eitaa logo
سنگر شهدا
2.5هزار دنبال‌کننده
102.6هزار عکس
8.3هزار ویدیو
98 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
📕 🕊فدایی رفقا... 📆در عملیاتی که در خان‌طومان سوریه 🧨بودیم، خط گردان‌مون پدافندی بود. 🗺آقارضا میگفت: تو شرایط پدافندی، 🔥وظیفه تک‌تیرانداز خیلی سنگینه! 🔫یک تک‌تیرانداز باید تو خط بمونه 🖐🏻و فدایی بچه‌های گردان بشه تا 💥تک‌تک نیروها بتونند خودشونو به ⏰خط دوم برسونند و خودش نفر ☄آخری باشه که به عقب بر میگرده...! 📸این تصویر مربوط به چند روز قبل از شهادت در خان‌طومان سوریه سال ۱۳۹۵ میباشد. 🎙راوی: همرزم شهید 🇮🇷 @sangareshohadababol
📕 🎗غیبت‌کردن! 📆یه روزی از روزهایِ تابستان، من و 🌴آقارضا و دیگر دوستان زیرِ درختی 🌞نشسته بودیم و نزدیک نماز ظهر بود. 🗣یکی از دوستان شروع کرد به صحبت 😟کردن در مورد یکی از دوستان دیگر... 🫣اون لحظه آقارضا رو دیدم، بدونِ کسی 🚶🏻‍♂متوجه بشه اونجا رو ترک کرد و به سمت 😅دیگری رفت تا مثلا یه کاری داره! 🤔بعد این کارِ آقارضا، همه‌ی ما اونجا 😲متوجه شدیم که داریم به سمت غیبت 🤗میریم و آقارضا اینجا را ترک کرده بود. 💫آقارضا در این مواقع با رفتارش، حتی 😇به صورت غیرمستقیم هم نشان میداد 🖐🏻که این کار درست نیست... 📸پ.ن: تابستان سال ۱۳۸۹- تیپ۳ پیاده امامت چالوس 🎙راوی:همرزم شهید(جانباز مدافع حرم آقا فرشید عزیزی) 🇮🇷 @sangareshohadababol
📕 🕊پدرم رفت تا خواب هزاران کودک سوری آشفته نشود... 📆آذرماه سال ۱۳۹۴ که در ریف‌ الحاظر 🧨بودیم،از شهرهای حلب که به تازگی 🥷توسط رزمندگان اسلام آزاد شده بود، 👨‍👩‍👧‍👦مرد، زن و بچه‌های بومی منطقه وارد شهر ⛑شدند و امکاناتی هم وجود نداشت چون تمام 🖐🏻زیر ساخت‌های منطقه از بین رفته بود و در 🍏تحت تغذیه و موادغذایی مشکل اساسی 💌داشتند. آقارضا پیشنهاد دادند غداهای اضافی 🤝را جمع کنیم. البته سعی میکردند این کار به 🤫صورت مخفیانه صورت بگیرد، غذاها رو بین 🧕🏻مردم و بچه‌هایی که تازه در منازل ساکن 🤗شده بودند پخش میکردیم. با اینکه ایده 🦋از طرف آقارضا بود، خیلی تأکید داشتند 🍃اسمی از ایشان برده نشود...! 📸پ.ن: این تصویر مربوط به آذرماه سال ۱۳۹۴ در منطقه ریف الحاضر، دست آقارضا هم بخاطر گلوله قناصه دشمن به گردنش آویزون هست، تو همون عملیاتی که شهید روح‌الله صحرایی شهید شد... 🎙راوی: همرزم شهید 🇮🇷 @sangareshohadababol
📕 👮🏻‍♀مأموریت کرمانشاه 🪖سال ۹۲ در کرمانشاه مأموریت بودیم، من و آقا روح الله و آقا رضا با هم داخل یه اتاق بودیم. 🤗آقا رضا کوچیک جمع ما بود و هر کاری میشد (ظرف شستن و ...) رو آقارضا انجام میداد. 😅وقتی آقا روح الله به من میگفتن مثلا اون کار رو انجام بده من آقا رضا رو نگاه میکردم. 😇آقا رضا به همه و مخصوصا بزرگترا خیلی احترام میگذاشتند. 😥یک روز انقدر مأموریت و تمرین سخت بوده که حال بنده خراب میشه. 😰اون موقع تب کرده بودم و حالم اصلا خوب نبود قرص خوردم و استراحت کردم. 😔از موقعی که حالم بد شده بود تا موقعی که بیدار بشم آقارضا رو دیدم که بالا سَرم بود نگران و مراقبم بود. 🙂کاش همه ی ما مثل شهید رضا حاجی زاده بودیم... 📸 پ.ن: این تصویر مربوط به اعزام به کرمانشاه در سال ۱۳۹۲ میباشد. 🎙راوی:همرزم شهید 🇮🇷 @sangareshohadababol
📕 🌙ماه مبارک رمضان این تصویر مربوط به دوره تکاوری در اصفهان سال ۱۳۸۸ میباشد. 🎙راوی:همرزم شهید 🇮🇷 @sangareshohadababol
📕 🌳دوره جنگل 🗓تابستان سال۱۳۸۷ بود که من و آقارضا و دیگر دوستان یک دوره جنگل در تیپ۳ پیاده امامت واقع در چالوس داشتیم. 🪖در طول مسیر بایستی در ارتفاع باشیم و مسیر هم کاملا سنگ و...بود. این مسیر رو در طی ۷ روز چند نفر به صورت گروه شش نفره می‌رفتیم. 🎒همه دوستان در طول این مسیر کوله داشتیم و وسایل(خیلی سنگین)همراهمون بود؛ یعنی هر کس وسایل‌های خودش را حمل بکنه برایش سخت بود. 💥یکی از دوستان در طول مسیر مشکلی برایشان پیش اومده بود و برایش خیلی سخت بود، اونجا این دوستمان نمیتوانست این کار را انجام دهد. 🙂آقارضا را دیدیم که سریع به کمک دوستمان آمد و بیشتر وسایل‌های این دوستمان را گرفت و در کوله‌اش گذاشته بود! 👮🏻‍♂دو سه تا وسایل دیگه مانده بود که به دوستان دیگر داد تا برای این دوستمان در طول این مسیر سخت نباشه. 📸 پ.ن: این تصویر مربوط به دوره جنگل در تیپ۳ امامت چالوس سال ۱۳۸۷ میباشد. 🎙راوی:همرزم شهید(جانباز مدافع حرم آقا فرشید عزیزی) 🇮🇷 @sangareshohadababol
﷽ 📸| 📕خاطرات‌شهید 💛شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده ☀️روزی از روزهای بسیار گرم تابستان سال ۱۳۹۲ در استان کرمانشاه مأموریت بودیم. سرِ ظهر، یک دشت در منطقه‌ای که مأموریت بودیم، آتش گرفت و نیاز به چندین نیرو برای خاموش‌کردن آن بود🧯🔥 🌞چون در آن موقع از سال هوا بسیار گرم و علف‌ها همه خشک شده بود، یه آتشِ کوچک باعث آتش‌گرفتن کل منطقه میشد🤯🌋 🧯خلاصه با چند نفر از بچه‌ها سریعاً کپسول اطفای حریق گرفتیم و سوار تویوتا شدیم و رفتیم. یکی از بچه‌ها آقارضا بود🛻💚 😨هوا هم خیلی گرم بود. بعد از خاموش‌شدن آتش، اومدیم مقرّ گردان و خیلی هم تشنه بودیم. همه شروع کردیم به خوردنِ آب یخ🚰🧊 🧐اونجا بود که متوجه شدم آقارضا روزه هستش و شروع کردم به دعواکردن با آقارضا که تو چرا با زبون روزه اومدی؟!؛ رضا هم مثل همیشه با آرامش و متانت خاصی منو آروم کرد☺️💔 🎙به راویت: همرزم شهید 🇮🇷 @sangareshohadababol
📕 ❣بویِ شـــــــــــهادت 📆فروردین سال ۱۳۹۰ تو پایگاهی 🪖لبِ مرزِ پاکستان با بچه‌های مشهد 🤝باهم بودیم. 🖐یکی از بچه‌های مشهد اون‌جا ☺️تو دلش افتاده بود که آقارضا با 🥷بقیه‌مون فرق داره و اصرار می‌کرد 📿به آقارضا که تو باید پیش‌نماز ما باشی 💞و همیشه بهش می‌گفت تو شهید میشی! 🥰تو بویِ شَـــــــــــهادت میدی! 😅البته آقارضا هم هیچ‌وقت قبول نمی‌کرد...! 🎙به روایت: همرزم شهید 🇮🇷 @sangareshohadababol
📕 🥷دوره تکاوری اصفهان دوره‌ای بود که ۶_۷نفری با آقارضا داوطلبانه رفته بودیم. ⏰خیلی دوره سختی بود، ۴ صبح بیدار باش بود تا ۱۲ شب. 🧗‍♂صبح ما رو میبردن کوه نوردی، میومدیم پایین صبحونه می‌خوردیم. 🏃🏻‍♂تازه کلاس ها شروع می‌شد ورزش، رزمی، میدان موانع، عقیدتی، کلاس سلاح‌شناسی، میدان تیر و .... 📿کلا ۴ ساعتی وقت داشتیم تو اون شرایط هم نماز شبش ترک نمی‌شد. 📸پ. ن: این تصویر مربوط به دانشگاه علوم و فنون زمینی امیرالمؤمنین(ع) اصفهان سال ۱۳۸۸ می باشد. 🎙به روایت: همرزم شهید 🇮🇷 @sangareshohadababol
📕 🟢شهید مدافع‌ حرم‌ رضا حاجی‌ زاده این عکــــس برای📸 روز تولد هفت‌سالگیِ آقارضاست🥳 که کــــلاس اول دبســــتان بــــود🦋 هدیه تولدش، این میز رو براش خریدیم🧱🪑 که کتاباش رو بالای میز بذاره⤴️ و داداش کوچیکش(رامین‌جان)👶🏻 دیگه نتونه کتاباش رو پاره کنه✂️📄 📸پ.ن: عکس تولد ۷سالگی - ۶ دی سال۱۳۷۳ 🎙به‌ روایت: مادر شهید 🇮🇷 @sangareshohadababol
•[🌹🌱] • 📕 🟢شهید مدافع‌ حرم‌ ♨️رعایــت بیت‌المـــــــال ∘ اگه‌داخل‌ِپادگان‌یاجَمع‌کسی‌چای‌نمی‌خواست ∘ وبرای‌آن‌شخص‌می‌آوردند،آقارضا‌می‌گفت: ∘ «چــــراوقتی‌میگه‌چــــای‌نمی‌خـــورم، ∘ شمـــا‌براش‌بازهم‌‌چـــای‌میارین‌که‌بعــدش ∘ چای‌اش‌سرد‌بشه‌ومجبوربشین‌بریزین‌دور؟ ∘ چای‌اینجابیت‌ُالماله‌و‌اِســـراف‌وحَـــرام‌میشه!» ∘ دربحث‌بیت‌المال‌،بسیارجدّی‌وحَسّاس‌بود. 📸پ.ن: تصویر مربوط به مأموریت کرمانشاه سال ۱۳۹۱ 🎙به روایت: همرزم شهید 🇮🇷 @sangareshohadababol
📕 👮🏻‍♀مأموریت کرمانشاه 🪖سال ۹۲ در کرمانشاه مأموریت بودیم، من و آقا روح الله و آقا رضا با هم داخل یه اتاق بودیم. 🤗آقا رضا کوچیک جمع ما بود و هر کاری میشد (ظرف شستن و ...) رو آقارضا انجام میداد. 😅وقتی آقا روح الله به من میگفتن مثلا اون کار رو انجام بده من آقا رضا رو نگاه میکردم. 😇آقا رضا به همه و مخصوصا بزرگترا خیلی احترام میگذاشتند. 😥یک روز انقدر مأموریت و تمرین سخت بوده که حال بنده خراب میشه. 😰اون موقع تب کرده بودم و حالم اصلا خوب نبود قرص خوردم و استراحت کردم. 😔از موقعی که حالم بد شده بود تا موقعی که بیدار بشم آقارضا رو دیدم که بالا سَرم بود نگران و مراقبم بود. 🙂کاش همه ی ما مثل شهید رضا حاجی زاده بودیم... 📸 پ.ن: این تصویر مربوط به اعزام به کرمانشاه در سال ۱۳۹۲ میباشد. 🎙راوی:همرزم شهید 🇮🇷 @sangareshohadababol