[Forwarded from اقتصاد به زبان ساده]
◀️بانک های اطلاعاتی مهم جهان
@eghtesaderooz
امروزه عمده اطلاعات جهان بصورت طبقه بندی شده در بانکهای اطلاعاتی تجمیع و نگهداری می شوند. ذیلا تعدادی از این بانکهای اطلاعاتی را معرفی می کنیم:
www.umi.com/pqdauto
www.search.ebscohost.com
www.sciencedirect.com
www.emeraldinsight.com
www.online.sagepub.com
www.springerlink.com
www.scopus.com
http://apps.isiknowledge.com
www.anjoman.urbanity.ir
شعری بسیار خوب درباره حادثه منا
👇👇👇
#خون_تو_یعنی_جمعه_ی_دیدار_نزدیک_است
#اعظم_سعادتمند
در پیش روی ما خیابانی که باریک است
پر می زنی اما جهان پشت ترافیک است
اخبارِ صبح شنبه از خون تو می گوید
خون تو یعنی جمعه ی دیدار نزدیک است
اخبار می گوید تو را کشتند و در گوشم
این جمله مثل آخرین دستور شلیک است
خون تو چون انبار باروت است خواهد زد
آتش به سر تا پای دنیایی که تاریک است
آری شهادت عین آزادی است مرد! ای مرد!
این بیت ها تنها برای عرض تبریک است
#غزل
#کشتار_منا
#وحشی_گری_آل_سعود
#شجره_ملعونه
@ayateghamze
http://www.aparat.com/v/ciUd9
تاریخ ایران در 5 دقیقه
خلاصه ای از تاریخ غنی ایران و ایران برتر از 3200 پیش از میلاد تا 2013 میلادی
[Forwarded from سیدمصطفی]
ماجرای زیبای مواجه شدن رهبر انقلاب با دختری که سگی در آغوش داشت
«سید مظاهر حسینی»، مدیرکل تشریفات دفتر مقام معظم رهبری در یادواره شهدای روستای «لرگان» و گرامیداشت شهدای مدافع حرم غرب استان مازندران به بیان خاطرهای از کوهنوردی رهبر انقلاب پرداخت و گفت: در برنامه کوهنوردی، ایشان به دختری برخورد که سگی در بغل داشت. شاید اگر هرکدام از ما بودیم به او تذکر میدادیم که این سگ نجس است؛ یا ممکن است باعث بیماری شود. اما ایشان رو کرد و از آن دختر خانم پرسید: اسم سگت چیست؟ چقدر دوستش داری؟ سپس گفتند: خب احکام نگهداری از سگ را هم میدانی؟ چند نمونه را برایش گفتند و سپس منبعی را معرفی کردند تا به آن رجوع کند و بخواند. دختر جوان که از این نحوه برخورد اشک بر دیدگانش جاری شده بود، گفت: من چطور بگویم شما را دیدهام. رهبری چفیه خود را به او هدیه دادند.
این دختر 2 روز بعد با دفتر تماس گرفت و گفت: به آقا بگویید بنده ارادتمندشان هستم
منبع:
http://www.defapress.ir/Fa/News/99090
سطلیات
دقت !!
[Forwarded from Amirhossein]
✳️ عناصر مثبت فرهنگ غرب را باید گرفت
امروز در فرهنگ غرب، انصافاً عناصری وجود دارد که برای ما حیاتی است؛ ما باید آنها را یاد بگیریم. چیزهای خوب، زیاد دارند. اگر این چیزهای خوب نبود، غرب با اینهمه فسادی که دارد به اینجا نمیرسید. غرب با اینهمه فسادهایی که دارد، باید اصلاً مضمحل میشد و مثل دود به هوا میرفت. اما علت اینکه دود نشدند و به هوا نرفتند، چیست؟ چند عنصرِ واقعاً حسابی در کار اینها بوده است. از جمله اینکه آدمهای منظمی هستند؛ آدمهای پرکاری هستند و در تلاشهایشان خستگیناپذیرند. اینها عناصر مثبت و مطلوبِ فرهنگِ آنهاست. اینها را البته باید گرفت و استفاده کرد.
#سیدعلی_حسینی_خامنهای
#دغدغههای_فرهنگی
شرح مزجی یکی از بیانات رهبر معظم انقلاب در سال ۱۳۷۳ با استفاده از دیگر بیانات معظم له
(چاپ بیست و پنجم، تهران: انتشارات مؤسسه جهادی، فروردین ۱۳۹۳)
صفحه ۴۲.
#نظم
#پرکاری
#خستگی_ناپذیری
اقای منتظری مانع پیگری پرونده امام صدر شد!
👎👎👎
قضيه كميته تحقيق چه بود و سرانجام آن چه شد؟
در رژيم سابق ارتباط بين ايران و ليبي قطع بود. پس از پيروزي انقلاب بر اساس قراردادي روابط سياسي بين دو كشور برقرار شد. يكي از مفاد اين قرارداد تشكيل كميتهاي براي تحقيق درباره سرنوشت امام موسي صدر بود.
اعضاي كميته چه كساني بودند؟
اعضاي اين كميته عبارت بودند از: وزير دادگستري، دو سه نفر حقوقدان، نماينده دادستاني ايتاليا، نماينده دادگاهي در ايتاليا كه چندين بار پرونده آقاي صدر را بررسي كرده و به اين نتيجه رسيده بود كه ايشان هيچوقت وارد ايتاليا نشده بودند، نماينده قضايي دولت لبنان و بنده به عنوان عضو و سرپرست كميته.
اين كميته به نتيجهاي هم رسيد؟
ما اطلاعات فراواني را گردآوري كرده و كاملاً آماده بوديم. حتي تاريخ سفر به ليبي هم مشخص شد، اما شبي كه ميخواستيم حركت كنيم، به ما خبر دادند نماينده رهبر ليبي نزد آقاي منتظري رفته و از آنجا اعلام كرده است اين هيئت را نميپذيريم!
دليلي كه براي اين كار ارائه دادند چه بود؟
گفتند اسم اين كميسيون، كميسيون تحقيق بوده است، اما قبل از تحقيق، نظرشان را به روزنامهها دادهاند و به همين دليل سفر اين كميته لغو شده است!
دليلشان منطقي بود؟
اگر از اين جنبه كه نبايد حرفي به رسانهها زده ميشد، شايد. ميدانستم منظورشان من هستم، چون بارها با مطبوعات و رسانهها مصاحبه كردم و حتي در سخنرانيهايي كه در سفر رسمي پس از پيروزي انقلاب به لبنان داشتم، همواره با قاطعيت اعلام كرده بودم ايشان هرگز از ليبي خارج نشدهاند و دولت ليبي مسئول مستقيم است و بايد پاسخگو باشد. وقتي ديدم وضع اينگونه است، استعفا کردم تا گروه بتواند به ليبي برود. عليالقاعده ديگر نبايد مشكلي وجود داشته باشد، اما آقاي منتظري شبانه خود را به امام ميرساند و ميگويد: سفر كميته تحقيق به ليبي بر روابط انقلاب نوپاي ما و ليبي تأثيرات زيانباري ميگذارد! امام كه از روابط خاص جريان مهدي هاشمي با بيت آقاي منتظري اطلاع داشتند، به من گفتند: بهتر است سفر اين هيئت به تأخير بيفتد، من از اينها براي جان شما نگرانم!
http://javanonline.ir/fa/news/807592/آقاي-منتظري-مانع-پيگيري-پرونده-امام-صدر-شد
کمی هلهله کم کنید ای قوم
عمو بشنود گفت و گویم را
که من بشنوم این دم آخر
تپشهای قلب عمویم را…
.
.
هر سال محرم به دنبال یک شاهکار در میان اشعار و مضامین هیات ها میگردم. غالبا هم در میان روضه ها. دنبال رشد تصویر روضه اهلبیت در ذهن شاعر و مداح هستم. امسال تا به اینجای کار، این قسمت از شعر اقای سیار که آقای میثم مطیعی اجرا کرده اند با فاصله زیاد از بقیه مضامین در جایگاه اول قرار دارد.
این شعر به زاویه جدید و خاصی از مصیبت حضرت عبدالله بن حسن اشاره دارد که زاویه جدیدی برای من است. این زاویه را به خاطر می سپارم.
سطلیات
کمی هلهله کم کنید ای قوم عمو بشنود گفت و گویم را که من بشنوم این دم آخر تپشهای قلب عمویم را… . . هر
🍀 بهترین مضمون روضه ها و اشعار محرم ۹۵🍀
اگر یادتان باشد اولین مضمونی که انتخاب کردم شعر محمد مهدی سیار در توجه به لحظه ای متفاوت از روضه حضرت عبدالله بود. البته بعد از آن نیز به گشتن ادامه دادم. به نظرم این کار باز رتبه بالاتری دارد و شعری خوش مضمون از ابتدا تا انتهاست که نوای خیلی خوبی هم برای آن انتخاب شده است.
مهدی رسولی را اولین بار امسال شناختم. گرچه در اجرا کمی ارزش گوشواره شعر حفظ نشده است اما در مجموع روضه های امسال او خبر از تولد یک مداح خوش آتیه در روضه خوانی می دهد
متن شعر از کانال شاعرش:
#ان_فی_الجنه_نهرا_من_لبن
توی سال های پدر بودن از کارهای دوست داشتنی ام لالایی خواندن و گاه لالایی ساختن برای بچه هایم بوده.
و باز از نغمه های دوست داشتنی ام لالایی ای ست که به روایتی جبرئیل پای گهواره ی امام حسین علیه السلام می خوانده. وقتهایی که حضرت زهرا سلام الله علیها مشغول دستاس گردانی و کارهای خانه بوده…
نمی دانم پارسال بود یا پیارسال که بیت لالایی جبرئیل را ترجیع قرار دادم و یک لالایی کودکانه ساختم با نغمه ای که موقع ساختن لالایی برایم خیلی دلنشین و مناسب بود. شعررا هم دوست داشتم از آن جهت که با همه ی ضعف هایش بی هیچ صراحتی تداعی روضه های طفل شیرخواره را داشت. راستش وقتی لالایی را می خواندم توی ذهنم پر می شد از پس زمینه ی تصاویر کودکان مظلوم غزه و یمن…
نغمه را خیلی زود فراموش کردم و هر چه از آن به بعد نگاه میکردم دیگر متن شعر با بیت ترجیع تناسبی از جهت موسیقی نداشت…
امروز دوباره چشمم به آن لالایی افتاد… گفتم به اشتراک بگذارم. شاید برود و خودش نغمه ی گم شده اش را پیدا کند…
چی می شه صدای کفش پاش بیاد
بخوابه… در بزنن… باباش بیاد
زیر بارون عمو با داداش بیاد
لالایی طفل زبون بسته ی من
إنَّ فی الجنّة نهرا مِن لَبَن
لِعَلیِّ و حسینٍ و حسن
قاصدک! فصل گلای پرپره
«خونه ی ابر بهار کدوم وره؟»
پسرم شبا خوابش نمی بره
لالایی هی لباتو به هم نزن
إنَّ فی الجنّة نهرا مِن لَبَن
لِعَلیِّ و حسینٍ و حسن
الهی مرد خدا بشی یه روز
عصای دست بابا بشی یه روز
شب بخیر گلم! که وا بشی یه روز
لالایی قربون اون لب و دهن
إنَّ فی الجنّة نهرا مِن لَبَن
لِعَلیِّ و حسینٍ و حسن
کم توی چشام نیگا کن عزیزم
هوا تاریکه لالا کن عزیزم
کاشکی صب بشه دعا کن عزیزم
لالایی چشات دارن بسته می شن
إنَّ فی الجنّة نهرا مِن لَبَن
لِعَلیِّ و حسینٍ و حسن
خواب دیده عموش اومد… باباش رسید
چی براش آورده؟ یه اسب سفید
اسبه تشنه شه… بهش آب نمی دید؟
لالایی بیا بریم…اینا بدن
إنَّ فی الجنّة نهرا مِن لَبَن
لِعَلیِّ و حسینٍ و حسن
▪️دکتر حمید پارسانیا:
▪️این انقلاب مانند کوهنوردی است که به یک قله میرسد و افق جدیدی برایش باز میشود. یکمرتبه با سؤالها پرسشها و توقعات جدیدی مواجه شده است. اگر بتواند متناسب با قلهای که بر روی آن ایستاده است، سؤالات جدیدی را که مطرح میشود، پاسخ دهد، دوام میآورد؛ وگرنه باید برگردد برود در لایۀ قبلی خودش و مجدداً فعالیت کند.
▪️اگر بنا باشد معرفت فقهی ما در حد قبل از انقلاب باقی بماند، مناسبات و روابط اجتماعی و تاریخی ما هم باید به قبل از انقلاب برگردد و البته معلوم نیست که ظرفیت جهان مدرن به شما اجازه دهد که در همان حد هم بتوانید باقی بمانید. تاریخ نه متوقف میشود و نه به عقب بازمیگردد و نه به ما اجازه میدهد تا به عقب بازگردیم و ناگزیر از فعالیت در شرایط جدید جهانی هستیم. تداوم حیات ما به تداوم فعالیت خلاق، پاسخگو و سازنده است.
[Forwarded from آب و آتش]
✳️ پاسخ عجیب احمدشاه قاجار به خبر تحرکات رضاخان دررابطه با عزل وی از سلطنت
به احمدشاه که در فرنگ مستقر شده بود خبر دادند چه نشستهای که سردار سپه دارد تاج و تختت را میستاند. احمدشاه هم به مخبر اینگونه پاسخ گفت:
«آقا! بدان که من در تحصیل حقوق پیشرفت بزرگی کردهام و استاد من یکی از شخصیتهای برجستهٔ گیتی و رئیس جامعهٔ حقوق میباشد. من عملیات #رضاخان را با هر کدام از مبادی و اصول حقوقی مقایسه نمودهام راست نیامده و تشبثات او و همراهانش تماماً نامشروع است و اینقدر هم نزد همه کس مسلم است که اعمال نامشروع عاقبت ندارد و کاری که با موازین حقوقی وفق ندهد، قطعاً به فرجام نخواهد رسید، بنابراین سردار سپه با این تشبثات و اقداماتی که میکند نخواهد توانست تخت و تاج و سلطنت را از قاجاریه برباید.»
#روحالله_حسینیان
#۱۴_قرن_تلاش_شیعه_برای_ماندن_و_توسعه
انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی
ص ۳۹۰.
به نقل از:
#خاطرات_رحیم_زاده_صفوی
[اسرار سقوط احمدشاه]
انتشارات فردوس، سال ۱۳۶۸
صفحه ۴۸.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نحوه شکل گیری شب و روز
[Forwarded from ترجمان علوم انسانى]
چکیده: یک دانشجوی پستدکتری در دانشگاه هاروارد، با بررسی انبوهی از اسناد مربوط به تحقیقات پزشکی در سالهای دهۀ ۷۰، فهمید تبانیِ بزرگی میان مدیران صنعت قند و دانشمندانِ این دانشگاه در جریان بوده است. در واقع، صنعت قند به این پژوهشگران پول میداد تا اثبات کنند دلیلِ اصلی بیماریهای قلبی چربی است و قند نقشی در این میان ندارد. برای دهها سال، این تحقیقاتِ دستکاریشده مبنای برنامههای تعذیهای بوده است. (۱۲۷۰ کلمه، زمان مطالعه ۸ دقیقه)
ادامه مطلب را در لینک زیر بخوانید:
http://tarjomaan.com/vdcf.xdciw6d0jgiaw.html
@tarjomaanweb
[Forwarded from عصر انديشه]
مهدی سیار | چند سطر نصیحت دیرهنگام به کلنل فضل الله آق اولی؛ عضو هیئت ایرانی در بخشی از مذاکرات مربوط به قرارداد 1919 ایران و انگلیس که در اعتراض به شرایط خفت بار این قرارداد در صبحگاه نوروز 1299خودکشی کرد.
مگر مدال نبود
در آن زمانه محنت بار؟!
که بر تو آویزند
نبود سکه مگر
که کف زنان گرامی به پای تو ریزند؟
در آن زمانه محنت بار
مگر نبود «اخبار»
و مارش پیروزی
و اعتراف جهان
به هوش و لهجه «نیتیو» انگلیسی تان؟
در آن زمانه گرفتم که «بوق بوق» نبود
نبود «به به» هم؟
نبود «چه چه» هم؟
نبود هیچ هنرمند فاخری آخر
که نغمه های خوش «خر برفت» ساز کند؟
نبود دخترکی خودجوش
که رقص مختصری در فضای باز کند؟
در آن زمانه گرفتم از این همه اسباب
نبود هیچ کدام
ولی بگو آخر
نبود مسأله گویی و مصلحت دانی
که شیرفهم کند
تو را جوانک خام!
که خودکشی ست حرام؟!
@AsreAndisheh
[Forwarded from دنیوی احسان]
💢 برخی نظرات فقهی آیتالله هاشمی رفسنجانی
🔹یك مجتهد به تنهایی در همه ابواب مورد نیاز فقهی مردم نمیتواند متخصص باشد، چطور فردی میتواند در طول 30-40 ساله تحصیل خود، همه این حقوق را كه هر كدام تخصص بزرگی است بداند؟ لذا ما باید به سمت فقه تخصصی در یك حكومت اسلامی برویم؛ زیرا دخالت در امور مردم با فقه تخصصی امكانپذیر است.
🔸اگر فقه تخصصی را بپذیریم باید تقلید تخصصی را هم بپذیریم و اینگونه لازم نیست كسی در همه امور از یك نفر تقلید كند. اگر این دو را پذیرفتیم باید شورای فقهی را هم بپذیریم.
🔹شورای فقهی حداقل برای مسائل عمده مدیریت كشور تشكیل شود و علمای اهل تسنن و تشیع در دانشگاهها با هم همراهی كنند، آنگاه میتوان به وحدت جهان اسلام امید داشت و برای اداره جهان به ظرفیت اسلام اتكا كرد.
🔸لامحاله در دوره تخصصیشدن رشتههای فقهی به شورایی شدن فقه میرسیم و اساس همه اینها باید بر عقل استوار باشد. ضمن اینكه باید به چارچوب اجتهاد هم توجه كرد كه قرآن و سنت، مبانی اصلی ما در این راه هستند.
🔹فقه امروز علما و حوزههای ما با دورانهای قبل قابل مقایسه نیست، درست است كه فقه سیاسی در اعماق فقه ما وجود دارد اما باید قدری تغییر كند و بزرگتر شود.
🔸اگر فقه مقارن را بخوانیم و آن را درس بدهیم، فقهمان بسیار متفاوت خواهد بود. خاصیت فقه مقارن، پیداكردن همین حقیقتهاست.
🔹من پیشنهادی در فقه مقارن دارم كه علمای شیعه و سنی میتوانند بنشینند و در اینباره بحث كنند؛ اینكه طبق روایت متواتر ثقلین باید مرجعیت اهل بیت را پذیرفت؛ البته نه به شكل انحصاری بلكه به عنوان یك مرجع مطمئن. اگر فقه مقارن وجود داشته باشد و علما و فقهای ما با یكدیگر بنشینند میبینند كه مرجعیت اهل بیت از مراجع قابل اتكاست. http://yon.ir/ZWr4
بعد از نمايش يك فيلم ايراني، با دوستان خارجي نشسته بوديم به گفتگو. يكيشان پرسيد: آن پسرك سر چهار راه چه مي فروخت؟ مواد مخدر بود يا..
من پاسخ دادم فال مي فروخت.
پرسيد فال چيه؟
گفتم شعر. شعرهاي شاعر بزرگمان حافظ.
با هيجان گفت: يعني شما از كشوري مي آييد كه در خيابانهايش شعر مي فروشند و مردم عادي پول مي دهند و شعر مي خرند؟!
مي رفت سر ميزهاي مختلف و با شگفتي اين را به همه مي گفت!
و اين يعني زاويهء ديد؛ يكي سياهي مي بيند و یکی زیبایی.
#اصغر_فرهادی
https://telegram.me/joinchat/Be3dhzvSPjWIFeBqD_Q1rw
[Forwarded from حسین بیاتانی(مهدیزاده)]
آخر این هفته یک 24 ساعت عالی و خیالی با حاج اقای نامخواه، میلاد دخانچی و محمد حسین بادامچی در اردوی سالیانه بیسج صنعتی اصفهان داشتیم. قریب به 6 ساعت گفتگو سه چهار نفره در جلوی چشم دانشجوهای فنی، بر سر چالش های تعریف «نظام اسلامیِ مورد نظر انقلاب اسلامی» از نگاه تعدادی علوم انسانی خوان جوان، که از نگاه آنارشیستی محض تا نگاه محافظه کارانه دور هم جمع شده بودیم و قرار بود به بچه های فنی یاد بدهیم که چطور از همین حالا رابطه شان را با ما علوم انسانی خوان ها بر قرار کنند. چطور ما را بخوانند تا هم دغدغه های متعدد و متکثرمان را یاد بگیرند و یاد بگیرند که مباحثه بر سر مسائل انسانی تا چه حد می تواند چالش دوستانه اما جذابی باشد. حداقل سه ساعت از 6 ساعت، بچه ها داشتند به نحوه شوخی های علمی که بین طرفین رد و بدل می شد قهقه می زدند. همدیگر را به قصد کٌشت نقد می کردیم، اما از مناظره خبری نبود! لیگ نبود! دوستی بین ما چهارنفر شکل گرفت که به نظرم برایمان تا مدتها بصورت جذابی باقی بماند. 5-6 سال اخیر به جای اینکه روز های تبلیغ دانشجویی را از یک دانشگاه به دانشگاه دیگر بروم و خطابه های ابتر کنم، رحل اقامت در یک دانشگاه و در میان یک تشکل پهن کرده ام. البته چتر هم نکرده ام! نهایتا دو هفته یک بار به دانشگاه رفتم و گاهی ششماه نرفتم. اما با بچه های صنعتی اصفهان زندگی می کنم! با قدیمی ها که ازدواج می کنن،رفاقت ها خانوادگی شده و روز به روز با هم هم برنامه تر و هم فکر تر می شویم. در طول این سالها فضای بچه ها خیلی فلسفی شده بود، بالاخره من تنها کنش گر این فضا نبودم و کنش گر های دیگر و فضای شهر و... نقد فلسفی و تمدنی غرب را به شدت در میان بچه ها رواج داده بود و بچه ها داشتند روز به روز به مباحث انتزاعی بیشتر علاقه مند می شدند و این برای بچه های فنی اصلا خوب نبود. بچه ها زیادی داشتند هایدگری می شدن! می خواستم کمی اونها را با نظامات علمیِ عینی تر و ملموس تر آشنا کنم و البته حس اینکه دنیای علمی بزرگ و بی در و پیکری را دران وارد می شوند را هم درک کنن که نیاز به آرامش و آزاد اندیشی دارد! مهمانهای اردو انتخاب خود بچه ها بود، اما شاید من هم در دعوتشان بی تاثیر هم نبودم. شب پنج شنبه پرواز هر چهارتامون با تاخیر توی مشهد نشست. 21:30 تا 24:30 یک دست با محمد حسین بادامچی گفتگو کردیم تا بقیه پروازها هم بنشینن. نفر آخر هم میلاد 2شب رسید! صبح از 8:30 تا 11:40 هم چهار نفر با هم پشت میز نشستم. فکر کن دعوای فوکو و هاناآرنت تا فارابی و ابن خلدون و نقد فرهنگستان بی نوا(!) و گفتمان رایج قدرت در ایران و... همه اش چالشهایی بود با چاشنی خنده. صبح تا ظهر پنج شنبه فقط نقش مجری جلسه را داشتم، اصلا از نظریه مطلوب خودم دفاع نکردم(محمد حسین شاهده!) دانشجوهایمان باید ترسو نبودن را در فضای علوم انسانی یاد بگیرن! باید یاد بگیرن که از دل همه این فضاهای متفاوت که گاهی بی نهایت با تو رقیب هستند، باید دغدغه ها و پرسش ها را به خوبی استخراج کنن و در مسیر جواب هم «مبنا گرا» باشند؛ به سفره ها و منظومه هایی که جلوشون داره پهن میشه با دقت فکر کنن. من یک رویای نخبه گرایانه را آخر این هفته تجربه کردم که سالها برایش کار کرده بودم تا به «ثمر» بنشیند. باور کن محمد حسین ؛-)
۱۲بهمن
روزی است که امام در جمع مردم ایران حاضر شد
و مسئولین
هر سال، در این روز
خیابانها را می بندند
تا با اسکورت کامل
در مراسم بزرگ داشت آن شرکت کنند.
[Forwarded from پروبلماتیکا/Problematica]
بازنگری فوکو و انقلاب ایران
نویسندگان: ژانت آفاری، کوین اندرسون/ ترجمهی آیدین ظریف
جستار حاضر در واقع، به نوعی، فشردهای است از کتاب مفصل ژانت آفاری و کوین اندرسون به نام «فوکو و انقلاب ایران: جنسیت و اغواگریهای اسلامگرایی» (۲۰۰۵). نویسندگان در کتاب، و نیز تا حدی در همین جستار، کوشیدهاند نشان دادهاند که چرا مواضع فوکو دربارهی انقلاب ایران را نباید موضعگیریهایی خلقالساعه و بیارتباط با کلیت کارها و آثار وی ارزیابی کرد. آفاری و اندرسون بر این باورند که آنچه اغلب از آن به «خطای فوکو در قبال انقلاب ایران» تعبیر میشود چیزی چون «اشتباهی محاسباتی» یا «موضعی گذرا» نیست بلکه، بیش از این، در منظومهی نظری خود فوکو ریشه دارد...
متن کامل را در آدرس زیر بخوانید:
http://problematicaa.com/foucault-iran/