eitaa logo
🕋👈 سدرةالمنتهی 👉🕋
3.2هزار دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
17.1هزار ویدیو
203 فایل
مجری سفرهای زیارتی: #عمره_عتبات_عالیات_عراق_سوریه #زیرنظرحج_و_زیارت کدشرکت ٥٧٥٣٠ ثبت ٥٥٤٦٦٨ تأسیس ١٣٩٨ 📳تلفن: ٠٩١٩٩١٨٩٤٧٢ ٠٢١٧٧١٥١٦٥٩ 🔴تهران پیروزی_ خ سی متری نیروی هوایی- خ مسیل منوچهری-خ۷/۲۵ روبروی بوستان پیروزی مسجد بقية الله الاعظم طبقه٤
مشاهده در ایتا
دانلود
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت نود و شش : 💠مسافرت موفقیت آمیز/شک و سرگردانی: من در حالى از آنها جدا مى شدم كه آنها را دوستانى عزيز و برادرانى مخلص يافتم كه فقط به خاطر من و نه به خاطر چيزى ديگر، اوقاتشان را صرف من كردند، در صورتى كه نه ترسى داشتند و نه آزى، نه واهمه اى داشتند و نه آرزوئى، تنها و تنها براى رضاى خدا، از وقت عزيز خود گذشتند، چه اينكه در حديث شريف آمده است: «اگر خداوند يك نفر را بوسيلۀ تو هدايت كند، براى تو بهتر است از آنچه آفتاب بر آن تابيده است». و عراق را ترك كردم درحالى كه بيست روز در اقامتگاه امامان و شيعيانشان گذراندم. اين مدت مانند خوابى شيرين كه خوابيده آرزو دارد از خواب برنخيزد تا لذّتش كامل گردد، گذشت. عراق را رها كردم، حال آنكه از كوتاهى مدت اقامتم افسوس مى خوردم، و از فراق دلهايى كه شيفته شان شدم، دلهائى كه به محبت اهل بيت مى تپد، اندوهگين گشتم. و از آنجا رو به سوى حجاز كردم كه به ديدار بيت اللّه الحرام و مرقد سرور اولين و آخرين-درود خداوند بر او و آل پاكش باد-مشرّف شوم. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت نود و هفت : 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: به جدّه رسيدم. دوستم «بشير» را ملاقات كردم كه از آمدنم خرسند شد و مرا به خانه اش برد و به من بسيار مهربانى و ملاطفت كرد. او بيشتر اوقات فراغتش را با من مى گذراند كه با اتومبيلش به گردش و به زيارتگاه‌ها مى رفتيم. با هم به عمره مشرّف شديم و چند روزى را در عبادت و تقوى، سپرى كرديم. از او معذرت خواستم كه در عراق معطل شدم و داستان كشف جديد و يا پيروزى جديدم را با او در ميان گذاشتم. او آدم روشن و آگاهى بود ولى به من گفت: آرى! من هم شنيده‌ام كه علماى بزرگى دارند و سخنانى براى گفتن دارند ولى بسيارى از آنها، كافر و منحرف اند و مشكلات گوناگونى در ايّام حجّ براى ما بوجود مى آورند. گفتم اين مشكلات چيست؟ پاسخ داد: پيرامون قبرها، نماز مى خوانند. گروه گروه وارد بقيع مى شوند و گريه و نوحه سرائى مى كنند و قطعه هائى از سنگ در جيبهاى خود دارند كه بر آنها سجده مى كنند. و اگر به قبر حضرت حمزه در احد رفتند، در آنجا جنازه اى درست مى كنند و گريه و زارى راه مى اندازند كه گوئى حمزه همان وقت از دنيا رفته است. و بهمين سبب است كه دولت سعودى اجازه نمى دهد به زيارتگاهها وارد شوند. تبسّمى كردم و گفتم: پس تو براى همين، آنها را خارج از دين و منحرف مى دانى؟ گفت: براى اين و چيزهاى ديگر.... ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت نود و هشت : 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: دوستم گفت شیعیان: مثلا: به زيارت پيامبر مى آيند و در عين حال كنار قبر ابو بكر و عمر مى ايستند و ناسزا مى گويند و لعن مى كنند و بعضى از آنها كثافت و نجاست نيز بر قبر ابو بكر و عمر مى اندازند! حرفهايش مرا به ياد روايتى انداخته بود كه از پدرم شنيدم، هنگامى كه از حج برگشته بود مى گفت كه شيعيان، كثافت بر قبر پيامبر مى اندازند! و بى گمان پدرم چنين چيزى را با چشم خود نديده بود زيرا گفت: سربازان سعودى را ديديم كه برخى از حاجيان را با چوب مى زدند و وقتى اعتراض كرديم كه زائران خانه خدا را اهانت مى كنند، پاسخ دادند كه: اينها مسلمان نيستند، اينها شيعه اند و آمده اند كه بر قبر پيامبر كثافت بريزند! پدرم گفت: آنگاه ما هم آنها را لعن كرديم و آب دهان بر آنها انداختيم. و هم اينك از دوست سعوديم كه در مدينه زاده شده، مى شنوم كه آنها به زيارت قبر پيامبر مى آيند ولى كثافت بر قبر ابو بكر و عمر مى اندازند! و در صحت هر دو روايت شك كردم زيرا خودم به حجّ آمده بودم و ديده بودم اطاق مطهّرى كه ضريح پيامبر و ابو بكر و عمر در آن قرار دارد، بسته است و هيچ كس نمى تواند نزديك آن بيايد كه دستى بر درب و يا پنجره اش بمالد، چه رسد به اينكه چيزى را در آن بياندازد، براى اينكه اولا-روزنه اى ندارد كه چيزى از لاى آن بياندازد. ثانیا..... ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت نود و نه : 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: ثانيا-آنجا تحت حراست و محاصره شديد سربازانى خشن است كه مرتّب شيفت عوض مى كنند و جلوى هر درى نگهبانانى تازيانه بدست ايستاده اند كه هركس نزديك بيايد يا بخواهد نگاهى به درون حجره بكند، بر فرقش مى كوبند. بنظر مى رسد كه برخى از همين سربازان سعودى، چون شيعه را تكفير مى كنند، چنين تهمتى به آنها مى زنند كه كتك زدن خودشان را صحيح جلوه دهند و از طرفى ديگر، مسلمانان را براى كشتار آنان تحريك كنند يا لااقل در برابر اهانت به آنها، سكوت كنند ولى در بازگشت به كشورهاشان، شايع كنند كه شيعيان دشمن رسول اللّه اند، و بر قبرش نجاست مى ريزند و بدين سان دو گنجشك را با يك سنگ برانند. و اين نظير همان داستانى است كه يكى از فضلا و از افرادى كه به آنها اطمينان دارم برايم تعريف كرد و گفت: مشغول طواف خانه خدا بوديم كه يك جوانى در اثر ازدحام بيش از حدّ، دل درد گرفت و بى اختيار قى كرد. فورا افراد پليس عربستان كه نگهبانى حجر الاسود را به عهده داشتند، آن بيچاره را با آن حال وخيم بيرون كردند و تهمتش زدند كه نجاست با خودش آورده بوده كه كعبه را كثيف كند، و نزد قاضى هم شهادت دادند و همان روز اعدام شد! اين تئاترها در ذهنم خطور كرد و مدتى به فكر فرورفتم كه اين چه تحليلى بود از دوست سعوديم براى تكفير شيعيان. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت یکصدم : 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: من كه چيزى از او نشنيده بودم جز اينكه اينها گريه مى كنند، بر سينه خود مى زنند، بر سنگ سجده مى كنند و پيرامون قبرها نماز مى گذارند و از خود پرسيدم: آيا اين استدلال‌ها كافى است بر تكفير كسى كه شهادتين بر زبان جارى مى كند و گواهى مى دهد كه خدائى جز «اللّه» نيست و محمّد بنده و رسول خدا است و نماز مى خواند و زكات مى دهد و ماه رمضان را روزه مى دارد و به حج خانه خدا مى رود، و امر به معروف و نهى از منكر مى كند؟! من قصد نداشتم، با دوستم جدال كنم و بحثهائى كه هيچ فايده اى بر آنها مترتّب نيست با او داشته باشم، لذا تنها بسنده كردم به اين سخن: خداوند ما و آنها را به راه مستقيمش هدايت فرمايد و دشمنان دين را كه براى اسلام و مسلمين، نقشه مى كشند، لعن و نفرين كند. و هرگاه كه به طواف كعبه-در خلال عمره-مشرّف مى شدم و جز افراد كمى در اطراف آن نمى ديدم، نماز مى خواندم و با دل و جان از خدا مى خواستم، قلبم را بگشايد و مرا به حقيقت رهنمون باشد. بر مقام ابراهيم «ع» ايستادم و اين آيه را به خاطر آوردم كه مى فرمايد:.. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و دوم : 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: آيا اين سنّت الهى در بندگانش است همان طور كه «قدريه» مى گويند يعنى خداى سبحان بر هر فردى نوشته و مقدّر كرده است كه يهودى يا نصرانى يا مسلمان يا ملحد يا مشرك باشد، يا اينكه حبّ دنيا و هواپرستى و دورى از تعليمات خداوند سبحان است كه چون خدا را فراموش كردند، خدا هم آنان را به فراموشى سپرده است «نَسُوا اَللّٰهَ فَأَنْسٰاهُمْ أَنْفُسَهُمْ»؟ من نمى توانم باور كنم كه دست قضا و قدر، سرنوشت انسان را مى سازد بلكه بنظرم مى رسد و تقريبا يقين دارم كه خداى سبحان ما را آفريد و هدايتمان كرد و راه راست و بد را به ما نشان داد و پيامبرانش را بر ما فرستاد كه ما را از بى راهه به راه راست هدايت و رهنمائى كنند و حق را از باطل به ما بشناسانند ولى انسان، شيفته و مجذوب دنيا و زينتهايش شد، انسان با غرور و خودخواهيش، با جهل و نادانيش، با عناد و نافرمانيش و با ظلم و طغيانش، راه كژى را پيمود و شيطان را پيروى كرد و از رحمان دورى جست پس به راهى غير از راه خويش و مسيرى غير از مسير خويش حركت كرد. و قرآن كريم در اين مورد چه خوش بيان كرده و خلاصه نموده است كه: «إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ يَظْلِمُ اَلنّٰاسَ شَيْئاً وَ لٰكِنَّ اَلنّٰاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» [۱] . -به تحقيق خداوند هيچ ظلمى به مردم نمى كند و اين مردم اند كه به خويشتن، ستم روا مى دارند. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و چهارم : 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: ... و اگر سرى به كشورهاشان بزنى جز فقرى وحشتناك، و گرسنگى اى كشنده، و سرزمينهائى خشك، و بيماريهائى دردناك، و اخلاقى زشت و جز عقب افتادگى فكرى و تكنيكى و ظلم و خفقان و كثافت‌ها و آلودگيها و حشرات زيان آور نمى بينى، كافى است كه تنها مقايسه اى بين توالت هاى عمومى در اروپا و در كشورهاى اسلامى بكنى، پس هرگاه مسافر به توالت عمومى در سراسر اروپا وارد شود، آن را تميز، بلورين و خوش بو مى بيند ولى در كشورهاى اسلامى بقدرى توالتهاى عمومى، كثيف، نجس و بدبو است كه مسافر طاقت ندارد، نزديك آن اصلا برود با اينكه اسلام به ما آموخته است كه: «نظافت و پاكيزگى از ايمان است و كثافت و آلودگى از شيطان». پس آيا ايمان به اروپا گريخته و شيطان نزد ما لانه كرده است؟ چرا مسلمانان از اظهار عقيده، حتى در كشورهاى خودشان هراس دارند؟ و حتى مسلمان بر صورت خودش هم سلطه اى ندارد و لذا نمى تواند محاسنش را رها كند و نتراشد و يا اينكه لباس اسلامى را در بر كند در صورتى كه فاسق‌ها و تبهكاران آشكارا مى نوشند و زنا مى كنند و هتك نواميس مى نمايند و مسلمان نه تنها توان دفع آنها را ندارد كه حتى حق ندارد امر به معروف و نهى از منكر نيز بنمايد. و به من خبر دادند كه در بعضى كشورهاى اسلامى مانند مصر و مراكش، در اثر شدت نادارى و تيره بختى و نياز، پدرها، دختران خود را به فاحشه خانه‌ها مى فرستند. ادامه دارد. ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و پنجم : 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: «و لا حول و لا قوّة الا باللّه العلى العظيم». پروردگارا! چرا از اين امت دور شدى و آنان را در تاريكى‌ها رها كردى؟ نه، نه، خداوندا مرا ببخش، به تو پناه مى برم، خود اين امت ترا از ياد برد و راه شيطان را برگزيد و تو اى خداوند حكيم و مقتدر در سخن حقت و كتاب روشنت فرمودى: «وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ اَلرَّحْمٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطٰاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ» [۱] . -و هركه از ذكر خداى رحمان، رخ بتابد شيطان را برانگيزيم تا همواره يار و همراهش باشد. و خود فرمودى: «وَ مٰا مُحَمَّدٌ إِلاّٰ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ اَلرُّسُلُ أَ فَإِنْ مٰاتَ أَوْ قُتِلَ اِنْقَلَبْتُمْ عَلىٰ أَعْقٰابِكُمْ، وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلىٰ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اَللّٰهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اَللّٰهُ اَلشّٰاكِرِينَ» [۲] . -و محمد نيست جز فرستاده خداوند كه قبل از او رسولانى آمده بودند، پس اگر از دنيا برود يا كشته شود، عقب گردى كنيد و هركه عقب گرد كند، زيانى به خداوند نمى رساند و خدا شاكران و سپاسگزاران را پاداش خواهد داد. و بى گمان دليل آن همه عقب افتادگى و پس ماندگى و انحطاط و ذلت و بيچارگى امت اسلامى، دورى آن از صراط مستقيم است و بدون شك آن عده بسيار كم و آن فرقۀ واحده ميان ٧٣ فرقه نمى تواند در سرنوشت يك امت بطور كامل مؤثر باشد. ---------- [۱]: سوره زخرف-آيه ٣۶. [۲]: سوره آل عمران-آيه ١۴۴. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و ششم : 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: پيامبر اسلام فرمود: «شما يا حتما امر به معروف و نهى از منكر بايد بكنيد و يا اينكه خداوند بدان شما را بر شما مسلّط مى كند، پس خوبان شما هم اگر دعا كنند، دعايشان مستجاب نگردد». پروردگارا! ما به آنچه نازل فرمودى ايمان آورديم و رسولت را پيروى كرديم، پس ما را در زمره شاهدان قرار بده. پروردگارا! دلهاى ما را پس از هدايت، از حق منحرف مساز و از پيش خود بر ما رحمتى فرست كه تو بسيار عطاكننده اى. پروردگارا! ما به خود ظلم كرديم، و اگر تو ما را نيامرزى و رحممان نكنى، بى گمان از زيانكاران خواهيم بود. به مدينۀ منوّره مشرف شدم درحالى كه نامه اى از دوستم «بشير» به يكى از خويشانش با خود داشتم تا در نزد آنان اقامت گزينم. او قبلا تلفنى هم با فاميلش تماس گرفته بود، لذا از من استقبال كرد، خوش آمد گفت و به خانۀ خود برد، به محض رسيدن غسل كردم، عطر زدم و بهترين و پاكترين لباسهايم را پوشيدم و به زيارت رسول خدا «ص» روانه گشتم. نسبت به ايّام حج، عدد زائرين خيلى كم بود و لذا به راحتى توانستم روبروى قبر پيامبر و ابو بكر و عمر بايستم درحالى كه در ايّام حج بعلت ازدحام زياد، چنين امكانى برايم نبود و بيهوده خواستم براى تبرّك، يكى از درها را لمس كنم كه فورا نگهبانى كه آنجا ايستاده بود، بر من نهيبى زد و مرا راند. و كنار هر درى كه رفتم، يك نگهبان ايستاده بود. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و هفتم : 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: و چون زمان ايستادنم طول كشيد زيرا هم مى خواستم براى خودم دعا كنم و هم مى خواستم سلام دوستانم را ابلاغ كنم، نگهبانان دستور دادند كه حتما كنار بروم و ديگر توقف نكنم. خواستم با يكى از آنها سخنى بگويم ولى فايده اى نداشت. به شبستان حرم مطهّر بازگشتم و مشغول خواندن قرآن شدم. آيه اى را با ترتيل مى خواندم و تكرار مى كردم، مى انديشيدم كه پيامبر دارد به قرآن خواندنم گوش مى دهد. به خود گفتم: مگر ممكن است پيامبر مثل ساير مرده ها، مرده باشد؟ پس چرا در نمازهايمان به او خطاب كرده و مى گوئيم: «السّلام عليك ايها النبى و رحمة اللّه و بركاته». -سلام بر تو اى پيامبر و رحمت و بركات خداوند. از آن گذشته بزرگان طريقت صوفيّه، قطع دارند كه شيخشان «احمد تيجانى» يا «عبد القادر گيلانى» آشكارا نزد آنها مى آيند، و در بيدارى نه در خواب، پس ما چرا نسبت به اين كرامت درباره پيامبر بخل ورزيم در صورتى كه او بى گمان برترين آفريدگان خداوند است. ولى آنچه مرا تا اندازه اى دلدارى مى داد اين بود كه مسلمانان چنين بخلى بر پيامبر روا نمى دارند مگر وهّابيان كه بدين سبب و اسبابى ديگر، از آنها متنفّر شده بودم، از جمله اينكه: شدت خشونتى از آنها نسبت به مؤمنين و كسانى كه با آنها در عقيده شان مخالف اند، ديده بودم. به زيارت بقيع رفته بودم و ايستاده بودم بر روان پاك اهل بيت درود مى فرستادم، در كنار من پيرمرد سالخورده اى بود كه مى گريست،.. ادامه دارد. ↙️↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و هشتم : 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: از گريه اش فهميدم شيعه است. رو به قبله كرد و نماز خواند، ناگهان سربازى به سرعت به سوى او آمد، گوئى از دور مراقب حركاتش بود، و درحالى كه او به سجود رفته بود با پوتينش چنان لگدى به او زد، كه وارونه شد و به پشت بر زمين افتاد و تا مدّتى آن بيچاره از هوش رفته بود و آن سرباز همچنان او را مى زد و فحش و ناسزا مى گفت. دلم به حال آن پيرمرد سوخت و خيال كردم اصلا مرده است، غيرتم به جوش آمد و كنجكاويم برانگيخته شد، به آن سرباز رو كرده و گفتم: خدا را خوش نمى آيد، چرا او را مى زنى درحالى كه نماز مى خواند؟ با تندى به من گفت: تو ساكت باش و دخالت نكن وگرنه با تو همين مى كنم كه با او كردم. و هنگامى كه شرّ را در چشمانش ديدم، از او دور شدم درحالى كه بر خويشتن خشمناك بودم كه چرا اين قدر در يارى رساندن به مظلومين، ناتوان و عاجزم، و همچنين بر سعوديها غضبناك بودم كه چرا هرچه دلشان خواست به سر مردم مى آورند و هيچ رادع و مانعى نيست كه از آنها جلوگيرى كند و هيچ كس نيست كه به آنها اعتراض نمايد. همان جا برخى از زائران را ديدم كه تنها اكتفا مى كردند به گفتن: «لا حول و لا قوة الا باللّه» و برخى هم مى گفتند: او سزاوار است، چرا كنار قبرها نماز مى خواند؟ ديگر نتوانستم طاقت بياورم و با عصبانيّت به يكى از آنها گفتم: كى به شما گفته است كه نماز خواندن كنار قبر حرام است؟ ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و نهم : 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: پاسخ داد: پيامبر از آن نهى كرده است! بى اختيار فرياد برآوردم: بر پيامبر هم دروغ مى گوئيد! ولى ناگهان به خود آمدم و ترسيدم كه مردم بر من بشورند يا صداى آن سرباز بزنند و او خونم بريزد. ولى با ملاطفت و خونسردى به آنها گفتم: اگر واقعا رسول خدا از آن نهى كرده، پس چرا ميليونها حجاج و زائرين، مخالفتش مى كنند و همين فعل حرام را كنار قبر خودش و قبر ابو بكر و عمر در مسجد پيامبر، و در مساجد مسلمانان در كلّ جهان اسلام، مرتكب مى شوند؟ و بفرض اينكه نماز خواندن كنار قبر، حرام باشد، آيا با اين خشونت و شدّت بايد از آن جلوگيرى كنيم يا با نرمى و ملاطفت؟ بگذاريد براى شما داستان عرب باديه نشين را نقل كنم كه بدون شرم و حيائى در حضور پيامبر و اصحاب، ادرار كرد و هنگامى كه برخى از اصحاب بلند شدند، شمشير كشيدند كه او را بكشند، حضرت جدّا نهيبشان كرد و فرمود: بگذاريدش، آزارش ندهيد، كافى است يك سطل آبى بياوريد و روى ادرارش بريزيد تا پاك شود. شما براى آسان كردن امور مردم مبعوث شده ايد نه فشار آوردن بر آنها، شما بايد جاذبه داشته باشيد نه دافعه و بدين سان اصحاب به دستورش عمل كردند و آنگاه پيامبر آن عرب صحرائى را صدا زد و كنار خود نشاند و به او خوشامد گفت و با زبان خوش به او فهماند كه اينجا خانه خدا است و نمى شود آلوده اش كرد. اعرابى همان جا اسلام آورد و از آن پس ديده نشد به مسجد بيايد الاّ در بهترين و پاكترين لباس‌هایش. ادامه دارد. ↙️ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و دهم : 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: خداى بزرگ راست گفت كه به پيامبرش فرمود: «و اگر تو خشن، و سنگدل بودى، حتما از كنار تو دور مى شدند». بعضى از حاضرين از شنيدن داستان متأثر شدند و يكى از آنها مرا به كنارى كشيد و پرسيد: اهل كجا هستى؟ گفتم: از تونس هستم. بر من سلام كرد و گفت: «برادر! تو را به خدا، مواظب خودت باش، ديگر مثل چنين حرفى نزن. من براى رضاى خدا نصيحتت مى كنم». كينه و خشمم نسبت به آنها كه ادّعا مى كنند نگهبانان حرمين هستند و با مهمانان خدا به اين خشونت رفتار مى كنند، خيلى بيشتر شد كه حتى انسان نتواند نظرش را بيان كند يا روايتى كه با روايتهاى آنها وفق نداشته باشد نقل كند يا به عقيده اى غير از عقيده آنها معتقد باشد. به خانه دوست جديدم كه هنوز اسمش را نمى دانستم رفتم و او شام آورد و روبرويم نشست. پيش از غذا خوردن از من پرسيد: كجا رفته بودى؟ داستان را از اوّل تا آخر برايش تعريف كردم و بعد گفتم: برادر! بى تعارف، من دارم از وهّابيت بيزار مى شوم و به شيعيان تمايل پيدا مى كنم. چهره اش درهم شد و گفت: ديگر چنين سخنى را تكرار نكنى! و برخاست و رفت و با من غذا نخورد. بسيار منتظرش شدم تا خواب بر من غلبه كرد. صبح زود با صداى اذان مسجد پيامبر از خواب برخاستم و ديدم هنوز غذا سر جايش باقى مانده است، فهميدم كه ميزبان به اطاق برنگشته، شك كردم، و ترسيدم از سازمان امنيت باشد، و لذا فورا بلند شدم و از خانه بيرون رفتم و ديگر بازنگشتم. ادامه دارد. ↙️↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و یازدهم: 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: تمام روز را در حرم پيامبر به زيارت و نماز گذراندم و فقط براى تجديد وضو بيرون مى رفتم. پس از نماز عصر بود كه ديدم يكى از خطبا، ميان عده اى از نمازگزاران نشسته و درس مى دهد. به سوى او راه افتادم و از حاضرين فهميدم كه او قاضى مدينه است. نشستم و به سخنانش گوش دادم كه برخى از آيات قرآن را تفسير مى كرد. پس از پايان درس و وقتى مى خواست بيرون رود، متوقفش كردم و گفتم: آقاى من! ممكن است مقصود از اهل بيت در اين آيه شريفه كه مى فرمايد: «إِنَّمٰا يُرِيدُ اَللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» برايم بيان بفرمائيد؟ فورا پاسخ داد: مقصود زنان پيامبر است. و اوّل آيه را خواند كه خطاب به زنهاى پيغمبر مى كند. گفتم: علماى شيعه مى گويند كه اين آيه اختصاص دارد به على و فاطمه و حسن و حسين، و من هم طبعا پاسخشان دادم كه در آغاز آيه «يٰا نِسٰاءَ اَلنَّبِيِّ» دارد. آنها جواب دادند: تا آنجا كه سخن از زنان پيامبر بود، تمام افعال با صيغۀ جمع مؤنث و «نون النسوه» آمده است مثل: «لستن، ان اتقيتن، فلا تخضعن، و قرن فى بيوتكنّ، و لا تبرّجن، و اقمن الصلاة و آتين الزكوة، و اطعن اللّه و رسوله». ولى در اين فراز از آيه كه خاصّ به اهل بيت است، صيغۀ جمع عوض شده و «ليذهب عنكم، و يطهّركم» آمده است. عينكش را بالا زد و نگاهى معنى دار به من كرد. ادامه دارد. ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و دوازدهم: 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: و گفت: زنهار، بترس از اين افكار زهرآلود! شيعيان، طبق هواى خودشان، آيات قرآن را تأويل مى كنند و اصلا درباره على و فرزندانش آياتى دارند كه ما هيچ اطلاعى از آنها نداريم و قرآن ديگرى دارند كه آن را «مصحف فاطمه» مى نامند. من هشدارت مى دهم كه فريبشان نخورى. گفتم: نترس، آقاى من! من خودم مواظب هستم و از آنها چيزهاى زيادى مى دانم ولى مى خواستم تحقيق كرده باشم. گفت: تو از كجا هستى؟ گفتم: از تونس. گفت: اسمت چيست؟ گفتم: «تيجانى» خنده متكبّرانه اى كرد و گفت: مى دانى احمد تيجانى كيست؟ گفتم: آرى، او شيخ طريقت است. گفت: و همچنين دست نشانده استعمار فرانسه. و استعمار فرانسه در جزائر و تونس به او كمك فراوانى كرد. و اگر تو سرى به پاريس زدى، به كتابخانه ملى برو و خودت فرهنگ فرانسوى را باز كن و در حرف «الف» مى بينى نوشته است كه فرانسه مدال افتخار به احمد تيجانى داد زيرا خدمات ارزنده اى به آنها نمود. از سخنش تعجّب كردم و تشكر نمودم و خداحافظى كردم و گذشتم. يك هفته تمام در مدينه ماندم كه در طى آن، چهل نماز خواندم و همۀ زيارتگاه‌ها را زيارت كردم و در طول مدت اقامتم، خيلى كنجكاو و دقيق بودم و در نتيجه روز بروز نفرت و خشمم نسبت به وهّابيت فزونتر مى گشت. از مدينه به سوى اردن مسافرت كردم كه در آنجا نيز با برخى از دوستان-كه قبلا در ايّام حج آشنا شده بودم و در صفحات گذشته يادآور شدم-ملاقات نمودم. ادامه دارد. ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و چهاردهم: 💠مسافرت موفقیت آمیز/آغاز بحث: خيلى خوشحال شدم و كتابها را در اطاق مخصوصى كه آن را «كتابخانه» ناميدم، صف دادم، و چند روزى استراحت كردم و وقتى برنامه اوقات كارم را در آغاز سال تحصيلى نو، دريافت نمودم، ديدم سه روز پشت سرهم كار دارم و چهار روز دنبال هم-در هفته-استراحت دارم. شروع به خواندن كتابها كردم. كتاب «عقائد الاماميه» و «اصل الشيعه و اصولها» را مطالعه نمودم و آسايش خاطرى نسبت به عقايد و افكار شيعه در من پيدا شد. آنگاه كتاب «المراجعات» نوشته سيد شرف الدين موسوى را مطالعه كردم، همين كه چند صفحه از آن را خواندم، بقدرى شيفته اش شدم و مرا مجذوب خود ساخت، كه جز در وقت ناچارى، حاضر نبودم رهايش كنم و گاهى آن را با خود به دانشكده مى بردم. اين كتاب واقعا مرا شگفت زده كرد كه در آن صراحت و رك گوئى يك روحانى شيعى را مى ديدم و مى دانم كه چگونه اشكالهاى علمى روحانى سنّى، «شيخ الازهر» را برطرف مى سازد و آنچه را نفهميده، به او مى آموزد. در كتاب، گمشده خود را يافتم زيرا اين كتاب، مانند ساير كتابهائى نيست كه نويسنده هرچه دلش خواست در آن مى نويسد و هيچ اعتراضى و اشكالى به او نمى شود بلكه «المراجعات» گفتگوئى است بين دو روحانى از دو مذهب مختلف كه هريك با دقّت مطالب ديگرى را زير ذرّه بين مى گذارد و هر ريز و درشتى را مورد محاسبه قرار مى دهد و در بحثها تكيه شان فقط به دو منبع اصلى تمام مسلمانان است: ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و پانزدهم: 💠مسافرت موفقیت آمیز/آغاز بحث: قرآن و سنت صحيحى كه مورد اتفاق تمام صحاح سنيان است. و كتاب در حقيقت، نقش مرا بازى مى كرد به عنوان يك پژوهشگر كه در جستجوى حقيقت است و هرجا آن را يافت، مى پذيرد. و از اين روى اين كتاب بسيار مفيد بود و بر من حقّ بزرگى داشت. و بهت زده به آنجائى-در كتاب- رسيدم كه سخن از عدم اطاعت اصحاب، از دستورات پيامبر داشت، و در اين مورد، نمونه هائى ذكر كرده بود، از جمله حادثه روز پنجشنبه است كه اصلا باور نمى كردم كه سرورمان عمر بن خطاب، به سخن پيامبر اعتراض كند و او را متهم به هذيان گوئى نمايد. در آغاز پنداشتم كه اين روايت، در كتابهاى شيعه است ولى تعجّب و شگفتى‌ام افزونتر شد وقتى ديدم آن روحانى شيعى، اين روايت را از «صحيح بخارى» و «صحيح مسلم» نقل مى كند و به خود گفتم: «اگر اين روايت را در صحيح بخارى يافتم، قطعا نظر ديگرى خواهم داشت». به پايتخت رفتم و در آنجا «صحيح بخارى»، «صحيح مسلم»، «مسند امام احمد»، «صحيح ترمذى»، «موطّا امام مالك» و ديگر كتابهاى مشهور را خريدم و اصلا منتظر نماندم كه به منزل برسم بلكه در همان بين راه تونس و قفصه، در اتوبوس عمومى، كتاب بخارى را گشودم و دنبال «حادثه روز پنجشنبه» در لابلاى كتاب گشتم به اين اميد كه آن را پيدا كنم. و على رغم ميل باطنيم، روايت را يافتم، چند بار آن را خواندم، همان گونه بود كه سيد شرف الدين در كتابش نقل كرده بود. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و شانزدهم: 💠مسافرت موفقیت آمیز/آغازِ بحث: تلاش كردم حادثه را تا آخر منكر شوم و خيلى بعيد دانستم كه عمر چنان نقشه خطرناكى در سر مى پرورانده ولى مگر مى شود انكار كرد آنچه در صحاح ما آمده كه صحاح اهل سنت و جماعت است و خود را متعهد نسبت به آن مى دانيم و به صحتش گواهى داده ايم و اگر شك در آن داشته باشيم يا برخى از آن را تكذيب نمائيم، مستلزم اين است كه از كتاب صرف نظر كنيم و اين باز مستلزم اين است كه دست از عقايدمان برداريم. و اگر عالم شيعى از كتابهاى خودشان نقل كرده بود، هرگز تصديق و باور نمى كردم ولى حال كه از كتابهاى صحيح اهل سنت نقل كرده، جائى براى خدشه در آن نمى ماند، براى اينكه ما خود را قانع كرده ايم كه اينها صحيح ترين كتابها، پس از كتاب خدا است. پس ناچار بايد به آنها تن دردهيم وگرنه مستلزم شك و ترديد در تمام صحاح است و در آن صورت چيزى از احكام اسلام، نمى ماند كه به آنها اعتماد كنيم، زيرا احكامى كه در قرآن وارد شده، خلاصه و مجمل است و تفصيل و شرح ندارد و ما از دوران رسالت فاصله زيادى داريم و پدران و نياكان ما، احكام دينمان را از راه همين صحاح‌ها به ما منتقل كرده اند، پس به هيچ نحوى، ممكن نيست چشم از اين كتابها بپوشيم. و با خود پيمان بستم، حال كه در اين بحث طولانى و دشوار وارد مى شوم، احاديث صحيحى كه مورد اتفاق شيعه و سنى است، مدرك قطعى قرار دهم و احاديثى كه يك فرقه منهاى ديگر فرق، اعتماد كرده كنار بگذارم. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و هفدهم: 💠پژوهش/اصحاب در نظر شيعه و اهل سنت /اشاره با خود پيمان بستم، حال كه در اين بحث طولانى و دشوار وارد مى شوم، احاديث صحيحى كه مورد اتفاق شيعه و سنى است، مدرك قطعى قرار دهم و احاديثى كه يك فرقه منهاى ديگر فرق، اعتماد كرده كنار بگذارم. و با اين روش ميانه، هم از تأثيرهاى عاطفى و تعصبهاى مذهبى و ملى و ميهنى دور شده‌ام و هم راه شكّ و ترديد قطع كرده و به بلنداى يقين رسيده‌ام كه همان صراط مستقيم خداوند است. در ژرفاي پژوهش اصحاب در نظر شيعه و اهل سنت اشاره از مهمترين بحثهائى كه محور اصلى تمام مطالبى است كه به حقيقت سوق مى دهد، بحث در زندگى اصحاب و رفتار آنها و روش برخورد آنها و باورها و عقايد آنها است. زيرا آنها ستون و اساس همه چيزند و ما دينمان را از آنها فرا گرفته ايم و بوسيلۀ چراغ روشنائى آنان، ظلمتهاى گمراهى را مى شكافيم تا به احكام نورانى خدا پى ببريم. و چون علماى اسلام بر اين امر واقف بودند، لذا در گذشته بحث دربارۀ آنها و روش زندگيشان به تفصيل كرده اند و در اين زمينه كتابهايى مانند «اسد الغابه فى تمييز الصحابه» و «الاصابة فى معرفة الصّحابه» و «ميزان الاعتدال» و ديگر كتابهائى كه از نظر اهل سنت و جماعت، بيوگرافى اصحاب را مورد نقد و بررسى قرار مى دهند، مورد نگارش و تأليف قرار دادند. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و هیجدهم: 💠پژوهش/اصحاب در نظر شيعه و اهل سنت /اشاره اشكالى كه در اينجا مطرح است اين است كه علماى پيشين معمولا بگونه اى مى نگاشتند و تاريخ نويسى مى كردند كه با آراء و نظرات حكّام اموى يا عبّاسى كه نسبت به اهل بيت پيامبر، عداوت و كينۀ بسزائى داشتند، موافقت و مطابقت داشت بلكه با هركس كه از آنها پيروى كرده و راهشان را مى پيمود. بنابراين، دور از انصاف است كه تنها به نوشتجات آنها بسنده كنيم و به آنها اطمينان كنيم بى آنكه اقوال ساير علماى مسلمين كه آن حكومتها آنان را تحت فشار قرار داده و آواره كرده و به قتل رسانده تنها به اين جرم كه پيرو اهل بيت بودند و منشأ انقلابها عليه حكومتهاى مستبدّ و منحرف بودند، مورد تجزيه و تحليل قرار دهيم. مشكل اصلى ما در اين زمينه، خود اصحاب هستند. زيرا آنها خود در مورد كتاب و مرقومۀ پيامبر اختلاف ورزيدند، همان نوشته اى كه آنان را تا روز رستاخيز، از گمراهى مى رهانيد و اين اختلاف بود كه امت اسلامى را از اين فضيلت محروم كرد و آن را به وادى گمراهى كشاند و در نتيجه، متشتّت و پراكنده شدند و با هم كشمكش و نزاع كردند و به سقوط كشيده شدند و آبرويشان رفت. و آنان خود بودند كه در خلافت، اختلاف كردند و به دو گروه: حزب حاكم و حزب مخالف، تقسيم شدند و به شيعه على و شيعه معاويه درآمدند، و آنان خود در تفسير كتاب خدا و احاديث پيامبرش، اختلاف ورزيدند كه در نتيجه مذاهب و فرقه‌ها و ملت‌ها و گروههاى گوناگون تشكيل شد ادامه دارد. ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و بیستم: 💠پژوهش/اصحاب در نظر شيعه و اهل سنت /اشاره: ... و گاهى اذيّتش مى كردند و به امر و نهيش اهميّت نمى دادند بلكه در مقابل نصّ صريح، نظرات خود را به رخ مى كشيدند، تا اينكه قرآن گاهى آنان را سرزنش و گاهى تهديد مى كرد و خداوند در بسيارى از آيات رسواشان كرده و پيامبر در بسيارى از روايات هشدارشان داده و شيعيان، بدون اينكه احترام و تقديرى از اينها بعمل آورند، كارها و رفتارهايشان را يادآور مى شوند. بخش سوم: منافقينى هستند كه خود را بعنوان اصحاب رسول اللّه جا زدند و نسبت به پيامبر نظر سوء داشتند. اينان بظاهر اسلام آوردند ولى در باطن بر كفر خود باقى ماندند و اينكه خود را به پيامبر نزديك كردند براى اين بود كه مى خواستند نسبت به اسلام و مسلمين، توطئه كنند. و خداوند يك سوره درباره آنان نازل فرمود و در جاهاى زيادى از آنان ياد كرد و وعدۀ پائين ترين درجه جهنم را به آنها داد و حضرت رسول «ص» نيز آنان را ياد كرد و به مسلمانان هشدار داد و به برخى از اصحابش، نام و نشانه هاى آنان را آموخت، و شيعه و سنى در لعنت بر آنها و بيزارى از آنها اتحاد دارند! و گروه ويژه اى نيز وجود دارد كه گرچه از اصحاب هستند ولى امتيازى كه بر آنان دارند در خويشاوندى با حضرت رسول و فضائل اخلاقى و درونى و ويژگيهائى است كه خدا و رسولش براى آنان قائل شدند و هيچ كس را در آن حقى نيست، و اينها همان اهل بيت اند كه خداوند رجس و پليدى را از آنان دور ساخته و پاك و طاهر قرارشان داده است. ادامه دارد https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و بیست و یکم: 💠پژوهش/اصحاب در نظر شيعه و اهل سنت /اشاره: و درود و صلوات را بر آنها واجب كرده، همان طور كه بر رسولش واجب كرده است، و سهمى از خمس را براى آنها قرار داده، [١] و محبت و مودّتشان را بر هر مسلمانى در مقابل پاداش رسالت محمّدى، [٢] واجب دانسته. و اينهايند اولو الامرى كه امر به اطاعتشان نموده [٣] و اينها راسخين در علم اند كه تأويلهاى قرآن را مى دانند و متشابه را از محكم تشخيص مى دهند [٤] و اينها اهل ذكرند. حضرت رسول آنها را قرين و همنشين قرآن در «حديث ثقلين» قرار داده و دستور تمسّك به هر دو داده است [٥] و آنان را مانند كشتى نوح معرفى كرده كه هركس برفراز آن بيامد، نجات يافت و هركه از آن سرپيچى كرد، غرق و هلاك شد [٦] . و اصحاب، قدر و منزلت اهل بيت را مى دانند و آنها را تعظيم و احترام مى كنند و شيعه نيز به اهل بيت اقتدا كرده و بر تمام اصحاب مقدّمشان مى دارند و برترى براى آنها قائلند و در اين مورد، دليلهائى صحيح از نصوص كتاب و سنّت دارند. ---------- [١]: سوره انفال-آيه ۴١. [٢]: سوره شورى-آيه ٢٣. [٣]: سوره نساء-آيه ۵٩. [٤]: سوره آل عمران-آيه ٧. [٥]: حديث ثقلين. از جمله منابعش: كنز العمال-ج ١-ص ۴۴ و مسند احمد بن حنبل-ج ۵ -ص ١٨٢. [٦]: حديث سفينه: مستدرك حاكم، ج ٣-ص ١۵١ تلخيص الذهبى، الصواعق المحرقه ص ١٨۴ و ٢٣۴ ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و بیست و دوم: 💠پژوهش/اصحاب در نظر شيعه و اهل سنت /اشاره: اين آن چيزى است كه از علماى اهل سنت مى دانم و آن، همان چيزى است كه از علماى شيعه درباره تقسيم بندى اصحاب شنيده ام. و چنين بود كه خواستم بحثم را با تحقيقى عميق نسبت به اصحاب، آغاز كنم و با خداى خود پيمان بستم-اگر هدايتم كرد-از هر احساس و عاطفه اى خود را رها سازم كه بى طرفانه اقوال هر دو گروه را بشنوم و بهترينش را دنبال نمايم و اعتمادم در اين بحث بر دو چيز است: ١-زيربناي منطقي سالم: پس من به هيچ چيز اعتماد نمى كنم جز در مواردى كه همه بر آن اتفاق نظر دارند خصوصا در تفسير قرآن و احاديث صحيح از سنّت نبوى. ٢-عقل: و عقل بهترين نعمتهاى الهى بر انسان است كه به آن، او را بر ساير مخلوقات، برترى داده و كرامت بخشيده. آيا نمى بينى هرگاه خداى سبحان، بر بندگانش احتجاج مى كند، آنان را به پيروى از عقل دعوت مى نمايد، مى فرمايد: «آيا عقل ندارند؟ آيا نمى فهمند؟ آيا تدبير نمى كنند، آيا نمى بينند و و... » بنابراين، فعلا بگذاريد اسلام من، عبارت باشد از ايمان به خدا و فرشتگانش و كتابهايش و رسولانش و اينكه محمّد بنده و رسول خدا است و دين نزد خدا اسلام است. و در اين مورد بر هيچ يك از اصحاب تكيه نمى كنم، در هر مقام و منزلت والائى باشد و هرچه، خويشاونديش به حضرت زيادتر باشد، پس من نه اموى هستم و نه عباسى و نه فاطمى و من نه سنى هستم و نه شيعى.. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و بیست و پنجم : 💠پژوهش/اصحاب در صلح حدیبیه: سپس سلمانيش را صدا زد تا سرش را بتراشد. وقتى اصحاب اين را ديدند بلند شدند، قربانى كردند و هريك سر ديگرى را تراشيد و نزديك بود، برخى، برخى ديگر را بكشد... [۱] اين خلاصه اى از داستان صلح حديبيه بود و اين از رويدادهائى است كه شيعه و سنى بر آن، اتفاق دارند. تاريخ نويسان و اصحاب سير مانند طبرى، ابن اثير، ابن سعد و ديگران از قبيل بخارى و مسلم نيز آن را ذكر كرده اند. من در اينجا لحظه اى تأمل مى كنم، چون ممكن نيست چنين چيزى را بخوانم و متأثّر شوم و تعجّب نكنم از رفتار اين اصحاب نسبت به پيامبرشان. آيا هيچ عاقلى مى پذيرد اين سخن را كه اصحاب (رضى اللّه عنهم) براستى اوامر پيامبر را اطاعت مى كردند و آن را اجرا مى نمودند؟ ---------- [۱]: اين داستان را اصحاب سير و تواريخ نقل كرده اند. بخارى نيز در صحيح خود در كتاب شروط، باب شروط جهاد، ج ٢-ص ١٢٢ آورده است. صحيح مسلم در باب صلح حديبيه، ج ٢. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و بیست و ششم : 💠پژوهش/اصحاب درصلح حدیبیه: اين داستان آنها را تكذيب مى كند و نظرشان را تخطئه مى نمايد. آيا هيچ عاقلى تصوّر مى كند كه اين رفتار در مقابل پيامبر، كار آسانى است يا پذيرفته است يا اصلا معذور است؟ خداوند مى فرمايد: «فَلاٰ وَ رَبِّكَ لاٰ يُؤْمِنُونَ حَتّٰى يُحَكِّمُوكَ فِيمٰا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاٰ يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّٰا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً» [۱] . -نه، به خدايت سوگند اينها ايمان نمى آورند تا تو را در اختلافهاى خود، حاكم قرار دهند، آنگاه در درون خودشان هيچ ملالى از آنچه تو حكم كرده اى نيابند، و بى چون وچرا تسليم فرمانت گردند. آيا عمر بن خطاب در اينجا واقعا، امر پيامبر را گردن نهاد و در درون خود هيچ اشكال و ايرادى از قضاوت پيامبر «ص» نيافت؟ يا اينكه موضعگيريش، شك و ترديد در برابر امر پيامبر بود خصوصا آنجا كه گفت: آيا تو براستى پيامبر خدا نيستى؟ آيا تو نبودى كه به ما چنين مى گفتى...؟ و آيا پس از اينكه پيامبر با آن پاسخهاى قانع كننده، جوابش داد، تسليم شد؟ نه، هرگز تسليم نشد و لذا نزد ابو بكر رفت و همان سئوالها را از ابو بكر كرد. و آيا پس از آنكه ابو بكر پاسخش داد و نصيحتش كرد كه اطاعت از پيامبر كند، او تسليم شد؟ نمى دانم، شايد با سخن ابو بكر، تسليم شده باشد، يا به جواب پيامبر يا به جواب ابو بكر قانع شده باشد!.... [۱]: سوره نساء-آيه ۶۵. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─