╰✰💛﷽💛✰╮
#سکوت_آفتاب🥀
#قسمت2⃣2⃣
✍🏼اُم کُلثوم او را می بیند و به او می گوید:
ــ چرا امیرمؤمنان را کشتی؟
ــ من امیرمؤمنان را نکشتم، من پدر تو را کشتم!
ــ پدر من به زودی خوب خواهد شد، اما تو با این کار خودت، خشم خدا را برای خود خریدی.
ــ تو باید خود را برای گریه آماده کنی. پدر تو دیگر خوب نمی شود، من هزار سکۀ طلا دادم تا شمشیرم را زهرآلود کنند، آن شمشیر با آن زهری که دارد میتواند همهٔ مردم را بکشد.⁶⁵
آیا آنها را که در کنار بستر علی"؏"نشسته اند،می شناسی؟
فکر می کنم آنها طبیبان کوفه هستند و برای معالجۀ علی"؏" آمده اند. آیا آنها خواهند توانست کاری بکنند؟
باید صبر کنیم.
هر کدام از طبیبان که زخم علی"؏" را می بیند به فکر فرو می رود، آنها می گویند که معالجۀ این زخم کار ما نیست، باید استاد ما بیاید.
ــ استاد شما کیست؟
ــ آقای سَلُولی! باید او را خبر کنید.
چند نفر می خواهند به دنبال آقای سلولی بروند که خودش از راه می رسد، سلام می کند و در کنار بستر علی"؏" می نشیند. به آرامی زخم سر او را باز می کند و نگاهی می کند. همه منتظر هستند تا او چیزی بگوید و دارویی تجویز کند.
او لحظه ای سکوت می کند، بار دیگر با دقت به زخم نگاه می کند و سپس می گوید: «برای من ریۀ گوسفندی بیاورید».
بعد از مدتی ریۀ گوسفند را برای او می آورند، او رگی از آن ریه را جدا می کند و با دهان خود در آن می دمد و سپس به آرامی آن را در میان شکاف سر علی"؏" می گذارد، لحظه ای صبر می کند. بعد آن را بیرون می آورد و به آن نگاه می کند، همه منتظر هستند ببینند او چه خواهد گفت.
خدای من! چرا او دارد گریه میکند؟ چه شده است ؟ او سفیدی مغز علی"؏ "را میبیند که به آن ریه چسبیده است. او رو به علی"؏"می کند و می گوید: مولای من! شمشیر ابن ملجم به مغز تو رسیده است، دیگر امیدی به شفایت نیست.⁶⁶
با شنیدن این سخن همه شروع به گریه میکنند، طبیب با علی"؏" خداحافظی می کند و از جای خود برمی خیزد که برود. یکی از او سؤال می کند: چه غذایی برای مولای ما خوب است؟
طبیب در جواب می گوید: به او شیر تازه بدهید.
𖣔𖣔𖣔
ساعتی است علی"؏" از هوش رفته است، همه گرد او نشسته اند، اشک از چشمان آنها جاری است، اکنون علی"؏" به هوش می آید، برای او ظرف شیری می آورند، اما او از خوردن همهٔ آن صرف نظر می کند. حسن"؏"رو به پدر می کند:
ــ پدرجان! شیر برای شما خوب است. آن را میل کنید.
ــ پسرم! من چگونه شیر بخورم در حالی که ابن ملجم شیر نخورده است؟ او اسیر ماست، باید هرچه ما می خوریم به او هم بدهیم تا میل کند، نکند او تشنه باشد، نکند او گرسنه باشد!!
اکنون حسن"؏" دستور می دهد تا برای ابن ملجم شیر ببرند. او در اتاقی در داخل همین خانه است، او ظرف شیر را می گیرد و می نوشد.
خدایا! تو خود می دانی که قلم من از شرح عظمت این کار علی"؏"، ناتوان است.
📝ادامــــہ دارد...
╚══◌✤════•🥀•═╝
#سدرةالمنتهی ↙️↙️↙️
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/Sedrah
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
🇮🇷 سدرةالمنتهی 🇮🇷
╭┈•══•◍⃟🌾•══•┈╮ •﷽• 《#بررسی_نحوه_گریز_منکرین_غدیر_از_پذیرش_ولایت_امیرالمومنین_صلوات_الله_علیه》 #
╭┈•══•◍⃟🌾•══•┈╮
#بررسی_نحوه_گریز_منکرین_غدیر_از_پذیرش_ولایت_امیرالمومنین_صلوات_الله_علیه
#قسمت2⃣
🔹از کسانی که به بهانه ی ایجاد اختلاف از طرح یک مسائل جلوگیری میکنند باید پرسید:
آیا بین شیعه و منکر این اختلاف هست یا نیست❓
🔻 اگر بگویند اختلافی نیست
⬅️باید شیعه قطعا با طرح مسائلی مثل شهادت صدیقه طاهره صلوات الله علیها به منکرین بگوید: که شما این اختلاف را ایجاد کردید و ثابت کنید اختلافی نیست.
⬅️واگر ما با طرح این مسائل اختلاف ایجاد میکنیم ، قول می دهیم لام تا کام حرف نزنیم.
ولی اگر ثابت شد که اختلافی هست آیا راه برطرف کردن اختلاف چی هست ❓
یا راه برطرف کردن اختلاف این است که ما در مورد صدیقه طاهره سلام الله علیها سکوت کنیم⁉️
⁉️ مگر امام هادی علیه السلام در جامعه کبیره نفرمودند :
《 بموالاتکم ائتلف ذی الفرقه 》
👈به موالات شما هست به پیروی از موالات شما است،که اختلاف و تفرقه برطرف می شود .
مگر حضرت فاطمه سلام الله علیها نفرمودند :
《 امامتنا امان للفرقه 》
👈امامت ما از تفرقه مانع میشود، امان از تفرقه است.
✅ وقتی اینجوری هست.
🔹 اگر ما آمدیم از اختلافاتی که ایجاد کردند، خواستیم حل کنیم و ثابت کردیم حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیهابه شهادت رسیدند،👉این را در واقع برای رفع اختلاف کار کردیم.
#ادامــــہ_دارد.....
#سدرةالمنتهی ↙️↙️↙️
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/Sedrah
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─