#مناجات
#ماه_مبارک_رمضان
#چارپاره
شده غصهی نان و دنيای ما
حجاب ميان حبيب و مُحِبّ
توکل نکردیم بر او که گفت:
«وَ يَرزُقهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِب»
فقط فکر دنياي خود بودهايم
غم دیگران چه؟! ملالی که نیست
ندارد اثر در عبادات ما
همين رزقهای حلالی که نيست
چه کرديم با بال دلهايمان
مناجاتها، ربّناها چه شد
دعامان شده حبس در سينهها
«خدايا ، خدايا» خدايا! چه شد
تجمّل شده همّ و غمّ همه
چه شد فرشهای حصيری چه شد؟
که ديگر به نان و نمک قانع است؟
مرام علی! دستگيری! چه شد؟
به دنيای خود خوب خو کردهايم
دگر در سری فکر پرواز نيست
در آسمان باز باز و چه حيف
براي پريدن پری باز نيست
به دنيای فانی چنان رو زديم
که از عزّت نفس غافل شديم
سر دل به دريا زدن داشتيم
اسير تماشای ساحل شديم
«کجايند مردان بیادعا»
چه شد اشکها ، دردها ، نالهها
چه کرديم با عشق و انسانيت
چه کرديم با حرمت لالهها
بيا لحظهای سوی نورانيت
بيا يک نفس غرق تقوا شويم
بگو مرد و مردانه یک یا علی
که راهی عرش معلّی شویم
چه میشد اگر حضرت آفتاب
به دلهای تاریک ما يک نگاه...
توانی دهد، نيمهجانی دهد
به این عبد درماندهی رو سیاه
بیا يک قدم مانده تا آسمان
بيا التجا کن خدایی شويم
حسين است سرّ رهايی ما
پری باز کن کربلايی شويم
...........یوسف_رحیمی...........
#مناجات
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#چارپاره
فعل مرا دیدی ولی چیزی نگفتی
بنده همان بنده، خدا مثل همیشه
از ما توسل از تو لطف و دست گیری
آقا همان آقا، گدا مثل همیشه
ممنون از اینکه دست ما را رو نکردی
مثل همیشه باز هم ستار بودی
چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد
ممنون از این که باز با ما یار بودی
با این گناهانی که من انجام دادم
باور نمی کردم که دستم را بگیری
تو آن قدر لطف و کرامتْ پیشه ای که
روزی هزاران بار توبه می پذیری
جا مانده بودم تو مرا این جا رساندی
من خواب بودم تو مرا بیدار کردی
وقتی سحر های مناجاتت نبودم
آن شب به جای من، تو استغفار کردی
آن قدر خوبیِ مرا گفتی به مردم
آن قدر که حتی خودم هم باورم شد
آه ای کرامت پیشه دیدی آخر کار
این مهربانی های تو دردسرم شد
هر چند از دست خودم دل گیرم اما
احساس دلتنگی در این شب ها نکردم
سوگند بر سجادۀ خانوم رقیه
من مهربان تر از خودت پیدا نکردم
در را به روی ما گنه کاران نبندید
ما هم دلی داریم گر چه رو سیاهیم
گفتند این جا بارِ عصیان می پذیرند
دیدیم بیش از عالمی غرق گناهیم
.........علی_اکبر_لطیفیان..........
حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم
#چارپاره
هفتمین روزِ روزه را هر سال
روضه ی قحط آب می خوانیم
هر کجا شیرخواره ای دیدیم
شعر "بس کن رباب" می خوانیم
کودکان تشنه اند در خیمه
از همه تشنه تر علی اصغر
آه پرپر نزن عزیز دلم
مرغ بی بال و پر علی اصغر
در حرم باز اضطراب افتاد
داخل خیمه رفت و آمد شد
جان مادر کمی تحمل کن
حرف سقا دوتا نخواهد شد
خیر باشد، در علقمه غوغاست
یل ما را خدا نگه دارد
تیر دشمن اگر خطا رفته!
پس چرا حرمله فرح دارد..!؟
دل من شور می زند زینب
نگرانم برای عباسم
تا قیام قیامت کبریٰ
خجل از دستهای عباسم
جای باران از آسمان امروز
نیزه و تیر و سنگ می بارد
دارد از چشم تنگ یاغیشان
بی حیایی و ننگ می بارد...
..........عماد_بهرامی.........
#امام_باقر_علیه_السلام
#شهادت
#چارپاره
یکبارِ دیگر هفتِ ذی الحجّه
آمد ولی حالا مزارِ تو
خالی شده از جمعِ یارانت
حجاج رفتند ازکنارِ تو
از غربتت هرسال میسوزم
وقتی کمی فرصت نمی ماند
وقتی که حتی یک نفر روزِ
هجرانِ تو پیشَت نمی ماند
صحنِ تو بویِ کربلا دارد
عاشق فقط میفهمد این بورا
بینِ تمام گریه های خود
بینِ زیارت های عاشورا
میخواهم امشب شاعرَت باشم
رخصت بگیرم از نگاهِ تو
هر بَندبَندش نور خواهد شد
شعری که باشد در پناهِ تو
از نسلِ باران از دو خورشیدی
بابایِ تو یک شیر زن دارد
خون رگت تنها حسینی نیست
تو مادرت خونِ حسن دارد
قدرِ تورا خورشید می داند
عطرِ تو در تورات می ماند!
عشق از نگاهَت باده می نوشد
علم از شکوهَت مات می ماند
من شک ندارم بی نگاهِ تو
هر عالِمی خودکامه خواهد شد
من شک ندارم با نگاهِ تو
دیوانه هم عَلامه خواهد شد
از آسمانَت نور می بارَد
بَر دفتر ِ شیخِ کُلینی ها
تاریخ هم پایِ تو می گریَد
در کاروانی از حسینی ها
در کودکی دیدی هزاران غم
حتی تمامِ جنگ ها را هم
از کربلا تا کوفه می دیدی
خون گریه های سنگ ها را هم
آن روزهای سردِ پاییزی
دستِ قضا هَمبازی ات را بُرد
داغِ سه ساله داغِ سنگینیست
سنگین تر از دستی که بر او خورد!!!
***
شاعر شدم تنها به عشقِ تو
تا شعر من با بودنَت باشد
شعرم کُمیتی می شود آقا
وقتی صِله پیراهنَت باشد...
.........محسن_کاویانی........
#امام_باقر_علیه_السلام
#شهادت
#چارپاره
در میان قنوت چشمانم
عکس یک قبر خاکی افتاده
سنگ غربت شکسته بغضم را
دیده ام، صبر خود ز کف داده
کاروان دل شکسته ی من
ره سپار بقیع ویران است
زائرم، زائر امامی که
از غمش سینه بیت الاحزان است...
با سلامی به محضرت آقا!
پر کشیدم شبیه بال نسیم
السلام علیک یابن شهید
السلام علیک یابن کریم
آسمان کبود چشمانم
باز امشب بهانه می گیرد
در جوار مزار خاکیتان
مرغ دل آشیانه می گیرد
روز و شب دارم این نوا آقا
از چه بی بارگاه گردیدی؟!
با هزاران مُرید درگاهت
از چه رو بی پناه گردیدی؟!
ای امامی که غربت ارث شماست!
شعله می بارد از گلستانت!!!
زهر کینه چه بر سرت آورد؟!
پدر و مادرم به قربانت
گر چه از زهر کینه می سوزی
شعله های غم تو دیرینه است
قدر کرب و بلا، بلا داری
این همان راز آه آیینه است
خاطرات درون ذهنت را
نیمه شب ها مرور می کردی
یاد غم های روز عاشورا
پلک خود را نمور می کردی
دیده ای در سنین کودکی ات
بین گودال، جسم بی سر را
چه کشیدی در آن غروب غریب
تا شنیدی صدای مادر را
ضرب سیلی و صورت نیلی
ظلم های امیه را خواندی
زیر لب با نوای جان سوزت
روضه های رقیّه را خواندی
لا به لای صدای تیر و کمان
ناله های رباب می آمد
چه بلایی سر علی آمد؟
که حسین با شتاب می آمد
.
مشک سقّا و اشک اهل حرم
گویی از حلقه اش نگین افتاد
لحظه ها لحظه های غارت شد
تا که عباس بر زمین افتاد
........محمد_فردوسی.........
#امام_زمان_عج_مناجات
#عرفه
#چارپاره
هر سال عرفه دلم میگیره
از هجر تو دم به دم میگیره
آشفته و بیقرار و خسته
بازم دلامونو غم میگیره
توی شب غم سحر نیومد
امید چشای تر نیومد
بازم منم و چشم انتظاری
خورشید من از سفر نیومد
دلتنگیمو جمعهها میارم
تو محراب جمکران میبارم
اما همه آرزومه آقا
آخر رو پای تو سر بذارم
لب تشنه ولی تشنهی نورم
احساس میکنم که از تو دورم
باشه دل من شبیه سنگه
اما برا تو سنگ صبورم
دلخستهام از فراق و غربت
کاشکی دعاهام بشه اجابت
کاشکی یه شب جمعه بیائی
در سایهی تو بریم زیارت
وقتی تو حرم قیامتیه
وقتی که شب زیارتیه
آتیش میگیره دل از فراقش
سهم دل من بیطاقتیه
بیتاب بهشت عالمینم
در حسرت بینالحرمینم
دلتنگ طواف کربلا و
دلتنگ زیارت حسینم
روضه میگیره بوی گل یاس
قلبم میشه غرق شور و احساس
وقتی میشه حرف لب تشنه
دل پر میزنه تا کفالعباس
.......یوسف_رحیمی........
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
#چارپاره
دل سپردم به مهر مهرويي
گرچه آلوده اي خرابم من
عرش اعلي اگر شود جايم
خاك راه ابوترابم من
من خرابم شراب مي خواهم
تشنه ي باده ي ابوالحسنم
مي نخورده جداشدم ازخود
واي اگر که پياله ای بزنم
دل آواره كرده بيتوته...
گوشه اي ازحريم شيرخدا
تا خدا مي برد مرا امشب
يك نگاه رحيم شيرخدا
هاتفي بيخ گوش من... مي گفت:
كه نجف مركز بهشت خداست
همه ي چرخ و نه فلك با يك...
چرخش چشم مرتضي بر پاست
چه كسي مي رسد به فريادم
در سرم پر شده هواي نجف
اين كُنتَ؟ حبيبنا الغوث
صاحب قبّه ي طلاي نجف
***
باز بر مصطفي سفيرآمد
اي سفيرخدا دلت آرام!
امرشد...يا نبينّا... بلّغ...
تا رساني وظيفه را انجام
جبرئيل امين غريق نوا
مژده مژده بده رسول اله
روي منبر بگو خدا گفته...
شیریزدان شده ولي الله
دست حيدر به دست پيغمبر
دست هردو ميان دست خدا
و يدالله فوق ايديهم...
جلوه كرده بعينه دراينجا
حاجيان گردكعبه و دلبر
پا نهاده ميان جمعيت
با دلي مطمئن درآنجا داد
مرتضي رانشان جمعيت
با صداي بلند مي فرمود
اين بود امر حيّ دادارم
كه علي مي شود به او مولا
هر كه را من ولي و دلدارم
برلبش خنده اي رسيد... و خواند
اين دعا را كه وال من والاه
اشكي آمد ز گوشه ي چشمش
كرد نفرين كه عاد من عاداه
بحث حب علي و اولادش
مطلب منبر پيمبر بود
نفراولي كه عاشق شد
فاطمه دختر پيمبر بود
فاطمه كوثر رسول خدا
اولين شيعه ي نگاه علي
جز خداوند عالي اعلي
همه در سايه ي پناه علي
حضرت عشق! حضرت مولا
سر نهادن به پاي تو عشق است
نيش تو نوش و درد تو درمان
هم جفا هم وفاي تو عشق است
منِ ازپا فتاده را امشب
دست بالا ببردعايي كن
خسته ام از همه ز خود بيزار
اي خدايي مرا خدايي كن
بسمل زير پاي تو دل من
با نگاهي بكش خلاصم كن
چشم تو چشمه ي عطاي خدا
نظري سوي التماسم كن
يا اميري و صاحب امري
كي نگه مي كني به احوالم
سيّدي يا محول الاحوال
فاطمي كن تمام اعمالم
تو مراد تبارك اللّهي
احسن الخالقين براي تو بود
خاتم الانبيا محمد هم...
یکسره غرق در ولاي تو بود
طالب ديدن رخت هستم
كعبه ي فاطمه ابوالزينب
اهل لاهوت والهِ لحنت
چون شوي غرق نغمه ي يارب
پسرت يا علي ابوالفضل است
دخترت مادر مصيبت ها
یاور بيكسان! گل توچه كرد...!؟
در دل لشگرمصيبت ها
اي نگاه تو جاري رحمت
مهرخود را به دل نما نازل
اي تجلّي واقعي خدا
دمي ازجلوه ات ابوفاضل
من غلام توأم ابوالسادات
نوكر بي نواي فرزندت
همه ي زندگي من!... بنگر
زنده ام درهواي فرزندت
اي تمام اميد ختم رسل
كاشف الكرب مصطفي حيدر
همه جا فاطمه صدا مي زد
انت مولاي مرتضي حيدر
خسته ي جستجوي توآدم
بنده ي مبتلاي تو ادريس
گر كند برمقام تو اقرار...
مي شود عاقبت به خير ابليس!
روي موج بلند درياها
نام تو بادبان كشتي نوح
شب قدر تمامی اعصار!
و تنزّل، الیک حضرت روح
طالب تو مقام ابراهيم
در طواف تو هجراسماعيل
تشنه ي ديدن رخت زمزم
مُحرم خانه ي تو جبرائيل
حافظ جان موسي عمران!
تو مناجات ياد او دادي
به خدا كه به انبياء عظام
با ولاي خود... آبرو دادي!
اي نواي خليل درآتش
وي دعاي مسيح، وقت شفا
دركنارمزارتو بودن...
شأن تنزيل جنت الااعلي
مست چشمان تو دل يوسف
ديده گريان هجرتو يعقوب
متوسل به نام تو موسي
مات و حيران صبرتو ايوب
در فراق تو حضرت داود
پاره كرده سحرگريبان ها
اي گداي نگين حلقه ي تو
در نماز شبت... سليمان ها
سر نهاده به پاي توالياس
خضر بوسه زند به دست تو
يونس از ياد تو مدد مي جست
كهفيان بیقرار و مست تو
زكريّا ميان محرابِ
طاق ابروي تو دعا مي كرد
لحظه ي سر بريدنش يحيي
پيش پايت خدا خدا مي كرد
برده مهر تو هوش سلمان را
عاشق واقعي تو عمّار
مالك قلب مالك اشتر
سر به دارتو ميثم تمّار
اي مقيد به شرع تو مقداد
كشته ي بي كسي تو بوذر
شيعه ي تو علي همينانند
من كجا خاك خانه ي قنبر!
اي غزل خوان چشم تو حافظ...
در به در بهر ديدنت سعدي
مولوي خودكشي كند ز غمت!
قنبرت مي زند صدا... بعدي!
خواهم ازحق دمي تماشايت
اي كه گفتي" و من يمت يرني "
العجل يا اجل كه منتظرم
مي زنم نعره سيّدي ارني
.......مجتبی_روشن_روان........