eitaa logo
🕋👈 سدرةالمنتهی 👉🕋
3.1هزار دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
17.2هزار ویدیو
203 فایل
مجری سفرهای زیارتی: #عمره_عتبات_عالیات_عراق_سوریه #زیرنظرحج_و_زیارت کدشرکت ٥٧٥٣٠ ثبت ٥٥٤٦٦٨ تأسیس ١٣٩٨ 📳تلفن: ٠٩١٩٩١٨٩٤٧٢ ٠٢١٧٧١٥١٦٥٩ 🔴تهران پیروزی_ خ سی متری نیروی هوایی- خ مسیل منوچهری-خ۷/۲۵ روبروی بوستان پیروزی مسجد بقية الله الاعظم طبقه٤
مشاهده در ایتا
دانلود
╰✰💛﷽💛✰╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🥀 ⃣1⃣ ✍🏼این صدای مناجات علی"؏" است: بار خدایا! پیامبر تو به من سفارش های زیادی در مورد این امت نمود و من می خواستم سخنان او را عملی کنم و دین تو را از انحراف ها نجات بدهم، اما این مردم مرا خسته نمودند، آنها دیگر مرا نمی خواهند ومن هم آنها را نمی خواهم. خدایا! پیامبر به من قول داده است که هر وقت من از تو مرگ خودم را بخواهم، تو این دعای مرا مستجاب می کنی. این سخنی است که پیامبرت به من گفته است. خدایا! من دیگر مشتاق پرواز شده ام، می خواهم به سوی تو بیایم...²⁴ 𖣔𖣔𖣔 مولای من! تو مشتاق دیدار خدا گشته ای و می خواهی بروی و بشریّت را تنها بگذاری تا برای همیشه سرگردان عدالت بماند! افسوس که تو در زمانی ظهور کردی که زمان تو نیست، این مردم لیاقت و شایستگی رهبری تو را ندارند، تابستان آنهارا فرا خواندی گفتند: هوا گرم است، بگذار کمی سرد شود، زمستان آنها را فرا خواندی گفتند: هوا سرده است، بگذار کمی گرم شود.²⁵ اگر تو بروی چه کسی در کالبد بی جان بشر، روح عدالت خواهد دمید؟ به راستی چه شد که تو امروز آرزوی مرگ می کنی؟ برای من باورش سخت است. مگر این مردم با تو چه کرده اند که از خدا مرگ خود را طلب می کنی؟ به خدا قسم این قلم ناتوان است که شرح این ماجرا را بدهد. تو که مردِ بزرگ تاریخ هستی، چرا این چنین آرزوی مرگ می کنی؟ این چه حکایتی است؟ نمی دانم. من چگونه می توانم شرایط سیاسی و اجتماعی کوفه را درک کنم و در مورد آن بنویسم؟ تاریخ، خیلی از دردهای تو را آشکار نکرده است. ولی این کلام تو، همه چیز را به من نشان می دهد، کوفه و مردم آن، آنقدر عرصه را بر تو تنگ کرده اند که تو از عمق وجودت، آرزوی رفتن را می کنی و به همۀ تاریخ پیام خود را منتقل می کنی، مگر کوفه با این کوه صبر چه کرد که سرانجام او آرزوی مرگ کرد؟ 𖣔𖣔𖣔 ماه رمضان فرا می رسد، مردم برای انجام عبادت به مسجد کوفه می آیند، آنها از دین،فقط نمازش را می شناسند، امّا مگر جهاد در راه خدا و دفاع از دین خدا وظیفۀ هر مسلمان نیست؟ موقع نماز هزاران نفر در مسجد جمع می شوند، امّا وقتی علی"؏" آنها را به جهاد فرا می خواند فقط گروهی اندک، پاسخ می گویند. همه مشغول عبادت هستند، یکی نماز می خواند، یکی قرآن می خواند، دیگری دعا می کند، ناگهان صدای گریه ای از محراب به گوش می رسد، خدای من! این علی"؏" است که در سجده گریه می کند! چند نفر از یاران واقعی او جلو می روند و می گویند: مولای ما! چه شده است؟ گریه جانسوز تو قلب ما را آتش زد. چه شده است؟ ما تا به حال ندیده ایم که تو این گونه اشک بریزی؟ علی"؏" رو به آنها می کند و برایشان سخن می گوید: «در سجده بودم و با خدای خود راز و نیاز می کردم که خوابم برد. در خواب پیامبر رو دیدم، پیامبر رو به من کرد و گفت: علی"؏" جان! خیلی وقت است که تو را ندیده ام، من مشتاق دیدار تو هستم...». به راستی چه رازی در این سخن بوده که اشک علی"؏" را جاری کرده است؟ گویا دعای علی"؏" می خواهد مستجاب شود، این گریه، اشک شوق علی"؏" بود. هیچ کس این را نفهمید، علی"؏" فهمید به زودی در بهشت مهمان پیامبر خواهد بود و از این دنیا و غصه های آن راحت خواهد شد.²۶ 𖣔𖣔𖣔 همسفر خوبم! بیا امشب به خانۀ مولای خود برویم. امشب حسن و حسین و زینب مهمان پدر هستند، او فرزندان خود را به خانۀ خود دعوت کرده است. پدر سکوت کرده است. زینب علیهاالسلام به چهرهٔ خیره مانده است، او فهمیده است که پدر می خواهد سخن مهمّی را به آنها بگوید. لحظاتی می گذرد، پدر سخن می گوید: فرزندانم! خوابی دیده ام و می خواهم آن را برای شما تعریف کنم: من پیامبر را در خواب دیدم، او دستی به صورت من کشید، گویی که گرد و غبار از رویم پاک می کردو به‌ من فرمود: «علی جان! به‌ زودی تو نزد من خواهی آمد و چهرهٔ تو از خون سرت رنگین خواهد شد. علی جانم! به خدا قسم، من خیلی مشتاقان دیدارم تو هستم».²⁷ فرزندانم! این خواب را برای شما تعریف کردم تا بدانید که این آخرین ماه رمضانی است که من کنار شما هستم، من به زودی از میان شما خواهم رفت! ²⁸ اکنون صدای گریهٔ همه بلند می‌شود، آنها چگونه باور کنند که به زودی به داغ پدر مبتلا خواهند شد ؟ پدر از آنها می خواهد که گريه نکنند و آرام باشند، او هنوز حرفایی برای گفتن دارد، او می خواهد برای آنها سخن بگوید، بار دیگر همه ساکت می شوند و پدر برای آنها سخن می گوید... همه می فهمند که دیگر پدر می خواهد از این زندان دنیا پر بکشد و برود، به راستی این دنیا با پدر چه کرد؟ روح بلند او چگونه تاب آورد؟ مردم با او چه‌ها کردند؟ 📝ادامــــہ دارد... ╚══◌‌✤════•🥀•═╝
╰✰💛﷽💛✰╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🥀 ⃣2⃣ *هر چه می خواهید سؤال کنید! * ✍🏼آری! تاریخ برای همیشه مات و مبهوت این سخن تو خواهد ماند. تو کیستی ای مولای من؟! افسوس که ما تو را به شمشیر می شناسیم، تو را خدایِ شمشیر معرفی کرده ایم! افسوس و هزار افسوس! تو دریای مهربانی و عطوفت هستی، اگر دست به شمشیر می بردی، برای این بود که بی عدالتی ها و ظلم ها و سیاهی ها را نابود کنی. دروغ می‌گویند کسانی که ادّعا می کنند مثل تو هستند، دروغ می‌گویند، چه کسی می تواند این گونه با قاتل خویش مهربان باشد؟⁶⁷ 𖣔𖣔𖣔 شب بیستم ماه رمضان فرا می رسد، حال علی"؏" لحظه به لحظه بدتر می شود، همه نگران او هستند. کم کم اثر زهری که بر روی شمشیر ابن ملجم بوده در بدن او نمایان می شود، هر دو پای او در اثر این زهر سرخ شده‌اند. او وقتی که به هوش می آید همان طور که در بستر است، نماز می‌خواند و ذکر خدا می‌گوید.⁶⁸ صبح که فرا می رسد، حُجر ابن عَدی با جمعی دیگر از یاران باوفای امام به عیادت او می‌آیند. آنها سلام می‌کنند و جواب می شنوند. علی"؏" نگاهی به آنها می کند و با صدای ضعیف می گوید: «از من سؤال کنید، قبل از آن که مرا از دست بدهید». همه با شنیدن این سخن به گریه می افتند، آنها هیچ سؤالی از تو نمی‌کنند، چرا که با چشم خود می بینند که تو، توان سخن گفتن نداری، اما تو پیام خود را به گوش همهٔ شیعیانت می رسانی: در همه جا و هر شرایطی به دنبال کسب آگاهی باشید. شیعه کسی است که سؤال می کند و می پرسد، شیعه از سؤال نمی ترسد. تو دوست داری که شیعیانت اهل سؤال و پرسش باشند. در این هنگام، امام رو به حُجْرِ بن عَدیّ می کند و می گوید: ــ ای حُجْربن عَدیّ! روزگاری فرا می رسد که از تو می خواهند از من بیزاری بجویی. در آن روز تو چه خواهی کرد؟ ــ مولای من! اگر مرا با شمشیر قطعه قطعه کنند یا در آتش سوزانند، هرگز دست از دوستی تو بر نمی دارم . ــ خدا به تو جزای خیر بدهد. گویا ضعف و تشنگی بر علی"؏" غلبه می کند، او رو به حسن"؏" می کند و از او می خواهد تا ظرف شیری برای او بیاورد. علی"؏" آن شیر را می آشامد و می گوید: این آخرین رزقِ من از این دنیا بود. بعد رو به حسن"؏" می کند: حسن جانم! آیا شیر برای ابن ملجم برده ای؟⁶⁹ 📝ادامــــہ دارد... ‌ ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/Sedrah ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
╭┈•══•◍⃟🌾•══•┈╮ له_علیه ⃣ 🔹حالا اگر طرف مقابل نمی‌خواهد حقیقت را قبول کند، باید دست به دست هم دهیم او را قانع کنیم که تن به حق بدهد و سرکشی نکند. ✅ تنها راه رفع اختلاف، رفع تفرقه، بیان مطالبی است که درباره امامت ائمه علیهم السلام در روایات است. 🍃 برای رفع اختلاف باید آنچه درباره ولایت امیرالمومنین علیه السلام است، با دلیل ثابت کرد. همان‌طور که بزرگان تا حالا این کار را کردند📗 سید شرف الدین کتاب المراجعات را خیلی محترمانه، با شیخ سلیم ، با نامه نگاری های مختلف، کاری کردن که شیخ سلیم رئیس جامعه الازهر مصر،شیعه شد و دست از اختلاف با شیعه ها برداشت. ♦️ مگر ما قبول نداریم از امام باقر علیه السلام که درتفسیر آیه ی: 《 واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا 》 ❌که برداشت های نادرست گاهی از این آیه داریم ،فرمودند: 《 نحن حبل الله الذی امر باالاعتصام به 》 ✅ ما آن ریسمان الهی هستیم که خدا فرمان داده به او به پیوندید و معتصم بشوید. ⬅️ یعنی ایجاد اتحاد و رفع اختلاف، گردآمدن در کنار امام علیه السلام است. ✔️ رفع اختلاف به این است که دشمنان اهل بیت علیهم السلام ، دست از لجاجت شون بردارند. دشمنان و مخالفین در این مدت، بیش از ۱۴۰۰ سال اگر علیه غدیر هیچ مطلبی هم نمی‌گفتند ،👈ما وظیفه داشتیم که غدیر را تبلیغ کنیم. 🌎 خلافت و وصایت امیر المؤمنین علیه السلام بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را به همه جهانیان بگوییم. 🔳 حالا با وضعی که متاسفانه می بینیم، که در دنیا به قصد تحریف غدیر ، مطالبی بیان می‌کنند📣 ما بیشتر وظیفه داریم که غدیر را بیان کنیم. ⚡️ما حقیقتی که آنها می‌خواهند بپوشانند، تبلیغ میکنیم. ..... ‌ ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/Sedrah ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─