارین؟😡
این دفعه رو تنبیه تون می کنم که دفعهٔ دیگه حواستون جمع باشه زود باشین با پای برهنه دنبالم بیاین..
صبح روز بعد همه داشتیم پاهامونو از درد می مالیدیم 🤕
مدام هم غُر می زدیم که چطور پوتین از پاهامون در اومده!؟🤔
یهو حسین وارد شد و گفت: پس شما دیشب از قصد با پوتین خوابیده بودین؟😁😅
همه با حیرت نگاهش کردیم و گفتیم: آره! مگه خبر نداشتی قراره رزم شب بزنن و ما باید آماده می خوابیدیم؟
حسین با تعجب گفت: نه! من خواب بودم، نشنیدم😢
بچه ها که شاکی شده بودن گفتن:
راستی چرا دیشب همهٔ ماها پاهامون برهنه بود جز تو؟ 🤨🧐
حسین که عقب عقب راه می رفت ، گفت: راستش من نصف شب بیدار شدم، خواستم برم بیرون چادر که دیدم همه با پوتین خوابیدن، گفتم حتما خسته بودین و از خستگی خوابتون برده و نتونستین پوتیناتونو در بیارین☺️
واسه همین اومدم ثواب کنم و آروم پوتین هاتون رو در آوردم، بد کاری کردم؟ 😊😄
آه از نهاد بچه ها دراومد😫
حسین رو گرفتیم و با یه جشن پتوی حسابی حالشو جا آوردیم😂🙃😅😂😂
https://eitaa.com/sangaradel
📷عکسی ماندگار🥺
احسان رجبی، عکاس این صحنه اینطور تعریف می کنه:
بچه ها خیلی روحیه شون کسل بود؛ آتیش شدید دشمن هم مزید علت خستگی بچه ها شده بود. یه دفعه صدای شادی بچه ها بلند شد. برگشتم، دیدم پوراحمد و امیر و چند نفر دیگه اومدن خط برا سرکشی، بچه ها انقدر به اینا علاقه داشتن که روحیه شون کلاً عوض شد. ۱۰ ، ۲۰ دقیقه بیشتر نگذشته بود که یه خمپاره پشت خاکریز خورد، گرد و خاک عجیبی بلند شده بود؛ همینکه گرد و غبار نشست دوربینم رو برداشتم تا ببینم چه خبره. رفتم جلوتر که این صحنه رو دیدم. دو تا عکس ازش گرفتم، یکی از تموم بدنش، یکی از صورتش (همون عکس معروف) یه قطره خون رو لبش بود. دیدم امیر تو اون حالت تا حال خودشه و داره زیر لب زمزمه ای می کنه. رفتم جلوتر ولی متوجه حرفش نشدم. همون موقع بود که دیگه شهید شد🕊️🌹
هیچ وقت فکر نمی کردم که عکسی که می گیرم به این اندازه مشهور شود.خوشحالم از این که این عکس آرامش خاطری است برای همه خانواده های شهدا.آنها که عکس و تصویری از شهادت فرزندانشان ندارند و نمی دانند چه حالی داشته وقی به شهادت رسیده است. وقتی خانواده های شهدا آرامش و زیبایی شهید حاج امینی را می بینند قطعاً تسلی پیدا می کند.
گفته می شود تا کنون هشتصد هزار نسخه از این عکس چاپ شده است اما من نمی دانم، الان مادر این شهید کجاست؟ شنیده ام از تهران کوچ کرده است. پدر شهید، فوت کرده و مادرش در یکی از روستاهای ساوه به سر می برد. نمی دانم آیا کسی به مادر او سر می زند یا نه؟
دوست دارم یک روز با دوربین سراغ این مادر بروم، مادری که فرزندش، با آرامشی ملکوتی، آنچنان زیبا به شهادت رسیده .🕊
#سالروز_شهادت
[#تلنگر⚠️]
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
میگنآدمها
خیلـیشبیهڪتابهاییڪه📚
میخونند؛میشـن...
رفیق . . . !
نزارخاڪبخوره روۍتاقچه☝️
اگرمیخواۍبندهواقعیباشی،
قرآنبخون وعملڪن
بعدشبیهاونۍمیشیڪهخدامیخواد...🙂
خوشا دلی که تو باشی نگارِ پردهنشینش ✨❤️
🔴 کمیت و کیفیت عبادت
🔹 حاج اسماعیل #دولابی ره:
🔺 در بازار چوب فروشها، در هر حجره روزی چند كاميون چوب معامله میشود، ولی در پايان روز كه سؤال كنی چقدر كاسبی كرده ايد، میگويند مثلاً ده هزار تومان. امّا يك منبّت كار تكّهی كوچكی از آن چوبها را میگيرد و حسابی روی آن كار میكند و بر روی آن نقش میاندازد و همان تكّه چوب را صد هزار تومان يا بيشتر میفروشد.
گاهی اوقات آن قدر نفيس میشود كه نمیتوان روی آن قيمت گذاشت. در اعمال عبادی هم زياد عبادت كردن چندان ارزش ندارد بلكه روي عمل حسابی كار كردن و آن را خوب از كار درآوردن و حقّ آن را ادا كردن نتيجه بخش است.
:
#تلنگــر🧨''. . . '
.
تواسـلام‹بہتوچہ› ‹بہمنچہ› نداریـــم...
اینایےڪہمیبینن یہگناه دارهرواج
پیدامیڪنہمیگـنتذڪــربدیـمفایده
نداره!؛' ...
توتذڪربده[•فحش•بخور ؛•بہتـوچہ• بشنــو :]' تاشریڪگنـاهاوننشــے !'
توهمونلحظہهرآدمےمیخواد'
وجهہخودشوحفظڪنہ''
اولمقاومتمیڪنہ'
ولےوقتےازهمجداشیـن"...
دربیشتراوقاتاینجوریہڪہ
بعداًبہحرفتونفڪرمیڪنہ✨🌱"...
ـ ـ ـ ـ ـ
#امربہمعروفونہےازمنڪر
#واجب_فراموش_شده
#جهاد_تبیین📻
بچہها قدر جوونے و قدرتتون براے پاڪے رو بدونید.
ازش استفاده ڪنید مبادا روزے بخواید با شرمندگے جواب حروم ڪردن این موقعیتاتونو بدید.☝️🏻
اگر تو جوونے پاڪ بودن و بنده خوب بودن رو یاد بگیرید دنیاتونو قشنگ میڪنید🌸
این ڪار واقعا سخت نیست فقط نیازمند اراده و ایمان شماست همین . . .
یڪم ڪه دلتونو نرم ڪنید و سیمتونو از این دنیاے فانے و بےارزش بڪشید بہ راحتے دیدتون عوض میشہ و اوج میگیرید🕊
امتحانش ضرر نداره :)
یڪم خدارو حقیقے دوست داشتہ باش دیگہ ازش دل نمیڪنے 😉😍