#پارت_صد_و_سی_و_هفتم 🦋
خدایا!
به من خوب زیستن را بیاموز تا من خوب مردن را خودم بیاموزم...
💠💠💠💠💠💠
#مجاهد و سپس شهید هرگز نمی میرد
«هرگز نمی رد آنکه دلش زنده شد به عشق»
💠💠💠💠💠💠
برای آنان که دنیا را ما تند ماری
خوش خط و خال می بینند که ظاهری آراسته و باطنی زهر آلود دارد؛
«عرض عمر مهم است نه طول عمر».
💠💠💠💠💠💠
#مجاهد می داند که #مبارزه "هنر" است، هم هنر ، هم "فن" ، و هم در عین حال "علم".
هنر استفاده از آنچه هست ، برای ایجاد آنچه نیست، ولی حتماً می تواند باشد.
💠💠💠💠💠💠
آری مجاهدان!...
در جادّۂ خونین و سرخ رنگی که به آزادی خلق #ایران منتهی خواهد گشت، مبارزانی به خاک می افتند.
جان در راه رهایی خلق خود می گذراند.
ستاره هایی دیگر در آسمان قهرمانی ها و فداکاری های خلق دردمند و مبارز ایران می درخشند و می سوزند تا مشعلی باشند فرا راه آنان که چشمی پاینده و بصیر دارند.
#پارت_صد_و_سی_و_هشتم 🦋
((کلام و ندای یک انقلابی))
«ما هر چه بیشتر مورد لعن و طعن و نسبت های ناروای #دشمن واقع شویم، حقیقت این است که تو را بیشتر خشمگین کرده ایم».
💠💠💠💠💠💠
خداوند اراده کرده است که ستمدیدگان را وارثین بحقّ جهان سازد.
خلق ما، مجریان این اراده الهی هستند،
هدف ما چیزی جز بهروزی خلق، در هم شکستن هرگونه روابط ظالمانۂ اجتماعی و اقتصادی و استوار ساختن تعالیم انقلابی #اسلام در جامعه نیست.
جامعه آزاد و بی طبقه و توحیدی، جامعه ایده آل ماست.
💠💠💠💠💠💠
حسین آموخت که مرگ سیاه، سرنوشت شوم مردم زبونی است که به هر ننگی تن می دهند تا زنده بمانند.
چه کسانی که گستاخی آن را ندارند که #شهادت را انتخاب کنند، مرگ آنان را انتخاب خواهد کرد.
"دکتر علی شریعتی"
💠💠💠💠💠💠
ای شهدای راه #اسلام، ای راد مردان فرزانه، ای زنان و مردان مبارز!....
بخوابید، آرام و آسوده با وجدانی راحت که دِین خود را به ملّت مسلمان و غیور خود ادا کردید.
بخوابید و مطمئن باشید که شما نمرده اید.
این مرگ با عزّت و پر افتخار که نصیب شما شد، مرگی است که زندگان به دعا آرزو کنند.
💠💠💠💠💠💠
اسلام با "لا" آغاز شد:
《لااله الا اللّه》و تشیّع نیز با "لا" شروع شد؛
آن «نه» ای که علی (ع) در سقیفه گفت و تشیّع با "لا" قوام گرفت؛
آن «نه» ای که حسین (ع) در #کربلا در برابر یزید فریاد کرد و جنبش مستضعفان
#ایران نیز امروز با "لا" و وضع موجود آغاز گشته است.
اقتباس از: "دکتر شریعتی"
💠💠💠💠💠💠
تجربۂ تاریخ نشان داده است که مذهب، نیرومند ترین عاملی است که به جامعه های بشری تشخّص، اتّکا و #ایمان به خویشتن و استقلال در برابر بیگانه می بخشد.
استعمار در هجوم جهانی خویش و استقلال در برابر بیگانه می بخشد. استعمار در هجوم جهانی خویش، آن را بزرگ ترین مانع نفوذی معنوی و سیاسی خود در میان ملت ها و به ویژه ملت هایی با مذاهب پیشرفته یافته است.
اسلام هرگاه رویاروی با دشمن، درگیر بوده است، همیشه پیروز بوده است؛
حتی در نهایتِ ضعف خویش و اوج قدرت خصم. اما هنگامی که دشمن، جامۂ
دوست را می پوشیده است و شرک و فساد، ردای #تقوا به تن می کرده است، اسلام در اوج جلال و شکوه و شعائر و ظواهرش از درون مسخ می شده و حقیقت و حیاتش را از دست می داده.
پیکارهای خونین در جهان بسیار بوده که با گذشت زمانی چند به دست فراموشی سپرده شده است و گذشت ماه و سال، گرد و غبار نسیان بر آن پاشیده، امّا خاطره جانبازی آنان که در راه خدا و آزادی انسان ها در راه محو ظلم و ستم و برقراری عدالت همۂ خود را فدا کردند و خویش را به بی نهایت پیوند زدند،
هرگز فراموش نخواهد شد،
«زیرا آنان حیاتی در دل مرگ دارند»
و نیز خدا ، آزادی و #عدالت کهنه شدنی نیست.
شکیبا و با استقامت باشید
ای بزرگ زادگان!....
مرگ فقط پلی است که شما با آن از ناراحتی ها و رنج ها می گذرید و به سوی بهشت پهناور و نعمت های جاودان می روید.
کدام یک از شما انتقال از زندان را به قصر ناخوشایند می شمرد؟
اما دشمنانتان چنان اند که گویی از قصری به زندان می روند.
#پارت_صد_و_سی_و_نهم 🦋
وَالسلامُ عَلی مِن یَخدَمُ الْحَقِّ لذات الَحقْ
سلام بر آنکه خدمت کند به حق و برای ذات حق.
💠💠💠💠💠💠
جامعه شناسی #انقلابی می گوید:
زیر بنای هر جامعه اگر استثماری باشد، قطعاً مبتنی بر استثمار طبقۂ زحمت کش است.
اگر جامعه طوری باشد که یک عده کار کنند و یک عدۂ دیگر از دسترنج آن ها استفاده کنند، جامعه به هیچ جایی نمی رسد.
"بهره کشی از #انسان ، خیانت به سرنوشت #بشریّت است."
بهره کشی ارباب از رعیت و سرمایه دار از کارگر فقط اسامی رژیم را عوض
می کند.
در قرآن آمده که:
«نه به حق دیگران تجاوز کنید و نه بپذیرید که به شما تجاوز بشود».
خلاصه اینکه در جامعه ای که زیر بنای استثماری است، #مذهب نیز به صورت آلت دست برای رسیدن به مقاصد هیئت حاکمه در آمده ، هیئت حاکمه از مذهب به عنوان مؤیّد سیستم #اقتصادی خود استفاده می کند.
💠💠💠💠💠💠
انقلابیون همه، ثمرات یک زندگی پر تلاش هستند.
شخصیت های استوار و صدیق و وفادار آن ها طی برخورد های متعدد با درد های مردم و غم های مردم شکل گرفته و این است که سرشار از فداکاری و شجاعت و صداقت هستند.
💠💠💠💠💠💠
در آن عید خون در بهشت زهرا، مادری به دنبال گور فرزندانش می گشت.
بر سر گور های دسته جمعی نشست ، در حالی که در چشم هایش نفرت و خشم،
جلوی گریه او را گرفته بود؛
خطاب به فرزندش :«می بینی برادرت را، خواهرت را کشته اند؟
باید انتقام بگیری؛
وگرنه شیرم را حلالت نمی کنم.»
مادرِ خلق بر سر تمامی گورها می گذشت، بر سر آنان که عزیزانشان را از دست داده بودند، فریاد می زد:
«گریه هیچ دردی را دوا نمی کند،
برخیزید تا انتقام بگیریم!»
#پارت_صد_و_چهلم 🦋
(اول مرداد ۱۳۶۶ ش)
نور چشمان عزیز ، سلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
امید است در پناه حضرت حق ، جلّ و علا، همگی شما و فرزندان از هر گونه آفت مصون و محفوظ باشید.
همین الساعه که مشغول نوشتن نامه هستم، از مسجد پیغمبر و قبرستان بقیع مراجعت نموده ایم و همگی را در زیارت شریک نموده ایم، مخصوصا فرزندانم.
پیغام محمدعلی را هم بالاخص
رسانده ام.
دو ساعت و چهل و پنج دقیقه پرواز نمودیم و به جدّه رسیدیم.
وضع تلفن در اینجا که مدینه است،
بی اندازه ناجور است. پس از هشت تا نه ساعت ایستادن در صف ، می توان با ایران تماس گرفت ؛
آن هم کد اول، کدوم دوم که شهرستان باشد ، مقدور نیست.
ما هم نمی توانیم گرما را تحمل کنیم.
عصری هم برنامه حرم داریم و سالم هم هستیم ، خداوند شما را حفظ کند.
چهار روز دیگر به طرف مکه معظّمه حرکت خواهیم کرد.
به همگی سلام و دعا برسانید.✋
#پارت_صد_و_چهل_و_یکم 🦋
💠شهید غلامرضا صانعی💠
افسوس به حال جامعه که آن چشمان نافذ در حال رفتن؛
به قرآئت قرآن بسته شد.
آن شب ها را در سنگرمان یادم می آید.
آن شب سخت که رفتی و دیگر از میدان مین برنگشتی.
آن گاه که با تو شوخی می کردم.
با تو گلاویز می شدم، با آرامش خود مرا آن چنان شرمگین می کردی که من عرق می کردم و بلافاصله می گفتی:«چرا اذیّت می کنی؟»
می گفتم:«تو را دوست دارم.»
تو در مقابل صادقانه جواب می دادی:
«به خدا من تو را خیلی دوست دارم.»
از آن یاران چند نفر رفتند؟ اول تو بودی.
دوم رحیم آبادی...
سوم امیری...
چهارم یزدانی......
بله!...شماها رفتید.
تنها مانده ام من با بار گناه.
خداوند درجاتتان را متعالی گرداند.
صحبت آن روز با آن کیفیت را پس از شهادت طالبی و اصالت یادت هست؟!
درست یک روز پیش از شهادتت بود،
ولی خوشحالم که از تو، همان موقع قوا شفاعت گرفتم....الحمداللّه!
💠💠💠💠💠💠
#شهید_غلام_رضا_صانعی_پور
شهید غلامرضا صانعی پانزدهم دی ۱۳۴۲، در شهرستان #مشهد چشم به جهان گشود.
پدرش سهراب، ارتشی بود و مادرش سلطنت نام داشت.
تا سال چهارم متوسطه تحصيل كرد، به عنوان #بسيجي در #جبهه حضور يافت.
ایشان نوجوانی #رزمنده بود که به روایت دوستانش در نماز حالات عجیبی پیدا می کرد و رکوع و سجود طولانی داشت.
ایشان از محل #شهادت خود خبر داشتند ، و محل آن را به شهید یوسف الهی نشان داده بودند.
ششم فروردين ۱۳۶۲، در #فكه بر اثر اصابت تركش در همان محل در حال تلاوت قرآن به درجه رفیع #شهادت نائل گردید.
پيكر وي در#گلزار_شهدای_کرمان به خاک سپرده شد.
🔻
#پارت_صد_و_چهل_و_دوم 🦋
💠شهید علی رحیم آبادی💠
تو چگونه رفتی رحیم آبادی؟
غریب وار در آن میدان آتش!😔
کاش به تو دسترسی داشتیم تا تو را به خانواده ات برسانیم.
نکته های جالب و حساب شده ات را به یاد آور.
گریه های تو با صانعی، کنار هم و در کنار من، یادت هست؟!
افسوس که آن قطره های مذاب شده از تنگی محیط زندگی تان که پر از درد بود و از چشمانتان جاری می شد؛
در پیکر سخت و سرد من بی اثر بود.
در #نماز ، حالت نزار خود و صانعی و امیری و اشک ریختن خودتان را به یاد آور که چگونه در نزد معبود ستایش می کردید؛
نمازی را که در شب های سرد و خاموش آن سنگر، با امیری و صانعی می خواندید یادت هست که از صدای گریه های شما، بچّه های سنگر بیدار می شدند؟!
خدا درجاتتان را متعالی گرداند که شما شافعان مایید، اگر خدا بخواهد.🤲
💠💠💠💠💠💠
#شهید_علی_رحیم_آبادی
#شهید مفقود الاثر علی رحیم آبادی، فرزند حسین در سوم فروردین ۱۳۴۳ در روستای کاظم آباد(شهر کاظم آباد فعلی) از توابع چترود چشم به جهان گشود.
ایشان در تاریخ بیست و دوم فروردین۱۳۶۲ ، در #عملیات_و_الفجر_یک در منطقه #فکه به درجه رفیع #شهادت نائل گردید.
همرزم شهید علی رحیمآبادی گفته:
«علی میگفت "شهدا حق شفاعت دارند" ، من تمام کسانی را که غیرعمد مرتکب جرمی شوند شفاعت میکنم؛
اما سر پل صراط جلوی کسانی که عملکردشان به #انقلاب ضربه بزند را میگیرم.»
#پارت_صد_و_چهل_و_چهارم 🦋
💠شهید محمد امیری 💠
ای امیر بر نفس خود!
امیری! من تو را نشناختم،ولی شناختم؛
می فهمی؟!
این را در زمان حیاتت هم به بچه ها می گفتم که خدا را من در بعضی جاها از روی زندگی ات درک کردم.
گیلان غرب، آنجا یادت هست وقتی باهم جلو می رفتیم؟
من تو را درک کردم که چقدر بزرگی ، ولی من حقیر با این وضع می بایستی به تو و امثال تو بگویم فلان کن و فلان نکن.
چقدر من بد بختم.
همۂ امتحانات خدایی را مردود شدم.
در جنگل یادت هست؟ باز هم چه بگوئیم؟
خدایا خودت بهتر می دانی!
از آنجا که تو خدایی بودی، من در تشییع جنازه ات یک صحبت کردم که بعد از شهادتت فهمیدم درست است و این باطن پاکَت را می رساند.
گفتم:«شهید امیری در زمان حیاتش #شهید می ساخت و در زمان شهادتش به ما درس ها آموخت و بعد از شهادتش شهید ساز تر خواهد بود.»
الان که به چهرۂ حمزه ای نگاه می کنم،
تو را می بینم که بسیاری از اعمال تو در حمزه ای متجلّی است و همچنین اسلاملو.
تو چقدر گریه کردی تا برگۂ عبور خود را از این دار فانی گرفتی.
تو را به پاکی ات قسم ای فاتح میادین مین....
ای که فتح الفتوح کرده بودی...
ای بزرگ !....ای افتخار #انسانیت!
ای پرندۂ پرواز و تیز پرواز و ای شهید امیری! دست مرا هم بگیر و بدان که هرچه بخواهم در موردت بنویسم کم است، ولی از مظلومیتت معلوم می شود که الآن خیلی والایی.
آن شب که تو را آوردند،
فکر کردم که خوابی .
باورم نمی آمد، چون بدنت کمی گرم بود، ولی بعداً سرد شد.
چون الان بر اعمال ما شاهدی ، به خدا بگو که با این بندۂ حقیرت:
«وَفعَل بی مَا أَنتَ أَهلُهُ و لا نَفعَل بی ما اَنأ أَهلَه»
💠💠💠💠💠💠
#شهید_محمد_امیری
«محمد امیری» از نفرات واحد اطلاعات و عملیات لشکر 41 و دستچین شده توسط سلیمانی در بزرگترین آزمون زندگیاش در روز 25 تیر 1362کمتر از دو هفته قبل از عملیات والفجر3، نزدیک مهران نمرهی قبولی گرفت و بهشهدا پیوست.
#پارت_صد_و_چهل_و_پنجم 🦋
💠اسلاملو و صانعی
اسلاملو و صانعی! متأسّفانه با شما کم بودم و شما را نشناختم، ولی از بزرگی شما همین قدر بس که #شهید شدید.
و به اقتدای مولایمان، #حسین (علیه السّلام)، مظلومانه شهید شدید.
و از بزرگواری تو ای مجید! همین قدر بس که دوست محمّد بودی و با صانعی و جلال شهید شدید.
و آنچه به این بزرگواری می افزاید و آن را آذین بندی می کند این است که در شب قدر و شب ٢٣ ماه مبارک رمضان شهید شدید.
و در این ماه است که مظهر مظلومیّت تاریخ #علی (علیه السّلام) که قلم از نوشتن درباره اش عاجز است، شهید شد.
باشد که از دست آن ساقی کوثر، آب کوثر را بنوشید و نورانی شوید.
و از یادت این فقیر سراپا تقصیر نرود.
به امید شفاعت شما ای راهیان راه اولیاء!
💠💠💠💠💠💠
#پارت_صد_و_چهل_و_ششم 🦋
#پارت_آخر
((محمّد علی کازرونی))
ای خدا! شاهد باش که هر وقت قلم به دست گرفتم تا دربارهٔ شهیدی کلماتی بنویسم، در مرحلهٔ اول، قلم به دست و خود قلم را عاجز دیدم، در حالی که ای خدا! تو خود به قلم قسم یاد کردی.
در حالی که قلمی اگر انصاف داشته باشد، خودش می نویسد که من عاجزم و الکن و شرمنده، در ثانی همهٔ کلماتی که در مورد دیگران شهیدان می خواستم روی کاغذ بیاورم، در بارهٔ این شهید هم باید نوشت.
انگار که پیوندی پنهان دیرینه دارند شهدا با هم و من صفات خداپسندانهٔ شهید را نمی نویسم که مختصّ همهٔ شهداست.
و من مجبور، تا آنجا که می دانم اوصاف بارزِ ویژهٔ شهیدان خدا را می نویسم.
آن هم یکی، دوتا، نه همه را، ولی دربارهٔ بعضی از شهدا از بوستان صفات بارزشان یک گل بیشتر نمی چینم. 🥀
به هر حال محمّد علی کازرونی، حجله گاهت خون شد و عروسی کردی با شهادت. 🕊
به به! چه عروس زیبایی! که بهترین عروس دنیاست.
مرحبا به انتخابت، مرحبا به حسن سلیقه ات!
من نمی دانستم که تو این قدر خوش پسندی؛
و الّا همیشه با هم انتخاب می کردیم، یا می گفتم : محمّد علی تو برایم انتخاب کن!
تو می توانستی زنده باشی ولی روح بزرگوارت دنیا را نخواست و دنیا نیز تحمّل تو را نداشت، زیرا بزرگ شده بودی، مانند بچّه ای که وقتی بزرگ می شود، رَحم مادر دیگر تحمّل آن را ندارد،دنیا هم تحمّل تو را نداشت.
تو #خدا را آنقدر بزرگ شمرده بودی و آن قدر رحمان و رحیم که خواستهٔ بزرگی را از او درخواست کردی که حاکی از روح بزرگت می باشد.
و نخواستی مانند بعضی ها، وای چه بگویم محمّد علی جان و این همان معنی اللّه اکبر نمازت بود که دشمن تاب تحمّل تو را در حال نماز نداشت.
و قامت ایستایِ راستایِ تو را در وقت نماز به سجود تبدیل کرد.
تصمیمات تو نیز از همان ایستادگی در نمازت سرچشمه می گرفت.
به هر صورت هر چه بنویسم کم است، تو خانهٔ جدیدت را انتخاب کردی.
انتخاب خانهٔ جدید و همسر جدید بر تو مبارک باد!
ای شهیدِ بزرگوارِ بلند همّتِ عوض کنندهٔ دنیا با آخرت و ای راضی به رضای خدا! شفیعم باش!🙏
💠💠💠💠💠💠
#شهید_محمد_علی_کازرونی
شهید محمّد علی کازرونی در سال 1343 در کرمان متولد و تا کلاس سوم راهنمایی درس خواند.
قبل از انقلاب در تظاهرات علیه رژیم طاغوت شرکت می کرد و در اجتماعات مردمی در مساجد شرکت می نمود.
حدود دو سال بعداز انقلاب به عضویت سپاه پاسداران درآمد.
یکسال در کردستان و حدود یک سال و نیم در جبهه خوزستان جنگید و در تاریخ 19 مرداد 1365 آسمانی شد. 🕊
DELSUKHTEHGAN.IRNarimani-Shab 11 Moharam1398-002.mp3
زمان:
حجم:
5.92M
تو سرنوشت نوکری😍💚
سرنوشت من الهی که بشه برات فدا شدن...
#رضا_نریمانی
🌱 @sardaredelha
و اما علی آقا ماهانی ؛
عارفی دیگر از استان کرمان،
پایتخت مقاومت ایران.
شهیدی که #سردار_سلیمانی در توصیف او میگفت:
《هروقت فشارهای روحی جانم را به عذاب میکشید ،
میرفتم پیش علی آقـــا!》
شهیدی که با حضرت زهرا(سلام الله علیها)
بسیار مأنوس بود و همیشه میگفت:
"وقتی من #شهید شدم،
سرِ مزارم روضه حضرت زهرا(س) بخوانید."
کتابِ «روز تیغ» گوشه ای از خاطرات سردار شهید علی ماهانی را به قلم تحریر درآورده است.
با کسب اجازه از محضر حضرت علی(علیه السلام) و سربازان دلیرِ ایشان،
#شهید_علی_ماهانی و
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی ؛
از عید سعید #غدیر خم، هر شب همراه میشویم با شرح زندگی عزتمندانه شهید ماهانی به روایت کتاب "روز تیغ".
باشد که با عنایت شهدا بتوانیم اندکی از روسیاهی مان در برابر مجاهدت هایشان را جبران نماییم!
«ان شاءالله»
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
لبیک یا مهدی عج
و اما علی آقا ماهانی ؛ عارفی دیگر از استان کرمان، پایتخت مقاومت ایران. شهیدی که #سردار_سلیمانی در
سلام عزیزان 🖐
🌱رمان روز تیغ را درکانال رسمی گلزار شهدای کرمان دنبال بفرمایید🌷👇
@Golzar_Shohaday_Kerman