eitaa logo
جاماندگان از قافله عشق 🦋
2.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
1 فایل
🌱درمنظومه شمسی سیاره ایست به نام زمین🌱 درگوشه ای از این سیاره جغرافیای ست به نام ایران در تاریخ ایستادگی ایران روایت ست بنام #دفاع_مقدس🌱 #نشر_آثار_شهدا #روایت_دفاع_مقدس 🌱چه سر ها داده ایم برای سربلندی ایران🌱 #جاماندگان_ازقافله_عشق جهاد تبیین
مشاهده در ایتا
دانلود
نه تویت بازی👇 را عملی میکنند دنیایِ استکبار مبهوت و حیران می شود گر فرمان دهد حضرت آقا. تلاویو ویران می شود یعنی همه ملت همه ملت یعنی سپاه یعنی مدافع مظلومان تنها نهاد وارگانیست که پرسنل آن شغل ثابت ندارد 🔹بوقتش پزشک میشوند داشمند هسته ای میشوند مشاور ومستشار میشوند سیاست مدار با دیانت میشوند مجاهدان محور مقاومت را یاری میرسانند کارگری میکنند موازنه قدر را در منطقه وجهان تغییر می دهند هایپرسونیک تولید می کنند و...... در هنگامه سیل و باران بیل و جارو بدست میگیرند برای کمک به ملت 🔹وزمانی هم جانشان را در کف دست میگیرند برای دفاع حق و حقیت در مقابل دشمنان فراتر از آن گمنام هجرت میکنند تا با داعش و اسرائیل بجنگند موشک انداز میشوند مدافع حرم میشوند ساعت کار ندارند 🔹شب روز برایشان یکسان است بازنشسگی ندارند ؛مگر روی کاغذ باز نشستگیشان با شروع شروع را سراغ دارید چنین لشگریانی داشته باشد ؟ ♦️در شرایط سخت بخش مهم اقتصاد را هم بعهده میگیرند پالایشگاه می سازند آبرسانی به مناطق محروم می کنند برای محرومان خانه می سازند و امنیت مسولان ارشد را هم بعهده میگیرند فاسدین فراری را کت بسته برای مجازات به کشور برمیگردانند بر حکام خائن نهیب می زنند امنیت هواپیماهای مسافربری را تامین می کنند 🔹با همه اینها خود را سرباز حضرت آقا میداند و فدایی و مقتدر و مظلوم حضرت امام خمینی :ر ض حقیقت این فرمایش امام ره امروز تجلی یافته 2. اردیبهشت 1403 🖌سید اخلاص موسوی      ‌‌‍‌‎
نه توئیت بازی👇 را عملی میکند دنیایِ استکبار مبهوت و حیران می شود گر فرمان دهد حضرت آقا. تلاویو ویران می شود یعنی همه ملت همه ملت یعنی سپاه یعنی مدافع مظلومان تنها نهاد وارگانی ست که پرسنل آن شغل ثابت ندارد 🔹بوقت نیاز پزشک میشوند داشمند هسته ای میشوند مشاور ومستشار میشوند سیاست مدار با دیانت میشوند 🔹مجاهدان محور مقاومت را یاری میرسانند کارگری میکنند ♦️موازنه قدر را در منطقه وجهان تغییر می دهند هایپرسونیک تولید می کنند و...... در هنگامه سیل و باران بیل و جارو بدست میگیرند برای کمک به ملت وزمانی هم جانشان را در کف دست میگیرند برای دفاع حق و حقیت در مقابل دشمنان ♦️فراتر از آن گمنام هجرت میکنند تا با داعش و اسرائیل بجنگند موشک انداز میشوند مدافع حرم میشوند ساعت کار ندارند 🔹شب روز برایشان یکسان است بازنشسگی ندارند ؛مگر روی کاغذ باز نشستگیشان با شروع میشود را سراغ دارید چنین لشگریانی داشته باشد ؟ ♦️در شرایط سخت بخش مهم اقتصاد را هم بعهده میگیرند پالایشگاه می سازند آبرسانی به مناطق محروم می کنند برای محرومان خانه می سازند و امنیت مسولان ارشد را هم بعهده میگیرند فاسدین فراری را کت بسته برای مجازات به کشور برمیگردانند بر حکام خائن نهیب می زنند امنیت هواپیماهای مسافربری را تامین می کنند 🔹با همه اینها خود را سرباز حضرت آقا میداند و فدایی و مقتدر مظلوم حضرت امام خمینی : 🔹حقیقت این فرمایش امام ره امروز تجلی یافته 2. اردیبهشت 1403 🖌سید اخلاص موسوی
5.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گوش کنید لطفا از جان گذشته است و...... 💢 کولاک بیننده ایرانی در تلویزیون وزارت خارجه آمریکا و قطع تماس وی توسط مجری برنامه؛ بگذارید زندگیمان را بکنیم! ♦️چرا فکر می‌کنید که اسرائیل قرار است به ما خدمت کند؟! اسرائیل ۷۵ سال به مردم فلسطین رحم نکرد؛ اگر اشک‌های فلسطینیان را جمع کنیم یک دریاچه می‌شود. 👈شما سپاه را دست کم نگیرید؛ سپاه از جان گذشته است؛ یک سربازش دنیای ظالم را به زانو درآورده؛ ما عاشق و پیرو امام هستیم. وفاداری به کشور یعنی این دشمن شناسی یعنی این✅ @jAmAndgA90ZA
جاماندگان از قافله عشق 🦋
🔻 نقش قرارگاه کربلا در #عملیات_کربلای۵ به روایت اسناد ۱۷ ♦️روند جلسه نشان
🔻 نقش قرارگاه کربلا در به روایت اسناد 18 ♦️برادر محسن رضایی فرمانده کل سپاه پس از ذکر مقدماتی چنین می‌گوید: پیشنهاد ما روشن است. پیشنهاد اولِ برادرها شلمچه است، منتها می‌رویم دنبال مشکلاتش آنها را حل بکنیم. منتها اگر نظری می‌خواهید که این یک عملیاتی است که صد در صد موفق می‌شود ؟!! 🔹آقای هاشمی رفسنجانی: صد در صد که این‌طور نیست. [نمی‌شود گفت صد در صد موفق می‌شویم.] ♦️برادر محسن رضایی: با این مسائل که می‌فرمایید، اگر منظورتان این باشد [که چند درصد موفقیم]، این را نمی‌شود الان جواب داد، ما باید ببینیم چند درصد پشتیبانیمان قابل حل است. بعد می‌توانیم ان‌شاءالله این قدر درصد روی موفقیتش حساب کنیم، ولی اینکه نظر ما باشه... 👈آقای هاشمی رفسنجانی: من می‌گویم باید عمل کنید، باید نتیجه بگیرید اینجا، عمل بکنید. ♦️برادر رحیم صفوی: مشکلاتش را باید حل بکنیم یا نه؟ بدون اینکه مشکلاتش را حل بکنیم برویم عمل کنیم؟! 👈آقای هاشمی رفسنجانی: بروید حل کنید. مشکلات اینجا لاینحل نیست. 🔹برادر محسن رضایی: برادرها می‌گفتند که اگر اینجا تکلیف است، ما می‌رویم دنبال حلش. آقای هاشمی رفسنجانی: بله تکلیف است. ♦️درمجموع به نظر می‌رسید عملیات در شلمچه قطعی است و تنها مشکلات مربوط به روشنایی در شب، مانور، مهندسی، عقبه‌ها و توپخانه بود که پیش‌بینی زمان اجرای عملیات را دشوار می‌ساخت. بحث‌های بعدی جلسه به جز اندکی که به عملیات کربلای۴ اختصاص یافت، درباره عملیات آینده در شملچه بود. 👈 بیان این جملات ازسوی محسن رضایی که گفت در شلمچه هم عقبه‌های یگان‌ها پای کار است و هم ازنظر زمانی زودترین جایی که می‌توانیم عمل کنیم شلمچه است، نشان می‌داد که ذهن فرماندهی نیز نسبت به عملیات در منطقه، شلمچه از سایر مناطق است. به همین دلیل آقای هاشمی رفسنجانی نیز زمان یک هفته آینده را برای عملیات در شلمچه پیشنهاد داد و گفت: 👈من یک هفته می‌گویم. یعنی با سیاست گذشته‌ای که در جبهه بود مخالف هستم. یعنی اگر آقایان قبول دارند فرماندهی را ... البته این‌طور نیست بگویم امام گفته‌اند یک هفته، ولی امام با مخالف است. یعنی امام تأخیر را می‌دانند. شما یادتان است، خودتان آنجا بودید، امام به شما گفتند که ولو شده هر روز ایذایی بکنید، نگفتند؟ کدام سیاست اجرا شد؟ 🔹برادر محسن رضایی در پاسخ به چرایی اجرا نشدن این سیاست گفت: این به‌خاطر این است که ما لقمه بزرگ می‌گیریم. آقای هاشمی رفسنجانی: این درست نیست. 🔹آقای محسن رضایی: این را شما تعیین کنید. آقای هاشمی رفسنجانی: من الان دارم تعیین می‌کنم. ♦️درمجموع با فراز و نشیب‌هایی که بحث پیدا کرد، نهایتاً مقرر شد، عملیات در محور تا یک هفته دیگر به نتیجه برسد. ♦️غلامپور درحالی‌که به نظر می‌رسید تا حدودی نسبت به روند مباحث راضی است از جلسه بیرون آمد، اما رضایی مجدداً او را به جلسه‌ای که پس از جلسه با آقای هاشمی درباره عملیات در شلمچه تشکیل شد فراخواند. این جلسه در ساعت ۲۱ روز ۶۵/۱۰/۱۱ تشکیل شد. با تعیین یک فرصت برای کسب آمادگی، لازم بود روند اقدامات و فعالیت‌ها شتاب بیشتری بگیرد. در این جلسه که فرماندهان سازمان رزم حضور داشتند سازمان هر قرارگاه به شرح زیر معین شد: ♦️قرارگاه کربلا با یگان‌های لشکر ۲۵ کربلا، لشکر ۴۱ ثارالله، لشکر ۱۹فجر، لشکر ۱۰ سیدالشهدا، لشکر31 عاشورا، لشکر 33 المهدی، تیپ ۱۸ الغدیر و تیپ ۴۸ فتح، ♦️قرارگاه قدس با یگان‌های لشکر۷ ولی‌عصر، لشکر ۸ نجف، لشکر ۱۴ امام حسین، لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله، لشکر ۳۲ انصار و تیپ ۴۴ قمربنی‌هاشم و ♦️قرارگاه نجف با یگان‌های لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب، لشکر 5 نصر، لشکر ۲۱ امام رضا، لشکر ۱۵۵ویژه شهدا، لشکر ۱۰۵ قدس، تیپ۵۷ ابوالفضل، تیپ ۲۹ نبی‌اکرم و تیپ ۱۲ قائم.      @seYed_Ekhlas🇮🇷👇
💢 بخش‌هایی از یک پایگاه راهبردی در اعماق زمین را رونمایی کرداین فقط یک گوشه از توانمندی های نیروی دریایی سپاه است! 💢امشب هم یکی از شهرجدید در حوزه موشکی رونمایی خواهد شد اعیادشعبان واعیاد دهه مبارک فجر🍃🍃🍃 🍃سلام بر شعبان و اعیادش 🍃سلام بر حسین و عباسش 🍃سلام بر سجاد و سجودش 🍃سلام بر نیمه شعبان و ظهور مولودش 🍃سلام بر فجرو فجرآفرینانش 🍃سلام بر ایران و پاسدارنش      @seYed_Ekhlas🇮🇷
  خاطرات اسیر عراقی               دکتر مجتبی الحسینی           ‌‌‍‌‎ ♦️ به محض رسیدن نیروهای ایرانی، با فریاد از آنها استقبال کردیم. یکی از آن دو که بسیار جوان بود. فریاد زد: دستانت را بالا ببر! من نیز دست‌هایم را بالا بردم. به من نزدیک شد. کلت را از کمرم باز کرد. جوانی تقریباً ساله و خوش قیافه بود. به خوبی صحبت می کرد. بسیار خوشحال شدم و گفتم: من پزشک هستم و اینها بهیاران همکار من هستند. میخواهیم تسلیم شویم. ما را اذیت نکنید! او گفت نگران نباش! اسلحه ها کجاست؟ گفتم: «اینها اسلحه های ماست، اینجا روی سقف پناهگاه.» ♦️وقتی اسلحه ها را دید نسبت به ما اعتماد پیدا کرد. دوست او به طرف پناهگاه دوم تیراندازی کرد از آن بسیجی جوان خواستم تا او را از این کار منع کند چون کسی در آن پناهگاه نبود. ♦️سپس از او تقاضا کردم تا هر چه زودتر ما را به پشت جبهه تخلیه کند، چون فاصله ما تا مواضع نیروهای عراقی از ۹۵۰ متر تجاوز نمی کرد. او در خواست مرا پذیرفت. به راه افتادیم. در این حین به او گفتم: «بگذارید این خودرو را بیاورم.» منظورم همان آمبولانسی بود که وسایلمان را داخل آن گذشته بودیم، اما او موافقت نکرد. لحظاتی بعد یکی دیگر از نیروهای بسیجی به ما ملحق شد. او یک آرپی جی با خود حمل می کرد. بلافاصله گلوله ای به سمت آمبولانس شلیک کرد و آن را به آتش کشید. از این بابت متاثر شدم، زیرا خودروی جدید و گران قیمتی بود که امکان داشت آن را سالم به غنیمت بگیرند. دیگر این که داخل این آمبولانس کیفی داشتم که حاوی مدارک شخصی و تحصیلی ام بود. از جمله کارت شناسایی، مدارک فارغ التحصیلی و تایید نامه هایی از ادارات دولتی. در آن لحظه جز کارت شناسایی سندیکای پزشکان و همچنین کارت شناسایی افسران ذخیره چیز دیگری همراه نداشتم. ♦️به سوی مواضع نیروههای ایرانی حرکت کردیم. پس از کمی راه پیمایی، نیروهای عراقی به سمت ما آتش گشودند. فهمیده بودند که ما خودمان را به نیروهای اسلام تسلیم کرده ایم ولی به لطف خداجان سالم به در برده و در پشت خاکریزها مخفی شدیم. بدبختانه آن بسیجی ها ما را به رزمنده دیگری تحویل دادند تا ما را به پشت جبهه منتقل کنند. بدین ترتیب شاهد تسلیم شدن و پناهندگیم را از دست دادم. ♦️خیلی سریع با پای پیاده به سمت پشت جبهه حرکت کردیم. به مواضع قرارگاه هنگ‌مان رسیدیم. در آنجا با ۳۵ اسیر عراقی که از معاونت پزشکی بودند مواجه شدم. همچینن «ابراهیم اسماعیل» و ستوان یکم «صادق» از گردان ۱۰ تانک را در آنجا دیدم. در بین راه اجساد چند نفر سرباز نزدیک سنگر توپهای ضدهوایی ۵۷ میلی متری دیده می شد. به شکل یک ستون نظامی به مسیرمان ادامه دادیم تا این که به خاکریز بین المللی رسیدیم. نیروهای اسلامی در آنجا پخش و پلا بودند. سربازان ما چند دستگاه زره پوش را در سنگرهایشان رها کرده و گریخته بودند. در طول مسیر رزمنده ای را دیدم که صلاح آرپی جی با خود حمل می کرد و پایش قدری انحنا داشت. متوجه شدم که او یکی از افراد بسیجی است. محض ورود به مواضع گروهان سوم، دیدم که ایرانی‌ها شکاف بزرگی در خاکریز بین المللی و شکاف دیگری در میادین مین ایجاد کرده اند. هنگام عبور از آن شکاف سه نفر از افراد بسیجی را دیدم که در میان مین‌ها قطعه قطعه شده بودند. فردی که ماموریت یافته بود ما را همراه خود ببرد از افراد پاسداران بود. با موتور سیکلت حرکت می کرد. ناگهان به ما دستور توقف داد و با لحنی عتاب آمیز عباراتی را بر زبان جاری ساخت. ♦️بسیاری از همراهانم تصور کردند که او انتقام دوستانش را از ما خواهد گرفت. در واقع این تصور را بوقهای تبلیغاتی عراق در اذهان آنها بوجود آورده بودند. نگاهی به چهره رنگ پریده «جاسم» انداختم. از شدت ترس می لرزید. به او گفتم: «چه شده؟» پاسخ داد: «دکتر آنها ما را همین جا اعدام خواهند کرد.» گفتم: نترس تصور می‌کنم این مرد ما را سرزنش می کند زیرا کلمه را به کار برد. ♦️چند لحظه بعد از ما خواست حرکت کنیم. پس از عبور از خاکریز بین المللی صورتم را به سمت وطنم برگرداندم و از دور با نخلستانهای بصره که همچون جنگلی سیاه به نظر می‌رسید خداحافظی کردم. با خود گفتم ای سرزمین گرفتار و دربند! اینک از دامان تو دور می‌شوم و زمانی که اسلام بر سر زمینت حاکم شود باردیگر برخواهم گشت. خاطرات دکترمجتبی الحسینی اسیرعراقی پایان        ‌‌      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
( ۱۵ ) دفاع مقدس به روایت دشمن ♦️ طرفة العبيدي پیش از عملیات مورد نیازمان را می کرد. سازمان اطلاعات عراق، فردی را به نمایندگی از آمریکا به ما معرفی کرد که تصاویر ای مورد نیاز را برایمان می‌کرد. ♦️ژنرال سامرایی و من، دوبار با این فرد کردیم. او با ما می‌کرد ولی ارتباط مستقیمی بین ما وجود نداشت و جلساتمان با او تنها برای تبادل اطلاعات بود. البته واقعیت این بود که که فرد مزبور به نمایندگی از دولت آمریکا در اختیارمان قرار می‌داد صرفاً اطلاعات خام بود، وما به کمک فرماندهان و چند نفر اروپایی .... بسیار دقیق آن اطلاعات را تجزیه وتحلیل می کردیم و ♦️ سازمانهای اطلاعاتی ، (سابق) و شوروی(سابق) نیز با ما همکاری می‌کردند. برای نمونه سازمان اطلاعات شوروی (کا.گ. ب) در پیام های ایرانیان به ما کمک می‌کرد و ما هم در عوض موافقت می‌کردیم که تجهیزات مربوط به یکی از های اف #۴ آمریکایی (ساقط شده ایرانیان) را به ها بدهیم. که آمریکایی ها در اختیارمان قرار دادند یافته هایمان را در ارتباط با تأیید کرد ولی نتوانست رده های بالادست را در این زمینه متقاعد کند. ♦️ اطلاعاتمان برای شروع کار کامل بود و اطلاعات تکمیلی را هم از کردیم، ولی مشکل اصلی مان به اطلاعات بر می گشت. در یکی از روزهای اوایل سال [۱۹۸۷م (۱۳۶۵ ش)] پس از عملیات فاو یک قطار ایرانی قرار بود از حدود هزار تن از را از تهران به اندیمشک و دزفول حمل کند. به رئیس جمهور پیشنهاد کردیم با جنگنده های نیروی هوایی به این قطار حمله کنیم، ♦️زیرا می‌دانستیم قطار مزبور یک از نیروهای ایرانی را که قرار بود به ما حمله کنند با خود حمل می‌کند و از زمانبندی حرکت قطار هم آگاهی داشتیم. رئیس جمهور(صدام) از دستگاه اطلاعات عراق خواست این طرح را دنبال کنند اما ژنرال سامرایی که مسئول بخش ایران بود از اجرای طرح کرد زیرا این کار می‌توانست اطلاعاتی مان را کند و ایرانیان متوجه شوند که ما می توانیم پیامهایشان را کنیم. ♦️ این جا بود که ژنرال سامرایی با عصبانیت بر سرم فریاد کشید و از اینکه رئیس جمهور را علیه او تحریک کرده بودم به شدت از من شاکی بود! باز پیشنهاد دادم نیروی هوایی همزمان به این قطار و تعدادی دیگر از اهداف ایرانی حمله کند تا ایرانیان متوجه نشوند. پیامهایشان را رمزگشایی کرده ایم. این بار نیروی هوایی از اجرای این طرح امتناع کرد زیرا دستگاه اطلاعاتی نمی توانست زمان دقیقی را که قطار قرار بود ایستگاه تهران را ترک کند در اختیار این نیرو قرار دهد و فکر می‌کنم دستگاه اطلاعاتی تعمّداً این کار را انجام داد تا منابعش افشا نشود. ... ♦️ عملکرد ایرانیان در بازجویی از اسیران عراقی موفق بود. آنها ابتدا اسیران را شکنجه می دادند و سپس آنها را آزاد کرده مجبور می نمودند در ایران ازدواج کنند و در بدر (باما) بجنگند¹، اما ایرانیان در زمینه جمع آوری اطلاعات از نیروهای ما موفق نبودند، زیرا عملیات شناسایی هوایی نداشتند. ♦️ایرانیان قادر نبودند پیام های ما را رمزگشایی کنند زیرا ما دستگاه های رمز کننده را از جایی نمی خریدیم. بلکه خودمان آنها را تولید می‌کردیم و برای ارسال دستوراتمان از تلفن بیسیم استفاده می‌کردیم. ایرانیان نمی‌توانستند پیامهای ما را رمز گشایی کنند. از اقدامات و از جمله عملیات های فریبی که طرحریزی می‌کردیم اطلاع پیدا نمی کردند. ♦️مشکل عمده ما در این زمینه با نیروهای پاسداران بود زیرا آنها به جای استفاده از تجهیزات مخابراتی از :پیک استفاده می‌کردند. بنابراین در جمع آوری اطلاعات مربوط به آنها با مواجه بودیم، ولی سرانجام توانستیم رمز اقدامات و عملیات های آنان را هم کشف کنیم. ♦️اکنون اشراف کاملی بر رمزهای مورد استفاده در نیروهای مسلح، فرماندهی کل و نیروهای دریایی ایران داشتیم. مهم ترین عملیات فریبی که انجام دادیم در عملیات بازپس گیری فاو بود که مجبور بودیم نیروهایمان را به او نزدیک تر کنیم اما نمی خواستیم ایرانیان متوجه شوند، قصد داریم به مواضعشان در فاو حمله کنیم. به همین خاطر پیش از آنکه نیروهایمان را به طرف جنوب بفرستیم چنین وانمود کردیم که فکر می‌کنیم ایرانیان میخواهند از فاو به بصره حمله کنند. ♦️ بنابراین، چنین به نظر می‌رسید که حرکت نیروهای ما برای دفاع از بصره است. از این رو ایرانیان هم با آغاز یک عملیات فریب وانمود کردند که در حال اعزام نیرو (به طرف بصره) هستند تا این گمانه را که واقعاً میخواهند به بصره حمله کنند هر چه بیشتر (در ذهن ما) تقویت کنند. کانال بچه های جبهه وجنگ جاماندگان      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
. (۱۶) دفاع مقدس به روایت دشمن ♦️ علاء الدین حسین مکی خمس سرلشکر علاء الدین حسین مگی خمس که مسئولیت تدوین نظامی عراق و اجرای طرح توسعه سازمان :رزم عراق را برعهده داشته است تا اندازه‌یی چه گونگی تبدیل یگانهای رزمی عراق را از ۱۲ لشکر در اوایل جنگ به ۵۸ لشکر نشان می‌دهد. برای فهم چگونگی افزایش توانایی و اشراف اطلاعاتی و سپس قدرت دفاعی - تهاجمی عراق مطالعه گفت‌و گوهای یاد شده ضروری ست. ضمن اینکه در سایر گفت و گوها نیز اطلاعات جالبی به ویژه درباره آمادگی عراق در به ایران و سایر موارد وجود دارد که تا اندازه‌یی تحلیل‌های موجود را تحت تأثیر قرار می دهد. ♦️ اطلاعات مندرج در کتاب نظریه موجود درباره توانمندی عراق در چارچوب حمایت را با نمایش قدرت سازماندهی عراقی‌ها اصلاح و تکمیل می‌کند. سرلشکر حسین مکی خمس در سال ۱۹۵۱ میلادی از دانشکده نظامی ند هرست فارغ التحصیل شد. ♦️ سپس به ترتیب در سال [ ۱۹۶۶ میلادی] کارشناسی ارشد علوم نظامی از دانشکده ستاد دانشگاه بَکر در سال [۱۹۷۳ میلادی رشته حقوق از دانشگاه المستنصريه و در سال [۱۹۸۱م] کارشناسی ارشد حقوق بین الملل از دانشگاه بغداد را اخذ کرد. ♦️ژنرال مکی در سال [۱۹۵۸م] به ارتش عراق پیوست و سلسله مراتب معمول نظامی را طی کرد. او در چارچوب آموزش نظامی خارجی نیز دوره هایی در دانشکده های پیاده نظام و زرهی و مرکز زرهی نیروی زمینی را طی کرده است. ژنرال مکی در سال ۱۹۷۰ میلادی به فرماندهی دانشگاه زرهی عراق منصوب شد. سپس ضمن تدریس دوره های عالی نظامی در دانشگاه بکر ، فرماندهی این دانشگاه را هم بر عهده داشت. ♦️ او در جنگ ایران و عراق از سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۴ میلادی رئیس ستاد سوم عراق، سپس جانشین فرماندهی این سپاه و سرانجام از سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۷ میلادی رئیس اداره توسعه رزمی وزارت عراق بوده است. ♦️ژنرال مکی در سال [ ۱۹۸۸م] ریاست دوره عالی نظامی دانشگاه بکر را بر عهده گرفت و در سال [۱۹۸۹م] از ارتش عراق بازنشسته شد. 👈مکی: من تحصیل کرده هستم اما کل دوران خدمتم را در ارتش عراق گذرانده ام. نبودم و اعتقادی هم به ادغام امور سیاسی و نظامی با هم ندارم. در دوران رژیم سابق عراق وزیر دفاع و پیش از آن هم رئیس ستاد مشترک ارتش بود. داوطلبانه وارد ارتش شدم چون عاشق کشورم و عاشق زندگی نظامی بودم. ♦️هنگامی که خدمتم را در ارتش آغاز کردم عراق همچون گل کوچکی بود که تازه شکوفا شده و با همه کشورها روابط خوبی داشت. از دوران کودکی میخواستم شوم، البته خلبانی برایم نه یک شغل که یک تفریح بود اما پدرم خلبان شوم و خود را به دهم. خواستم پزشک شوم ولی باز پدرم مرا برای این کار قدری می دانست! اما وقتی گفتم به ارتش میروم گفت: پسرم این خیلی خوب است. ♦️ در ارتش در دوران تحصیلم همیشه شاگرد اول بودم. ... بود و با همین طرز فکر بر عراق کرد. او اگر فکر می‌کرد که کشتن یا به تحکیم جایگاه یا کمک می‌کند به👇 . صدام زرنگ بود ولی و حتی به کسانی که او را دوست داشتند نیز بود. او(صدام) و رویدادهای پس از سرنگونی نظام در عراق برای ما مایه بود. ♦️شاید تاریخ ما اینگونه رقم خورده یا تقدیر خداوند برای ما این بوده است، اما این ، ، شاید توده مردم عراق چنین سرنوشتی بودند، ولی اقشار تحصیل کرده عراق نباید به چنین سرنوشتی دچار می‌شدند. ما مردمی هوشمند و دارای تعداد زیادی دکتر مهندس و تخصص های دیگری از این دست هستیم که اکنون در سراسر جهان پخش شده‌ایم. برای نمونه نوه من در پیتزبورگ در ایالت پنسیلوانیای آمریکا زندگی می‌کند و قصد دارد برای ادامه تحصیل به مصر برگردد. پسر کوچکم که به کانادا مهاجرت کرده جراح پلاستیک است. ♦️صدام افراد تحصیل کرده را از عراق داد. ونظامیان را برای جاه طلبیِ عربی بادیه ای خود به کشتن داد، وعراق را به عقب برگرداند آنها مستحق فرجام بهتری بودند. ‌‌‍‌ کانال بچه های جبهه وجنگ      ‌‌‍‌‎‌     ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷