eitaa logo
🌱سَردارِدلـ³¹³ــها🇮🇷
486 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
38 فایل
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم🌸 🌱السَّلامُ عَلَیڪ یا فاطِمَةَ الزَّهرا(س) . سرنوشت مقلدان خمینی چیزی جز شهادت نیست 🇮🇷🇸🇩🇮🇷 🌷دعا واسه فرج امام زمان عج فراموش نشه🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 (( گزارش دلنشین و لحظه به لحظه عملیات والفجر هشت از زبان فرمانده لشکر )): چگونه لبی بخندد که در آن جمع عارف ما ، عاشق ما ، مخلص ما ، آقای ما نباشد . مادران ! امروز در جمع این پنج تن و این چهار ،ما حمزه ای داریم . به منزله حمزه سیدالشهدا که در جنگ احد پیغمبر اکرم فرمود : « حمزه گریه کننده ای ندارد .» مادر ، مادر ، مادر ...! ما مادر ندارد . مردم کرمان .... ای جوانان کرمان ! مخلصین رفتند ، غیرتمندان رفتند ، عاشقان رفتند ، عرفا رفتند ، علمداران رفتند . آنها با خونشان ، با گذشتشان ، با ایثارشان این گونه کردند و پیروزی را به شما هدیه کردند. مردم ! میداند آخرین گفتار و همه بسیجی های مظلوم و همه پابرهنه ها و همه گردن کج ها در پیشگاه خدا این بود : خدایا ! خدایا نیاور آن روزی که ما ببینیم ملّتمان سرافکنده است . خدایا ! در این بیست و دوی بهمن ملت را سربلند کن . آنها شادی لب های شما را میخواستند . این دعا و خواسته هایشان از خداوند بود ،من چه بگویم از شهدا ، از این مخلصین ، از این عرفایی که رفتند . این حسن یزدانی که امروز در بین شماست یک طلبه هجده ساله ای است . که میداند حسن که بود ؟! حسن قهرمان فاتح والفجر هشت بود . حسن این طلبه ضعیف الجسم و قوی الروح ... حسن اولین فردی بود که پیشتاز و پیشگام و داوطلب از عبور کرد . حسن این طلبه شجاع و قهرمان کسی بود که سی بار برای شناسایی از اروند عبور کرده بود . حسن یک نیروی ورزیده ، شجاع ، ، مخلص و ... حسن پیشتاز لشکر ما بود . حسن امام جماعت لشکر ما بود . من از حسین که تشییع کردید ؛ حسینی که بدنش پاره پاره بود ، حسین مخلصی که هیچ گوشه ای از بدنش نمیافتند که جای زخم بر بدنش نباشد ؛ حسینی که با زخم تازه به جبهه برگشت ؛ حسین باوفا ، حسین ایثارگر ، حسین مخلص ، حسین عاشق ، حسین عارف .....
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸روزنامه حدیث کرمان،شماره28، دوشنبه۱۹اسفند۱۳۶۴ 🔹صفحه ۲۶۰_۲۵۹
🦋 در ستون فرهنگ جبهه این هفته ، مصاحبه ای است که همکار ما، برادر "ابوالفضل کارآمد" در بهمن ۱۳۶۱ قبل والفجر مقدماتی ، در منطقه با شهید عزیز ، محمدحسین یوسف الهی انجام داده است که به منظور گرامی داشت خاطره آن و همۂ شهدای گران قدر و ایثارگر، به چاپ آن اقدام می شود: اعوذ باللّه من الشّیطان الرّجیم 🔹بسم اللّه الرّحمن الرّحیم🔹 «الحَمْدُ لِلّه الّذی هَدانا لِهذا و ما کُنّا لِنَهْتَدی لَوْلا أَنْ هَدانَا اللّه» ((من، محمّدحسین یوسف الهی ، متولد ۱۳۳۹ که در سال ۱۳۵۷ که سال شکوفایی بود، دیپلم گرفتم و بلافاصله به سربازی اعزام شدم. پس از اتمام سربازی و به علّت نیاز شدید جامعۂ اسلامی به نیروهای رزمنده، این را وظیفه خود دانستم که در جبهه ها شرکت کنم تا بتوانم به سهم خودم کمکی به و انقلاب کرده باشم. 🔘سؤال : در این عملیاتی که در پیش است، شما چه نقشی را خواهید داشت؟ ☑️جواب : نقش ما به این صورت است که با دیگر برادران عزیز باید عملیات را رهبری کنیم، در آن جلو با کمک فرماندهان تیپ و دیگر برادران رزمنده که ان شاء اللّه این عملیات به نحو احسن انجام بشود و ما بتوانیم دِین خودمان را به اسلام و مسلمین ادا بکنیم. 🔘سؤال : خدا توفیقتان داده که شما در این عملیات شرکت کنید و خودتان می دانید که این عملیات پرخطر ترین و پرحادثه ترین عملیات است و بالاخص کار شما در این رابطه بسیار حساس است، شما بفرمایید چه احساسی در این زمان دارید؟ ☑️جواب : واللّه!...احساس، احساس یک بچّه است که بعد از مدّت ها دوری از پدر و مادرش به آن ها می رسد؛ به این صورت که ما احساس می کنیم که باید خودمان را کاملاً در اختیار خدا بگذاریم؛ کما اینکه گذاشتیم و امیدواریم که از این به بعد چنین شود. ما خودمان را در اختیار خدا قرار می دهیم تا خداوند یک قوتی به ما بدهد تا ان شاء اللّه این عملیات به زودی انجام شود و برادران بتوانند به هدف های مشخص برسند.
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸روزنامه حدیث کرمان_سه شنبه۱۲ آبان ۱۳۶۶ 🔹صفحه۲۶۲_٢۶۰ 🔻
🦋 🔘سؤال : امیدواریم که با توکل به خدا و نیروی ایمان شما رزمندگان، ما در این عملیات موفق باشیم. شما در این عملیات انشاء اللّه وارد خاک عراق خواهید شد، بفرمایید علت ورود نیروهای اسلام در خاک عراق چیست؟ ☑️جواب : دفاع حق مسلم ماست و هیچ گونه شبهه ای در آن نمی باشد. تا زمانی که کشورهایی ، مثل آمریکا و شوروی و اسرائیل بر جهان سلطه دارند، کشوری مانند ایران نمی تواند سر جای خودش بشیند و تجاوزات آن ها را تماشا کند و جنایات آن ها را برای خودش توجیح کند و این برای کلیۂ مسلمین ایجاد مسئولیت می کند و ما که تنها کشور شیعه جهان هستیم، این مسئولیت را بیشتر متوجه خودمان می بینیم که به امید خدا و با توکل بر ذات مقدس الهی تا کنون از عهده این مسئولیت بر آمده است و از هم اکنون نیز امیدواریم با کمک خداوند متعال از عهده این مسئولیت خطیر بر آییم. اینکه ما وارد خاک عراق می شویم، حق مسلم ماست. چرا ؟ به خاطر اینکه دفاع می کنیم و دفاع در برهه از زمان یک شکل خاص دارد. الآن که ما داریم (به خاک عراق) می رویم؛ خداوند در قرآن کریم به ما این اجازه را داده که اگر ظلم شد،بروید پیش(تا قطع و رفع ظلم و فتنه) و به خاطر اینکه بر ما ظلم شده ، ما هم داریم به پیش می رویم ،خواه این تدافعی باشد یا تهاجمی و تا زمانی که ظلم هست ما می جنگیم. انشاء اللّه که خداوند ما را یاری کند. 🔘سؤال : شما به عنوان یکی از پیشمرگان بفرمایید چه صحبت و پیامی برای امّت شهرمان دارید. ☑️جواب : پیامی به آن صورت نیست ، زیرا ما خودمان پیام رسان ملّت هستیم که اگر خدا بخواهد آن را به نحو احسن به کلیۂ جهانیان برسانیم . مردم خودشان پیام می دهند و ما اگر سعادت داشته باشیم، می توانیم این پیام را با عملمان به دیگر کشور ها مخابره کنیم. من خودم را لایق نمی دانم که به ملّت پیام بدهم و تنها چیزی که می توانم خدمت ملّت عزیز ایران ، به خصوص همشهریان گرامی عرض کنم این است که کمافی السّابق کار خودشان را در پشت جبهه انجام بدهند؛ چون تا حالا آن را به نحو احسن انجام داده اند و خودشان خط دهندۂ انقلاب بوده اند که امیدواریم در این راه، خداوند این ملت عزیز را تأیید کند و کلیۂ گرفتاری ها را از سر راه ملت بردارد. یکی دیگر اینکه جامعه باید رهبری کاملاً آگاه و هشیار داشته باشد که خداوند این نعمت را به ما عطا کرده و باید ما از این نعمت شکر گزار باشیم. امیدواریم که ملّت ایران قدر این رهبری را بداند و هرچه بیشتر از پیش به فرمایشات رهبری انقلاب گوش فرا دهد و فرمایشات ایشان را سرلوحۂ زندگی قرار دهد تا خداوند پیروزشان گرداند. والسلام علیکم
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸روزنامه حدیث کرمان_سه شنبه۱۲ آبان ۱۳۶۶ 🔹صفحه۲۶۴_۲۶۲
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸روزنامه حدیث کرمان، سال سوّم، شماره ۱۰۸ ، سه شنبه ۱۰ آذر ۱۳۶۶ ش 🔹صفحه۲۶۷_٢۶۴
🦋 طناب رو از پایۂ پل باز کرده بود که من توی قایق پریدم. او هم پشت سر من طناب رو توی قایق پرت کرد و خودش هم آمد توی قایق و کنار من نشست. به محض آنکه قایق راه افتاد، از دست هوای شرجی و دم کردۂ هور و خرمگس های نیش دار و مزاحم خلاص شدم. باد خنک پاییزی توی صورتم خورد و در تمام بدنم لذت خاصی از گرما را احساس کردم. داشتم می رفتم توی کِیفِ هوای خنک که (شهید محمّدحسین یوسف الهی، معاون اطلاعات و عملیات لشکر ثاراللّه) گفت: «آقا مصطفی!...می خواهی یک شعر تازه برایت بخونم؟» نگاهم را سمتش چرخوندم. خندۂ همیشگی را بر لبانش دیدم. گفتم:«از مولاناست؟» گفت:«آره.» گفتم:«بخون». او شروع کرد به خواندن؛ شمرده و با حرکات دست، گویی می خواست با همۂ وجودش شعر را به من تفهیم کند: 💠من مست و تو دیوانه ما را که لرد خانه صد بار تو را گفتم، کن خور، دو سه پیمانه 💠در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه 💠جانا به خرابات آ تا لذّت جان بینی جان را چه خوشی باشد بی صحبت جانانه 💠هر گوشه یکی مستی دستی زده بر دستی و آن ساقی هر هستی، با ساغر شاهانه 💠تو وقف خراباتی، دخلت می و هرجا می زین وقف به هشیاران مسپار یکی دانه 💠ای لوطی بر بط زن، تو مست تری یا من ای پیش چو تو مستی، افسون من افسانه 💠چون کشتی بی لنگر کژ می شد و مژ می شد وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه به اینجای شعر که رسید، دستش را روی شانه ام گذاشت و گفت: «حالا مصطفی شعر رو معنی کن.» از خودم خجالت کشیدم، گفتم:«محمّدحسین یک بار دیگر بخوان!» و باز هم خواند. پیش خودم گفتم:«محمّدحسین معنی شعر خودت هستی.» اصلاً تو مصداق عینی این سرودۂ مولانا هستی، مگر نه اینکه اگر من مست هستم تو اصلاً دیوانه ای؟ و بعد دوباره این بیت را بلند خواندم: ای لوطی بر بط زن، تو مست تری یا من ای پیش تو چون مستی،افسون و من افسانه توی دلم گفتم محمّدحسین از من افسون مخواه. افسون من پیش تو افسانه هست. نگاهش کردم، چفیه اش دور گردنش بود و چهره زیبایش را زیباتر می کرد. تیر نگاهم را به یکباره بر نگاهش دوختم و به چشمانش خیره شدم. دلم می خواست برایش شعر مولانا را می خواندم. 💠از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد در هر نظرش مضمر صد گلشن کاشانه 💠چون کشتی بی لنگر کژ می شد و مژ می شد و ز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه دلم می خواست فریاد می زدم و می گفتم:«تو تجسّم این ابیاتی. محمّدحسین!...من از ضمیر نگاهت بهشت را دیدم. محمّدحسین!...تو همانند این قایق هستی که آرام نداری و بی پروا و شتابان بر امواج می رانی. تو قایق بی لنگری، تو بر آب های زمان جاری هستی، تو خود موجی ، تو توفانی، تو دریایی، تو می رانی سوار بر بادها و توفان ها. تو از آن دریایی، تو غریق رؤیای عشقی، تو دریای دریادلی، تو دریادل مسافری؛ محمّدحسین از حسرتت مردم.... 💠و ز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه به محمّدحسین نگاه کردم و به او خندیدم و پیش خودم خواندم: 💠من مست و تو دیوانه، ما را که برد خانه؟ مصطفی مؤذّن زاده بهار ۱۳۶۵ ش
🦋 به نظر من گل سر سبد بسیجیان، بود. سردار سرلشکر در پاسخ به این سؤال که " افراد بسیجیِ نمونه و سرداران استان در طول هشت سال چه کسانی هستند" گفتند: کسی که کلمهٔ پیرامونش اطلاق شود، به نظر من خودش نمونهٔ انسان هاست یا انسان نمونه ای است؛ همان گونه که امام فرمودند: « من در دنیا افتخارم این است که خود یک بسیجی ام»، نشان می دهد که این کلمه خیلی کلمهٔ ارزشمندی است یا موقعی که ما در تعبیرات امام به این نکته می رسیم که پیغمبر اکرم (ص) یک بسیجی بود، نشان می دهد که این تفکّر و این کلمهٔ بسیار مقدّسی است.👌 در دوران جنگ، نیروهای عزیز و ارزشمند زیادی بودند که کمالات بسیار داشتند که تعداد آن ها کم نیست. بعضی از این بچّه های بسیج می آمدند در عملیّات ها ، و عملیّاتی می کردند و می رفتند؛ یعنی برای یک کمک می کردند..... بعضی ها در همهٔ عملیّات ها [بودند]، بعضی ها در جنگ خیمه زده بودند و مقیم دائم جبهه شده بودند ..؛ و منتظران دائم شهادت بودند که اینها خانه، کاشانه، زندگی، پدر، مادر، زن، بچّه و همه چیز خود را فدای این تکلیف کرده بودند. 💠بنظر من در شهر ، گل سر سبد بسیجیان که مثل یک گل همهٔ پروانه ها 🦋را در دور خودش جمع کرده بود و از مخلصین و منتظران شهادت بود، بود که در جبهه ها مشهور به "حسین" بود! او فردی بود که همهٔ عمرش را وقف جنگ کرد. از اول جنگ تا زمان شهادتش در نوک پیکان و سخت ترین و حسّاس ترین نقطهٔ صحنه جنگ حضور داشت. حسین (رحمت اللّه علیه) ابتدا مسئول محور بود. شب ها با تیمی، دشمن را شناسایی می نمود، از میدان های عبور می کرد، سخت ترین معبر ها معمولاً در جنگ به محمّد حسین واگذار می شد. هر معبری که حسین مسئولش بود، این معبر موفّق ترین معبر بود. نبود مسئولیّت و معبری که به محمّد حسین واگذار شود و او از پس آن بر نیاید و اظهار عجز کند!! اهل مرخصی نبود، مگر اینکه......
🦋 ویژه نامه فتح، سال سوم، شماره۱۱۵،دوشنبه ۴آذر۱۳۷۰شمسی اهل مرخصی نبود، مگر اینکه تمام شود و آن هم با موفّقیّت. مرخصی در طول مدّتی که بعد از چهار تا شش ماه از عملیّات بر می گشت از یک هفته تجاوز نمی کرد. 👌 بیشترین مرخصی های محمّد حسین در دوران مجروحیّت او بود که ده روز می شد، آن هم با حال مجروحیّت و پانسمان کرده به جبهه بر می گشت. محمّد حسین در اواخر جانشین معاونت و عملیّات لشکر بود. من هر موقعی که در کنار این عزیز ارزشمند قرار می گرفتم، احساس می کردم که دنیایی آدم فداکار با من است. 😊 مجموعهٔ همهٔ خصائل اخلاقی و انسانی بود. 👌 یک آدم عارف بود. او یک شعر داشت که ورد زبانش بود و آن شعر معنایش نظام دوستی با خدا بود. 🕊 هر زمان که در کنار محمّد حسین قرار می گرفتیم این شعر ورد زبان محمّد حسین بود. و می خواست در این شعر میزان دوستی انسان مؤمن با خدا و میزان وسعت رحمت خدا را بیان کند. شعر را از قول سلطان که از عرفای جهان اسلام است با اشک و احساس بیان می کرد: 💠در کنار دجله سلطان بایزید بود روزی فارغ از خیل مرید 💠ناگه آوازی ز عرش کبـــــــــریا خورد بر گوشش که ای شیخ ریا 💠میل آن داری که بنمایم به خلق آنچه پنهان کرده ای در زیر دلق 💠تا خلایق جمله آزارت کننــد سنگ باران بر سر دارت کنند تا اینجا می خواست بگوید که انسان نباید مغرور به اعمال خودش شود و ستّارالعیوب است و اگر بخواهد از دریچهٔ « فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذرّةٍ خَیْراً یَرَهُ؛ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرّةٍ شَراً یَرَهُ»، برخورد کند، هیچ کس توان ایستادگی ندارد. تا اینجا خدا می خواد به شیخ بگوید تو که داری با این کبکبه و دبدبه و همهٔ اینها حرکت می کنی، می خواهم آن درونت را آشکار سازم. متن دوم شعر میزان یقین شیخ به خداست.... به دوستی مؤمن به خداست و بعد شیخ در جواب ندای الهی که در شعر آمده، این طور می گوید.......
🦋 ویژه نامه فتح، سال سوم، شماره 115،دوشنبه ۴آذر 1370شمسی ...به دوستی مؤمن به خداست و بعد شیخ در جواب ندای الهی که در شعر آمده، این طور می گوید. آری! تو هم میل آن داری که من شمّه ای از رحمتت سازم رقم.... تا خلایق از تو رم کنند و از نماز و روزه و حج کم کنند؟ 💠گفت: یا رب میل آن داری تو هم شمّه ای از رحمتت ســـــازم رقــم 💠تا که خلقان از پرستش کم کنند وز نماز و روزه و حج رم کننــــد 💠پس ندا آمــــد که ای شیخ فتن نی ز مـا و نـی ز تـو رو، دم مـــزن اشعار را محمّد حسین می خواند و های های گریه می کرد. اهل تهجّد، نماز شب، مستحبّات و بسیار پر از مراقب بود. 🕊 سردار سرلشکر در جای دیگری از سخنانش به خاطره ای از اشاره کرد و گفت :یک شب با محمّد حسین رفتیم برای جهت والفجر یک. رفتیم پشت میدان های مین دشمن که میدان های مین را شناسایی بکنیم. معبری که نیروها بنا بود از آنجا عبور بکنند، سیم خاردار و میدان های مین را دیدیم و بر گشتيم که محمّد حسین مسؤل محور بود. رسیدیم در یک گودالی که از میدان های مین دشمن فاصله گرفته بودیم، داخل شیاری رسیدیم، محمّد حسین گفت: «بایستیم» من به او گفتم که : «اینجا جای ایستادن نیست.» گفت:«چند لحظه صبر کنید.» من دیدم که آنجا ایستاد به نماز و دو رکعت نماز به جای آورد. بعد بچّه های محور گفتند: « این کار هر شب او می باشد. هر شب بعد از اینکه داخل میدان مین می رود، قبل از رفتن به میدان سجدهٔ شکر به جا می آورد. و بعد از برگشت از داخل میدان مین ، دو رکعت نماز شکر می خواند.» محمّد حسین به نظر من عالم دیگری می دید که از عقل ما ناتوان می باشد؛ چرا که برای من پیشگویی هایی کرد و مطالبی می گفت که از عقل یک انسان عاقل فراتر بود. محمّد حسین زمان شهادت خود را پیش بینی کرده بود! محمّد حسین پیروزی عملیّات والفجر هشت را دو ماه قبل از عملیّات برای من تشریح کرد. آن هم از قول حضرت زینب (سلام اللّه علیها). فرماندهٔ لشکر ثارللّه گفت: «محمّد حسین ستونی بود برای لشکر ثارللّه و گل سرسبد بسیجیان لشکر بود.» و واقعاً هدیه ای و درجه ای رفیع تر از برای محمّد حسین نبود. 🕊 محمّد حسین یوسف الهی در عملیّات والفجر هشت به شرف شهادت نائل گشت،در حالی که زخم های عملیّات بدر را بر پیکر داشت...! محمّد حسین در واقع برای عملیّات، بسیجی نمونه بود و بعد از شهادتش، پدرش مفتخر به دریافت مدال فتح از دست مقام معظم رهبری گردید.
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔶ویژه نامه فتح، سال سوّم، شماره ١١۵،دوشنبه ۴آذر ١٣٧٠ شمسی 🔹صفحه:٢۶٩_٢۶٨
🦋 🔸سخنان سردار سلیمانی در دیدار با هیئت شهدای بیت الّله الحرام کرمان (روزنامهٔ حدیث، شمارهٔ ۴۵٨، یکشنبه 7 آذر ١٣٧٢ شمسی) اینها واقعیّته! واقعیّته! «خدا رحمتش بکند» خیلی هاتون میشناسیدش، ایشان بچّهٔ این شهر بود و از فداکاران بود. جوانی که آمده بود توی و خیمه زده بود و مانده بود به عنوان . محمّد حسین خیلی عارف بود. 👌 واقعاً یک غوغایی بود در محمّد حسین، اگر هم با کسی دوست می شد، درونش را کسی نمی توانست درک بکند که چه عالمی بوده است. محمّد حسین یوسف الهی قبل از هر عملیّاتی زخمی می شد و بعد از عملیّات بدر که زخمی شد، من ناراحت شدم و به ایشان گفتم می روی جبهه و خط و زخمی می شوی و بعد از آن می آیی اینجا. و بچّه‌های مردم را بی سرپرست می گذاری و می روی و جدّی هم با ایشان برخورد کردم. (شهید یوسف الهی مسئول واحد اطّلاعات عملیّات بود) گفت: «نه!» و یک خنده ای کرد. 😄 نمی دانم برادران چقدر محمّد حسین را می شناسند. یک خنده ویژه خودش داشت 😄 و آن گوشهٔ لبش را باز می کرد، یک خنده ای این طوری می کرد. و می گفت : « که این طوری نیست! من با قبل از هر عملیّاتی شرط می کنم می گویم که ای خدا! 🤲 اگر بناست من توی این عملیّات ببرم و تحمّل سختی های این عملیّات را نداشته باشم. و به طریقی از جنگ خارج شوم، من قبل از عملیّات زخمی بشوم. و شما می دانید که من توی بدر (اگر) مانده بودم، معلوم نیست بمانم برای جنگیدن و خدا دعای مرا اجابت کرده و من زخمی شده ام. امّا این بار، بار آخر است و این دفعه من شهید می شوم.» 🕊 در والفجر هشت هم شهید شد. 😔
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔶ویژه نامه فتح، سال سوّم، شماره ١١۵،دوشنبه ۴آذر ١٣٧٠ شمسی 🔹صفحه:۲۷۱_۲۷۰
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔶ویژه نامه فتح، سال سوّم، شماره ١١۵،دوشنبه ۴آذر ١٣٧٠ شمسی 🔹صفحه:٢٧٣_٢٧٢
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔶ویژه نامه فتح، سال سوّم، شماره ١١۵،دوشنبه ۴آذر ١٣٧٠ شمسی 🔹صفحه:۲۷۵_۲۷۴
🦋 🔸وصیت نامهٔ سردار شهید «محمّد حسین یوسف الهی» خون ما را همچون رود سازید تا هر چه بر سر راه دارد بردارد تا به دریای حکومت عدل حضرت مهدی(عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) برسید. بسم اللّه الَّرحمن الَّرحیم 💠قُلْ هَل نُنَبِّئُکُمْ بِالاَخْسَرینَ اعمالاً 💠 اَلَذّینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدّنْیَا وَ هُمْ یَحْسَبونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنونَ صُنعًا (کهف ١٠۴_١٠٣) 💠 «اَلدُّنْیَا خُلِقَتْ لِغَیْرِهَا وَلَمْ تُخْلَقْ لِنَفْسِهَا» امام علی (علیه السلام) این سخن کسی است که سر تاسر زندگی اش عامل آن بود و آمر آن.👌 خوشا به حال کسی که سبکبال و بدون وبال، دنیای فانی را پشت سر گذاشته و به سوی آخرت می شتابد. 🕊 و چه با سعادت اند آنان که از دنیا همان را گرفتند که به درد آخرتشان می خورد و بقیّه را برای اهل دنیا واگذاردند. چه خوش سعادت اند آنان که برای دنیایشان آن چنان کار می کنند و می کوشند که انگار تا ابد زنده خواهند ماند؛ و برای آخرتشان آن چنان کار می کنند که گویی فردا خواهند مرد. و خوشا به حال کسی که مرگ را که هیچ گونه شکّی در آن نیست، در جلوی چشمش می بیند و بنابراین مرگ ، ترمزی برای گناهانش خواهد بود. خوشا به حال کسی که چون بر سر دوراهی قرار گرفت، با توکل و یاری خدا🤲 خیلی صریح و قاطع به باطل «لا» گوید؛ همان «لا» یی که اسلام با آن آغاز شد و رو از باطل برتاباند..... و بدون شک به حق رو آورد. اگر چه حق به مولا علی (علیه السّلام) گواراست، ولی سنگین.. و باطل در اوان شیرین وسبک، ولی تلخ و پست است. 💠 «اِنَّ الْحَقّ مَرِی ءٌ وَ إِنَّ البَاطِلَ خَفیفٌ وَبِی ءٌ» بر طبق وظیفه بر آن شدم که وصیّت نامه بنویسم. شهادت می دهم که خدا یکی است و محمّد (صلی اللّه علیه و آله و سلّم‌) فرستاده و آخرین پیامبر اوست و علی (علیه السّلام) ولی اللّه است و جانشین پیامبر اسلام و اولین امام است. قیامت راست است و جزا و پاداش کلیّهٔ اعمال نیز صادق است. انسان از خاک آفریده شده و به خاک بر می گردد و باز از خاک سر بر می دارد و به اندازهٔ خردلی به کسی ظلم نمی شود و نفس هر کس در گرو اعمال خودش می باشد....
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔶ویژه نامه فتح، سال سوّم، شماره ١١۵،دوشنبه ۴آذر ١٣٧٠ شمسی 🔹صفحه:٢٧٨_٢٧۶
🦋 🔸وصیت نامهٔ سردار شهید «محمّد حسین یوسف الهی» مادر عزیزم! خجالت می کشم که چیزی بنویسم و خود را فرزندت بدانم، زیرا کاری را که شایسته و بایسته یک فرزند بوده است، برایت انجام نداده ام؛ مادری که شب تا صبح بر بالین من می نشستی و خواب را از چشمان خود می گرفتی و به من آموختنی ها می آموختی، مراببخش و همچنین از شما پدرم که با کمک مادرم تمام زندگی تان را صرف بچّه هایتان کردید، خداوند اجرتان را به شما عطا کند و درجات شما را متعالی کند و بهشت را جایگاهتان قرار دهد. ای پدر و مادر عزیز و گرامی! چه خوب به وظیفهٔ خود عمل کردید و من چقدر فرزند بدی برای شما بودم. شما فرزند خود را برای بزرگ کردید و برای خدا هم او را به جبهه فرستادید و در راه خدا اگر سعادت باشد، می رود. از خواهران و برادران خود که در رشد من سهم بسزایی داشتند، متشکّرم و از خداوند متعال، پیروزی، سعادت و سلامت را برای ایشان خواستارم. 🤲 ولی ای پدر و مادر و ای خواهران و برادران عزیزم! این رسالت را شما باید زینب وار به دوش کشید. و از عهدهٔ آن به خوبی بر می آیید و می توانید چون پتک بر سر دشمنان داخلی و خارجی فرود آیید و خون ما را هم چون رود سازید تا هر چه بر سر راه دارد، بردارد تا به دریای حکومت عدل حضرت مهدی(عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) برسید. امیدوارم که خداوند عمر رهبر عزیزمان را تا انقلاب جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) طولانی بگرداند. و ظهور حضرت مهدی (عج) را نزدیک بگرداند تا مستضعفین جهان به نوایی برسند و صالحین، وارثین زمین شوند. ای مردم! بدانید که تا وقتی که از رهبری اطاعت کنید، مسلمان و مؤمن و پیروزید؛ وگرنه هر کدام راهی به غیر از این دارید، آب را به آسیاب دشمن می ریزید. همچنان که تا کنون بوده اید، باشید تا مانند گذشته پیروز باشید. و این میّسر نیست، به جز یاری خواستن از خدا و دعا کردن. 🤲 امیدوارم که خداوند متعال به حقّ آقا امام زمان (عج) ایران را از دست شیاطین و به خصوص شیطان بزرگ نجات دهد. و از این وضع بیرون بیاورد که بدون خدا هیچ چیز نمی تواند وجود داشته باشد. به امید اینکه تمام دوستان گناهان مرا ببخشند، التماس دعای عاجزانه از همگی دارم. محمّد حسین یوسف الهی ٢۴اسفند ١٣۶١ شمسی
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔶ویژه نامه فتح، سال سوّم، شماره ١١۵،دوشنبه ۴آذر ١٣٧٠ شمسی 🔹صفحه:٢٧٨_٢٧٩
🦋 ✨ بعد از اینکه برادرم ، حسین ، به رسید وسایلش را از جبهه آوردند . تمام اموال او از این قرار بود : دو دست لباس ، یک عینک ، یک کفش که برای پای مجروحش درست کرده بود و یک کیف پول که تنها صد و بیست تومان درون آن بود . چند وقت بعد نیز از طرف سپاه یک حواله پول برای ما فرستادند ؛ حقوقی بود که بابت حضور در جبهه به تعلق می گرفت . معلوم شد که در طول هرگز حقوق خود را دریافت نکرده است . همان روزها این پول را به امر پدرم به حساب جبهه‌ها واریز کردیم . فرمانده شهید « محمّدحسین یوسف الهی » معاون و لشکر ۴۱ ثارالله بود. ♦️به روایت از برادر شهید ، محمدعلی یوسف الهی ✨ تازه به جمع بچه های اطلاعات و عملیات لشکر ۴۱ ثارالله که پیوسته بودم ، یک بار نیمه شب از خواب بیدار شدم ، دیدم همه مشغول خواندن هستند . به خیال اینکه وقت نماز صبح شده به سراغ ظرف آب رفتم تا وضو بگیرم ، غافل از آن که درون آن ظرف نفت ریخته بودند . در حال وضو گرفتن متوّجه بوی تند نفت شدم و غرغر کنان به سمت حمّام حرکت کردم . از حمّام که بیرون آمدم صدای صبح از مسجد قرارگاه بلند شد. همان لحظه بود که متوجه شدم همه همسنگران که فرمانده شهید «محمدحسین یوسف الهی » آنها را همراهی می کرد در حال خواندن نماز شب بوده‌اند ! ♦️خاطره از مهرداد راهداری
🦋 ✨ دو تن از بچّه های و برای شناسایی جلو رفتند ، اما برنگشتند . همه نگران بودند . فرمانده ،« محمدحسین یوسف الهی » آمد و گفت :« دیشب بچه‌ها را درخواب دیدم و اکبر به من گفت نگران نباشید ما به دست عراقی ها گرفتار نشده ایم .» بعد از مکث کوتاهی محمّدحسین ادامه داد :« احتمالاً شهید شده اند و آب جنازه شان را به ساحل می آورد .» یکی از بچه ها پرسید :« کی ؟ » ایشان با قاطعیت گفت :« یکی شان شب دوازدهم و دیگری شب سیزدهم به ساحل می‌رسند .» در شب دوازدهم ماه ، محمّد حسین را دیدیم که چون پدری دلسوز کنار آب به انتظار نشسته است . حدود ساعت ۴ بامداد پیکر شهید « صادقی » به ساحل آمد و شب بعد نیز امواج آب ، پیکر شهید « موسایی » را به ساحل آورد ؛ درست همانگونه که عارف و فرمانده شهید « یوسف الهی » وعده داده بود. ✨ قبل از عملیات والفجر ۸ در اطّلاعات و عملیّات ، در جمع صمیمی دوستان نشسته بودیم که او وارد شد و به جمع ما پیوست . و بعد از چند لحظه انگار که می‌خواهد رازی را فاش کند خطاب به جمع گفت :« در این این عملیّات یک راکت شیمیایی به سنگر ما می‌خورد با اشاره گفت فلانی و فلانی شهید میشود ... » اما به من اشاره نکرد بعد از چند روز که عملیّات شد، عارف، سردارِ شهید « محمدحسین یوسف الهی » معاون اطّلاعات و عملیّات لشکر ۴۱ ثاراللّه، به همان صورتی که وعده داده بود و با همان یارانی که اشاره کرده بود آسمانی شد . ♦️خاطرات از مهرداد راهداری
🦋 وقتی بچه های و به شناسایی میرفتند ، فرمانده شهید « محمدحسین یوسف الهی » همچون پدری مهربان لب معبر می نشست و به ذکر مشغول میشد تا آنها برگردند . بعد از برگشت از ماموریت ، خودش برای انها چای درست میکرد و لقمه غذا به دستشان میداد و گاه تا صبح ،پدرانه بالای سر آنها می نشست و در پاسخ ما که چرا این کار را میکند فرمود :« اینها خسته اند و هوا سرد است ، اگر پتو از رویشان کنار برود از شدت خستگی بیدار نمیشوند و ممکن است سرما بخورند.» ✨✨✨✨✨✨✨✨ (( دست نوشته های محمدحسین )) امام علی (ع) : ای حسن ! رادمردان در مقابل ظلم و ستم خاموش ننشینند و به سیرت نابکاران هم با دست و هم با زبان مخالفت کنند . تو هم ناگزیری که از شیوه بزرگان دین متابعت کنی ، و از منکران ، با کمال شهامت و دلیری آشکارا انتقاد و تشنیع نمایی. ای حسن ! پیکار کن و حق شمشیر را در میدان نبرد به دقت بگذار . ای پسر ! در دریای پهناور مرگ شنا کن و به کام گرداب های شرف فرو شو . خود را در آغوش امواج خروشان حوادث بینداز که ساحل حقیقت را هرچه زودتر خواهی یافت . پیکارجویان در وظیفه دشوار قرار گرفته اند ، هرگز خسته نمی‌شوند و وسوسه زشت گویان در اراده آهنین این ها اثر نمی کند . سرزنش ها و ملامت ها را از دهان هر کس که خارج شود ناچیز می شمارند و همچنان به فعالیت خود ادامه میدهند و مردانه به جانب مقصود پیش میروند . حق و حقیقت ، گوهری است درخشان که در اعماق اقیانوس های سهمناک مرگ پنهان است . ای حسن ! صبر کن و در بلیّات بردار و آهنین پیکر باش . ✨✨✨✨✨✨✨✨ شیعه علی بودن مسئولیت های سنگینی را بر دوش انسان یاد می کند ؛ مسئولیتی که از همه مسئولیت‌هایی که مکتب های آزادی خواهی ، عدالت خواهی و آزادی بخش بر دوش معتقدان و پیروان خود می نهند سنگین تر است . شیعه بودن تنها به معنای دوستداری علی یا شناخت علی نیست؛ چرا که دوست داشتن یک احساس است و شناختن یک امر ذهنی ؛ در صورتی که تشیّع به معنای پیروی کردن در حقیقت عمل است و حرکت ؛ بنابراین ممکن است کسی دوستدار علی باشد تا حد عشق ، یا از علی تجلیل کند تا حد خدا و یا حتی ممکن است کسی با علی آشنا باشد در حد محققی که همه عمرش را وقت تحقیق در زندگی علی کرده و یا همچون کسی که با علی در تمام دوره عمر زیسته است ، اما در عین حال شیعه علی نباشد ، زیرا غیر از آنچه که در فرهنگ و علوم شیعه است به پیروی از علی در خود کلمه شیعه و تشیّع نهفته است و البته که لازمه پیروی از علی ، شناخت علی است و لازمه شناخت علی ، عشق ورزیدن به علی، اما معنای اساسی تشیّع و آنچه که معنی تشیّع را تحقق خارجی راستین می‌بخشد ، پیروی کردن از اندیشه علی ، روش زندگی علی ، روش کار علی ، نحوه جهاد علی و تحمل علی است.
🦋 ✨ به نام آن کس که به انسانها آموخت که بندهِ زر ، زور ، تزویر نباشند تا از تئلیت شومِ طلا ، تیغ ،تسبیح بِرهند . از راه دور این پیوند خیلی نزدیک را با خلوص نیّت و از صمیم قلب به شما دو خویشاوندِ دیر آشنا تبریک می گویم ! هر انسان دو نقطه شروع و یک نقطه پایانی در زندگی دارد که عبارت اند از : تولد ،ازدواج و مرگ . تجربه نشان داده که من و منِ نوعی در مرحله دوم زندگی ، اگر بخواهیم در خود انقلابی ایجاد کنیم ، پیروز خواهیم شد ، البته هر سه نقطه آن طور که خود میدانی انقلاب است ؛ یکی از یک رحم کوچک به جهان بزرگ و دیگری از یک جهانی بی نهایت کوچک به یک ابدیت بی نهایت بزرگ . دنیا به مثال یک کویر بی انتهاست و انسان هم مانند حیوانی تشنه ، گرسنه و سرگردان در بین همه خزندگان کویری مارمولک ها ،مار های خشمگین و ناراحت از اوضاع دیگر حیوانات موذی . این انسان است که اگر بخواهد از "بودن" به "شدن" برسد ، باید راهی را انتخاب کند که بسیار طولانی[است] و بدون هیچ همراه و تنهای تنها ... گفتم تنها ، این "تنها" به آن معنای عمومی که در یک اتاق در بسته آدم می‌نشیند و ریاضت بکشد و یا به قول پیامبر(ص)، "رهبانیت" [نیست] که هردو از نظر مردود است !❌ این تنهایی به آن معناست که آدمی از لحاظ عمق و لطافت روح، آن قدر متعالی و متکامل باشد که هیچ کس همفکر او نشود و نتواند درک کند که چه می خواهد . همچنان که علی (ع) در هزار و چهار صد سال پیش و امام در این زمان چنین است و در یک کلمه، پیشرفته تر از زمان باشد . بسیار کسانی بودند که در زمان جوانی که یک دوره فراموش نشدنی است ؛ خیلی ادعاهای بیجا ، همچنان که دیدی و دیدم ، داشته اند و برای رسیدن به هدفشان مرید سینه چاک بوده اند ، اما همین که وارد مرحله دوم زندگی شدند به قول شریعتی : مسئولیت فکری و اجتماعی خود را فراموش کردند و زندگی شخصی و خانوادگی شان را کعبه شان ساختند و بر گردش ، شب و روز و همه عمر در طواف اند و خودشان را و خانواده انسان را که عبارت بود از پدر ، مادر ، خواهر ، برادر ، زن و دو ، سه بچه محور گرفته و در پیرامونش عمر را به چرخیدن و دور زدن می گذرانند ، مثل صفر ، ولی برادر جان ! بدان که مسئولیت فکری پیشکش من و تو ، ولی مسئولیت اجتماعی نباید از یادمان برود ! در خاتمه از پرحرفی و فضولی خود معذرت میخواهم .🙏 در جواب دادن نامه کوتاهی نکنید . در ضمن هر کس احوال مرا گرفت سلامش برسان . به امید پیروزی همه جبهه های حق✊ با عمل حرف زدن و با خون اعلامیه نوشتن "انقلابی بودن" را می رساند . این است حقیقت برادر ! 🔻
🦋 امام دارای هوشی سرشار ، سرعت انتقالی خارق العاده ، صراحت لهجه ای بی نظیر ، عزمی راسخ و اراده ای پولادین می باشد . پیشوا آثار شجاعت ، شهامت ، استقامت ، مردانگی و آزاد مردی از قیافه با ابهّت ، متین و موّقرش میبارد . امام دارای روحی است استوار و قلبی مهربان ، دلیلی محکم، خطی زیبا، اندامی بلند و رشید و سخنرانی فصیح و بلیغ و نیز قلبی روان و پر تاثیر دارد. امام فیلسوفی است شجاع ، قهرمانی سالک ، زاهدی فریادگر و خروشنده که خروش جاویدش از مرزهای زمان و مکان گذشته و نسل ها را بیدار و متجسّس و به حرکت در آورده . پیشوا فقیهی پیکارجو ،رزمنده ، متعهد ، مال اندیش ، متوجه به مسائل روز و اوضاع جامعه سیر طبیعی و حرکت تاریخ ؛ متفکر و اندیشمندی است پر جوش و خطیب و ادیب و شاعری است زبر دست . رهبری است جوانمرد ، بلندهمت ، مهربان ، پاکدامن ، بزرگ مرد ، با لیاقت ، آراسته ، عادل و امین . امام شخصیت وحیدی داشت که فقها حضرتش را فقیه عصر و اصولیین متبحّر در علم اصول و فلاسفه معاصر ، وی را استاد بزرگ فلسفه و شعرا ، و او را شاعری توانا و به حضرتش را خطیبی زبردست . زعما او را وارسته و لایق ترین شخص برای زعامت و رهبری و عرفا و اهل طریقت و معنی ، حضرتش را قطب واقعی و سیاسیون ، بزرگ مرد سیاسی عصر و تابنده ترین چهره سیاسی اسلامی زمان میدانند . ✨✨✨✨✨ الاسلام یعلوا ولا یعلی علیه خدایا ! به کسانی که دوست میداری بیاموز که : دوست عشق بهتر است از زندگی کردن و به کسانی که دوست تر میداری بیاموز که دوست داشتن بهتر است از عشق .