و اما حسین...
زبان را نمیدانم اما آخرین باری که دل مان خدایش را شکر کرده یادمان هست؟!
دقیقه ای چشمانت را ببند
و دقیقه ای کائنات را که نه ، همین قلب کوچک درون سینه ات را بدون حسین و هیچ نشانه ای از او تصور کن!
بگیر از دلت؛
کربلا را...
اربعین را ،
هیئت را ،
اشک را ،
سلام را ،
و تمام رفقایی که وصل داد حسین ، میان تو و آنان را...
از دلت بگیر حسین را!
میتوانی؟!
اصلا حسین نه آنکه در میان دل ، که خود آن است! ضربانش که نباشد خون در رگ های مان می گندد...
شکر!
به عظمت نام حسین ، خدای حسین را شکر؛
که حسین را آفرید و خود ، عشق به او را به قلب های مان آموخت...
و حالیا که ما عشق داشتیم اما عاشقی بلد نبودیم ، تمام معادلات و محاسبات را به هم ریخت و فرمود نمیخواهم حتی همان یک قدم را همه اش را خودم می آیم به سمتت؛
دستانت را میگیرم و در عشاق خانهٔ هیئت پناهت میدهم تا بیاموزی رسم عاشقی کردن برای حسین را...
شکر خدا را؛
شکر خدایی را که تنها یک حسین داشت و همان هم ارباب ما شد✨
#ولادت_ارباب
#هیئت_عشق
#دلنوشتهیکخادم
╭┅────────┅╮
@sarallahmui
╰┅────────┅╯