eitaa logo
🏴 حسینیهٔ‌یک‌سرباز ؛
1.5هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
705 ویدیو
67 فایل
طلبه ها انسان هایی هستند ، مثل سایر خلائق ؛ اما با زندگیِ نسبتا ساده تر . . . و البته ! هیجان انگیز تر ✨ یه چایی در خدمت باشیم ☕ حاویِ : منبر های دو دقیقه ای پل ارتباطی ، حجرهٔ من ؛ @hajehabib
مشاهده در ایتا
دانلود
لا تشعر قلبک الهمّش علی مافات فیشغلک عن الاستعداد عمّا هواتٍ غصه های گذشته را بر قلب خود باز نکن، زیرا تو را از آینده و آماده شدن برای زندگی نو مشغول می سازد. -امیرالمومنین‌علی‌؏ غرر الحکم، صفحه 321
از چهل کیلومتری افغانستان به شما پیام میدهم .... ادامه دارد ...
🏴 حسینیهٔ‌یک‌سرباز ؛
پنج و رب رسیدیم زاهدان. شهری که انتظار داشتم اصن شبیه ایران نباشد و شباهت به هند و پاکستان و ... داش
بعد از ورود به زابل ، دنبال حوزه ی علمیه اش می‌گشتیم. با دو تا سوال به مدرسه ی علمیه ی امام صادق علیه السلام رسیدیم. مدرسه ای جذاب ، با طلبه هایی اهل حال !. اندکی بیهوش افتادیم زمین و بعد از اینکه جان گرفتیم ، راهی نماز جمعه شدیم. بگذارید اول کاری راستش را بگویم : مردم سیستان و بلوچستان را برای ما مردمی خشک و عبوس و اینجور چیزا تعریف کرده اند. ولی به جان خودم اصلا همچین چیزی نیست! شخصیتشان افرادی آرام و جان گرم اند. مهربان و سخاوتمند.! نماز جمعه ای گرم داشتند، با امام جمعه ای بصیر و شجاع! آن چنان عبدالحمید را کوبید که من هر لحظه منتظر شهادت بودم و آماده ی حمله ی انتحاری!. کاش بقیه ی امام جمعه ها شجاعت و مردم‌داری را از ایشان یاد می‌گرفتند. بعد از نماز جمعه ، از آنجایی که تشنگی داشت جانم را سرقت می‌کرد، از یه سوپری آب معدنی کوچولویی گرفتیم و در حوزه مثلِ زندان آزاد شده ها شروع کردم خوردن. جان تازه ای گرفتیم و منتظر بودیم که راهی مناطقِ تبلیغی شویم ... .
هدایت شده از ˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
سید امیر حسینیenc_16509773386886684709656.mp3
زمان: حجم: 3.84M
بِعَلــےٍ ؛ منو از خودم بگیر پاکم کن . . بِعَلــےٍ ‌؛ بعدِ مرگم تو نَـجَـف خاڪم کن :)! |
حضرت فاطمه زهرا«س» نمی‌گذاشت هیچکس از اهل بیت در شب قدر بخوابد! و از روز قبل آنان را برای شب قدر مهیا می کرد و می‌فرمود: [هر کس از خیر شب قدر محروم شود محروم واقعی اسـت.]
🏴 حسینیهٔ‌یک‌سرباز ؛
بعد از ورود به زابل ، دنبال حوزه ی علمیه اش می‌گشتیم. با دو تا سوال به مدرسه ی علمیه ی امام صادق علی
سر یک ناهماهنگی کوچیک روز اولمان به بطالت گذشت و توفیق اعزام نداشتیم ... . در عوضش فرصت بود که با سیستانی ها و زابلی های مذهبی بیشتر معاشرت داشته باشیم ، و ایضا الخیر فی ما وقع ... . مردم سیستان وجدانا انسان های شریف و سخاوتمندی اند. اگر چ وضعیت مالی زیاد خوبی شاید نداشته باشند ، اما به میهمان هایشان خوب میرسند!! شب بود و نزدیک به یک کیلو مرغ سرخ کرده به عنوان قبل از سحر ، برای ما چهار نفر آوردند. دمشان گرم ، هنگام سحر هم چند تکه ی با عظمت دیگر ... .( شرمنده که از خوراکی های اینجا بیشتر حرف میزنم ، اهلِ دل ایم...شما بخوانید اهل شکم). فردای آن روز چند رفیق دیگرمان آمدند. و متاسفانه باز هم نشد توفیق. تبلیغ پیدا کنیم ... . و مَنی که افسرده ، یک گوشه کز کرده بودم ... . محمد گفت: نترس! اولین جایی که پیدا بشه تو رو می‌فرستم. و منم کمی آرام شدم.
🏴 حسینیهٔ‌یک‌سرباز ؛
__
با وضو آمد به قصد لیلة الفرقت علی ! ابن ملجم در شب احیا چه قرآنی گشود
لَو احَبَنی جَبَلٌ لتَهافَتْ اگر محبت من در قلب کوه نفوذ میکرد از هم میپاشید! امیر المومنین علیه السلام
آدم حسابی‌ها معمولا آخر قصه مشخص میشن، زود قضاوت نکن!