🌹🌹🥀🌺🍀☘🥀🌹
شهدا اهل کجایند؟
✍جامانده
این که شهدا اهل کجایند
مهم نیست
🌹از سر زمین حجاز مثل نُمر النُمر
🌹فرزند، مادری از سرزمین سامورائیها
🌹از سر زمین مظلوم فلسلطین
🌹از سر زمین عروس خاور میانه
لبنان، عماد مُغنیه
🌹از سرزمین افغانستان مظلوم فاطمیون
🌹فرزند، میلیاردری از ایتالیا
🌹از پاکستان زینبیون
🌹از شام و. صفین و از بلاد کوفه و کنار شط فرات ابومهدی
🌹از سرزمین احرام ثلاثه ؛ مصر
🌹از بادکوبه آذربایجان ؛ حسینیون
یا از سرزمین پهلوانان و یلان
🇮🇷ایران زمین فرزندان امام خمینی
و فدائیان امام خامنه ای
سرداردل ها ❤️و بیش از 200 هزاز شهید سرزمین🎋🍀🥀🌾🍃
🌹یا سردار شهید قنبر ابراهیمی از استان اردبیل شهرستان خلخال
♦️مهم این است که شهدا🌹
درس آموخته و پیرو شهیدی از اهل
مدینه. فرزند بوتراب فرزند دخت رسول خدا 😭😭
شهید دشت کربُ بلا حضرت سید الشهدا علیه السلام هستند😭😭
🍀🌺🌹🥀🍀🌾💐🍃
🔹بقول سید شهیدان اهل قلم
شهید سید مرتضی آوینی🌹
((اینان جنود و مجاری تحقق
اراده حق در سیاره زمین هستند
🌹💦💧💦🍀☘🍃🌺🌾
💐🍀🍃🌱🌺🌹
✍جامانده از قافله
شهدا از
اهالی سیاره زمین بودندکه آسمانی شدن، 🕊🍃🕊🍀🕊🍀
و همه ی آزاد مردان اهل زمین
قدر و قیمت این
جنود خدا (شهدارا) میدانند و ارج می نهند
همه ما مدیون شهدا 🌹هستیم
حتی سیاره زمین🌏
ملائکه هم به این جنود خدا؛ شهیدان 🕊🍀🌺🥀🕊🕊🥀
غبطه میخورند
افسوس کز
از قافله عشق 🍀🍀🌺🌹🍃🌱جاماندیم
در سیاره زمین سر گشته و
حیران ماندیم
#جامانده_
#قافله_عشق🦋🦋
eitaa.com/jAmAnbH
سید اخلاص موسوی
در عملیات والفجر چهار
تو پاسگاه گرمک
بودیم پاسگاهی که
سقفش با خمپاره سوراخ
شده بود
ماهم با برادرکبیری
و بقیه برادرا گاهی داخل پاسگاه
و گاهی هم بیرون در تلاش عبور از تنگه
پشت پاسگاه هم در ست به همین
نام تنگه گرمک بود
به معنای واقعی تنگه بود
ماشین آلات سنگین پشت تنگه
گیر کرده بودن
توپخانه عراق هم تنگه را زیر
آتش گرفته بود
هم کل آن منطقه را
هر رانندای هم حرکت میکرد
تا از تنگه عبور کند
یا مجروح میشد یا شهید
آقا مهدی باکری فرمانده
لشگر 31عاشورا هم پشت
بیسیم مکرر تکرار می کرد زود باشین برادر کبیری
لودر و بلدوزهارو
بفرستین
این جلو برادرای رزمنده
بدون خاکریز ماندن
تاروشن شدن هوا باید
خاکریز ایجاد بشه
والا صبح عراق پاتک میزنه
برادرا قتل عام میشن
ادمه 👇
این خاطره
اگر عمری بود
شفاعت شهدا شامل حالتان🌹
با سلام
🍁🍂🥀🎋🍃🌱💦💦
خاطره ای منظوم از
عملیات والفجر مقدماتی
پرواز بی پر 🕊🕊🕊
باتوکل به حضرت جانان ،
می کنم فارغ از تمام قیود ،
شرح بی بال و پر پریدن را ،
راز بی هر دو پا دویدن را !
آری، آری، درست می شنوید ،
گرچه باورنمودنش سخت است،
دیده ام من ولی به دیده ی سر،
دیده ام خودبه کنج یک معبر،
پای سرکردن و دویدن را ،
بی پر و بال پر کشیدن را .
می کنم شرح قصّه ی پرواز ،
قصّه نه ،یک حقیقت پرراز ،
قصّه ای واقعی ز یک اعجاز،
اوج ایثار در کمال نیاز .
روزگاری که خاک میهنمان ،
بود پامال اسب اهرمنان ،
بودم آن روز یک بسیجی من ،
یک سیاهی لشکر ایمان .
لشکرم بود نامش عاشورا ،
نام گردانم حضرت قاسم ،
رسته ام بود آرپی جی زن ،
جامه ی عشق داشتم بر تن .
مدتی بود منتظر بودیم ،
گوش برزنگ ودست برشمشیر ،
می گذشتند روزها پی هم ،
همچنان ابرهای روی کویر ،
ماه بهمن رسیده بود از ره ،
سال هم بود سال شصت و یکم ،
دهه ی فجر بود و فتح و ظفر ،
موسم انفجار نور هدا ،
موسم اقتدار حزب الله ،
موسم اقتدا به ثارالله .
روز فردای حمله ی والفجر ،
در فراسوی رمل زار چمو ،
فکّه و خال و تپّه ی دوقلو ،
* باز فکه و باز بغض گلو *
هدف آن سوی مرزخاکی بود ،
پاسگاهی به نام طاوسیه ،
هدفی کز چهار طرف آن را ،
مین و فوگاز مثل یک دایه ،
کرده بودند احاطه اش کامل .
به دلیلی که گفتنش سخت است
سعی الحاق ناتمام آمد ،
فتح کامل نگشت و ناقص ماند .
و مسخّر نشد تمام هدف .
لاجرم بهر دفع پاتک خصم ،
می گرفتیم سنگری باید ،
سنگری محکم ومناسب حال،
به موازات اقتضای نبرد .
بود موجود یک کانال آنجا ،
گر چه کم عمق و تنگ و آلوده ،
جان پناهی نبود غیر از آن ،
لاجرم داخلش شدیم همه مان
همزمان با زوال تاریکی ،
کرد دشمن شروع پاتک را ،
حجم سنگین آتش دشمن ،
شخم می زد حوالی ما را .
آنچنان بود شدت آتش ،
کز هوا رمل وماسه می بارید ،
و...کانال رفته رفته پر می شد .
آتش هرلحظه بیشتر می شد ،
و ... توان دفاع ما کمتر ،
همزمان زیر آتشی سنگین ،
هیکل تانکها نمایان شد .
واقعا جنگ مشت و سندان بود .
زیر طوفان آتش دشمن ،
می شد هرلحظه نوگلی پرپر ،
گرچه تا عاشقی زمین می خورد ،
عزمها جزم می شدند . امّا ،
موشک و خرج آرپی جی ها ،
همچنین تیر تیربار و کلاش ،
همه در حال ته کشیدن بود .
دم به دم عرصه تنگتر می شد ،
خبری هم نبود از عقبه ،
جز عقب رفتن هیچ چاره نبود ،
تاکتیکی اگر چه اجباری ،
گر چه آن نیز بود خیلی سخت ،
سه طرف هم که بوددست عدو
راههای مواصلاتی هم ،
به تمامی قُرُق و ممنوعه ،
سازمان نظام رزمی هم ،
درهم و برهم و بسی نم بود .
*وقت.وقت عقب نشینی بود*
راه برگشت آن همه نیرو ،
کوره راهی به نام معبر بود ،
معبری تنگ ، معبری کم عرض ،
معبری زیرپای خصم شقی ،
معبر از خال ها گذر می کرد ،
تنگه ای پر ز تپّه ی رمل ،
روی هر تپّه نیز یک سنگر ،
روی هر سنگری دو.سه . سرباز ،
دست بر ماشه ی مسلسل خود ،
* گوئیاجشن خالکوبان بود*
رسم هم بود گوئیا اینکه ،
هرکه قصد گذر کند از خال ،
ابتدا خالکوبیش بکنند .
* جای باران گلوله می بارید *
توپ . خمپاره . کاتیوشا ،
آرپیجی یازده . پلامینیا ،
آرپیجی هفت . دوشکا . شیلیکا .
آتش تانکها هم از دو طرف ،
متمرکز شدند بر معبر ،
شد جهنّم به پای در واقع ،
هولوکاست حقیقی آنجا بود .
آشیان داشتند بی پروا ،
آل اُخدود گوئیا آنجا ،
خال را نیز فرض کن گودال ،
از برای شرارت آنها .
ناگهان در شلوغی معبر ،
بالگردی ز دور پیدا شد ،
آمد و آمد و سپس چرخید ،
کرد چندین راکت حواله ی ما ،
ازقضایک راکت به جایی خورد،
که سه مجروح بود در آنجا ،
هر سه از ترک های لشکر ما ،
* گشت آن گوشه محشر صغرا *
هر دوپای بسیجی ای شیدا ،
گشت از پیکرش جدا در جا ،
رفت از هوش اندکی آن یل ،
تا به هوش آمد ابتدا از ما ،
طلب آب کرد با اصرار ،
داشت آب حکم کیمیا آنجا ،
بود خالی تمام قمقمه ها .
چند لحظه به فکر رفت فرو ،
بعد هم با تبسمی صوری ،
دستها را به دیدگان مالید .
ناگهان داد زد برادر ها ،
نیست امدادگر مگر اینجا ؟
آن طرف یک بسیجی نورس ،
که خود از فرط زخم و بدحالی ،
چرخ می زد به دورخود درخاک
غرق در خون و تشنه و خسته ،
* از قضا آب داشت قمقمه اش *
چون شنید التماس همرزمش ،
باکمال مناعت طبعش ،
همه را از کرم به او بخشید ،
* لب خود نیز تر نکرد حتی *
لحظه ای آن برادر مجروح ،
زیرچشمی به قمقمه نگریست ،
بعد چون طفلکی یتیم و غریب ،
آب را بو کشید و زار گریست .
قبل از آنی که جرعه ای بخورد ،
آب را پس زد و دوباره گریست .
و سپس باکمال خونسردی ،
خواهشی کرد از بسیجی ها ،
خواهشی که زدآتش هستی ما
گفت با آخرین رمقهایش :
ای بلاپیشگان اهل ولا ،
وی شقایق رخان دشت بلا ،
خواهشا اینکه روی مرا ،
به سوی کربلا بچرخانید .
سپس اینگونه کرد عرض ادب :
* السلام علیکِ یا زهرا *
بعد هم پر کشید بی پروا ،
رفت بی پا به اوج قاف بقا
شعر از جانباز سرافرا ز
حاج حمید مصطفی زاده
#جامانده_از
#قافله_عشق🦋🦋
🍁🍂🥀
🍃
💧
زند مرغ خیالم بال و پر باز 🕊🕊🕊🍂🍁💧
بزم شهدایی🥀
بیا امشب چونی از دل بنالیم 🍂
بیا از عمر بی حاصل بنالیم🍂
چهل وادی ز منزل دور گشتیم
بیا در حسرت ساحل بنالیم 🍂
فضای سینه طوفانی ست امشب
هوای دیده بارانی ست امشب🌨💦
فتاده شور شیدایی به سرها ،
🍃عجب بزمی سلیمانی است امشب🍃
زند مرغ خیالم بال و پر باز ،🕊
دلم دارد دوباره شوق پرواز🕊
نموده یاد یاران باز این دل 🌿
دوباره با شهیدان گشته دمساز🥀🍃
مرا دیوانه کرده داغ میمک 🌾
زده آتش به جانم داغ گرمک 🍂
قرارم را بمو برده به یغما🍂
به جا مانده دلم در شاخ شمشک
نموده خون دلم را داغ مهران 💔
خمیده قامتم را هجر یاران 🥀
تنفس را برایم کرده مشکل 🍂
سموم گازهای شاخ شمران
گشایم تا چنانه بال احساس 🕊
به یاد خاطرات دشت عباس🦠
من از فتح المبین و لاله هایش 🌹🌹
نهان دارم به دل داغ گل یاس
نشسته داغ فکه بر جگر ها🥀
شکسته تا دلت خواهد کمرها🥀
شرار آتش فوگازهایش ،
نموده وحشیانه چاک سرها 🍂
🍁غمی جانکاه دارم از لَری من
غم جانسوز سرو بی سری من 🍂
🍂به چشم خویش دیدم با تحیر
بدون سر خرامان پیکری من 🥀
🍂ملول از داغ شیخِ گِز نشینم
هنوزم مات آن میدان مینم 🍂
🍂کانی مانکا زده. خنجر به قلبم
ز شیلر با غم و محنت قرینم 🍂
🍂امان از. دست مجنون . داغ خیبر
امان از غربت لیلای لشکر 🍃🍂
🍃خدا داند چه حالی داشت مهدی
چو. آمد بر سر نعش برادر 🥀
🍂طلائیه چه کردی با دل ما ؟
چرا از ما گرفتی یاغچیان را ؟🍂
حمید گل رخ ما را چه کردی ؟🥀🍂
چه آوردی سر آن سرو رعنا ؟🎄
🍂دمی با من بیا تا باب دجله
نمی . نوشیم از خوناب دجله 🍂
🍂دل دجله بگیرد کاش آتش
دلم را برد با خود آب دجله 🍂
🍂بلم با ماه بدر آرام می رفت
پیِ جام مِیی زرفام می رفت 🍂
دل جمعی. میان آن بلم بود 💔
امیر لشکری گمنام می رفت 🥀
🍂به دل از فاو چندین داغ دارم
غم اروند کرده دل نزارم 🍂
سه راه مرگ قلبم را دریده 💔
از آن پس چون غریبان بی قرارم 🍂
🍂ز بلجانیه دارم عقده ها من
زده آتش مرا کنج بُواریَن 🍂
چو بر امّ الرصاص افتاد چشمم
مجسّم. دیدم عاشورای میهن 🍂🍁🥀
🍂من از داغ پل نو دل غمینم
نشسته چین از آنجا بر جبینم 🍂
🍂مرا امّ الخصیب آشفته کرده 🍂
من از غوّاصهایش شرمگینم 🍂
🍂شلمچه ریخته بال و پرم را
نموده بی سر و سامان سرم را 🍂
🍂کانال ماهی و نهر عرائض
ربودند از کف من دلبرم را🍂
🍃حمید اهل تولا و بسیجی ست
دل او تنگ. یاران دوعیجی ست 🍂💧🌨
✍شاعر عاشورایی
جانباز حمید مصطفی زاده
تقدیم به رهروان شهدا
التماس دعا
#شهدا را قدر بداریم 🥀
🍃💦🍁🍂
💧نام بسیاری از مناطق عملیاتی
در دفاع مقدس در شعر ثبت شده
است جهت اطلاع مخاطبین بزرگوار
السلام علیک یا ابا محمد ، یا حسن بن علی
غریب جهل امت
هیچ مظلومی درعالم چون حسن مظلوم نیست
حاکمی در حکمرانی مثل او محکوم نیست
مصطفی را سبط اکبر اوست اما صد دریغ
شرح مظلومیتش در دفتری منظوم نیست
کم کسی زحمت به خودداده ست درتکریم او
شرح حالش در کتاب جامعی مرقوم نیست
بس که طاغوت زمانش رند بود و حیله گر
رابع آل عبا را امتش مأموم نیست
غرق بحر جهل بودند امتش ،جز اندکی
ازجفای امت خود کس چو او مغموم نیست
آن که حتی در فراشش از عدو ایمن نبود
جز دل شب راز عشقش بر کسی معلوم نیست
آن که حتی همسرش هم محرم رازش نبود
زین سبب از دشمنش هم سر او مکتوم نیست
گشت تسلیم عدو فرماندهان لشکرش
هیچ کس چون او امیر لشکری مهزوم نیست
داد تن ناچار بر صلحی به رغم میل خود
هیچ صلحی در جهان چون صلح او مذموم نیست
صلح او را آن چنان بد جلوه دادند اهل کین
گویی اصلا در شریعت مصلحت ملزوم نیست
گرچه شد تحمیل بر او صلح با آل جفا
علتی جز حفظ دین در صلح او موهوم نیست
نهضت سرخ حسین را صلح او بنیان نهاد
این حقیقت شیعه را هم آنچنان مفهوم نیست
تیرباران گشت حتی پیکر بی جان او
امر مذمومی که هرگز ، هیچ جا مرسوم نیست
کس نگوید تیرباران شد چرا تابوت او
گوئیا در کیش تازه این عمل مشئوم نیست
مصلحت زد بر دهان مؤمنین مهر سکوت
عامل این دیو خلقی گوئیا محتوم نیست
بهر محو نام او صدفتنه برپا کرد عدو
مرقدش را کرد ویران ، نام او معدوم نیست
مانده ام من در تحیر از فحول ذاکرین
جز قلیلی عزم کس بر مدح او مجزوم نیست
ناله کن چون نی حمیداسرارمستی فاش کن
تا بدانند اهل ایمان باورت مسموم نیست
آنچنان فریاد کن تا کل عالم بشنوند
قلب ما مأوای غیر از چهارده معصوم نیست
شرح حالش رابخوان اسرارصلحش رابدان
عارف حق حسن از فیض حق محروم نیست
تنهاترین سردار 🌴
مجتبی آئینه دار احمد مختار بود
او فروغ آفتاب حیدر کرّار بود .
در مصاف اهرمن تنهای تنها بود او ،
در رکابش کاش هفتاد و دو تن رهوار بود
کاش در طوفان غدر و موسم جور و جفا ،
همچنان عباس او را یک سپهسالار بود
کاش در بحبوحه عصیانگری یاغیان ،
در سپاه مجتبی یک مرد چون عمّار بود
کاش وقتی لشکرش می شد مهیای نبرد ،
در سپاهش مالک شیرافکنی سردار بود
کاش هنگام رجزخوانی سفیان زادگان ،
حمزه اش سالار بود و جعفرش طیّار بود
بهر رسوا کردن باند نفاق و کفر و کین ،
کاش در ساباط با او میثمی تمّار بود
کاش در قحط الرجال و فترت آزادگی ،
در سپاهش یک حبیب . آماده ی ایثار بود
بودوقتی لشکرش سرگرم مشق جنگ. کاش ،
عرصه ساباط و مسکن خالی از اغیار بود
کاش سربازان او یک جو بصیرت داشتند ،
کاش در قلب سپاهش دیده ای بیدار بود
تا کند سد راه جاسوسان اهل بغی را ،
کاش سردار سپاهش اندکی هشیار بود
کاش با آن حسن شهرت.وان همه اصل و نسب ،
مثل عبدالله عبیدالله هم طرّار بود
دشمنش غدّار بود و امتش مفتون غدر ،
لااقل کاش همسر او محرم اسرار بود
کاش هنگام خیانت کردن فرماندهش ،
یک ابوذر نامی آنجا چون یل غفّار بود
کاش در وقت فروپاشی اردوگاه او ،
حُجر نامی . یا رُشَیدی . مجتبی را یار بود
کاش وقتی تیر زد تابوت او را اهرمن ،
خواهرش را فضّه نامی همدم و غمخوار بود
کاش . حمید . آن روز بودی در رکاب مجتبی ،
چون قیام کربلا را مجتبی معمار بود .
نیست قابل جان ناقابل که قربانش کنی ،
او غریب و داغدار قصّه ی مسمار بود
✍شاعر عاشورایی 🥀
💦
💧
جانباز حاج حمید مصطفی زاده🍃
گونی بزرگی رو گذاشته بود روی دوشش و تو سنگر ها جیره پخش میکرد!
بچه ها باهاش شوخی میکردن.
-اخوی دیر اومدی!
-برادر میخوای بکشیمون از گشنگی؟
-عزیز جان! حالا دیگه اول میری سنگر فرماندهی برا خودشیرینی دیگه..
گونی بزرگ بود و سر اون بنده خداپایین.
کارش که تموم شد.
گونی روگذاشت زمین .. همه شناختنش!
#شهید_محمود_کاوه
"کوچه شهدا"💫🍂🍁🥀🍃
💦💧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷لالهای که پس از ۱۶سال پژمرده نشد
شهیدی که سرباز عراقی رابه شدت به گریه آورد
🍁🍂🥀
🍃
💦💧
کم کم نزدیک اربعینِ و، امان از دلِ جامونده ها:)
اما یه وقت گِله نکنیمهـــا:)
مطمئن باش اگه گله کنی آخرش شرمنده میشی، با یقین میگم اینو
آخرش یهجا اونقد بهمون میبخشه که از اون همه مهربونیش هم شرمنده میشیم...!💔
🍃🌿☘🍃
💦
💧👇
عجبحالوهوایی🍂🍁🍃🌨💦
...
یکیبرایجاموندشگریهمیکنه:🥺)
یکیهمبرایراهیشدنش!'
ولی حال هوایی جاماندگان
همیشه حسرت است و ....🍂🍁💧
♦️نفوذ دشمن در فضای مجازی جدیِ جدی است♦️
🍃مقام معظم رهبری فرمودند :🍃
میترسم کسانی که در جهاد تبیین مشارکت نمیکنند جزو خاذلین قرار بگیرند
🔸 خاذلین حسین (ع) کسانی بودند که سیاسی نبودند یا سیاست سازش را ترجیح میدادند! بدون خاذلین، قاتلین قدرت محاصره حسین(ع) را نداشتند!
دین با حکومت و دولت باقی نمیماند، اگرچه دولت رسولخدا (ص) و حکومت عدل علی(ع) باشد. دین با زبان همۀ مؤمنین باقی میماند، وقتی حرف دین بر زبان همه جاری شد، دین باقی میماند
🔰 چرا با این همه طرفدار انقلاب، حزباللهیها فکر میکنند وضع دارد خرابتر میشود؟
چون انقلابیها ساکتند لذا کمتر بهنظر میرسند. با اینهمه آدم خوب و فهمیدۀ جامعۀ ما، فضای مجازی باید محل تهدید دشمن باشد، نه ما. طبق آیۀ قرآن، وقتی ولیامر جامعه، یک امر جامع را مطرح کرد، باید برنامۀ زندگی ما بر اساس آن تغییر کند.
*با پاسخ دادن به یک شبهه میتوانی نامت را جزو مجاهدین ثبت کنی، مثل عمّار*
خیلی از آدمهای خوب و معتقد نمیدانند که «امر جامع» چیست، با اینکه در قرآن تصریح شده : *«...وَ إِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ»*
🌱 وقتی پیامبر(ص)، یک مسئلۀ مهمِ دارای اولویت در جامعه را اعلام میکند کسی نباید از نزد پیامبر(ص) برود مگر اینکه اجازه بگیرد، این آداب اطاعت از ولیّ خدا را نشان میدهد. تقاضا این است که این آیه قرآن را در مساجدمان و منازلمان نصب کنیم تا همه با آن آشنا بشوند.
وقتی *ولیّفقیه یک امر جامعی را مطرح میکند، انسان مؤمن، امر جامع را رها نمیکند* که دنبال کارِ خودش برود بلکه *برنامۀ زندگیاش را بر اساس آن، تغییر میدهد.*
🍃 الان ولیِ امر جامعۀ مسلمین، یک امر جامع بنام «جهاد تبیین» را مطرح کرده و فرمودهاند :
*جهاد تبیین، واجبِ فوریِ عینی است* این باید در زندگی و برنامههای ما تفاوت ایجاد کند، متأسفانه خیلیها برنامۀ زندگیشان را تغییر ندادهاند تا به جهاد تبیین برسند!
کسی که بعد از امرِ جامع «جهاد تبیین»، برنامۀ زندگی و کار و تحصیلش هیچ تغییری نکرده، آیا میتواند به مردم، دین یاد بدهد
*ما چکار میتوانیم انجام بدهیم؟*
مثلاً یک گوشیِ موبایل دستمان هست، *لااقل میتوانیم چهار تا پیام بگذاریم، لایک کنیم، چند تا پیام را فوروارد کنیم، یا میتوانیم برای چهارتا صفحه، فالوور بشویم، بالاخره باید یک حرکتی انجام بدهیم!*
قرآن میفرماید:
*اگر ایمانت خیری نرسانده باشد، روز قیامت این ایمان بهدردت نمیخورد!*
*«لا يَنْفَعُ نَفْساً إيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ في إيمانِها خَيْراً»*
امامباقر(ع) فرمود :
*منظور از این خیر، نصرت امام است؛*
یعنی ایمانش باید به ما اهلبیت (یا به خط اهلبیت) کمک کرده باشد، *کمک با زبان هم مثل کمک با شمشیر است*
با اینکه هر سال طرفداران انقلاب از نظر کمّی و کیفی بهتر و بیشتر از سال قبل میشوند، اما اکثر حزباللهیها فکر میکنند که هر روز دارد وضع خرابتر میشود، چرا ؟
*چون همه ساکتند!* در تظاهرات و راهپیماییها که جمع میشوند، میگویند : «عجب جمعیّتی؛ اینهمه محجّبه، اینهمه انقلابی!»
چرا تعجّب میکنند؟
چون *وقتهای دیگر، همه خاموشند،* لذا معلوم نیست که تعدادشان زیاد است.
پیامبر(ص) به عمّار یاسر که در مقابل شبههافکنی یهودیان مدینه ایستاد جوابشان را داد، میفرماید :
*«فَأَنْتَ مِنَ الْمُجَاهِدِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الْفَاضِلِينَ»*
شما هم میتوانید همینطوری، نام خود را جزو مجاهدین در راه خدا ثبت کنید.
🍃دین با کلاسِ اصول عقائد و با تبلیغ توسط علما و اهل حوزه باقی نمیماند، دین با دولت و حکومت هم باقی نمیماند؛
اگرچه دولت رسولخدا(ص) و حکومت عدل علی(ع) باشد!
🍃دین با زبان همۀ مؤمنین باقی میماند، وقتی حرف دین بر زبان همه جاری شد، باقی خواهد ماند.*
آدم حزباللهی، منتظر نشسته و میگوید :
اگر اوضاع اقتصادی خوب بشود، انشاءالله همه انقلابی میشوند! حکومت علی(ع) که مشکل اقتصادی نداشت، پس چرا آنگونه شد؟
حضرت میفرماید :
♦️چون شما در مقابل باطل، ساکت ماندید و نگفتید «این غلط است»
لذا امثال معاویه بر شما مسلّط میشوند.* با اینهمه آدمِ خوب و فهمیدهای که در جامعۀ ما هست و با این فضای مجازی که در اختیار همه است
*نه تنها فضای مجازی نباید محلّ تهدید جامعۀ ما باشد بلکه باید محلّ تهدید دشمن باشد، و محلّ فرصت ما باشد؛* البته اگر این ساکتین از خواب بیدار بشوند!
*خدا برخی از ساکتین (البته نه همۀ آنها) را در قرآن لعنت میکند چرا ؟*
*چون یک جایی باید یک حرفی را بزند، اما نمیزند.*
📍میترسیم کسانی که در جهاد تبیین مشارکت نکردند و بر این امر جامع مقیم نشدند، خدای ناکرده جزو خاذلین قرار بگیرند.
یاد شهدا کمتر از شهادت نیست 🥀🍂🍁💦💧
🥀🥀 پاسدار شهید علی موحد دوست🥀🥀
🌷 فرمانده دلاور تیپ دوم لشکر ۱۴ امام حسین ع اصفهان، ملقب به علی آهنی
🌷 تولد ۵ خرداد ۱۳۳۷ اصفهان
🌷 شهادت ۶ مرداد ۱۳۶۵ فاو
♦️ دومین شهید خانواده است و شش ماه بعد از شهادت برادرش، به فیض شهادت نائل می شود
🌷 سن موقع شهادت ۲۸ سال
فرازی از #وصیت_نامه این شهید عزیز
✅ طوفانی که انقلاب اسلامی به وجود آورد، برای چپاولگران قابل تحمل نبود و به همین جهت ساکت ننشستند و وسایل اذیت جمهوری نوپا را تدارک دیدند.
✅ حربه آنها ایجاد جنگ بین ایران و عراق بوده و ما به جهت سرکوب و خنثی کردن آن، هجرت کردیم و به جبهه آمدیم
✅ ما آمادهایم که انقلابمان را هرچه سریعتر به جهان صادر کنیم و خدا را شکر میکنیم که به ما لیاقت داد به سنگرهای اسلام بیاییم و نوکری امام زمان (عج) را بکنیم و خیلی خوشحالیم که توانستهایم اصل ولایت را پیاده کنیم.
✅ ما با خون خود این اصل را حفظ میکنیم و پشتیبان روحانیت و خط امام هستیم.
✅ ای جوانان نکند در رختخواب بمیرید که حسین (ع) در میدان جنگ شهید شد؛ مبادا در غفلت بمیرید که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بیتفاوتی بمیرید که علی اکبر(ع) در راه حسین و با هدف شهید شد.
هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با صلوات
دعای این شهید عزیز بدرقه امروزمان ان شاء الله
🍃 اَللّهُمَّ ارْزُقْنی تَوْفیقَ الشَّهاد فی سبیلک🥀🍁🍂💦
🍃💦💧🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام موسی صدر؛
من حسینیه را
حسینیه نمیدانم
مگر آنکه دلاورانی را برای نبرد با دشمن اسرائیلی فارغ التحصیل کند
🍃روحش شاد راهش پررهروباد 🍃
رسالت قلم ✍
🍁🍂🥀💧
الهی بشکند دستی که ننویسد :
اگر امروز سرپاییم و پابرجا و ایران مستقل و امن هست اینک به لطف حق ،
و جمعی غرق در آرامش خاطر به عیش و نوش مشغولند و سرگرم هوس بازی ،
و غرق ناز و نعمت برده اند از یاد طوفان را ،
همه از دولت ایثار و اخلاص شهیدان است .
اگر امروز ایران صاحب سبک است در نانو و سلولهای بنیادی ،
و کرده جایگاه خویش را در بین قدرتهای دارای توان هسته ای محکم ،
و بومی کرده دیگر دانش ساخت رآکتورهای نیروگاههایش را ،
به یمن خون پاک لاله های سرخ بستان است .
اگر فهمیده های نونهال میهنم برخود نمی بستند نارنجک ،
و زیر چرخهای تانک دشمن له نمی گشتند و راه لشکر کین را نمی بستند ،
ایرانی نبود امروز تا نوبخت ها جفتک بیندازند بر آزاد مردانش ،
و پنبه پهلوانی خون سردار سپاهش را به پای کدخدا ریزد .
اگر شیرودیان و کشوری ها باشکار تانکها و قلع و قمع لشکر اعدا زمینگیرش نمی کردند ،
اگر بابایی و دوران ها در آسمان آبی ایران زمین جولان نمی دادند ،
و دفع شرّ طیارات دشمن را نمی کردند از تبریز و آبادان ،
چه می آمد سر ایران و ایرانی ؟
اگر عزم بسیجی های بی ترمز نبود آن روز ،
قطعا قصرشیرین ها و خرمشهرها از نقشه ما حذف می گشتند چون بحرین ،
و دیگر تنگ می شد عرصه تاراج بیت المال بر آخوندی و یاران ،
و اوضاع نجومی خوارگان آشفته می گردید .
اگر مردان مرد کرد کردستان به خون پیشمرگان رشید خود ؛
نمی شستند ننگ فتنه شوم گروهکهای مزدور اجانب را ز کردستان ،
یقینآ نقشه ایران ما کم نقش تر میشد و دیگر هیچ آقازاده ای پررو نبود این حد ،
ودیگر مرعشی ها سهم خواهی هم نمی کردند، چون سهمی نبود اصلاَ .
اگر غواص های بی ریا با خون خود اروند را رنگین نمی کردند ،
و با آن ننگ گردوخاک پای نحس دشمن را ز خاک ما نمی شستند ،
و بی پروای جان بنیان کین آلود کاخ خصم را ویران نمی کردند ،
قطعآ گربه مان قورباغه می گردید .
اگر آزاد مردان رشید ارتشی با خون خود اسناد آزادی دیوان درّه را امضا نمی کردند،
و بوکان و مهاباد همچنان می ماند در دست دموکرات ها و پاوه در حصار اهرمن می ماند همواره ،
و طومار کمین ( دره قاسملو ) به خون پاسداران وطن در هم نمی پیچید ،
امنیت کجا می بود و مجلس چند کرسی داشت ؟
نبود عزم بلا جویان غیرتمند کرمانشاه در مرصاد اگر آن روز ،
و یا صیاد هم مثل دو شیخ مدعی از دور میدان را رصد می کرد ،
و دریای بسیجی ها به فرمان امام خود به پای سر نمی رفتند ،
یقینا حذف می شد نام کرمانشاه و دالاهو دگر از نقشه ایران .
اگر تنها کمی تاخیر می کردند در پرواز عقابان هوانیروز عاشق دل ،
و کرمانشاه می گردید جولانگاه اهریمن و پیمان حناچی شهردار بیستون می شد ،
و بانگ انکر زاغ فروغ جاودان در شهر می پیچید ،
مگر معصومه می ماند ابتکار سبز رو دیگر ؟
نمی شد در هجوم کوسه در اروند غرق خون اگر دریا دلی مجنون ،
نمی گردید اگر در قعر دجله غرق جسم باکری های بلند آئین ،
نمی زد یخ اگر سرباز جانباز وطن در قله آسوس ،
خوزستان نیز چون بحرین و آذربایجان از ما جدا می شد .
جدا می گشت خوزستان اگر از پیکر مجروح ایران عزیز ما ،
و بر خال لبی .همچون سمرقند و بخارا پیشکش می گشت آبادان ،
و خرمشهر هم . چون نخجوان و گنجه از میهن جدا می شد ،
چه می ماند از وطن دیگر ؟
اگر پوشیده گرگی جامه جوپان و هر دم می برد زین گله قوچی را ،
و در خوابند گویا اهل ابادی و کنج عافیت بگزیده پیرانش ،
و ملت مست و مدهوشند و انبان ها پر از موش است ،
دلیلش رخنه روباه در اقلیم شیران است .
فریدونی شده ضحّاک و مار آستین گردیده ایران را اگر اینک ،
و زین کرده ست اسب سرکشش را از برای غارت میهن ،
و با خود کرده همره آشنا یان اجانب را ،
مقصر انتخابی اشتباهی بود .
اگر مرمر نشینی می کند غوغا به پا با انتخاب شهرداری قاتل و جانی ،
اگر شهرام ها و بابکان هم رهرو کرباسچی هایند در دزدی ،
و ژنرال نفتخواری پاسبان نفت ایران گشته دزدانه ،
یقیناَ روبهان را شیر کرده انتخابی بد ،
بلی صاحب قلم بایست بنویسد :
اگر سوریه خاکریز دفاع از مرز ایمان شد ،
اگر لبنان و افغان و عراق و شام ویران شد ،
اگر زلف عروسان یمن از کین پریشان شد،
هدف اشغال ایران بود و محو نام ایرانی .
بلی صاحب قلم بایست بنویسد :
بیا ای هم وطن همت کنیم و با بصیرت یار بگزینیم
بیا ای هم نفس دقت کنیم و رهروی رهوار بگزینیم
مبادا بار دیگر بر وطن شهمار بگزینیم
و آنگه دین خود سازیم ادا بر حاج قاسم ها
چه شیرین است شهد انتظار منجی دوران و ماندن بر سر پیمان و مردن در رکاب خسرو خوبان .
هدف وقتی خدا باشد چه فرقی بین فکّه ، غزّه ، خان طومان ، حلب ، جولان ؟
هدف وقتی خدا باشد چه فرقی بین بغداد است و قدس و کابل و تهران ؟
حمید ، آماده پیکار باید بود در هر آن و هر میدان .
🍁🍂💦💧
#رونمايى گرديد:// تنديس جديد آيت الله طالقانى در سلول انفرادى بازداشتگاه كميته مشترك ضدخرابكارى
خمپاره شصت!💥💥💥💥💥💥
همه گلوله های #جنگ_نرم
مثل خمپاره شصته! :)
♦️نه سوت داره نه صدا...
وقتی میفهمیم اومده که میبینیم:
فلانی دیگه هیئت نمیاد !
فلانی دیگه چادر سرش نمیکنه !
شهید حجت الله رحیمی🥀
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلیِّڪَ الفرج
🥀🍁🍂💦💧
جوانمردی یعنی همین 🍃💧
سالگرد
تولد شهید مصطفی صدر زاده🥀🍁🍂💦💧
از داییِ مصطفی خواهش کردیم تا او را در هتل المپیک استخدام کنند.
دایی اش مدیرعامل آنجا بود و گفته بود ایشان در اتاق مانیتورینگ مشغول به کار شود اما بعد از مدتی بیرون آمد.
به او گفتم: باباجان دردسر می خوای بکشی؟ برای چه نماندی؟ هم کار میکردی و هم میتوانستی درست را بخوانی.
گفت: چون دایی مدیرعامل بود من را به اتاق مانیتورینگ بردند در حالی که نیروهای آنجا هشت سال زحمت کشیده بودند تا به اتاق مانیتورینگ بروند.
باید یک نفر را بیرون می کردند تا من به جای او بنشینم این خارج از جوانمردی بود. اگر هم مثل بقیه نگهبانی میدادم در حق دایی نامردی کرده بودم چون مردم میگفتند نگاه کن به بچه خواهرش رحم نکرده و او را در سرما و گرما جلوی در گذاشته است برای همین بهتر بود از آنجا بروم.
خوش بحالت قهرمان
شوق تولدت آسمانیان را بوجد می آورد
تاریخ تولد: ۶۵/۶/۱۹🌺🍀🌺
✍آیت الله آقا مجتبی تهرانی :
شفّاف ميگويم : براي اينکه در زمان غيبت امام زمان ، يک سري شبهات در شما اثر نکند، دستور اين است. سند روايت هم خيلي خوب است. پس هر روز بگوييد: «يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِکَ» دو سه ثانيه هم بيشتر طول نميکشد. لذا اين را هر روز بخوانيد تا دلتان به امام زمان قرص شود.
🍃أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🍃
🍁🍂💦
🍃
💧