🍃🌸۱۱ آذرماه سالروز شهادت روحانی مبارز شیخ یونس استادسرایی (میرزا کوچک خان جنگلی)
ابتدا مثل امام حسن(ع) به او خیانت کردند و تنهایش گذاشتند و بعد مثل اباعبدالله(ع) سر از تنش جدا کردند
بله، پاداش مقاومت و مجاهدت در راه خدا چیزی جز " اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد " نیست.
#شهید_میرزا_کوچک_خان_جنگلی🌷
#سالروز_شهادت
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_هفتاد_و_سوم
💢چاهای توالت رو تخلیه نمی کردن
من پیشاپیش بخاطر نقل این خاطره عذرخواهی می کنم ، ولی نمی شود برخی از حقایق رو کتمان کرد و نگفت. همه این خاطرات برگهایی از تاریخ پر فراز و نشیب دفاع مقدس و اسارته و باید بگوش تموم دنیا و بشریت بر روی کره زمین برسه و دنیا بدونه که مردم ایران با چه کسانی می جنگیدن و جنگ ما رو یه اختلاف مرزی ، یا جنگ شیعه و سنی و قومی و زبانی جلوه ندن.
برای هر دو بند که هفت آسایشگاه داشت و تقریبا ۸۰۰ نفر توی این دو بند اسیر بودن فقط شش توالت وجود داشت. اونم تمام وقت در اختیار بچه ها نبود. در شبانه روز فقط چهار ساعت حق استفاده داشتیم. صبح بین دو تا دوساعت و نیم هواخوری داشتیم و بعد ظهر هم یه ساعت ونیم. توی این مدت کوتاه باید ۸۰۰ نفر استفاده می کردن و چاهها سریع پر می شد. چن ماه اول عمدا چاها رو تخلیه نمی کردن. اول کثافات از سنگ می زد بیرون و کار مشکل میشد و بعدش کم کم میومد بالا و تمام سطح داخل توالت رو می گرفت و نهایتا راهروها پر می شد و گاهی به اندازه ای اوضاع خراب و بحرانی می شد که تا یکی دو وجب بالا میومد و اصلا امکان نشستن حتی داخل راهروها هم نبود و در قرن بیستم بچه های مظلوم ناچار بودن که نیم خیز یا ایستاده قضای حاجت کنن و حتی بعضا بعلت کمبود آب یا اصلا نمیشد پاها را شست و با همون پاهای نجس بر می گشتیم داخل آسایشگاه .
از این بدتر این بود که در شبانه روز ۲۰ ساعت رو داخل آسایشگاه زندانی بودیم و درها برومون بسته بود و نه دسترسی به توالت داشتیم و نه شیر آب. در حالی که خیلی راحت میشد گوشه آسایشگاه یه توالت می زدن یا حداقل به خودمون اجازه می دادن این کارو بکنیم . ولی برای تحقیر کردن اسرا و اذیت و آزار روحی و جسمی دادن به بچه ها این کار رو انجام نمیدادن. توالت ما در مدت ۲۰ ساعت داخل تنها یه سطل بزرگ بود که گوشه ای از آسایشگاه گذاشته بودیم و بچه ها یه پتوی رو آویزون کرده بودن.
سطل پر میشد و هر روز دو نفر مسئول سطل دستشویی بودند باید دو طرف اونو می گرفتن و با چه زحمتی می بردن و خالی می کردن که قبلا ماجرای اونو توضیح دادم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_هفتاد_و_چهارم
💢تزریقی های اسارت
وقتی پای ایران و امام پیش میومد آنچنان عزتی از خودشون نشون می دادن که بارها اتفاق افتاد افسران بعثی رو ناچار به اعتراف به این نکته کردن که ما اسیر شماییم نه شما اسیر ما.
در ایران شنیده بودیم که معتادای تزریقی از یه آمپول مشترک استفاده می کنن ، ولی باورمون نمیشد شرایطی پیش بیاد که خودمون به این وضعیت گرفتار بشیم. وقتی که افراد خیلی بدحال رو می بردن بهداری (بهداری که چه عرض کنم، یه اتاقک کوچک با چن تا سُرم و سرنگ و تعدادی قرص و کپسول و باند که اگه همشو جمع می کردی تو یه کارتون جا میشد) هر تعدادی که بودن از پنج نفر تا بیست نفر، همه رو با یه دونه سرنگ و سرسوزن آمپول می زدن. همین مسئله باعث رواج بیماری های مسری بین بچه ها میشد و کسی که می رفت بهداری با یه مرض جدید برمیگشت. بعلت استفاده مشترک از سرنگ، نوعی مرض در اردوگاه رایج شد که تا ایران هم ادامه داشت و تعدادی که مبتلا شده بودند در ایران معالجه شدند.
گذشته از جنبه بهداشتیِ اش ، یه نوع شکنجه محترمانه برای افراد بود و سرسوزن برای نفرای آخر اونقد کُند میشد که انگار یه میخ رو تو بدن فرو می کردن و هم اینکه سوزن بیرون میومد، خون میزد بیرون و جاری می شد. اگه کسی نمی دونست فِک میکرد طرف از پشت چاقو خورده. خلاصه از هر راهی ، حتی تو بهدارای شون برای اذیت و آزار بچه ها کوتاهی نمی کردن و هر چی به فکرشون می رسید فوری انجام میدادن.
آمپول زدن تو اسارت اونقد زجرآور و ترسناک شده بود و امکان ابتلا به امراض مسری بالا بود که بسیاری از بیماران ما ترجیح میدادن اصلا به بهداری مراجعه نکنن و با درد و بیماری خودشون بسازند تا با کمک بهیاران خودمون بتدریج بهبودی حاصل بشه. گذشته از استفاده مشترک از آمپول و خطرات و پیامدای اون، معمولاً و خصوصاً در ماهای نخستین اسارت، رفت و برگشت بیماران به بهداری همراه با تحقیر و کتک کاری بود و حتی بعضی وقتا بیماران بشدت بدحال رو به اتهام تمارض زیر کابل گرفته و می زدند. مجموعه این رفتارای خشن باعث میشد کمتر مریضی باشه که رغبت کنه بلند بشه و برای رفتن به بهیاری ثبت نام کنه.
مریض از نظر بعثی ها کسی بود که در حال جون کندن بود و توانایی کوچکترین حرکتی نداشته باشه. نتیجه این رفتار غیر انسانی این بود که یه مریضی ساده تبدیل به مریضی مزمن میشد و مرگ و میر بین بچه ها در شش ماه اول بشدت افزایش پیدا کرد.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صد_و_شصت_و_پنجمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 9 📿 11 📿12 📿 13 📿 14 📿 15 📿 16 📿 18 📿 19 📿 20 📿 25 📿 26 📿 27 📿 28 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_606_027)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊🕊
فقط یک #آرزو دارم....!!!
گفت:
«توی دنیا بعد از #شهادت فقط
یک آرزو دارم:
اونم اینکه تیر بخوره به گلوم».
تعجب کردیم.
بعد گفت:
«یک صحنه از عاشورا
همیشه قلبمو آتیش می زنه؛
بریده شدن گلوی حضرت علی اصغر»
والفجر یک بود که مجروح شد.
یک تیر تو آخرین حد بردش خورده
بود به گلوش.
وقتی می بردنش عقب،
داشت از گلوش خون می آمد.
می گفت:
آرزوی دیگه ای ندارم مگر شهادت.
#خاطرات_ناب_شهدا
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#التماس_شفاعت
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🔴لشکر اجاره ای قربانی روحانی!
این روزها مباحث زیادی درباره مالیات هنرمندان منتشر شده است و وقتی به پردرآمدترینشون نگاه میکنیم به این افراد برمیخوریم.
آری همان ها که برای انتخاب روحانی تمام اسم و رسمشون رو قربانی کردند و البته از پرداخت مالیات هم معاف شدند.
مردم عزیز ایران آیا افرادی که به خاطر خوشگلی و خوش اندامی و فن بیان و... و بدون سواد خاصی بازیگر و سلبریتی شدند، صلاحیت راهنمایی من و شمارو دارند؟!
🔸️ اینها دوباره در انتخابات 98 میخوان به میدان بیان و از لیست حامیان دولت حمایت کنند، آیا شما بازهم قرار است فریب بخورید؟!
مردم عزیز ایران، بیائیم #درست_انتخاب_کنیم
#سلبریتی_اجاره_ای
#سلبریتی_اجارهای
iD ➠ @sangarshohada🕊
اے ڪه گفتے "عشــق" را
درمان بہ هجران میڪند ..
ڪاش میگفتے ڪه "هجران" را
چہ درمان میڪند؟
پ.ن: #شهید_مسعود_پهلوانی بر بالین #شهید_محسن_علیزاده و #شهید_غلامحسین_لطفی، موقعیت گردان کمیل، منطقه شاخ شمیران عراق ۳۰ آبان ماه ۶۳
پس از شهادت محسن علیزاده و غلامحسین لطفی ۱۰ روز بعد شهید پهلوانی به آنها پیوست...
روحشان شاد🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
( radio P E L A K ) شهید محمد نصر اصفهانی.mp3
6.28M
🎧 #بشونید🎧
( شاخه گلی در طلائیه )
🍂 راز خاک گرم #طلائیه و پیکر سالم شهید...
تقدیم به محضر مطهر #شهیدان_محمد_نصر_اصفهانی و #محمدرضا_حقیقی🌷
راوی: استاد مهدوی ارفع
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_هفتاد_و_پنجم
💢ورزش صبگاهی
اوایل اسارت یکی از فرماندهای بعثی دستور داد که اول صبح باید دور محوطه بدوید و چن دقیقه ای نرمش انجام بدید. خب دستور بدی نبود و علیرغم زخمیا و مریضای بدحالی که داشتیم و نا و رمقی برای دویدن نداشتن، ولی حداقل برای گرم شدن تو اون هوای سرد بد نبود.
پرسید کی حرکات نرمش رو بلده ؟ عبدالمحمد شیخ ابولی اومد جلو و بچه ها رو منظم به خط کرد و چن دوری دور محوطه دویدیم و بعدش تو ردیفای منظم ، حرکات نرمش رو انجام دادیم. برای اولین بار بود که جلوه ویژه ای از نظم و انضباط گروهی در مقابل دشمن به نمایش گذاشته شد و خیلی شیک مثل یه پادگان نظامی با ابهت خاصی حرکات ورزشی انجام شد. انگار نه انگار اسیر هستیم. تعدادی رزمنده ایرانی کنار هم و ورزش صبگاهی و در زادگاه صدام! خیلی باشکوه بنظر می رسید. نزدیک بود چشماشون از حدقه بیرون بزنه. باورشون نمیشد اینا همونای اند که با کابل دنبالشون می کنن و تحقیرشون می کردن! چه عظمتی دارن.
چن دقیقه ای مات و مبهوت به این نظم و حرکات هماهنگ نگاه کردن ، آخرش کاسه صبرشون لبریز شد و نتونستن این وضع و اوضاع رو تحمل کنن. همون که دستور ورزش داده بود، فهمید چه غلطی کرده و داد زد بسه دیگه بسه. چن تا فحش آبدار هم داد و اشاره کرد به تعدادی از نگهبانا. اونا هم نامردی نکردنو با کابل و چوب ریختن سر بچه ها و بزن بکوب شروع شد و ورزش تبدیل شد به تعقیب و گریز و غلتوندن بچه ها تو خاک محوطه. این بیچاره ها چشم دیدن نظم و انضباط و حرکات ورزشی بچه ها رو نداشتن. دیگه هم همچین وضعی تا آخر اسارات تکرار نشد و دو و نرمشی در کار نبود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_هفتاد_و_ششم
💢کابل سه فاز عدنان
فرمانده اردوگاه تکریت یازده یه سرهنگ بعثی خونخوار بود و به نیروهاش گفته بود اینارو به اندازه ای بزنید و شکنجه کنید که گوشتای بدنشون بریزه و بپوسه، ولی تو سرشون نزنید که بمیرن ، ما اسیر کم داریم و برای تبادل اسیرا نیاز به اینا داریم. این مسئله باعث شده بود که بخاطر منافع خودشون معمولا چوب و کابل تو سر بچه ها نمی زدن. ولی یکی از درجه دارای بعثی بنام عدنان که می گفتن مسیحیه و کلا از مسلمونا بدش می اومد و بسیار قوی هیکل و بلند قامت و ورزیده بود ، این قانون را رعایت نمی کرد و بعضی وقتا عمدا با کابلِ سه فاز می کوبید توی سر و گردن بچه ها. اول صبح توی صف دستشویی نشسته بودیم که عدنان آمد. اسمش لرزه بر تن بچه ها مینداخت. بسیار قسی القلب و بی رحم بود و هیچ حد و مرزی رو به رسمیت نمی شناخت.
پشتش به جایی گرم بود و حتی از فرمانده اردوگاه هم حساب نمی برد. آسایشگاه ما «آسایشگاه پنج» همه سر پایین بودیم و منتظر نوبت ، که بی دلیل و حتی بدون گرفتن کوچکترین بهانه ای شروع کرد به زدن. اصلا تصور نمی کردیم با اون زور بازویی که او داشت و معمولا یه کابل سه فاز بسیار قطور و سنگین دستش بود بزنه تو سر بچه ها. با هر کابل که فرود میومد یکی از رو به زمین میفتاد. سرمون پایین بود و تا نوبت به خودمون نمی رسید متوجه نمی شدیم که قضیه چیه!
نزدیک من که رسید سایه سنگینشو احساس کردم. تا خودمو جم و جور کردم ضربه ای به پشت سرم فرود اومد ، انگار یه پتک آهنی روی سرم خورد و احساس کردم کاسه سرم متلاشی شده. از حالت طبیعی خارج شدم و چیزی نمونده بود که بیهوش بشم. از من رد شد و یکی یکی بچه ها رو با همون قدرت تو سرشون زد. اینجور وقتا که تنبیه دسته جمعی بود معمولا به یه کابل اکتفا می کردن و می رفتن. ولی اون روز ظاهرا قصد این جلاد آدمکشی بود نه شکنجه و تنبیه.
چرخشی زد و روحیه آزارگریش ارضا هم نشد و دوباره از اول و دقیقا مثل کابل اول و با همون قدرت دوباره از پشت سر شروع کرد به زدن. بار دوم هم کابل پشت سرم فرود آمد و دنیا جلو چشمام سیاه شد.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صد_و_شصت_و_پنجمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 9 📿 11 📿12 📿 13 📿 14 📿 15 📿 16 📿 18 📿 19 📿 20 📿 25 📿 26 📿 27 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_606_061)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊🕊
🔴 هماهنگی رسانه های وابسته و زنجيره ای برای اقناع سازی #افکار_عمومی برای #مذاکره_مجدد با آمریکا
متأسفانه دولت ناتوان و ناکارآمد روحانی و رسانههای وابسته بهش، در این پائیز برفی، دوباره سر دربرف برده اند و مجدداً در حال تبیین #فریاد_مذاکره هستند.
اقدامی که همیشه با واکنش مردم روبرو شده، چرا که اگر دولتی ها عاقل باشند از یک سوراخ 2بار گزیده نمیشوند، البته اگر عاقل باشند.
6سال و نیم مردم و کشور رو به فنا دادند، بازهم دست از این التماس به بیگانه بر نمیدارند.
یکی نیست به اینها بگه آخه مگه گوجه تولید داخل نیست که الان باید اینقد گرون باشه؟!/حتی عرضه مدیریت #قیمت_گوجه رو هم ندارند، چه برسه به مذاکره با گرگها و روباهان حیله گر و وحشی غربی!
iD ➠ @sangarshohada🕊
#خاطرات_شهید
هميشه پارچه سياه كوچکی
بالای جيب لباس سبز پاسداری اش دوخته شده بود؛ دقيقا روي قلبش...
روی پارچه حک شده بود "السلام عليك يا فاطمة الزهرا".
همه میدانستند حاج محسن ارادت دور از تصوری به حضرت زهرا دارد... هر وقت پارچه سياه كم رنگ ميشد
از تبليغات، پارچه نو ميگرفت و به لباسش مي دوخت....
كل محرم را در اوج گرمای جنوب با پيراهن مشكی ميگذراند.
در گردان تخريب هم هميشه توی عزاداری و خواندن دعا پيشقدم بود.
حاج محسن بين عزاداريها بارها و بارها دم "يا زهرا(س)" ميداد و هميشه عزاداريها رو با ذكر حضرت زهرا(سلام الله عليها) به پايان مي برد.
پ.ن:
#معبرهای ما فرق میکند
با معبرهای شما!!
نوع ِ#سیم_خاردارهایش ... #مین_هایش ...
#فرمـــانده!
تخریبچی هایت را بفرست ...
اینجـا، گرفتار ِمعبر ِ#نفسیم ...
#گناه احاطه کرده تمام خاکریزهایمان را ..
#فرمانده_ی_گردان_تخریب
#شهید_محسن_دین_شعاری 🌷
#گردان_تخریب
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
این وعدہ خداست
ڪہ حق النــــاس را نمے بخشد!
#خـــــون_شهدا حق الناس است
نمے دانم با این حق النـــــاس
بزرگے ڪہ بہ گردن ماســــت،
چہ خواهیم ڪرد؟
#تلنگـــــر
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_هفتاد_و_هفتم
💢کابل و حدقه چشم
ضربات کابلِ اون روزِ عدنان از دردناکترین ضرباتی بود که در اسارت به خودم دیدم. در حالی که بعضی روزا دهها کابل و چوب میخوردیم ولی درد و سنگینی دو کابلی که عدنان تو سرمون زد خیلی بیشتر بود. همه تا مدتها سردرد داشتیم و گیج و منگ بودیم.
یکی از بسیجیای اصفهان به نام سعید دافعیان - که الان هم الحمدلله زنده س و از بچه های خوب و معتقده- بعلت همین ضربات دچار عفونت در ناحیه پشت سر شد و خون و عفونت زیادی زیر پوست سرش جمع شده و بشدت ورم کرده بود و درد عجیبی می کشید.
چند روز این درد ادامه داشت تا به جایی رسید که دیگه نعره می زد و هر چه التماس میکردیم بعثیا برای عمل نمی بردن تا خون و عفونت رو بیرون بکشن. چند بار هم بخاطر داد و فریاد کشیدن کتک کاری شد. تا بالاخره بعد از سه چهار روز بردنش بهداری و بدون بیهوشی و بی حس کردن موضعی ، پوست سرش رو شکاف دادن و عفونت رو خارج کردن.
هادی گفتی سبزواری و رضا علی رحیمی دو رزمنده مظلومی بودند که همون روزا قربانی خشونت عدنانِ بعثی شدند.
سنگینی ضربات کابل باعث از حدقه دراومدن چشم این دو مجاهد اسیر شد. همون روزا شنیدیم عدنان اینکارو با آسایشگاهای دیگه هم انجام داده و با بی رحمی تموم کابلو کوبیده تو سر یکی از بسیجی ها بنام هادی گَفتی. کابل چرخیده بود و خورده بود تو چشمش. ضربت کابل آنقدر شدید بوده که درجا چشمش از حدقه دراومده بود. مشابه این قضیه برای رضا علی رحیمی تکرار شد و او هم از نعمت داشتن یه چشم محروم شد. بسیاری از اسرای اردوگاه یازده تکریت بعلت ضربات عدنان به ناحیه پشت سر ، دچار ضعف بینایی و بیماری آستیگمات شدند. این مورد و دهها مورد مشابه این جنایات وحشیانه را فرزندان ایران زمین متحمل شدند تا آسیب و گزندی به مملکت اسلامی نرسد و عزت و استقلال کشور پایدار بمان.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_هفتاد_و_هشتم
💢پایی که قطع شد
در هر آسایشگاه ۱۰۰ تا ۱۲۰ نفره در اوایل اسارت سی چهل نفر زخمی داشتیم و به مرور و با بهبودی نسبی زخمیا که اکثرا با لطف خدا و خود درمانی بود، بتدریج آمار مجروحا کمتر شد و به هفت هشت نفر در هر آسایشگاه رسید. اینها کسانی بودند که یا نقص عضو داشتند یا شکستگی های شدید و بعثیا حاضر نبودن اونا رو معالجه کنند. بچه های خودمون به اینا کمک می کردن و معمولا با پتو جابجاشون می کردن یا زیر کتفشون رو می گرفتن و حموم و دستشویی می بردن. یکی از بچه ها بنام سید محمد حسینی از آمل که استخون پاش شکسته بود و بشدت درد می کشید و بعثیا هم حاضر نبودن اونو ببرن بیمارستان و عملش کنن یا لااقل کچ بگیرن بعد از مدتی وضعیتش خیلی وخیم شده بود و احتمال خطر جدی و مرگ براش وجود داشت و هیچ راهی هم برای معالجه اش تو اون شرایط بنظر نمی رسید. گوشت پاشم عفونت کرده بود و استخون کاملاً شکسته بود و پا به پوست و گوشت آویزون بود.
نهایتا عده ای از بچه ها که نیمچه تخصصی در بهیاری داشتن، با موافقت خودش تصمیم می گیرن پاشو قطع کنن تا راحت بشه. بچه های خودمون که بعنوان مزمد(بهیار) با بهداری همکاری می کردن یکی دو تا تیغ جراحی کش رفته بودن و قرار شد که پا قطع بشه. بدون بی حسی و هیچ گونه مراقب و مقدمات ، چیزی تو دهن این رزمنده مظلوم کردند که از شدت درد به دندون و لبش آسیب نرسونه و با همون تیغای جراحی پاشو قطع کردن و خدا میدونه که هم جراحان و هم اون رزمنده چه درد و رنجی رو تحمل کردن. پایی که می شد با جراحی و کچ گیری خوب بشه بناچار قطع شد تا حداقل زنده بمونه و از درد و رنج خلاص بشه.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صد_و_شصت_و_پنجمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 9 📿 11 📿12 📿 13 📿 14 📿 15 📿 16 📿 18 📿 19 📿 20 📿 25 📿 26 📿 27 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_606_061)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊🕊
💢سلام دوستان اینم عکس طلبه ازاده #رحمان_سلطانی نویسنده و راوی داستان #خاکریز_اسارت☺️
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊