eitaa logo
سنگ‌پا
635 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
723 ویدیو
3 فایل
🌸به نام خدا سنگ پا با این که سیاهه اما سفید می‌کنه، حداقل سنگ پا باشیم حتی اگه سیاهیم.... راه ارتباط با ادمین، ارسال نظر و مطلب👇 @adrulerr @Maseiha110
مشاهده در ایتا
دانلود
نفهم واقعی اونیه که با آرپی‌جی سرباز پیاده رو می‌زنه وقتِ رسیدن تانک مهمات نداره! 📲 @rulerr 💣
هیچ وقت برای خوشبخت دیدن خودت، دیگران رو بدبختر از خودت نبین. هر کسی در هر حالتی وقتی برای خدا باشد، خوشبخت است. 📲 @rulerr 👌
23.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به جمع ما بپیوندید کانال خط کش💪💪 مطالب جدید، جذاب، عاشقانه 💕💓💗💞💖💚💛💙 آموزنده، داستان شب، شعر کوتاه دیگه از مطالب تکراری خبری نیست لینک و بزن بیا تو 👌🙎 📲 @rulerr
🌙 هر شب دلم بهانه تو ‌. . . هیچ؛ بگذریم . . . امشب دلم دوباره تو را . . . هیچ؛ شب بخیر . . . 📲 @rulerr 🌑
چشم هایَت صبح به صبح فصل جدیدی از زندگی را ورق میزنند سطر اول همیشه ثابت است: “خدا همیشه با ماست” ☀️صبح بخیر! 📲 @rulerr
🔻وقتی دستت هوای مبارزه با ظلم دارد و پایِ عدالتت هوای گام زدن می‌کند عبادتت را سریع‌تر تمام کن! چون مبارزه با ظلم، عینِ عبادت است. 🔸بر اساس برخی شواهد، امام حسین علیه‌السلام از همان ابتدا، نیت عمره مفرده داشت و اصلا حجی انجام نداد تا آن را ناتمام بگذارد... از پیش برای رفتن آماده بود. 📔الاستبصار، ج۲، ص۳۲۷، الکافی، ج۴، ص۵۳۵. الکافی، ج۴، ص۵۳۵. 📲 @rulerr
می شود یک بار هم، برای آزادی افکار اسیر، یک گلوله مشقی شلیک کرد... 📲 @rulerr 👌
«مدرک تحصیلی» برای پول درآوردن ممکنه به کار بیاد، ولی برای شعور درآوردن نه... . 📲 @rulerr
🏷 📌 مخالف آزار مخالف شنیده بود مجاهدین مشروطه، خانه و دکان عالمی که مخالف مشروطیت است را غارت کرده‌اند. با اینکه خودش حامی جریان مشروطیت بود، بالای منبر رفت و به مجاهدین مشروطیت گفت: «گیرم که حاج میرزا حسن آقا مجتهد کافر شده، شما با کدام صلاحیت منزل او و دکانش را غارت کردید؟! اگر کسی از دین خدا هم برگشته باشد، صلاحیت منزل او به وارثین او می‌رسد نه به مجاهدین و فدائیان!» 👤 آیت الله سید ابوالحسن مجتهد انگجی 📲 @rulerr 🏚
همیشه تو جمع یه نفر هست حرف گوش نمیده و کار و خراب می کنه سعی کنیم اون یه نفر نباشیم👌 📲 @rulerr 🙍
آب را، راه را کمر همت را بر قتل حسین علیه السلام خواهند بست بر علی اکبر، اصغر و قاسم، مشک پر از آب عباس حتی رحم نخواهند کرد خواهند دوخت گلوی اصغر را بر دست حسین علیه السلام دستان علمدار بر علم خواهد ماند بی جوشن و بی سپر عبدالله به میدان خواهد رفت دست در راه حسین علیه السلام خواهد داد بگذار نگویم که دگر، چه ها خواهد شد کاروان در راه است اندکی صبر خواهد شد 📲 @rulerr 🌑
یکی را دیدم اندر جایگاهی که می‌کاوید قبر پادشاهی به دست از بارگاهش خاک می‌رفت سرشک از دیده می‌بارید و می‌گفت ندانم پادشه یا پاسبانی 📲 @rulerr 👌
داستان احساسی 😭👇 فقط آخرش 😭 🔅 عمرشو به گناه و هوسرانی گذرونده بود. نزدیک مرگ به اعمال گذشته‌ش فکر کرد و پرونده‌‌ی زندگی‌شو نگاهی انداخت. هیچ نقطه‌ی امیدی وجود نداشت! هیچ عمل خوبی نداشت. از عمق دل آهی کشید و خطِ اشک روی صورت تاریکش کشیده شد. دستاشو برد بالا و گفت: «ای کسی که دنیا و آخرت برای اوست، رحم کن به کسی که دنیا و آخرت ندارد.» بعدِ مرگ، اهل شهر با مردنش جشن گرفتن و جسدشو تو یه چاله بیرون شهر انداختن و روشو با خس و خاشاک پر کردن. یه مرد الهی که توی همون شهر زندگی می‌کرد خواب دید که بهش می‌گن: «اونو غسل بده، کفن کن و در کنار پرهیزکاران دفن کن!» پرسید: «اون که به بدی معروف بود، چی شد که بخشیدی؟» جواب شنید: «خودشو بدبخت و تهی‌دست دید، به درگاه ما گریه کرد، ما هم باهاش مهربانی کردیم. مگه میشه آدم غمگین از ما درخواست خلاصی کنه و خلاصش نکنیم؟ مگه میشه آدم دردمند به ما پناه بیاره و ما ردش کنیم؟!» 📚 منهج الصادقين: 8/ 110. 📲 @rulerr 🦋
🕘 آزادی، هر شب ساعت ۲۱ 1⃣ قسمت اول از امشب 💕 با ما همراه باشید 📲 @rulerr 🙍
تو قاصدک را فوت کن من «بال هایش» می شوم «فوت بالِ» من و تو تماشایی است... 📲 @rulerr
تا دید فرشته ای خبرچین جرمم فی الفور نمود ثبتش و راهی شد گفتم: «اخوی نرو خدا می بخشد آن وقت تو این وسط کنف خواهی شد» ✍ عبدالرضا موسوی 📲 @rulerr 👌
(قسمت اول) اولین بار بود بعد از چند ماه، از کوچه پس کوچه های محله می گذشتم، هنوز صدای آواز قناری های احمد آقا مثل همیشه، وقتی سر و صدای تراشکاری سرکوچه، از کار دست می کشید می آمد. داش دوستی، معروف به پشت مو، پشت بام با دستمال یزدی و صوت های ممتد، کبوترهای جَلد را در آسمان می چرخاند و طعم شیرین آزادی به آنها می داد. بچه ها با جنب و جوش در حال بازی بودند. به دیوار تکیه دادم و مسابقهٔ آنها را نگاه می کردم. مسابقه از این قرار بود که هر کس می توانست لاستیک موتور را با یک تکه از چوبِ صافِ جعبه های میوه، از پیچ تندِ کوچه عبور دهد برنده اعلام می شد. چند نفر از آنها نتوانستند و سر پیچ، لاستیک، روی زمین افتاد، نوبت به کوچک ترین رسید، قدش به ارتفاع همان لاستیک موتور بود. چوب را به دست گرفت و با پا شروع به هندل زدن کرد و گفت: - بچه باز موتور و ورداشتی بنزین نزدی!؟ بپر چهارلیتری رو بیار بینیم! من هم با بچه ها خندیدم و بالاخره موتور روشن شد!! با صدای هان هان هااااااانِ پسرک که از دهانش به بیرون پرتاب می شد با سرعت به راه افتاد و به صورت ماهرانه ای چوب را روی لاستیک چرخاند و پیچِ تندِ کوچه را رد کرد. برایش دست زدیم و بچه ها جیغ و هورا هم کشیدن، دست در جیبم کردم و از داخل کیف کوچکی که داشتم مقداری پول به او دادم و گفتم: - برای خودت و بقیه بچه ها یه چی بگیر، بخورید. - باشه علی آقا، دمت گرم! - دمت گرم نه و ممنون. - باشه، ممنون، دمت گرم! پسرک دوید و وارد مغازه احمد آقا شد. توپ های پلاستیکی رنگارنگ به نردهای در آهنی آویزان بود و در مغازه اش از شیر مرغ تا جوون آدمی زاد پیدا می شد. به خانه نزدیک شدم، بوی غذای بی بی هوش از سرم پراند و صدای قرقر شکم با کیفیت عالی به گوش می رسید. کلید را داخل قفل چرخاندم، با صدای قریچ همیشگی در باز شد که.... (ادامه دارد) ✍️ عشق آبادی 📲 @rulerr 💕
با خلاقیت نذار زندگی تکراری شه... 📲 @rulerr 👌
چترِ گناه جای امنی نیست خانه ای حلال برای خودتان دست و پا کنید... . 📲 @rulerr 👌
🌙 تو در پشتِ کدامین پنجرهٔ شبِ شهری... 📲 @rulerr 🌑
امروزْ روزِ نوبتِ دیدارِ دلبرست امروزْ روزِ طالعِ خورشیدِ اکبرست ☀️صبح بخیر! 📲 @rulerr
همه چاقو تیز می کنند تو نگاهت را چگونه قربانی می کنی دلم را نگارا 📲 @rulerr 👏
خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز من ور نه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت 📲 @rulerr 😉
با خلاقیت می شود به آینده پرواز کرد... . 📲 @rulerr 📷
🏷 👤 آقازاده شش فرزند قد و نیم قدش را بوسید و نوازش کرد. برای بار چندم عازم جبهه بود که در پاسخِ پرسش یکی از بستگانش گفت: - اگه بهانه داشتن فرزند و یا پیر بودن پدر و مادر باشه! پس کی باید بره از اسلام و کشور دفاع کنه؟! ساکش را برداشت، از زیر قرآن رد شد... به عنوان رانندهٔ آمبولانس، وارد منطقه عملیاتی خیبر در جزیرهٔ مجنون شد. برای بار چندم، مجروحین را سوار کرد و می خواست به پشت جبهه برگردد که فرمانده گفت: - کجا؟ جاده زیر آتیشه؟! - باید برم! چن تا مجروح بد حال هست. هرکی عاشق خدا بشه، باید بسوزه و خاکستر شه...! 📖 زندگی نامه شهید جواد آقازاده، مجله قرب، شماره سیزدهم، ص۵۴. 📲 @rulerr 🙎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جان را نشاط و مستی... 🎵خواب و خیال؛ 🎤داریوش رفیعی؛ ✨ شهرآشوب. 📲 @rulerr 🎵
گاهی آدم‌های گنهکار مأمور تکامل ما هستند جای تأثیرپذیری، درس بگیر! 📲 @rulerr 🙍
وقتی ‏به یکی خیلی رو میدی... . 📲 @rulerr 😄
بعد از اینکه اسکندر ایرانو فتح کرد، همه می‌یومدن جلوش تعظیم می‌کردنو تبریک می‌گفتن. تنها کسی که نیومد دیوژن بود. اسکندر گفت من می‌رم پیشش. دیوژن زیر آسمون دراز کشیده بود و از آفتاب استفاده می‌کرد. جلوی اسکندر بلند نشد. اسکندر گفت: + از من تقاضایی کن! - یک تقاضا بیشتر ندارم. من از آفتاب استفاده می‌کردم، تو اکنون جلو آفتاب را گرفته‌ای، کمی آن طرف‌تر بایست! وقتی برمی‌گشتند اسکندر به اطرافیانش گفت: اگر اسکندر نبودم دوست داشتم دیوژن باشم. 📜اقتباسی از «تاریخ علم، نوشته: جرج سارتن» 📲 @rulerr 🔆
چرخ اراده ات را یک لحظه هم نگه ندار زندگی ات غروب می کند... . 📲 @rulerr 🌝