eitaa logo
جاماندگان از قافله عشق 🦋
1.5هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
676 ویدیو
1 فایل
#نشر_آثار_شهدا #روایت_دفاع_مقدس و پستها و محتوای ارزشی #جاماندگان_ازقافله_عشق جهاد تبین و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
صدای شهید باکری در حال بارگذری 👇
26.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.... احمد حالت چطوره ؟ کاش کی اینجابودی میدیدی ایجا چه قدر باصفاست ........ شهید باکری پشت بیسیم خطاب به شهید حاج احمد کاظمی: کاشکی اینجا میشدی میدیدی چه دِهِ باصفاییه... !! شهید حاج قاسم سلیمانی : شهید مهدی باکری گفت اینجا من چیزی میبینم اگر تو ببینی از اینجا نخواهی رفت.... امام خامنه ای: (شهید باکری به حاج احمد)میگه بیا اینجا، اینجا یه چیزایی هست، چیه اونجا؟ چی میدیده؟ خیلی مهمه باکری چی میدید اونجا؟ اون بهشتی که او رزقش شد که در اون ساعت آخر ببینه چقدر شیوا، زیبا، جذاب بوده که دلش نمی خواد که رفیقش محروم بمونه به کاظمی میگه بیا...
کلاس نبود، دانشگاه بود آنهم عملی خوش به حال دانشجویانش درس قدرشناسی از نعمت ها که شهیداز باکری آموختم 🔹️ محل استقرار بهداری و درمانگاه لشکر در سمت راست ورودی پادگان، نزدیک چادر فرماندهی بود. ◇ در چادر بودم که آقا مهدی درجلو چادر تدارکات بهداری مرا صدا کرد. ◇ یک گونی را با یک دست گرفته بود و تکه نانی از داخل آن برداشت، تا آخر قضیه را خواندم. ◇ سلام کردم، جواب سلامم را داد و تکه نانی را ا به من نشان داد و گفت: برادر رحمان! این نان را می شود خورد؟! ◇ گفتم: بله، آقا مهدی می شود. ◇ دوباره تکه نان دیگری را از داخل گونی بیرون آورد و گفت: این را چطور؟ آیا این را هم می شود استفاده کرد؟ ◇ من سرم را پایین انداختم. چه جوابی می توانستم بدهم؟ ◇ آقا مهدی ادامه داد و گفت: الله بنده سی... پس چرا کفران نعمت می کنید؟ ◇ آیا هیچ می دانید که این نانها با چه مصیبتی از پشت جبهه به اینجا می رسد؟ ◇ هیچ می دانید که هزینه رسیدن هر نان از پشت جبهه به اینجا حداقل ده تومان است؟ چه جوابی دارید که به خدا بدهید؟ ◇ بدون آنکه چیز دیگری بگوید سرش را به زیر انداخت و از چادر تدارکات دور شد و مرا با وجدان بیدار شده ام تنها گذاشت. ◇منبع: کتاب «خداحافظ سردار»
شهید دانشمند هسته ای ودفاعی کشور عزیزمان ایران شهید محسن فخری زاده هفتم آذر سال 1399 بدست مزدوران رژیم صهیونیستی ترور شد روحش شاد یادش گرامی و راهش پر رهرو باد 🥀🍁🍂💦💧
شهیدانه اگر بخواهیم برا خودمون اسم رسم در کنیم......... وقتی حسین به خانه آمد، از درجه و این حرف‌ها پرسیدم. گفت: «درجه‌ی خوب و ممتاز رو گرفتن. من و امثال من باید تلاش کنیم تا به درجه‌ی اونا که یه درجه‌ی خدائیه برسیم. اگه بخوایم برای خودمون اسم‌ و رسم درست کنیم که 🥀🍁🍂💦💧
«هیچ زمان آدم‌هایی که تو را به خدا نزدیک می‌کنند رها نکن، بودن آن ها یعنی خدا هنوز حواسش بهت هست.» 🥀🍁🍂💦💧
نیازی به روایت نیست 💦💧💦💧 چرا که گاهی میشود قصه عشق عاشقان را از چشم ها خواند؛ همان چشم‌هایی که جز عشق چیزی ندیدند... 🥀🍁🍂💦💧 فرمانده لشگر 31عاشورا
: با شهید باکری، در کنار دجله باهم نشسته بودیم، من رفتم قرارگاه که آخرین وضعیت را گزارش دهم و صحبت کنیم و برای ادامة عملیات به نتیجه برسیم. من از پیش ایشان به این طرف دجله آمدم و به قرارگاه رفتم و طولی نکشید که برگشتم، آمدم کنار دجله قایقی نبود من را ببرد، با مهدی تماس گرفتم و گفتم: «چه خبر است؟»  ایشان جواب سؤال من را نداد و این جمله را فرمود که: «برادر احمد بیا اینجا، اینجا جای بسیار خوب و زیبایی است بیا تا برای همیشه پیش هم باشیم» این آخرین جملة او بود که این کلمه چند لحظه مانده به شهادت این شهید عزیز بود.
. گفت معشوقی به عاشق کای فتی تو به غربت دیده‌ای بس شهرها پس کدامین شهر ز آنها خوشترست؟ گفت آن شهری که در وی دلبرست🤍🥀🍁🍂💦💧 -مولوی- 🍃بازپنجشنبه‌ویادشهدا‌باصلوات🍃 .