eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو ‌● 🔆 محرم و اسارت ۲ ...تلویزیون مداربسته بود و امکان سرچ و جستجوی کانال وجود نداشت و فقط روی دو کانال موجود عراق تنظیم شده بود. با آغاز ماه محرم الحرام تنها کاری که از دست عاشقان اباعبدالله در اسارتگاههای عراق برمی‌آمد نشان دادن حزن و اندوه در چهره بود که بعثی‌ها این را هم تاب نیاورده و با ارسال تلویزیون با توجه به برنامه‌های سرگرمی و رقص و آواز و فیلمهای آنچنانی قصد داشتند ایام عزاداری سرور و سالار شهیدان را به فراموشی بسپارند. صِرف عزاداری برای آنها چندان ممنوعیتی نداشت ولی آنها به خوبی آموخته بودند که در این مجالس است که یاد و نام و سیره امام حسین ـ علیه السلام ـ زنده می‌شود و سرلوحه برنامه ‌ها و اهداف قرار می‌گیرد. آنها آموخته بودند که وقتی عزاداری اوج بگیرد و با شور حسینی همراه شود از کنترل خارج خواهد شد و باید منتظر هر حادثه‌ی غیر منتظره‌ای باشند. ضمن اینکه همچنان که قبلا ذکر شد بعثی‌ها از انتقال برنامه‌های فرهنگی اسرا به نگهبانها و از آن طریق به مردم عراق بیم داشتند. چون بکلی هرگونه عزاداری و علائم آن در عراق ممنوع بود. عزاداری اسرا در شرایط سخت امنیتی می‌توانست برای مردم عراق هم این پیام را داشته باشد که در هر شرایطی نباید دست از عزاداری و بزرگداشت محرم برداشت. از طرفی کذب بودن تبلیغات شدید دستگاه حاکم مبنی بر مجوس بودن ایرانی‌ها و ضدیت با اسلام و آموزه های دینی برای نگهبانهای عراقی اثبات می‌نمود لذا تمام سعی تلاش آنها این بود که ایامی مانند محرم و صفر به آرامی طی شود. در محرم سال ۶۶ با توجه به اینکه اولین محرم اسارت بود جو خفقان شدیدتری حاکم و امکان کمتری جهت عزاداری وجود داشت. لازم بذکر است در بند دو یکی از بچه‌ها به علت مخالفت با تلویزیون حدودا ده روز بعد یعنی در ایام تاسوعاـ عاشورا زیر شدیدترین ضربات چوب و کابل به شهادت می‌رسد. آری شهادت شهید مهدی احسانیان سومین روایت ما از شهدای غریب اسارت است که انشاء الله در فرصت دیگری به آن خواهیم پرداخت . برنامه تلویزیون در ماه محرم تغییرات عمده‌ای داشت اما نه در جهت نکو داشت محرم و عزاداری ، درست برعکس ، برنامه‌ها در راستای فراموشی این ایام بود. ادامه دارد..✒️ ⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 5 📿 6 📿 9 📿 10 📿 11 📿 12 📿 13 📿 14 📿 16 📿 17 📿 23 📿 24 📿 25 📿 26 📿 27 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 229 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
در وصف شما هرچہ بخواهیم بدانیم باید کہ فقط سوره والشمس بخوانیم آرامش این لحظۂ ما لطف شماهاست رفتید کہ ما راحت و آسوده بمانیـم 🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️واکنش ابوفدک جانشین ابومهدی المهندس وقتی که مردم از او خواستار انتقام خون فرمانده هان مقاومت شدند به روی چشمانم... @sangarshohada 🕊️🕊️
: 📎در بخشی از وصیت نامه این شهید شجاع آمده است: "از خدا طلب شهادت می کنیم چون راه حسین را می رویم که خدا به او آموخته است و شهادت کام و آرزوی ماست برای اینکه شهید، مشهد تاریخ است..." کجایند مردان والفجر هشت که از خونشان دشت گلپوش گشت کجایند آنان که بالی رها داشتند گذرنامه کربلا داشتند کجایند آنان که فردایی اند همانان که فردا تماشایی اند 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🌱 تـو که از دیدنِ هر منظره دلخواه تری؛ میتوانی به نگاهی دل مـا را ببری... 🌷 ♡ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
🌱 تـو که از دیدنِ هر منظره دلخواه تری؛ میتوانی به نگاهی دل مـا را ببری... #سردار_دلها♡ #حاج_قاسم🌷
📖 ☄تابستان ۱۳۶۴ بود، مرداد. قرار بود در منطقه هورالعظیم عملیاتی انجام بشود که لغو شد. بعد از آن، من را که آن‌موقع بیست ساله بودم، به همراه چند نفر دیگر از بچه‌های اطلاعات عملیات به منطقه اروندکنار اعزام کردند برای دیده‌بانی و شناسایی استعداد و ادوات عراقی‌ها در آن‌ سوی اروند. 🌊اولش که گفتند می‌روید اروندکنار، خوشحال شدیم که در این گرمای خرماپزان می‌رویم لب آب و آب‌تنی و کباب ماهی، اما چشم‌تان روز بد نبیند! یک دکل فلزی ۶۰ متری استتار شده با گونی بود در میان نخل‌های سربریده که تا چشم کار می‌کرد دور و برش هیچ موجود زنده‌ای یافت نمی‌شد و از قرار معلوم عراقی‌ها هم خیال می‌کردند منطقه خالی است و متروک. 👥شش نفر بودیم. من و یکی از بچه‌های کرمان از لشکر ثارالله، دوتا از بچه‌های تیپ المهدی شیراز و حسابی اهل ‌حال و دوتا هم از بچه‌های تیپ یزد. صبح‌ها از دکل علی‌شیر بالا می‌رفتیم و تا دمدمای غروب با دوربینی که در هوای صاف، می‌شد تا سواحل کویت را هم با آن دید، عراقی‌ها را زیر نظر می‌گرفتیم و یادداشت‌های‌مان را می‌نوشتیم و غروب پایین می‌آمدیم برای استراحت و شام... و شب! 😥شب‌هایی ترسناک و سوت‌وکور که تنها جنبنده‌های آن، پشه‌های بی‌شمار و گزنده اروند بودند و ما شش نفر. ‌قاسم سلیمانی وسواس شدیدی درباره شناسایی‌ها و اطلاعات عملیات داشت. به همین خاطر خودش شخصا بر روند جمع‌آوری اطلاعات نظارت داشت. 📆هفته‌ای دو مرتبه، به همراه حسین یوسف ‌الهی فرمانده شناسایی و رمضان راجی فرمانده اطلاعات عملیات لشکر ثارالله برای سرکشی به منطقه می‌آمدند و برای ما خوراکی و دو وعده غذای گرم می‌آوردند و از ما اطلاعات گردآوری‌ شده را دریافت می‌کردند. 🗞ماهنامه جنات فکه، خاطره‌ای از محمدحسین طالقانی از رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله ♡ @sangarshohada 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠عشق آتش را گلستان میکند... 🎥موشن گرافیک زیبا از لحظه شهادت حاج قاسم سلیمانی ... 👤🎨هنرمند: حامد پاشایی ♡@sangarshohada ♡ 🕊🕊
✹﷽✹ یک ڪوچہ ویڪ نگاه تاروڪم سو ✦مسمارِ در و غلاف تیغ وبازو ✦حق دارد، اگر ڪہ مادرم مےگیرد یڪ دست به دیوار و یڪے بر پهلو یافاطمہ الزهرا سلام الله علیها اشفعے لے فے الجنہ ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊
🔹ماجرای با بانوی دو عالم حضرت زهرا(س): عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد ترکش خورده بود به سرش با اصرار بردیمش اورژانس می‌گفت: «کسی نفهمه زخمی‌ شدم همینجا مداوام کنید» دکتر اومد گفت: «زخمش عمیقه، باید بخیه بشه» بستریش کردند از بس خونریزی داشت بیهوش شد یه مدت گذشت یکدفعه از جا پرید گفت: «پاشو بریم خط» قسمش دادم گفتم: «آخه تو که بی هوش بودی، چی شد یهو از جا پریدی»؟ گفت: «بهت میگم به شرطی که تا وقتی زنده ام به کسی چیزی نگی وقتی توی اتاق خوابیده بودم، دیدم خانم فاطمه زهرا(س) اومدند داخل فرمودند: «چیه؟ چرا خوابیدی؟» عرض کردم: «سرم مجروح شده، نمی‌تونم ادامه بدم» حضرت دستی به سرم کشیدند و فرمودند: «بلند شو بلند شو، چیزی نیست بلند شو برو به کارهایت برس»... به خاطر همین است که هر جا که می‌روید حاج احمد کاظمی‌ حسینیه فاطمه‌الزهرا(س) ساخته است… 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو ‌● 🔆 محرم و اسارت ۳ ...درست شب تاسوعا و عاشورا تا پایان برنامه‌های تلویزیون ، رقص بود و آواز . شاید چون محرم اولین ماه از ماههای قمری است و به اصطلاح سال نو قمری فرا می‌رسد حزب بعث به این بهانه خواستار اجرای برنامه‌های مرسوم ایام عید و تحویل سال بوده باشد البته بنده در آن زمان چیزی در این زمینه نشنیدم و این یک احتمال و قابل بررسی است. البته عید رسمی آنها براساس سال میلادی است . آنروزها برنامه‌های تلویزیون اکثر کشورها ۲۴ ساعته نبود و تا اواخر شب بیشتر ادامه نداشت ولی جالب اینکه در شب تاسوعا و عاشورا برنامه‌ها تا پاسی از شب ادامه داشت. در آسایشگاهی که ما حضور داشتیم تا آنجا که حضور ذهن دارم لحظات ظهر عاشورا به پیشنهاد بزرگترها چند دقیقه‌ای سکوت کردیم . شبها نیز افراد همینطور که کنار یکدیگر به دیوار تکیه داده بودند هر کدام از دوستان که نوحه‌ یا مداحی بلد بودند آرام زمزمه می‌کردند. وقتی در سکوت اشکمان جاری می‌شد و مجبور بودیم بی صدا گریه کنیم ، آنهم زیر پتو و در حالت درازکش ، یاد اولاد زهرا ـ سلام الله علیها ـ می‌افتادی هنگامی که در شب شهادت آنحضرت ، مولا علی ـ علیه السلام ـ توصیه می‌کند بچه‌ها آرام گریه کنند. مظلومیت این خانواده بعد از ۱۴۰۰ سال همچنان ادامه دارد. اما هرچند امکان عزاداری نداشتیم ولی احساس می‌کردیم امام حسین ـ علیه السلام و یارانش همین نزدیکی‌ها هستند. ما در سرزمینی بودیم که با سامرا بیش از پنجاه کیلومتری فاصله نداشت . می‌خواستیم فریاد بزنیم و بلند بلند گریه کنیم . چقدر گریه‌ها را در درون خفه کردیم ، چقدر عقده‌ها را فرو خوردیم ، چقدر سکوت. چقدر مانع از شکستن بغضمان شدیم. بعضی از دوستان بودند البته در طول سال که فشار روانی آنها را بر آن می‌داشت تا زمانی که همه داخل آسایشگاه نشسته بودند به یکباره سکوت را در هم بشکنند و بی‌مهابا فریاد بزنند و با گریه‌های شدید ، خود را خالی کنند و ترسی هم از عواقب آن نداشته باشند . چقدر شیرین است وقتی دلت گرفته باشد و موقعیتی فراهم شود تا از عمق جان گریه کنی و اشک بریزی ، براستی که گریه در جای خود از خنده گواراتر است . ادامه دارد..✒️ ⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 5 📿 6 📿 9 📿 10 📿 11 📿 12 📿 13 📿 14 📿 16 📿 17 📿 27 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 230 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
در گــلو بغض غریبے ‌ست نمیدانم چیست ... دل بریـدن ز تـــو جانا بخدا آسان نیست... 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
.می‌درخــشد هـمه جا نــام شما یـا زهــرا (س)... شڪر خدا . . . ڪہ رزق جنون دلِ مرا زير لوای حضرت زهرا نوشته‌اند iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
1198506_757.mp3
4.57M
🎧 🎧 🎙صوت | روح دماوند 🔹قطعه ای به یاد iD : @sangarshohada 🕊🕊
🌱 🔹آقارضا در ۱۷ دی ماه ۱۳۱۸ در دولت آباد اصفهان پا به عرصه وجود گذاشت. ایشان با مدرک تحصیلات ابتدایی در سال ۱۳۴۳ به خدمت ژاندرمری درآمد که با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه های حق علیه باطل شده و در همان اوایل جنگ و در سال ۱۳۵۹ به اسارت نیروهای عراق درآمد که در دوران اسارت و زیر شکنجه های مزدوران رژیم بعث عراق دچار صدمات جسمی و روحی شدیدی گردید. 🕊او در سال ۱۳۶۷ و پس از سپری نمودن ۸ سال و ۲۷ روز اسارت به میهن بازگشت و پس از ورود به وطن نیز به مدت چهار سال مشغول انجام وظیفه بود و در سال ۱۳۷۱ به سبب وضع جسمانی و عوارض شیمیایی با درجه ستوان دومی از ناجا بازنشسته شد. 👤ایشان که از آزادگان سرافراز و جانباز ۷۰% جنگ تحمیلی بوده سرانجام پس از سال ها درد و رنج ناشی از دوران اسارت و جنگ در مورخ ۱۳۹۷/۱۰/۰۳ و در سن ۷۹ سالگی به آرزوی دیرینه اش که شهادت بوده نایل گردید و به جمع همرزمان شهیدش پیوست و پیکر پاک و مطهرش نیز پس از تشییع باشکوهی در امامزاده محمود دولت آباد به خاک سپرده شد. شهید داوری متاهل و از او هشت فرزند به یادگار مانده است. 🌷 iD : @sangarshohada 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حماسه هویزه حماسه جاویدان ست كه گویی بار دیگر بر عرصه تاریخ جلوه گر شده است، این حقیقت را نیز در آن سنگر كنار كرخه، چنین نوشته است: شاید طبیعت جای دجله و فرات را با كرخه و كارون تعویض كرده است... j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
📸 | 🔻مادر شهیدی که هر روز قاب عکس فرزندش را در خیابان تمیز میکند. روستای بنه گز ، تنگستان استان بوشهر j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
📖 با حبيب و خواهرم حرفش شده بود. كناری نشسته بود و هيچی نمی گفت. - ابراهيم! چی شده؟ - هيچی. بعداً ميگم. می‌دانستم هيچ وقت نمی‌گويد. بوسيدمش و به حال خودش گذاشتمش. هر وقت با هر كدام ما دعواش می‌شد، همين طور بود. چند دقيقه ساكت می‌نشست يك گوشه. ولی خيلی طول نمی كشيد كه می‌آمد، آشتی می‌كرد و همان ابراهيم كوچولوی خودمان می شد. 🌷 iD : @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #برزخ_تکریت ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مز
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو ‌● 🔆 محرم و اسارت ۴ ...نگهبان‌ها هم وقتی با این صحنه‌ها مواجه می‌شدند با درک موقعیت خود ساخته سکوت می‌کردند. دوست دیگری داشتیم بنام محمد دلاک از بچه‌های شوخ و باصفای اصفهان که در اثر فشار روانی و جراحتی که علی‌الظاهر در سرش ایجاد شده بود نا‌خودآگاه و بصورت غیر ارادی شروع به خندیدن می‌کرد اینقدر می‌خندید تا اشک از چشمانش جاری می‌شد و نهایتا از هوش می‌رفت ، مانده بودیم از خنده او بخندیم یا به حالش گریه کنیم که البته اشک بود که از چشمان دوستان جاری می‌شد . ایشان پس از آزادی از اسارت به علت آثار ناشی از اسارت به جمع دوستانش پیوست. در جمع ما یزدی‌ها آقای علی اکبر شفیعی زاده که در این امور دستی داشتند به نوبت جایش را با سایرین کنار دیوار عوض کرده و در نقاط مختلف آسایشگاه برای بچه‌ها مختصر مداحی می‌کردند. با همه این سختگیرها عراقی‌ها بهانه می‌گرفتند شاید هم جواسیس اخباری را به بعثی‌ها گزارش می‌کردند. از دیگر برنامه‌ها ختم صلوات و فرازهای معروف زیارت عاشورا و...بود که معمولا همه با آن مانوس و از حفظ بودند. در این ایام هنوز فضای اردوگاه بسته بود و امکان ساخت تسبیح از هسته خرما وجود نداشت و بچه‌ها برای ختم اذکار با استفاده از گره زدن نخ پتو تسبیح درست می‌کردند. در شب یازدهم محرم نیز با سکوتی همراه با حزن و اندوه شام غریبان شهدای کربلا را پاس می‌داشتیم. یادم می آید که سال قبل در همین ایام در کمین فاو حضور داشتیم . ایامی که بعثی‌ها از ترس عملیات رزمندگان اسلام در این ایام حجم عظیمی از آتش بر روی منطقه می‌ریختند. یکی از تنبیهات در این ایام نگه داشتن طولانی مدت بچه‌ها در آفتاب گرم شهریور در حالت آمار در حالی که سرها پایین و در گریبان بود و یا نشستن در زمین ریگی به حالت سجده درحالی که باید دستهایمان پشت سر به یکدیگر قفل می‌کردیم . هدف از این تنبیه ایجاد خستگی و خواب آلودگی در شب و ممانعت از عزاداری بچه‌ها بود. در اردوگاههای صلیبی بعضا برای کنترل اسرا در شب تاسوعاـ عاشورا از نوعی آمپول استفاده می‌کردند که اجبارا به بهانه شیوع بیماری و لزوم واکسناسیون به همه تزریق می‌کردند. آمپولی که بین بچه‌ها به آمپول ضد عاشورا معروف می‌شود و در واقع برعکس آمپولهای تقویتی و دوپینگ عمل می‌کرد و عوارضی نظیر سر درد و استفراغ به دنبال داشت . ادامه دارد..✒️ ⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 5 📿 6 📿 9 📿 10 📿 11 📿 12 📿 13 📿 14 📿 16 📿 17 📿 27 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 231 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
صبح خندیـــد و منم گریہ ڪنان در غم تو ... ڪہ تــو باز آیے و از دل ببرے غــم ها را ... 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊