بہ یاد آنانڪہ
هـرگز فرود نیامدند
تا نامِ ایران
بر فراز #آسمانهـا جاودان بماند...
📎 پ.ن: نوزدهم بهمن یاد شهـدای تیزپرواز و روز نیروی هوایی گرامی باد.
به یادِ شهیدان
#عباس_بابایی
#عباس_دوران
#احمد_کشوری
#روزبہ_ناظریان
#علے_اڪبرشیرودی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
4_5834467030119483530.mp3
1.48M
🔰 بشنوید | حرف قطعی رهبر انقلاب درباره تحریمها
🔺 رهبر انقلاب، صبح امروز: اگر میخواهند ایران به تعهدات برجامی برگردد باید آمریکا همه تحریمها را در عمل لغو کند و ما بعد راستیآزمایی کنیم.
۹۹.۱۱.۱۹
🎐 #حرف_قطعی
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهدا📖
در نزدیکی «چالاب» جبههای در برابر دشمن ایجاد کرده بودیم؛ هلیکوپترهای عراقی به منطقه حمله کردند با «کالیبر۵۰» به سمت آنها شلیک میکردیم؛ شهید سابوته از «گنبد پیرمحمد» سوار ماشین شده بود تا خود را به منطقه برساند، سنگهای چالاب بسیار تیز و برنده و زمین پر از خار بود؛ به عدنان گفتم «پس کفشهایت کو؟ چگونه میخواهی روی این سنگها و خارها راه بروی» او گفت «کفش میخواهم چه کار، خارها نرم هستند.»
🌷شهید عدنان اکثراً با پای برهنه بود؛ به همین دلیل سردار طباطبایی و بقیه همرزمانش او را #عاشق_پابرهنه نامیدند.
🌙گاهی شبها برای غافلگیری دشمن مجبور بودیم با قاطر برویم؛ بیشتر مسیر را رفته بودیم در حالی که شهید سابوته کفشهایش را در پایگاه جا گذاشته بود.
🔹اواخر تیرماه سال ۱۳۶۱، عراق از مهران عقبنشینی کرده بود؛ به همراه چند تن از نیروهای بسیج عشایر، رزمندگان و عدنان در حال تعقیب و گریز بودیم؛ به دلیل پیادهروی زیاد در پستی و بلندیها، برای شناسایی و گشتزنی، کفشهایم پاره شد و قابل پوشیدن نبود؛ برای اینکه بتوانم بقیه مسیر را بروم، پارچهای به پاهایم بستم؛ عدنان با دیدن این وضعیت کفشهایش را در آورد و به من داد و خودش ۱۲ کیلومتر در خار و خاشاک و زمین داغ، با پای برهنه مسیر را ادامه داد.
🔰زمانی که به جاده رسیدیم به او گفتم «نگاه کن پاهایت خون میآید» او با بیتفاوتی گفت «من دوست دارم با پایی برهنه عراقیها را بیرون کنم...»
#شهید_عدنان_سابوته🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
آتـش هجـرِ تـو
با اشڪ روان بنشانیم
سوزِ دل را بہ جز این ؛
مایه ی تسڪینی نیست ...
#بسیجی_مدافع_حـرم
#شهید_عباس_کردانی
#سالروز_شهادت🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
آتـش هجـرِ تـو با اشڪ روان بنشانیم سوزِ دل را بہ جز این ؛ مایه ی تسڪینی نیست ... #بسیجی_مدافع_حـرم
#خاطرات_شهید
در سحرگاه ۲۰ اسفند ماه سال ۱۳۵۸ در شهر اهواز دیده به جهان گشود. او هفتمین فرزند خانوادهای متدین و از نظر اجتماعی متوسط بود.
از دوران کودکی با همه همسالان و حتی برادرانش فرق داشت، شیطنت و بازیهای کودکانهاش به دفاع از کودکان ضعیفتر محله میانجامید، و این روحیه او را در آغاز دوران نوجوانی به بسیج و سپس به خدمت در شغل سپاه انقلاب اسلامی سوق داد، ولی هرگز نتوانست بنا به دلایلی به استخدام سپاه در بیاید و نیروی پاسدار شود، ولی رشادت و لیاقت وی سبب شد پس از مدت اندکی به عرصه فرماندهی آموزشی نیروهای بسیج شهر اهواز گام بگذارد. او از مربیان بسیجی بنام اهواز بود و در اکثر دوره های آموزشی و عملیاتی حضوری فعال داشت و حتی در یکی از این دوره ها در یک عملیات آموزش در اثر یک انفجار شنـوایی یکی از گوش هایش رو از دست داد.
عشق و اردات وی به اباعبدالله (ع)، قلب پراوج او را آنچنان انباشته بود که هرسال بهمراه عدهای از همراهانش بسوی حرم شش گوشه سالار خویش پر میکشید و در این راه فقیرنوازی و یتیمنوازی بیریای او شهرت همراهانش شده بود.
علاقهی بسیـار زیادی به حضرت عباس و حضرت زهــرا داشت و هرجا روضه این دو بزرگوار بود ولو پنح دقیقه در روضه شرکت میکرد. او در بسیاری از هیئت های شهر هم فعالیت کرده بود.
به خانواده های فقیر و یتیم سرکشی می کرد . او هیچ چیز را از این دنیای مادی برای خودش نمیخواست و مانند مولایش علی در زمان بیکاری و وقتی اهواز بود کشاورزی میکرد. همچنین در برخی مدارس هم مشغول تدریس برخی دروس ازجمله ، دفاعی ، دینی ،عربی بود.
بسیاری از دانش آموزان و سربازان زیردستش و حتی همکاران و دوستانش مجذوب و تحت تأثیر وی قرار میگرفتند. وی حتی با وجود اصرار خانواده تجرد را برگزید چرا که خود را وقف عشق و ارادتش به ولایت فقیه می دانست و سرباختن آستان ایشان را بر هر چیز دیگر ترجیح میداد.
اما در نگاه آخر مولایش حسین (ع) به حرم و حریم حضرت فاطمه صغری و مظلومیت مردم سوریه او را به دفاع از حریم حضرت ارباب (ع) ڪشاند. و سرانجام در سحرگاه ۱۹ بهمن ۱۳۹۴ در عملیات آزادسازی دو شهر شیعه نشین نبل و الزهرا سر به سجده بر پای سرور شهیدان به فیض رفیع شهادت نائل شد.
#بسیجی_مدافع_حــرم
#شهید_عباس_کردانی
#سالروز_شهادت 🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
مـا مَردِ نبــردیم ...
چه برنــــا چه پیــــر !
در مڪتب ما مرگ حقیر است حقیر
همیشه میگفت :
من فرزند هشت سال دفاع مقدس
هسـتم و نمی توانم آرام بگیـرم ؛
و جز با شهادت آرامش پیدا نمیکنم
#رزمنده_دیروز_مدافع_امروز
#شهید_حجةالاسلام_مجید_محمدی
#شهادت_آزاسازینبلوالزهرا_۹۴
#سالـروز_شهـادت🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#حاج_قاسم_سلیمانی:
سر دفاع از انقلاب ما تازه رسیدیم به نقطه شروع...
علمای ما میفرمایند:
« چهل سالگی در واقع دوره ای بوده که پیامبران به نبوت میرسیدند.
انقلاب ما تازه به نبوت خودش رسیده، شروع ولایت و کارش است. خیلی آمادگی میخواهد و این آمادگی باید تا لحظه ظهور و برقراری حکومت امام عصر(عج) ادامه پیدا کند.»
@sangarshohada 🕊 🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_صد_هفتاد_ششم
خاطرات اسارت ـ حکیمی مزرعهنو
🔆شهدای غریب (شهید احسانیان)۷
...شهید احسانیان پس از جریان خواب و رؤیای صادقه و اطمینان نسبی از شهادت ، به دو دوست همشهریش سفارش میکند ؛
اگر مُردم و شما دو نفر زنده برگشتید ، پدر پیری دارم که سخت مریض است و حتما به انتظارم نشسته سلام مرا به او و مادرم برسانید.
همسری دارم که باردار است ، اگر فرزندم بدنیا آمد پسر یا دختر سلام مرا به او برسانید و بگویید که پدرتان با افتخار مرده و در اسارت و خاک غربت بر سر اعتقادش ایستاده و رنج اسارت را درک و لمس نموده و مثل آقا موسی ابن جعفر ـ علیه السلام در زندان هارون ، زیبا و با افتخار جان داده است .
لازم بذکر است خانم مهدیه احسانیان فررند برومند شهید مهدی احسانیان درست چهار ماه بعد از اسارت پدر و حدودا یکماه و خوردهای قبل از شهادت ایشان بدنیا میآیند که از افتخارات شهید محسوب میشوند.
مرداد سال ۸۱
۱۲سال پس از آزادی اسرا و ۱۵ سال پس از شهادت ، پیکر پاکش همراه سایر شهدای غریب اسارت به میهن اسلامی باز میگردد.
آقای پور رمضان همسنگر شهید که در مراسم تشییع و تدفین شهید احسانیان شرکت داشته روایت میکنند که؛
من خود پیکر شهید را از نزدیک دیدم ، از گردن تا ساق پا سالم بود و مقداری گوشت و پوست هنوز روی بدن موجود بود و به همین علت در سردخانه نگهداری میشد.
قسمتی از جمجمه که با باتوم ضربه خورده بود افتاده بود داخل جمجمه.
در مراسم تشییع مقداری خونابه از تابوت جاری میشود و مشایعت کنندگان برای تبرک پا چفیه آن را میگیرند که این کار از سوی روحانی موجود در مراسم منع میشود.
خانواده شهید احسانیان پس از اسارت و اعلام مفقودی تقریبا مطمئن میشوند که ایشان به شهدا پیوسته اند لذا صورتِ قبری در محل سکونت ایشان واقع در روستای کوی خیل جویبار استان مازندران برایشان میبندند که پس از بازگشت پیکر مطهر در همان مکان بخاک سپرده میشوند.
روحش شاد و یادش گرامیباد.
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_وسی_دومین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 29 📿 30 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_902_666)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #برزخ_تکریت ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مز
💠 #شهید_مهدی_احسانیان
شهیدی که داخل داستان امشب ازش نام برده شد
🔆شهید احسانیان از کودکی ظلم ستیز بودند و زیر بار زور نمیرفتند.
از دوران نوجوانی او نقل شده که در سن ۱۲ سالگی بدنبال سپردن خواهر کوچکترش به فردی متمول از روی فقر برای کلفتی که در آن دوران رایج بوده مسافت ۳۰ کیلومتری روستایشان تا شهرستان ساری را برای کار در یک آپاراتی پیاده طی میکند تا با دستمزد آن مجبور نشود خواهرش در غربت کلفتی کند.
و در نهایت هم موفق میشوند و با خرید دوچرخه این مسافت را طی میکند.
ایشان اهل مراسمات تعزیه و دعا و نیایش و از همه مهمتر اهل نماز شب بودند و در زمان حضور در خانه پدری نیمههای شب در حیاط بزرگ منزل با خدای خویش مناجات میکند و برای دوری از ریا و جلب توجه اعضای خانواده هرشب مکان نماز را تغییر میدهند / راوی فرزند شهید
شهادت گوارایت باد
@sangarshohada 🕊 🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃
263
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_اکبر_شهریاری
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
پر کن از باده ی چشمت
قدح صبح مرا...
خود بگو
من ز تـــــو
سرمست شوم یا خورشید ؟!
#شهید_هادی_جعفری
#صبحتون_شهدایی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊