تازیانهٔ عُمَر
#قسمت_اول
┄┄┅═✧﷽✧═┅┄┄
🔻عبارت «دره و تازیانه خلیفه» به صورت ضربالمثلی در تاریخ به یادگار مانده است.
عمَر با وسایل مختلف مردم را تنبیه میکرد که از همان آغاز حکومت همدم دایمی او شده بود.
با مرگ خلیفه اول ابوبکر ، عمر مردم را با نواختن چوب بر سرشان نشانید تا وصیت ابوبکر برای مردم خوانده شود؛ «عمر پس از من خلیفهٔ شماست.» و این سرآغازی بود بر مصاحبت همیشگی خلیفه با تازیانه ، چوب ، دره و هر چیزی که به کمک آن دیگران توسط او تنبیه شوند.
🔖او مردم را به هر عنوانی به زیر تازیانه خویش میگرفت:
- بودند بسیاری که به جرم خواندن کتابی غیر از قرآن شلاق خوردند.
- حتی اگر کسی کتابی از انبیاء گذشته را میخواند و یا آن را استنساخ میکرد، باید تن خویش را برای تنبیه با تازیانه آماده میساخت. این در حالی است که او خود پیش از آن بارها کتب پیشینیان را نزد رسول خدا صلیالله علیه و آله میخواند و ادعا میکرد که مطالب مهمی در آن یافته است
- حتی پرسیدن معانی قرآن نیز پاسخی این چنین داشت!
- در یک مورد حتی فردی که ادعا داشت آیهای از قرآن را فهمیده که شدیدترین آیه در قرآن است نیز از تازیانه خلیفه بیبهره نماند!
- جالب آنکه نوشتن خود قرآن هم در مرام خلیفه خالی از خطر نبود، گاهی خلیفه از این که فردی قرآن را با خط ریز نوشته
- و یا دیگری «بسمالله» را بدون دندانه رسم کرده بود ناخرسند میگردید و این تازیانه بود که کاتبان را هدف قرار میداد
- گاهی غلطهای املایی دلیلی برای به حرکت درآمدن شلاق عمر بود. گفته شده #ابوموسی_اشعری فرماندار خلیفه در کوفه در نامهای که باید اینگونه باشد «من ابیموسی...» با این عبارت شروع شده بود «من ابوموسی..» خلیفه را مخاطب قرار داد. عمر با دیدن این غلط نحوی به ابوموسی اشعری نوشت که منشی را شلاق زده و برکنار کند
- مسلمانان باید قرآن را بلد میبودند و اگر اهل بادیه توسط خلیفه آزمایش میشدند و چیزی از قرآن نمیدانستند باز هم تازیانه عمر بود که آنان را نوازش میکرد
- در نقطهٔ مقابل ، بلد بودن حدیث و انتشار آن جرم بود و این ناقلان حدیث بودند که طعم تلخ تازیانه را بسیار چشیدند. طرفه آنکه خلیفه خود با استناد به حدیث ادعایی «خلافت و نبوت در یک خاندان جمع نمیشود» امیرمؤمنان علیهالسلام را از خلافت دور کرد، و با حدیث جعلی « انبیاء ارث نمیگذارند» بسیاری از اموال اهل بیت را مصادره کرده بود
✖️شوربختانه در نماز خواندن نیز مردم باید منتظر وقایعی مشابه میبودند
- گفتن «حی علی خیرالعمل» در اذان خلیفه را خوش نمیآمد و گوینده مستحق کتک و تنبیه بود
- فراوان بودند کسانی که به علت خواندن نماز در غیر وقت آن مانند هنگام طلوع آفتاب و یا غروب آن
- خواندن نماز پیش از ظهر ، خواندن نماز بین عصر و نماز مغرب
- و حتی خواندن نمازهای مستحبی
- و جلو و عقب ایستادن در صف نماز تازیانه خورده بودند.
- وی حتی بعد از پایان نماز عشاء مردمان را کتک میزد تا صفهای نماز را ترک کنند و متفرق شوند، شب نشینی بعد از نماز عشاء هم حکمش شلاق بود تا مردم زودتر به منزل بروند و بخوابند.
✖️این تنها نماز و کتاب خواندن نبود که تازیانهٔ خلیفه را به پرواز درمیآورد. گاهی دلایل تنبیه مردم توسط خلیفه انسان را به خنده وامیدارد!
- بودند کسانی که به جرم سر راه خلیفه قرار گرفتن
- بالا بردن دستشان برای رفع خستگی
- وضو گرفتن زنان و مردان از یک حوض
- لباس گران قیمت پوشیدن
- گذاشتن بار زیاد بر روی شتران
- قصهگویی و دانستانسرایی علیرغم اجازه گرفتن از شخص خلیفه....شلاق خوردهاند.
✖️برخی موارد به حدی خندهدار است که میتواند به عنوان طنز در مجلات فکاهی ثبت شود و از آن جمله این که
- خلیفه در یک مورد فردی را به باد کتک گرفت که او در هنگام قضای حاجت صدا کرده بود و تمرکز خلیفه را به هم زده بود!! البته در همین زمینه خلیفه حکم دیگری جعل کرد و ایستاده بول کردن را مفید میدانست و آن را با وجود نهی رسول خدا تشویق میکرد
- در جای دیگری فقیری بینوا از خلیفه کمک میخواهد و دریافت میکند. اما زمانی که نگاه خلیفه به انبان پر از نان سائل میافتد ، تازیانه وی سر فقیر را هدف قرار میدهد که « تو تاجری یا سائل»
- در جای دیگری او وارد خانه شد و دید همسرش عاتکه حصیری از بوریا روی زمین انداخته است. گفت:« این از کجا آمده است؟» پاسخ شنید که این هدیهای از ابوموسی اشعری است. گفتن این جمله کافی بود تا همسر عمر چنان تازیانهای بخورد که سرش کبود شود و البته در ادامه ابوموسی اشعری نیز از ضربه تازیانه بینصیب نماند....
✅🔚✅ تازیانه خلیفه نه به شرع ملتزم بود و نه به عقل؛ ضرب المثلی در تاریخ شد که «تازیانهٔ عمر از شمشیر حَجاج تیزتر و برندهتر است» البته که تازیانه خلیفه وسیلهای بسیار کارآمد در زمینه تثبیت سیاستهای او بود، سیاستی که او را منزوی کرد و در نهایت به هلاکت رسانید.