#نماز_شب
#نماز_کمک_از_خدا
گله را با هم بردیم چرا. یله اش کردیم توی یک علفزار، خودمان مشغول بازی شدیم.
گوسفندها کم کم پخش و پلا شدند. یک وقت فهمیدیم چندتاشان نیستند. دلمان ریخت. پاک هول کردیم. می دویدیم این طرف، می دویدیم آن طرف. گوسفندها انگار آب شده بودند رفته بودند توی زمین. محمد ناصر گفت این جوری فایده نداره. گفتم پس میگی چی کار کنیم؟
گفت: وضو بگیریم #دو_رکعت_نماز بخونیم. خدا کمكمون می کنه.
۱۵۴-شهیدمحمد ناصری
📚یادگاران، جلد ۱۳کتاب شهید محمد ناصری، ص۴
╔══════•••• ✿🕊╗
@sarbazekoochak
╚🕊✿ ••••══════╝
#نماز_شب
#نماز_شکر
توی جبهه این قدر به خدا می رسی، میای خونه یه خورده ما رو ببین. شوخی می کردم. آخر هر وقت می آمد، هنوز نرسیده، با همان لباس ها می ایستاد به نماز. ما هم مگر چه قدر پهلوی هم بودیم؟نصفه شب می رسید. صبح هم نان و پنیر به دست، بندهای پوتینش را نبسته، سوار ماشین می شد که برود.
نگاهم کرد و گفت ... وقتی تو رو می بینم، احساس می کنم باید #دو_رکعت_نماز شكر بخونم.
۱۵۵- شهید محمد ابراهیم همت
📚یادگاران، جلد ۲کتاب شهید محمد ابراهیم همت، ص۳۳
╔══════•••• ✿🕊╗
@sarbazekoochak
╚🕊✿ ••••══════╝
#نماز_شب
#نماز_عفو_و_بخشش
اگر بین بسیجی ها حرفی می شد می گفت : برای این حرف ها بهم تهمت نزنید.
این تهمت ها فردا باعث تهمت های بزرگتری میشه. اگه از دست هم ناراحت شدید، #دو_رکعت_نماز بخوانید بگویید خدایا این بنده ی تو حواسش نبود من گذشتم تو هم ازش بگذر.این طوری #مهرومحبت زیاد میشه. اون وقت با این نیروها میشه عملیات کرد.
۱۵۷- شهید حسن باقری
📚یادگاران، جلد چهار، کتاب حسن باقری، ص ۳۰
╔══════•••• ✿🕊╗
@sarbazekoochak
╚🕊✿ ••••══════╝
#نماز_شب
#نماز_شکر
بیسیمچی حاجی بودم. یک وقت هایی خبر های خوب از خط می رسید و به حاجی می گفتم. بر می گشتم می دیدم توی #سجده است. #شكر_می_کرد_توی_سجده_اش. هر چه خبر بهتر، #سجده_اش_طولانی_تر. گاهی هم #دو_رکعت_نماز می خواند.
۱۵۸-شهیدحسین خرازی
📚یادگاران، جلد هفت، کتاب شهید حسین خرازی، ص ۶۲
╔══════•••• ✿🕊╗
@sarbazekoochak
╚🕊✿ ••••══════╝