عزیزای دل...
میشه ی دعایی بکنید یه الهی به فاطمه بگید..
لطفا...!
محتاج دعاتونم شدید...!
دیگه هرچی کرمتون...!(:
از مرگ من سخن گفتم
چندان که هیاهوی سبزِ بهاری دیگر
از فراسوی هفتهها به گوش آمد،
با برفِ کهنه
که میرفت
از مرگ
من
سخن گفتم.
و چندان که قافله دررسید و بار افکند
و به هر کجا
بر دشت
از گیلاس بُنان
آتشی عطر افشان برافروخت،
با آتشدانِ باغ
از مرگ
من
سخن گفتم.
من مرگِ خویشتن را
با فصلها در میان نهادم و
با فصلی که میگذشت؛
من مرگِ خویشتن را
با برفها در میان نهادم و
با برفی که مینشست؛
با پرنده ها و
با هر پرنده که در برف
در جُستجوی چینهای بود.
با کاریز و
با ماهیانِ خاموشی.
من مرگِ خویشتن را با دیواری در میان نهادم
که صدای مرا
به جانبِ من
باز پس نمیفرستاد.
چرا که میبایست
تا مرگِ خویشتن را
من
نیز
از خود
نهان کنم.
‹ فَریادِ سكوت ›
بودن بعضی ها در زندگیمان نه از سر ترس و زور است و نه نیاز و احتیاج...
بعضی ها از بس خود ما هستند می آیند و می نشینند کنج دلمان...
می شوند رفیق،همراه،هم مسیر...
نه مثل معلم و استاد اند که احساس کنی در برابرشان باید حفظ حریم کنی و آماده شنیدن نصیحت ها و پذیرش نگاههای سنگین شان باشی، و نه ادعا دارند که بیشتر از تو می دانند و می فهمد...
اصلا آمدهاند که آیینه خودت باشند...!
مثل تو که در این سال ها از جنس خودم بودی و آیینه تمام ترسها،دلهرهها،اشک ها،لبخند ها، زمین خوردن ها و دوباره شروع کردن مان...
ما با هم بزرگ شده ایم؛ با هم قد کشیده ایم، با هم اشتباه کردهایم،با هم ناامید شده ایم، و با هم لحظه لحظه تجربیات تلخ و شیرین زندگی را زیسته ایم...
و این یکی بودنمان و این زیست مشترکمان من و تو را به هم پیوند داده است...
اصلاً در روزگار نامردی و دورویی "خودت" بودن و صداقت داشتن با یکدیگر یک جور استعداد است و ما سالهای دور تا به امروز در کنار هم استعداد انسان بودن ،قهرمان بودن و منحصر بفرد بودن را مشق می کنیم...
آری!
ما می خواهیم کنار هم یاد بگیریم چگونه وعده های الهی را در وجودمان کشف کنیم و یک قدم به رسالت انسان بودنمان نزدیکتر شویم...
درست من بودم که مثل آنه شرلی عاشق چشمان سیاه رنگت شدم و تو دیانایی بودی که در رنگیِ چشمانم غرق شدی باعث تجربه های جدیدمان شدی!
تو بهترین دوستِ منی ، خندمی ، گریهامی ، معجزمی !
تو همانی هستی که با اشتیاق به حرفهایت گوش میسپارم(:
همان که وقتی باتو حرف میزنم
امیدوار میشوم ، آرام میشوم ، ذوق میکنم و کنارتو خود واقعی ام هستم!
میخندم و دیوانه بازی در میاورم یا حتی گریه میکنم و غر میزنم . . .
رابطہ خوب اونے نیست کہ
هیچوقت عصبانے یاناراحتت نمیکنہ
بلکہ اونیه که میترسہ ازدستت بده و برای
آروم کردنت تلاش میکنه،درست مثل منو تو!
تو همانی هستی که تا آخر عمر به بودنت نیازمندم♥؛)
خواهری . . .
تـو تیکهای از قلبم نیستی همه وجودِ منی♥!'
اصلا بیا مثل تام و جری همش دعوا کنیم
ولی هیچوقت ازهمجدا نشیم؟خب؟
دیدی یکیو ک دوستش داری
وقتی باهاش قھر میکنی
قلبِ خودته که درد میگیره؟!
من اینجوری بھت وصلم رفیق💜!
آره خلاصه حساب تو از بقیه جداس😌♥️
درجریانی که تنها دارایی من داشتن توعه رفیق!؟
و حالا:
یک
دو
سه
صدای جیغ و صوت بلند میشه...
شمع های روی کیک خاموش شدنُ،تو امیدِ سالِ جدید زندگیت رو توی دل خودت و من روشن کردی...!
کی فکر میکرد اون نوزادِ کوچولو که با چشای بسته گریه میکنه،امروز بشه این رفیق دوست داشتنی من...!
حالا چندین سال گذشته و تو روز به روز مهربونی خدا به من رو بیشتر به من ثابت میکنی...!(:
آخه خدا خیلی بهم لطف کرد و تورو واسم فرستاد...
امیدوارم امضای خدا،پای تک تک آرزوهای قشنگت ثبت بشه و واست بشن خاطره...
ٺـَـوَلُــدِٺ مـُـبـٰـاࢪڪ عَـزیـزِ قـَــلـبَـــمــــ...!(:💜🎂
تو مرا یاد کنی یا نکنی . .
باورت گر بشود یانشود . .
حرفی نیست :)
اما !
نفسم میگیرد . .
در هوایی که نفسهایِ تو نیست :))
گاهی اوقات خدا میبینه که تو از چی ناراحت میشی عمداً هم به همون گیره میده ، میخواد راحت طلبیت رو کنار بزاری !
وقتي 9 شب میومدم و بهت میگفتم :
شبتبخیر منظورم یه شب بخیرِ واقعی
نبود .
فقط دنبالِ بهونهاي بودم تا بهت پیام بدم
وَ باهات حرف بزنم . .
کلی اتفاقایی كِ برام اُفتاد رو برات تعریف
کنم و آخرش با یك حالِ خوب بخوابم چون
با تو حرف زده بودم !
دوس داشتم ازم بپرسی ، حالِ دلت میزونه
و منم جواب بدم : اگه باهات حرف بزنم
قول میدم میزون شه .
ولی حیف كِ شببخیرهامو جدی گرفتی
و با گفتنِ یه خوب بخوابی ، منُ با کلی
حرفهای ناگفته خوابوندی :)!🌱'📽
‹ فَریادِ سكوت ›
سر از قنوت کسی درنیاوری جز من... از این شبی که شب آرزوست می ترسم...
امشب یه شب خیلی بزرگیه؛
هرچی بگی؛
خدا نه نمیگه...
امیدوارم تموم ارزوهای قشنگتون برآورده بشنُ زودتر شاهدِ ظهور آقا جانمون باشیم...!((:
تویی یه گوشه داری بهش فک میکنی؟ نگران نباش آرزوش کن(:"
اگه اذیتم کردی و سکوت کردم
اگه دلم رو بارها شکوندی و لبخند زدم
اگه بهم توجه نکردی و بهت توجه کردم
اگه تنهام گذاشتی و من مثل سایت دنبالت اومدم
اگه ناراحتم کردی و به روت نیاوردم
تموم اینا نشون دهنده علاقه بیش از حدم نسبت به توعه، وگرنه رفتار من با بقیه آدما زمین تا فضا فرق داره!
انگار وقتی کنار توام یه آدم دیگهای میشم، کسی که تمومِ فکرش فقط در کنار تو بودنه.
دیگه دلم برات تنگ نمیشه .
فقط وقتی بهت فکر میکنم مجبور میشم عمیق تر نفس بکشم !
دوساعت داستان نویسی
نویسنده را کاملا از پا میاندازد
چرا که او در آن دوساعت
در مکانهای مختلف
با آدمهای کاملا مختلف بوده است.
_ناشناس
درون من سه نفر وجود داره:
یکی که کنار دوستاش بلند میخنده!
یکی که در مقابل غریبه به چیزی اهمیت
نمیده..
و نفر سوم تلخ ترین لحظه هارو تو
تنهایی میگذرونه! (((:
آره خب نفر سومِ من خودمم(:🙂
همیشه آن که دل کنده است را نفرین نباید کرد
کسی که بیمحابا دل ببندد کم مقصر نیست ...!
‹ فَریادِ سكوت ›
اگه اذیتم کردی و سکوت کردم اگه دلم رو بارها شکوندی و لبخند زدم اگه بهم توجه نکردی و بهت توجه کردم
همچنانپرازحرفموحرفیندارمبزنم!
وقتی یکی رو خیلی دوست داری زیاد مزاحمش نشو !خب؟
آدما از اینکه بینن همیشه براشون وقت داری نادیده میگیرنت ..
به خدا دیدم که میگم :))
یه خاطره گاهی میبره و میچسبوندتم کنج ِ دیوار، اسلحه رو میذاره روی شقیقهم و سه تا تیر خالی میکنه تو مغزم، همینقدر وحشی و بیرحم...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینو فقط یکی مثل خودم درک میکنه !
قلب آدما رو به این مرحله نرسونید لطفا!
دیگه وقتی پیام نمیدی فراموش میشی
خواستنمو دیدی؟ حالا نخواستنمو ببین!
اگه میخواین یه ارتباطی ، هررر ارتباطی رو قطع کنید یا کم کنید وظیفه دارید قبلش حرف بزنید اگه میتونید آروم و بدون تحقیر صحبت کنید حتی عیب نداره اگه فحش بدین یا دعوا کنید ولی همینطوری ول نکنید به امون خدا ، آدما رو تو برزخ نذارید !
حق ندارید با احساسات کسی بازی کنید.
هر آدمی روح داره بفهمید"
نمیخوایدش، دوسش ندارید، یا حتی ازش متنفرید؟ بهشون بگید
درد خبر نداشتن از دوست داشتن یکی خیلی بده خییلی<+
قرار نیست چون کسی دوستون داره اشکشو در بیارید به هرررر بهانه ای!
آدما رو بی اطلاع نذارید وظیفه دارین حرف بزنید ...
بیاین ی چیزی بگم بهتون..!
وقتی با حرفاتون،با رفتاراتون،با اومدنتون تو زندگی ِ کسی بهش امید میدین،بهش انگیزه میدین،اونو اروم میکنین؛انسانیت داشته باشین و با یه کلمه،با یه حرف،با سرد بودتون،قلب ِ طرف رو به بار ِ درد نکشین...!
بخدا هیچکی بهتون افتخار نمیکنه اگه چیزی غیر از این باشین..
اگه ی حرفی میزنین پاش وایسین و فقط در حد ِ حرف نباشین...
چی بگم دیگه؟!
وامصیبتا؛
وامصیبتا...!(:
ترک نکنید آدما رو(:
آدما وقتی تنهایی بیش از حد بهشون فشار میاره
اشتباهات زیادی میکنن...
به آدمای اشتباهی پناه میبرن...
به آدمای اشتباهی پیام میدن...
تو اوج ناراحتی هاشون؛
سفره دلشونو پیش آدمای اشتباه باز میکنن...
میخوام بگم؛
مراقب خودتون و کارایی ک موقع تنهایی انجام میدین باشین...!
پشیمونی ِ بعدشو هیچوقت نمیتونین نابود کنین...!(:
ولی اولین باری که منو دیدی عاشقم نشو
بذار یکم بگذره
بذار برقِ چشمام برات عادی بشه
بذار دوسه بار دستامو اتفاقی لمس کنی
چند باری به شوخیام بخندی
از حرص خوردنام ذوق کنی
حسادتامو ببینی و عادت کنی بهش
بذار چند وقتی بگذره
بذار یاد بگیری چطور بخندونیم
بی حوصلگیامو ببینی
به کم حرف زدن و تویِ خودم رفتنام عادت کنی
بذار بفهمی وقتی گرسنم یا خوابم میاد چطور عصبی و تند میشم
یکم صبر کن...
برای عاشقِ من شدن عجله نکن!
یکم بشناس و ببین و حس کن منو
من نمیخوام برات معمایِ پیچیده یِ حل نشده باشم
نمیخوام هول و هیجانِ داشتنم چشماتو ببنده رو تلخی ها و بداخمی های گاه و بی گاهم...
نمیخوام قلبت برایِ عصبی بودنام بتپه یا حسادت های عجیب غریبم سرِ ذوقت بیاره...
آروم آروم عاشقم شو...
مثلا روشنی چشمای سبزعسلیمو ببین و عاشقِ غمِ همیشگیش شو، عاشق بعضی روزا سبزِ تیره شدن و گود افتادنایِ دورش
لبخندمُ ببین و عاشق واقعی بودناش شو و بفهم یه وقتایی از گریه غم انگیز تره...
عاشقِ زود از کوره در رفتنم شو ولی آغوشتُ هر روز گرم نگه دار که توش این حجمِ عظیمِ بی قراری رو آروم کنی
کم حرفیمُ دوست داشته باش ولی سعی کن حرفامو از چشمام بخونی، سعی کن از فکرایِ بیخودیم بکشونیم بیرون، تو بغلت...
آره عاشق تلخ زبونیم باش و بفهم پشتِ "ازت متنفرم"هام یه دنیا "دوست دارم، بغلتُ میخوام"ـه...
عزیزِ من
چشماتو وقتِ عاشقِ من شدن
خوب باز کن...
خوب ببین
ببین خوشگلم ولی شلخته
ببین شیطونم ولی کم حرف
ببین مهربونم ولی تلخ زبون...
عاشقِ منی شو که تو لحظه هایِ خوب و بد دیدی
نه اونی که تو خیال و رویات همیشه خوب و عاقل و آرومه
عاشق چیزی که هستم شو، نه اونی که تو ذهنته
من معمایِ حل نشده یِ هیچکس نمیشم...
تند و سریع و بی احتیاط عاشقم نشو
قلب و روحِ من تابِ علاقه های تند و عشق هایِ دو روزه رو نداره
واسه عاشقِ من شدن، صبر کن
وقتی خوب شناختیم، با چم و خمِ تا کردنِ باهام آشنا شدی
اونوقت راحت دل بده
راحت قلبتُ بذار وسط که دل شکستنتُ بلد نیستم...
راحت بگو"دوستت دارم"
راحت و بسیار
که من هیچوقت از این جمله نه سیر میشم؛نه دلزده...دلزده نشو از من.
عاشقم شو؛سرِ صبر و حوصله
یواش و آروم و همیشگــی...
باشع؟! 🙂
#دل_نویس
خورشید غروب کرد .
شب آمد .
دوباره من و یک قهوه .
دوباره من و خیال .
دوباره من و آنچه که نیست .
دوباره بغضهای نیمه شب .
دوباره بیخوابیِ شبانه .
دوباره قطعهی گوشنواز و غمیگن شجریان .
دوباره تو ؟ نه عزیزِدل تو که خیلی وقت است
که رفتیای و فقط خاطراتت وفادارند که کنارم
ماندهاند .
#دل_نویس