eitaa logo
[ سَربآز ³¹³ ]
1.1هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
42 فایل
ما ؟ شیعهِ مولا علی بیشتر سَرباریم تا سرباز ؛ نه خشک ِمذهب ، نه شُل مذهب یه چیزی بین ِاینها ؛ شاید سربازی باشیم در رکاب ِآقا³¹³؛ ‹ نیمچه عکاس | شاید منتظر ³¹³ › اگر ایرادي‌ بود به‌ ما بچسبونید ، نه‌اسلام * دین‌ اسلام‌ کامله‌ ولی‌ من ُشما ، نه . !
مشاهده در ایتا
دانلود
☘☘بِسم رَبّ الشُهَدا☘☘ نامه شهید محمدخانی به روایت همسر هر روز: ۳پارت
💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚 برای کادر پزشکی خیلی جالب بود که آدم مذهبی و این قدر تقلا وجنب و‌ جوش!😁😁 با گوشی فیلم می گرفت . یکی از پرستارها می گفت : « کاش میشد از این صحنه ها فیلم بگیری ، به بقیه نشون بدی تا یاد بگیرن ! »😁😂 قبل از اینکه بچه را بشویند ، در گوشش اذان و اقامه گفت . همان جا برایش روضه خواند ، وسط اتاق زایمان ، جلوی دکتر و پرستارها .. روضه حضرت علی اصغر .. آنجایی که لالایی می خوانند . بعدهم کام بچه را با تربت امام حسین برداشت 🙃🙂 اصرار می کرد شب به جای همراه بماند کنارم . مدیر بخش می گفت : « شما متوجه نیستین اینجا بخش زنانه؟!» دکتر را راضی کرده بود با مادرم بماند ، اما کادر بیمارستان اجازه ندادند . تا یازده دوازده شب بالای سرم ایستاد . به زور بیرونش کردند 😂🤦🏻‍♀ باز صبح زود سروکله اش پیدا شد 😂😅 چند بار بهش گفتم : « روز هفتم مستحبه موهای سربچه رو بتراشیم!» راضی نشد .. بهش گفتم : « نکنه چون خودت درد بی مویی کشیدی ، دلت نمیاد؟! »😁 می گفت : « حیفم میاد!»😕🙁 امیر حسین سیزده روزه بود که بردیمش هیئت ، تولد حضرت زینب (ع) بود و هوا هم خیلی سرد و هیئت شلوغ ، مدام به من می‌گفت : « بچه رو بمال به درودیوار هیئت!» 😂 خودش هم آمد بردش قسمت آقایان و مالیده بودش به درودیوار هیئت😁
💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚 برایش دو بار عقيقه کرد : يك بار یک ماه و نیم بعد از تولدش که عقیقه را ولیمه داد ، یکی هم برد حرم حضرت معصومه (ع) 😍 برای خواندن اذان و اقامه در گوشش ، پیش هرکس که زورمان رسید بردیمش . در یزد رفتیم پیش حاج آقا آیت اللهی و حاج آقا مهدوی نژاد 😁🤩 در تهران هم حاج آقا قاسمیان ، حاج منصور ارضی و حاج حسین مردانی.. باهم رفتیم منزل حاج آقا آیت اللهی . حرف هایی را که ردوبدل میشد ، میشنیدم . وقتی اذان واقامه حاج آقا تمام شد ، حمدحسین گفت : « دو روز دیگه میرم مأموریت ، حاج آقا دعاکنین شهید بشم!» هری دلم ریخت 😰 دیدم دستشان را گذاشتند روی سینه محمد حسین و شروع کردند به دعاخواندن.. بعد که دعا تمام شد ، گفتند : « ان شاء الله خدا شما رو به موقع ببره ،. مثل شهید صدوقی ، مثل شهید دستغیب! » داخل ماشین بهش گفتم : « دیدی حاج آقا هم موافق نبودن حالا شهید بشی؟! » سری بالا انداخت و گفت : « همه این حرفا درست ، ولی حرف من اینه : لذتی که علی اکبر امام حسین برد ، حبیب نبرد! » روزی که می خواست برود مأموریت ، امیرحسین ۴۷ روزش بود . دل کندن از آن برایش سخت بود😢 چند قدم میرفت سمت در ، برمی گشت دوباره نگاهش می کرد و می بوسیدش😍😢
💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚 وقتی میرفت مأموریت ، با عکس های امیرحسین اذیتش می کردم😁😂 لحظه به لحظه عکس تازه می فرستادم برایش. می خواستم تحریکش کنم زودتر برگردد 🤦🏻‍♀ حتی صدای گریه و جیغش را ضبط می کردم و می فرستادم که ذوق کند😍😁 هر چی استیکر بوس داشت فرستاد ..😂 دائم می پرسید : « چی بهش می دی بخوره؟! داره چی کار می کنه؟! وقتی گله می کردم که اینجا تنهام و بیا ، می گفت : «برو خدا رو شکر کن حداقل امیرحسین پیش تو هست ، من که هیچ کس پیشم نیست!» می گفت : « امیرحسین روببر تموم هیئتایی که باهم میرفتیم! » خیلی یادش می کردم در آوردن و بردن امیرحسین به هیئت .. به خصوص موقع برداشتن ساک و وسایلش😢😍 هیچ وقت نمی گذاشت هیچ کدام را بردارم ، چه یک ساک ، چه سه تا .. به مادرم می گفتم : « ببین چقدر قده .. نمیذاره به هیچ کدومش دست بزنم!» امیرحسین که آمد ، خیلی از وقتم را پر می کرد و گذر ایام خیلی راحت تر بود😍😁 البته زیاد که با امیرحسین سروکله میزدم ، یاد پدرش می افتادم و اوضاع برایم بدتر میشد .. زمان هایی که برای امیرحسین مشکلی پیش می آمد ، مثلا سرماخوردگی ، تب و لرز و همین مریضی های معمولی ، حسابی به هم می ریختم 😣 هم نگرانی امیرحسین را داشتم و هم نمی خواستم بهش اطلاع بدهم ، چون می دانستیم ذهنش درگیر و از نظر روحی خسته می شود😢 می گذاشتم تا بهتر شود ، آن موقع می گفتم : « امیرحسین سرما خورده بود ، حالا خوب شده! »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگویید خانم چادری بلکه بگویید شهید زنده ،مجاهد فی سبیل الله:)✨
سراغ‌مـزارهایی‌که‌زائرزیادندارندبروید آنھاچیزهایی‌راکه‌می‌خواستندبه‌صدنفربدهند رابه‌یک‌نفرمیدهند..
‹یـٰارَبّ!ازهَـرچھِ‌خطـٰارفت‌؛ ‹هِـزآراستغفـٰار...!›
عمه سادات خواهر امام رضا(ع) ✨ السلام علیک یا اخت ولی الله🌱❤️
دارد دلِ ما راهِ نجاتی دیگر در مشهد و در قم عتباتی دیگر بر بانویِ با کرامتِ قم صلوات بر شاهِ خراسان صلواتی دیگر 🌱
عاشقان وقت نماز است اذان می‌گویند☘
میگفت آدمِ گناهکاری که به خدا تکیه میکنه بهتر از آدم خوبیه که به کارهاش تکیه میکنه و منم منم میکنه! قشنگ ترین مطلبی بود ک خوندم🌱
میگن سود آورترین شغل در آمریکا دندون پزشکی هست. از بس ما مشت محکم بر دهان آمریکا میزنیم بیچاره ها دندون سالم ندارن خب..🗿🔪
رفقا فقط ۷نفر دیگر تا ۸۰۰تاییمون🙂💚
❤️00:00❤️ به وقت عاشقی
نمازت سرد نشه رفیق😉
-بسم رب الحسین؛
پس زمینع گوشیتون رو زیبا کنید🙂!
هدایت شده از ن‍ق̽ـ̍ـ‌اش‌ خـ‌ی͎الـ‌ـے🥺🎨"!
+کربلا‌چه‌شکلیه؟ -بهشته‌خدا‌روی‌زمین +چرا؟! -آخه‌‌جایی‌که‌امام‌حسین‌اونجا‌قدم‌میزنه با‌بهشت‌فرقی‌نمیکنه(:🫀🥺 🐚'
هدایت شده از ‌حرف دل
زندگی تو نجف اینطوری که هر وقت دلت بگیره پامیشی میری حرم ، مولا رو زخمات چشم‌زخم ناراحتی خوب کن بزنه. (((:
گمنامۍ‌یعنۍ‌درد.. درد؎‌شیرین.. یعنۍ‌با؏ـشق‌یڪۍ‌شدن.. یعنۍ‌اثبات‌اینڪه‌ازهمہ‌چیزت‌برا؎ معشوقت‌گذشتۍ.. یعنۍ‌فقط‌خدارادید؎ورضا؎اورا خواستۍ‌نہ‌تعریف‌وتمجید‌مردم‌را.. -ا؎ڪاش‌همہ‌ماگمنام‌باشیم(:🌱
میشه نفری سه تا اللهی به رقیه بگید برام؟🙂 دعا کنید اونیکه دلم میخاد بشه!(: اللهی به رقیه اللهی به رقیه اللهی به رقیه 💔
بہ‌قول‌استاد‌‌رائفی‌پور: این‌‌همہ‌روایٺ‌درباره‌‌مهدویٺ‌هسٺ! آقا‌‌توی‌یڪیشون‌نفرمودن‌،اگرمردم‌دنیا بخوان‌‌!ظهوراتفاق‌‌میفته..! توے‌همشون‌فرمودن‌: اگر‌شیعیان‌ما اگر‌شیعیان‌ما.. بابا‌...گره‌...خودِماییم.💔