eitaa logo
سرباز باشیم .... 🇮🇷✌️🇪🇭
492 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
8.2هزار ویدیو
129 فایل
سرباز باشیم @sarbaz_bashim ارتباط با ما: @Elimeh
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ـ❁یک جاهایی روایت باید زنانه باشد نه اینکه مردان ندانند و نخوانند؛ نه اما یک جزئیاتی هست که فقط زن ها می‌فهمند مثالش را قبلاً نوشته‌ام وقتی که بعد از روز دهم، به خیمه ها، به بانو رباب، آب رسید؛ بعدش چه شد؟ خب این را فقط زن ها می‌فهمند 😭 برای«شیر داشتن با آغوش خالی» فقط مادرها می‌توانند ضجه‌هایی از جنس سوختن بزنند. حالا روضه ما، پشت در است (عجیب است) فکر کن که حملِ شش‌ماهه‌ای داری فرزند امانت است؛ حالا تصور کن امانتت، فرزند امام هم باشد خب خیلی حمل سنگینی است! اما سنگین تر از حق؟ سنگین تر از خود و ؟ بانو می‌آید پشت در - این ها از نظر من همه تفسیر دارد، تعبیر دارد، نماد است، میشود ساعت ها درباره تک تک جزئیات اتفاق فکر کرد تا مصداق ها از آن دربیاید برای یک زندگی مکتبی - که حالا اینجا یک مادر است آن هم باردار آن هم داغدار- خود را به درب خانه می‌رساند تا از حریم خدا محافظت کند، تا به خانه وارد نشوند. حیدر نیز در معرکه درگیر است. بسیار سخت و با رعایت جوانب؛ منع شده از شمشیر کشیدن، امر شده به صبر! (نقشه این است دست به شمشیر ببرد تا اسلام همانجا تمام شود!) فکر کن که علی باشی، یکه تاز عرب، فاتح خیبر، اسدالله، میدان‌دار جنگ ها و غزوه ها اما حتی نتوانی دست به شمشیر ببری!… (این خودش یک درد کشنده است!) خدایا! چه شد که خانه دختر پیغمبر که ملائک برای ورود به آن اجازه می‌گرفتند شد ؟! 😭 با آن وضعیت، همه قوا را جمع میکند در جسم، و در را نگه میدارد که باز نشود، که شیاطین پایشان به حریم نرسد، که به امام جسارت نشود. بعد چه می‌شود؟ هی مینویسم هی پاک میکنم حتی فکر میکنم آن در، آن میخ (مسمار) هم دلشان می‌خواهد خیلی چیزها گفته نشود. فکر میکنم «در» دلش میخواسته هزار بار، اصلا تا ابد، بسوزد اما خودش را نگه دارد تا روی ریحانه خدا نیفتد؛ آخر همسر ، مادر حسنین، در حالی که دیگری در بطن می‌پروراند، پشت در است! فاطمه در را نگه میدارد، فشار می آورند. شما بگویید تاب یک زن یک زن باردار یک زن داغدار! مگر چقدر است؟ فشارِ در مضاعف می‌شود. فشار، کار خودش را کرد، خطاب ناله مادر ما را عوض کرد😭 از یا ابتاه، از گلایه به رسول، ناله شد «یا فضةُ خُذیني» 😭😭😭 ناله تاریخ را در هم می پیچید. راهی از میان اعصار و روزگار باز کنید. یک وقتی بار شیشه اش در بطنش می‌شکند چه بر سرش می‌آید؟ چه دردی؟ چه شرایطی؟ حالا تو فکر کن که یک سوخته پهلو شکسته سینه سوراخ شده بازو از تازیانه ورم کرده بین در و دیوار زیر دری نیم سوخته فرزند از دست دهد😭😭😭 ای مردها شما، دورتر، حلقه غیرت تشکیل دهید مردانه و سوخته از این جسارت سینه بزنید بگذارید ما برویم کنار مادرمان 😭 یکی در را بردارد یکی آتش چادر را خاموش کند یکی راه خون زخم را ببندد یکی… فضه شاید گوشه خانه دست های زینب را گرفته بوده و سرش را به دامن فشرده بوده که نبیند اما صدای بانو که بلند شد؛ فهمید اتفاقی که نباید، افتاده! فضه جان چه کردی؟ نمی‌دانم چه میتوانستی بکنی؟ نمی‌دانم ولی به گمانم اصلا به شما فرصت نداد! آتش و در را که کنار زدی، چشمش به امام افتاد و نگاهش بر دستان امام خیره شد؛ توان خود را جمع کرده بلند می‌شود و دنبال که با دست بسته و ریسمان می‌برند می‌کند. آن قدر به موقع است که میرسد. دست می اندازد به دامن ، تا نگذارد این تجاوز و تعرض به حق، بیش از این ادامه پیدا کند. می‌خواهد حمایتش را در میدان تمام کند. اما با غلاف شمشیر با تازیانه با ضربه های مکرر😭دست را از دامن جدا می کنند. و شکسته و رنجور و فرزند از دست داده و غرق در خون بر زمین میفتد... حالا شما بیایید و از سیره این درس گرفته در دفاع از خود کنید و با و بجنگید. لَعنَ اللهُ قَاتلِیکِ و ضَارِبیِکِ و ظَالِمِیکِ و غَاصِبی حقِّکِ یا مولاتِی یا فاطمةُ الزهراء 🍀 https://eitaa.com/sarbaz_bashim