eitaa logo
سرباز کوچک(کتاب شهید pdf)
653 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
4.4هزار ویدیو
404 فایل
کتاب شهدای دفاع مقدس pdf به روی دفتر دلم نوشته بود یک شهید برای خاطر خدا شما ادامه ام دهید! مدیر کانال: @sarbazekoochak1 @alimohammadi213 کانال دیگر ما دانشنامه قرآن کریم @Qoranekarim سرباز کوچک در اینستاگرام Instagram.com/sarbazekoochak110
مشاهده در ایتا
دانلود
╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
عباس دوران به عنوان خلبانی نام‌آور و شجاع، تمام آموخته‌های خود را برای نجات کشور از توطئه دشمنان به‌کار گرفت و در عملیات‌های مختلف در جنگ تحمیلی پیش‌قراول بود. وی برای دفاع از میهن اسلامی و حفظ و حراست آن لحظه‌ای آرام و قرار نداشت تا اینکه سرانجام جان خود را فدای این مرز و بوم کرد. عباس دوران در ۲۰ مهر ۱۳۲۹ خورشیدی در محله سردزک در شیراز دیده به جهان گشود. پدرش محمد ابراهیم و مادرش ایران افراسیابی بودند. او دومین فرزند خانواده ای بود که هفت فرزند پسر و یک دختر داشت. عباس تحصیلات ابتدایی را در دبستان صدرا و در ادامه در دبیرستان سلطانی پشت سر گذاشت تا اینکه در ۱۳۴۸ خورشیدی مدرک دیپلم طبیعی خود را اخذ کرد. عباس دوران در همان زمان یعنی ۱۳۴۸ خورشیدی در مرکز فرماندهی آموزش هوایی شیراز استخدام شد و پس از یک سال به دانشکده خلبانی نیروی هوایی رفت و با پشت سرنهادن دوره مقدماتی پرواز در ایران در ۱۳۵۱ خورشیدی برای تکمیل دوره خلبانی خود عازم آمریکا شد. وی به محض ورود به آمریکا در پایگاه لکلند دوره تکمیلی زبان انگلیسی خود را گذراند. بعد از آن برای آموختن خلبانی به پایگاه کلمبوس در ایالت می سی سی رفت و در آنجا توانست این دوره را با موفقیت سپری کند و پرواز با هواپیماهای بونانزا، تی. سی ۴۱ و تی. سی ۳۷ انجام دهد. البته در همین زمان هنگام تمرین های ورزشی از ناحیه پای چپ مصدوم شد و به مدت ۲ ماه از برنامه پروازی باز ماند اما این مصدومیت آنچنان وقفه ای در کار او ایجاد نکرد و به محض بهبودی آموزش خلبانی خود را ادامه داد و توانست مدرک خلبانی به دست آورد. عباس دوران پس از اینکه مراحل خلبانی را پشت سر گذاشت و نشان خلبانی به دست آورد در ۱۳۵۲ خورشیدی به ایران بازگشت و نخست به عنوان خلبان هواپیمای اف ۴ و با درجه ستوان دومی در پایگاه شکاری تهران انجام وظیفه کرد تا اینکه پس از مدتی به پایگاه سوم شکاری(شهید نوژه همدان) اعزام و در آنجا خدمت کرد. هنگامی که در ۱۳۵۸ خورشیدی تحرکاتی در مرزهای ایران از ناحیه دشمن به خصوص رژیم بعثی به وجود آمد، عباس دوران به عنوان یک خلبان کار آزموده و تیز پرواز از شغل خود دور بود اما خودش را به پایگاه شکاری رساند و در این ارتباط اظهار داشته بود: من با پول این ملت به خارج رفته ام... من آمده ام تا در صورت نیاز از این کشور در مقابل بیگانه دفاع کنم. به همین دلیل هم با تقاضای بازگشت او به خدمت و دفاع از کشور موافقت می شود.(۲) هنگامی که در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ خورشیدی، هواپیماهای نظامی نیروهای بعثی به تعدادی از پایگاه های هوایی و تأسیسات حمله کردند، عباس دوران به عنوان افسر خلبان شکاری و معاونت عملیات ستاد فرماندهی پایگاه سوم شکاری شهید نوژه همدان مشغول به خدمت بود. به همین دلیل هم او در نخستین عملیات نیروی هوایی که ۲ ساعت پس از حمله سراسری عراق به ایران صورت گرفت، شرکت کرد و در آسمان غرب کشور از هواپیماهای خودی پشتیبانی و مراقبت به عمل آورد. او پس از مدتی برای ادامه پروازهای جنگی به پایگاه ششم شکاری بوشهر منتقل شد. عباس دوران در جریان جنگ تحمیلی رشادت های زیادی از خود نشان داد که یکی از مهمترین آنها در هفتم آذر ۱۳۵۹ خورشیدی در عملیات مروارید اتفاق افتاد؛ عملیاتی که از طرف نیروی هوایی و نیروی دریایی طراحی شده بود، آنها از پایگاه هوایی بوشهر بلند شدند و در همان دقایق اولیه پنج فروند ناوچه عراقی را که از اسکله های نفتی العمیه و البکر در شمال خلیج فارس محافظت می کردند، با موشک هدف قرار دادند. خود او در یادداشت هایش در خصوص این عملیات می نویسد: بعد از نشستن در مینی بوس حامل بچه های خلبان و در مسیر گردان پرواز، بحث سر زدن ناوچه ها و انهدام آن ها بود. من گفتم همین الآن تا آن ها دور نشده اند، حاضرم پرواز کنم و خلعتبری هم حاضر شد. بدون این که به فرمانده عملیات یا پست فرماندهی اطلاع دهیم، هواپیمای رزرو پرواز قبلی را برداشته و بلند شدیم. زیرا انجام هماهنگی ها وقت گیر بود و امکان داشت، ناوچه ها تغییر موقعیت دهند. سه فروند ناوچه عراقی از هم جدا شده بودند. یکی زیر اسکله البکر پناه گرفته بود و یکی دیگر در حال فرار بود. مسیر رفتن را از ارتفاع پست رفتیم. بلافاصله یکی از آنها را که در حال فرار بود با دو موشک منهدم کردم و بعد منطقه را گشتم. از سومی هیچ خبری نبود. بنابراین رفتم سراغ آن یکی که زیر اسکله بود و یک موشک رها کردم که درست به عقب آن اصابت کرد. بعد دوباره رفتم دیدم که کاملا منهدم نشده و موشک باقی مانده را به آن زدم و ایستادم و نتیجه کار را دیدم. از ۶ ناوچه عراقی پنج ناوچه منهدم شد. ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
هنگامی که در تیر ۱۳۶۱ خورشیدی صدام حسین رییس رژیم بعث عراق برای میزبانی از اجلاس سران عدم تعهد آماده می شد و گفته بود که هیچ خلبان ایرانی جرات نزدیک شدن به آسمان بغداد برای برهم زدن اجلاس را ندارد، عباس دوران ماموریت یافت تا عملیاتی را برای جلوگیری از تشکیل کنفرانس سران غیرمتعهدها در عراق انجام دهد. این عملیات با هدف بمباران پالایشگاه «الدوره» بغداد، نیروگاه اتمی بغداد و پایگاه الرشید یا ساختمان هتل اجلاس عدم تعهد بود که این عملیات با موفقیت انجام شد. در این عملیات موفق هواپیمای ایرانی مورد اصابت چند گلوله ضدهوایی قرار گرفت. خلبان کابین عقب دستگیره خروج اضطراری را کشید و از جنگنده خارج شد اما عباس دوران با صرف نظر کردن از خروج اضطراری، هواپیمای (اف ۴) صدمه‌ دیده خود را که در آتش می‌سوخت، با هدف ناامن جلوه دادن شهر بغداد، به هتل محل برگزاری هفتمین دوره اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها کوبید و مانع از برگزاری این اجلاس در عراق شد و خودش به دیدار معبود شتافت. پس از سال ها انتظار در تیر ۱۳۸۱ خورشیدی بقایای پیکر شهید عباس دوران توسط کمیته جستجوی مفقودین به میهن منتقل شد و در پنجم مرداد همان سال در جریان مراسمی رسمی با حضور مسوولان کشوری و لشکری، خانواده شهید و بستگان در میدان صبحگاه ستاد نیروی هوایی بر دوش همرزمان خلبانش تشییع شد. پیکر مطهر آن شهید تیزپرواز سپس برای خاکسپاری با یک فروند هواپیمای سی ۱۳۰ به شیراز منتقل و در ۱۰ مرداد در خاک زادگاهش آرام گرفت. منابع: ۱- روزنامه جوان ۲۲ مرداد ۱۳۹۲(گفت وگو با فرزند شهید عباس دوران) ۲- پایگاه اطلاع رسانی بنیاد شهید و امور ایثارگران، ماجرای شهادت شهید عباس دوران، ۳۰ تیر ۱۳۹۷ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
1.38M
با روایتگری سمیه کهالی 💠💠💠💠💠💠💠 ۵ ناوچه عراق .... ۶۱ ۲۰ سال ۸۱ ۵۷۰ .... ... ... ... ۲۸ خرداد همه می آییم.... .... ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
افسوس که ایام شریف رمضان رفت سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت افسوس که سی پارۀ این ماه مبارک از دست _به یکبار_ چو اوراق خزان رفت ماه رمضان حافظ این گلّه بُد از گرگ فریاد که زود از سر این گله شبان رفت شد زیر و زبر چون صف مژگان، صف طاعت شیرازۀ جمعیت بیداردلان رفت بی‎قدری ما چون نشود فاش به عالم؟ ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت برخاست تمیز از بشر و سایر حیوان آن روز که این ماه مبارک ز میان رفت تا آتش جوع رمضان چهره برافروخت از نامۀ اعمال، سیاهی چو دخان رفت با قامت چون تیر درین معرکه آمد از بار گنه با قد مانند کمان رفت برداشت ز دوش همه کس بار گنه را چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت چون اشک غیوران به سراپرده مژگان دیر آمد و زود از نظر آن جان جهان رفت از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب آن‎ها که به صائب ز وداع رمضان رفت ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
سید مجتبی هاشمی راد نخستین فرمانده کمیته انقلاب مرکزی تهران، و فرمانده گروه فداییان اسلام در طول جنگ ایران و عراق بود. وی سرانجام در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۴ در خیابان وحدت اسلامی، تهران توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق مورد سوء قصد قرار گرفت و شهید شد.  ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
شهید سید مجتبی هاشمی در سال ۱۳۱۹ ه‍.ش در محله شاهپور تهران (وحدت اسلامی فعلی) دیده به جهان گشود. او فرزند چهارم خانواده ای مذهبی و متوسط بود. وی پس از طی دوران تحصیلات متوسطه به ارتش آمد و به دلیل اندام ورزیده و قدرت بدنی قابل توجهی که داشت عضو نیروهای ویژه کلاه سبز شد، اما پس از مدت کوتاهی از ارتش شاهنشاهی خارج و به کار آزاد مشغول شد. در ۱۵ خرداد سال ۴۲ او و چند تن از دوستانش به مردم پیوستند و تحت تعقیب و کنترل مأموران پهلوی قرار داشت. او اقدام به تهیه و توزیع اعلامیه و نوارهای سخنرانی و تصاویر رهبر انقلاب می نمود و در پوشش‌های گوناگون، فعالیت‌های خود را در تمامی شهرهای استان تهران و حتی استان‌های همجوار گسترش داد. سید مجتبی نیز به عضویت کمیته استقبال امام در آمد و در آن استقبال تاریخی شرکت نمود. ضمن اینکه خود نیز با حضور در میدان‌های مبارزه رو در رو با بقایای رژیم پهلوی، تمام توان خود را صرف پیروزی نهضت اسلامی نمود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن، او به سرعت نیروهای انقلابی منطقه ۹ را سازماندهی کرده و کمیته انقلاب اسلامی منطقه ۹ را تشکیل داد. با اعتباری که بین خاص و عام آن محل داشت، با سرعت و موقعیت کامل انقلابی‌ها را دور هم جمع کرد و این‌ها که همه از سید مجتبی حساب می‌بردند و حرفش را می خواندند و به این ترتیب یکی از قویترین کمیته‌های تهران را تشکیل داد. با شروع غائله کردستان،هاشمی به همراه عده ای از افراد کمیته منطقه ۹ در پی فرمان بسیج عمومی خمینی عازم غرب کشور شد و در آزادی و پاکسازی آن منطقه شرکت نمود. هنوز چند روز از آغاز حمله عراق به خاک کشورمان نگذشته بود که سید مجتبی، به همراه عده ای از دوستان و همرزمانش به صورت داوطلبانه و مستقل عازم جنوب کشور شد و در مدرسه فداییان اسلام، واقع در شهر آبادان مستقر شد و بدین ترتیب اولین نیروی انتظامی نا منظم برای مقابله با تهاجم بعثی‌ها در آبادان و خرمشهر به وجود آمد که به گروه فداییان اسلام معروف شد. که سید مجتبی فرمانده آن بود. ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
هاشمی و خانواده‌اش بارها از طرف مجاهدین خلق، تهدید به مرگ شده بودند. او بعد از مدتی از جبهه‌ها برگشت و مغازه لباس‌فروشی‌اش را دوباره دایر کرد. هاشمی، در زمانی که در عملیات ثامن‌الائمه یا شکست حصر آبادان حضور داشت مورد هدف چندین عملیات تروریستی ناکام از سوی مجاهدین خلق قرار گرفت. بعد از پخش اعلامیه‌هایی که در آن نام سیدمجتبی و چند تن دیگر از اعضای فداییان اسلام به نام افرادی که توسط مجاهدین خلق اعدام خواهند شد، ذکر شده بود، عاقبت در آستانه ماه رمضان سال ۱۳۶۴ سید مجتبی هاشمی، از پشت سر هدف گلوله تیم‌های ترور مجاهدین خلق قرار گرفت و کشته شد.مصطفی چمران و مجتبی هاشمی تنها فرماندهان جنگ‌های نامنظم در ایران بودند. ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
1.15M
با روایتگری سید مجتبی هاشمی راد (تولد: ۱۳ آبان ۱۳۱۹ _ شهادت: ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۴) نخستین فرمانده کمیته انقلاب مرکزی تهران، و فرمانده گروه فداییان اسلام در طول جنگ ایران و عراق بود. وی سرانجام در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۴ در خیابان وحدت اسلامی (شاپور سابق)، تهران توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق مورد سوء قصد قرار گرفت و به شهادت رسید. ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝