eitaa logo
همراه با شهدا تا ظهور امام عصر عج (سقا به یاد شهید حجت اله بیات) ارتباط بامدیر کانال @zafarba
237 دنبال‌کننده
33.5هزار عکس
32.3هزار ویدیو
241 فایل
زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر شهادت نیست کانال همراه با شهدا تا ظهور امام عصر عج (سقا به یاد شهید حجت اله بیات) لینک کانال @saqqah
مشاهده در ایتا
دانلود
26.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بِسم ربّ شُهــدا دلداده توأم... ای نسخه‌ی نامه الهی که تویی وی آینه جمال شاهی که تویی بیرون زتو نیست هرچه در عالم هست از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی... 🌹 هدیه نثار روح شهدا ۳ اَللّٰٰھُــمَ صَّــلْ علٰـےمُحَمَّــدِﷺ وَآل مُحَمَّــدﷺ وَ؏َجْــل فَرَجَهُــم بحقّ امام حسن(ع)🌹 🇮🇷یاصاحب‌الزّمان ─‌┅═‎✧❁°🥀(یازهـــــــرا(س°❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 | 🎙 صوت کمتر شنیده شده شهید حاج قاسم سلیمانی: ما به مردم قول دادیم ببریمشان کربلا. ولو اینکه با دادن خونمان باشد... ❣ساعت عاشقی ۱:۲۰ 🌷 ‎ روحش شاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| 🎙 شهید حاج قاسم سلیمانی: اگر شهدا نبودند، و اگر شهدا در این مسیر فداکاری نمی‌کردند جان خودشان را فدا نمی‌کردند، به شهادت نمی‌رسیدند... امروز این استقلال و این عزت پایدار نبود.
🔰 وارد مسافرخانه شدم. عکس[امام خمینی] را از زیر پیراهن بیرون آوردم. ساعت‌ها در او نگریستم. دیگر باشگاه نرفتم. روز چهارم، رفتم ترمینال مسافربری و بلیت کرمان گرفتم؛ در حالی که عکس سیاه و سفیدی که حالا به‌شدت به او علاقه‌مند شده بودم را در زیر پیراهن خود که چسبیده به قلبم بود، پنهان کرده بودم. احساس می‌کردم حامل یک شیء بسیار ارزشمندم. 🔺بخشی از کتاب «از چیزی نمی‌ترسیدم» زندگینامه خودنوشت ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍بارها به برادران گفته‌ام اگر فقط یک عضو در بدنمان باشد حاضریم آن را تقدیم کنیم قلب یکی است کبد یکی است سر یکی است آن را تقدیم می‌کنیم به دو نفر تقدیم می‌کنیم رهبر معظم انقلاب و سید حسن نصرالله…
✍عکس ماندگار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و سردار شهید خلیل مطهر نیا معاون عملیاتی لشکر ۳۳ المهدی عجل الله جهرم... 💢شهید شناسی معرفی سردار شهید خلیل مطهر نیا... 🔹شهید خلیل مطهرنیا مهرماه ۱۳۳۸ در خانواده ای مذهبی در روستای علی آباد از توابع شهرستان جهرم چشم به جهان گشود دوران پرنشاط کودکی او با اندوه مرگ مهربانش قرین گشت و در زمانی‌که نهال وجود او اولین آوازهای رویش را سر می داد در عزای پدر نشست در طول زمان تحصیل مخارج زندگی و تحصیل خود را از دسترنج خویش حاصل می کرد. 🔸شهید مطهرنیا که دوران انقلاب در مبارزات مردمی در شهرستان جهرم از جمله تسخیر ژاندارمری و شهربانی و پادگان ارتش نقش فعالی داشت بعد از انقلاب از بنیان گذاران اصلی بسیج و تشکیل دهندگان گروههای مقاومت این شهرستان بود بعد از شروع جنگ تحمیلی نیز از جمله کسانی بود که رهسپار جبهه های حق علیه باطل گردید و تا زمان شهادتش در غالب عملیات ها شرکت کرد. 🔹در عملیات رمضان به عنوان فرمانده گردان و بعد از آن به سمت فرماندهی طرح و عملیات لشکر المهدی منصوب گردید و تا زمان شهادتش در این سمت باقی ماند وی در حال گذراندن دوره فرماندهی در تهران بود که عملیات کربلای چهار شروع شد و به محض اطلاع خود را به جبهه رساند و در این عملیات شرکت کرد. 🔸شهید مطهرنیا که در عملیاتهای مختلف بارها به شدت مجروح شده بود سرانجام ۳۰ دیماه ۶۵ در حالی که مانند آقایش ابا عبدالله سر بر بدن نداشت به دیدار حضرت دوست شتافت خاک لاله خیز شلمچه و عملیات کربلای ۵ یادمان پرواز ملکوتی این عاشق واصل است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴خدایا شاهد باش ما برای این سه نفر به اندازه ی عزیزترین آدم های خانوادمون عزادار شدیم +الهی خدا ما رو به شما ملحق کنه😭 🇮🇷
✍ناگفتنی هایی از زندگی سردار دل ها شهید حاج قاسم سلیمانی به روایت آقای علی شیرازی... 🔹نزدیک صبح وقتی اکبر شجره از خواب بیدار می شود و می بیند یوسف اللهی به جای او نگهبانی می دهد خیلی خجالت می کشد حسین به جای تنبیه به اضافه کاری فرد را از انجام کار محروم می کرد. 🔸برای بچه های اطلاعات یکی از سخت ترین مجازات ها همین بود حاج قاسم این خاطره را می گفت و مثل باران اشک می ریخت. 🔹او از شهید حمید رضا جعفر زاده گفت اگر به حمید رضا می گفتیم شب اول به عملیات نرو تا صبح گریه می کرد وقت خداحافظی دست روی صورت بچه اش می گذاشت و می گفت می ترسم جاذبه محبت بچه مرا بگیرد و مرا متوقف کند. 🔸عملیات تمام شده بود وقت سرزدن حاج قاسم به منزل شهدا بود عشق عجیبی به این کار داشت خود را مدیون شهدا و رزمندگان می دانست به منزل علمایی که از جبهه پشتیبانی می کردند هم سر می زد پنجم فروردین ۱۳۶۵ بود. 🔹من رفسنجان بودم برای عید دیدنی به منزل امام جمعه رفته بودم حاج قاسم هم آنجا بود از دیدارش خیلی خوشحال شدم در همان جلسه پیشنهاد کرد که مسئولیت تبلیغات لشکر ثارالله را بپذیرم. 🔸امام خمینی رحمت الله علیه روز قبل فرموده بودند امروز به همه ما واجب است که دفاع کنیم هر کس می تواند باید به جبهه برود دنبال بهانه می گشتم که خدا بهانه را درست کرد با پیشنهاد حاجی ذوق زده شدم بی درنگ قبول کردم و بنا شد به جبهه بروم خانمم و تنها فرزندم را به عباس آباد تنکابن محل زندگی پدر خانمم بردم و خودم به اهواز رفتم چند هفته در لشکر ثارالله بودم حاج قاسم متوجه شد که هیچ تماسی با همسرم نگرفته ام.
ناگفتنی هایی از زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی به روایت آقای علی شیرازی... 🔹یک روز که به اتاق فرماندهی رفتم حاج قاسم گفت چرا به همسرت زنگ نمی زنی تو در اهواز در ستاد لشکر هستی و خانمت خیال می کند در خط مقدم یا در عملیاتی به همه چیز توجه داشت این نکته را حتی در روزهایی که در نیروی قدس بودم می دیدم. 🔸حاجی گفت برو و خانواده ات را به اهواز بیاور یک ماشین به من داد به قم آمدم همسرم نیز از شمال به قم آمد و با هم به اهواز آمدیم چند روز در خانه ای در کیانپارس بودیم اتاقی سه در چهار در طبقه سوم هتل فجر اهواز به من داد در آن اتاق مستقر شدیم آن هتل محل اقامت خانواده های فرماندهان بود. 🔹یک اتاق بزرگ تر هم در طبقه اول هتل در اختیار حاج قاسم بود هر زمانی که خانم حاجی از کرمان می آمد مادر و برادرش محمود هم با او می آمدند این اتاق با یک پرده به دو اتاق تبدیل می شد و فرمانده لشکر توی این اتاق مهمانداری هم می کرد هر زمانی هم که همسر حاجی به کرمان می رفت ما را به آن اتاق می فرستاد. 🔸جنگ هم که تمام شد حتی در روزهایی که فرمانده نیروی قدس سپاه بود بسیار ساده زندگی می کرد خانه بسیاری از نیروهای حاجی از خانه او بهتر بود وضع رفاهی بیشتر نیروهایش نیز به مراتب از وضع زندگی حاج قاسم بهتر بود اتاق کار وی نیز در نهایت سادگی بود حالا خدا را شکر می کردم که نیروی حاجی شده ام اتاق کارم در تبلیغات لشکر در کنار اتاق فرماندهی بود هر وقت می خواستم به اتاقش می رفتم و حاج قاسم را می دیدم جلسات کاری ام نیز با او زیاد بود گاهی نهار با هم بودیم.
✍هر صبح باید به شیرینی آغاز شود شبیه لبخند شما... 🔹صبح لبخندِ شماست و آفتاب از کرانه لبانتان هر روز طلوع می کند. 🔸بخندید که مشرقِ نگاهتان دل مغربی ام را آرام می کند. 🔹با نسیم صبح احیاء می شوم همدم گل های زیبا می شوم. 🔸با نسیم صبح یک بار دگر روز را آغاز فردا می‌شوم. 💢روزتون زیبا مثل لبخند بر چهره خستگی ناپذیر حاج قاسم و علی آقا شفیعی...
✍یک روز دیگر صبح دیگر دلدادگی آغاز شد ایام به کام است لبخند شما خلاصه همه خوبی هاست... 💢صبحتان لبریز از عطر شهدا...
✍ای طنین گام هایتان بهترین آواز عشق صبحِ ما در انتظارِ یک سبد لبخند شما هست عطرتان در عمق لحظه ها جاری است... 💢صبحتان لبریز از عطر و نگاه شهدا...
✍عکس ماندگار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در جمع فرماندهان دفاع مقدس... ایستاده ها از چپ... 🌹سردار شهید رضا دستواره... سردار رئوفی نژاد... 🌹سردار شهید احمد سوداگر... 🌹شهید حمید سلیمی... 🌹سردار شهید حسین خرازی... محمد فروزنده... 🌹سردار شهید نورعلی شوشتری... سردار نقدی... سردار مبلغ... 🌹سردار شهید حاج قاسم سلیمانی... سردار محمدباقر قالیباف‌... سردار سرخیلی... سردار قربانی... 🌹سردار شهید حسین همدانی... 🌹سردار شهید علی هاشمی... ردیف وسط از راست... سردار حسن بیات سردار رودکی سردار یزدان سردار غلامرضا صالحی سردار احمدی و سردار محمد باقری... نشسته ها از چپ... 🌹سردار شهید اسماعیل دقایقی... سردار عباس مفتاح سردار مصطفی ایزدی سردار رشید سردار حسن علایی سردار علی فدوی سردار صفوی سردار غلامرضا محرابی و سردار امین شریعتی...
✍سیره زندگی شهید محمد نصراللهی... 🔸تا لباسی را پاره و نخ نما نمی‌کرد دست از سرش بر نمی داشت حتی در این عکس یادگاری که با حاج قاسم انداخته مشخص است عکسی که محمّد خیلی دوست داشت و به آن افتخار می کرد در این عکس دکمه های پیراهنش لنگه به لنگه اند و با هم فرق می کنند از این لباس چند سال کار کشیده بود ولی رهایش نمی‌کرد.. 💢کلام شهید حاج قاسم سلیمانی در وصف شهید محمد نصرالاهی... 🔸ساده بگویم محمد دوچیز را هرگز جدی نگرفت یکی دنیا را و یکی خستگی در دنیا را شوق دیدار بین او و خستگی فرسنگ ها فاصله انداخته بود...
✍ای شهید امروز بیشتر از دیروز دوستت می دارم و فردا بیشتر از امروز و این ضعف من نیست قدرت توست...
37.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍سخنان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی چند روز بعد از شهادت سردار شهید مهدی کازرونی و روایت از تن جدا شدن سر شهید مهدی سخی...
سلام از صبح از نور یادتان هر روز پیش از آفتاب مرا به نظاره می برد آن گاه که سرمه نور می کشد بر چشمان خورشید تا من سرخوش و لبریز از هوایتان آرام آرام به نوازش زندگی برخیزم...