خانه ات کجاست؟!
نه...آن خانه که تو فکر میکنی منظور من نیست!
پناه گاهت را میگویم؛ مأمنت !!...
خانه ای که تمام دغدغه هایت ؛
مناجات هایت ؛
رفاقت ها و شکایت ها و فراغت هایت ختم به آنجاست...
داری چنین مأمنی؟!....
ما اما داریم!
از همان روز اول که درش قدم میگذاریم و مهرش به دل مان گره میخورد
تا از صبح تا شب سه شنبه های هیئت هفتگی هیئت ثارالله؛
تا وقت های نماز ؛
تا تمام جشن ها و عزاداری های مان؛
تا زمان بین کلاس دوم و سوم هر روز ؛
تا فرجه ها و روز های امتحان ؛
تا قرار و مدار های دوستانهٔ مان ؛
و تا حتی وقت خواب مان!
تنها یک خانه با آغوشی باز ، پذیرای حضور ماست...
کودکی های مان را یادتان هست؟
مقصد تمام قول و قرار های مان ، خانهٔ پدربزرگ بود!
حتی محل آشتی بعد قهر و دعوا های مان ! چرا که دیگر خانهٔ ما و خانهٔ شما نداشتیم....
آنجا انگار خانهٔ همهٔ مان بود....
این خانه نیز تمام سرّش در صاحب خانه است!
آدمی که از آدمی به دل خرده میگیرد و خرده هایش را روی هم تلنبار میکند ، در کدامین خانه میتواند سر دل باز کند و سخن از دل بگوید؟
سخن از دل جز نزد صاحب اصلی اش میتوان گفت؟!
و براستی که کجاست تجلی حضور این صاحبنا ؟...
و حال که دل ، یافته نشانیِ خانهٔ صاحبش ؛ مگر دگر ممکن است دل کندن برایش؟
چه دیگر حامل غم باشد چه شادی ، چه خسته باشد و چه دریای امید! او تنها راه بلد یک خانه است!
او فقط ، راه بلدِ «مسجد» است....
مسجد عزیز من
مسجد امام خمینی،ملجا همیشگی دل های ما ،روزت مبارک خانهٔ امن🕌✨
#روز_گرامیداشت_مساجد
#مسجد_امامخمینی
#دلنوشتهیکخادم
╭┅────────┅╮
@sarallahmui
╰┅────────┅╯