✍عکس ماندگار علمداران لشکر ۴۱ ثارالله...
🌹شهید علی میرزایی...
🌹شهید حاج احمد امینی...
🌹شهید حاج علی عابدینی...
💢عزمی جزم شهید حاج احمد امینی...
🔹با آن جثه کوچک که سن او را کم نشان می داد برای ثبت نام و اعزام به جبهه به بسیج می رود ولی به دلیل سن کم دست رد به سینه او می زنند کوتاه نمی آید با حالت جدی آستین هایش را بالا می زند در برابر مسئولین اعزام می ایستد و فریاد می زند که من حتماً باید به جبهه بروم.
🔸هر کار می کنند که او را از آنجا دور کنند فایده ای نمی بخشد در نهایت برای اینکه او را دست به سر کنند می گویند تو که اینقدر اصرار داری به جبهه بروی نشان بده که چگونه نیرو و توان این کار را داری.
🔹او ابتدا منظور آنها را متوجه نمی شود اما وقتی شرط و خواسته آنها را می شنود می پذیرد از او می خواهند که با یک اره درختان اضافه حیاط بسیج را قطع کند او هم بلافاصله دست به کار می شود طولی نمی کشد که تک تک درختان را بر روی زمین می خواباند بعد از اتمام کارش به طرف مسئولین اعزام می رود و با نگاهش از آنها می خواهد درباره کارش اظهارنظر کنند آنها می مانند در برابر عزم و اراده او چه بگویند با این وجود باز هم قبول نمی کنند از او می خواهند که به خانه برگردد و روز بعد بیاید.
🔸او بر می گردد و ناراحت و غمگین روز بعد به بسیج می رود باز هم به او بی محلی می کنند چندین مرتبه می رود و بر می گردد دست خالی تا اینکه با سماجتش مسئولین متقاعد می شوند که او را به همراه دیگران به جبهه اعزام کنند.
💢برگرفته از کتاب اوج در موج..
#شهید_حاج_احمد_امینی
#شهید_حاج_علی_عابدینی
#شهید_علی_میرزایی
✍عکس ماندگار علمداران لشکر ۴۱ ثارالله...
🌹شهید علی میرزایی...
🌹شهید حاج احمد امینی...
🌹شهید حاج علی عابدینی...
💢عزمی جزم شهید حاج احمد امینی...
🔹با آن جثه کوچک که سن او را کم نشان می داد برای ثبت نام و اعزام به جبهه به بسیج می رود ولی به دلیل سن کم دست رد به سینه او می زنند کوتاه نمی آید با حالت جدی آستین هایش را بالا می زند در برابر مسئولین اعزام می ایستد و فریاد می زند که من حتماً باید به جبهه بروم.
🔸هر کار می کنند که او را از آنجا دور کنند فایده ای نمی بخشد در نهایت برای اینکه او را دست به سر کنند می گویند تو که اینقدر اصرار داری به جبهه بروی نشان بده که چگونه نیرو و توان این کار را داری.
🔹او ابتدا منظور آنها را متوجه نمی شود اما وقتی شرط و خواسته آنها را می شنود می پذیرد از او می خواهند که با یک اره درختان اضافه حیاط بسیج را قطع کند او هم بلافاصله دست به کار می شود طولی نمی کشد که تک تک درختان را بر روی زمین می خواباند بعد از اتمام کارش به طرف مسئولین اعزام می رود و با نگاهش از آنها می خواهد درباره کارش اظهارنظر کنند آنها می مانند در برابر عزم و اراده او چه بگویند با این وجود باز هم قبول نمی کنند از او می خواهند که به خانه برگردد و روز بعد بیاید.
🔸او بر می گردد و ناراحت و غمگین روز بعد به بسیج می رود باز هم به او بی محلی می کنند چندین مرتبه می رود و بر می گردد دست خالی تا اینکه با سماجتش مسئولین متقاعد می شوند که او را به همراه دیگران به جبهه اعزام کنند.
💢برگرفته از کتاب اوج در موج..
#شهید_حاج_احمد_امینی
#شهید_حاج_علی_عابدینی
#شهید_علی_میرزایی
✍کدام روز دگر جان به کار بازآید
که جانفشان نکنی روز وصل بر جانان...
🔹بعید نیست که گر به عهد باز آیید...
🔸به عید وصل شما من خویشتن کنم قربان...
🔹شما آن نهای که چو غایب شوید ز دل بروید...
🔸تفاوتی نکند قرب دل به بعد مکان...
🔹وصال دوست به جان گر میسرت گردد...
🔸بخر که دیر به دست اوفتد چنین ارزان...
🔹به ناز و نعمتش امروز حق نظر کردست...
🔸امید هست که فردا به رحمت و رضوان...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_حاج_احمد_امینی
#شهید_عبدالمهدی_جعفربیگی
#شهید_عبدالمجید_جعفربیگی
#شهید_سید_محسن_صغیرا
#شهید_رضا_مؤذن