eitaa logo
🕋 شرکت زیارتی سدرةالمنتهی 🕋
3.1هزار دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
17.9هزار ویدیو
205 فایل
مجری سفرهای زیارتی: #عمره_عتبات_عالیات_عراق_سوریه #زیرنظرحج_و_زیارت کدشرکت ٥٧٥٣٠ ثبت ٥٥٤٦٦٨ تأسیس ١٣٩٨ 📳تلفن: ٠٩١٩٩١٨٩٤٧٢ ٠٢١٧٧١٥١٦٥٩ 🔴تهران پیروزی_ خ سی متری نیروی هوایی- خ مسیل منوچهری-خ۷/۲۵ روبروی بوستان پیروزی مسجد بقية الله الاعظم طبقه٤
مشاهده در ایتا
دانلود
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت نود و یک: 💠مسافرت موفقیت آمیز / شک و سرگردانی: لحظاتى بود كه در آنها، گريه واقعى را درك كرده بودم، و احساس مى كردم، اشكهايم قلبم را شستشو مى دهند، و كلّ بدنم را از درون، تطهير مى كنند، آنجا بود كه معناى روايت پيامبر «ص» را فهميدم كه مى فرمايد: «اگر آنچه من مى دانستم، شما هم مى دانستيد، هرآينه كمتر مى خنديديد و بيشتر مى گريستيد». تمام آن روز را با اندوه گذراندم، دوستم مى خواست مرا تسلّى دهد و دلدارى نمايد و برايم مقدارى شربت و شيرينى آورد، ولى بكلّى اشتهايم بند آمده بود. از دوستم درخواست كردم كه داستان شهادت امام حسين را برايم تكرار كند زيرا چيزى از آن-نه كم و نه زياد- نمى دانستم جز اينكه پيرمردانمان هرگاه دراين باره، با ما صحبتى مى كردند مى گفتند كه: منافقين و دشمنان اسلام، همان هائى كه عمر و عثمان و على را به قتل رساندند، حسين را نيز كشتند! و ما بيش از اين درباره او نمى دانستيم بلكه در روز عاشورا، به اعتبار اينكه يكى از اعياد اسلامى است، جشن مى گيريم و در آن روز، مردم زكات اموالشان را مى پردازند و بهترين و خوشمزه ترين غذاها را مى پزند و كودكان براى خريدن شيرينى و اسباب بازى، گرد بزرگترها پرسه مى زنند! درست است كه طبق برخى عادتها و رسوم، در بعضى روستاها آتش روشن مى كنند و در آن روز دست از كار مى كشند و ازدواج و خوشحالى نمى كنند ولى ما بدون اينكه تفسيرى براى اين مسائل بدانيم، آن را.... ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت نود و دو: 💠مسافرت موفقیت آمیز / شک و سرگردانی: ولى ما بدون اينكه تفسيرى براى اين مسائل بدانيم، آن را عادت و رسوم مى ناميم و علماى ما روايتهائى را در فضيلت روز عاشورا و بركتها و رحمتهائى كه در آن روز نازل مى شود، برايمان نقل مى كنند. راستى شگفت آور است! پس از آن به زيارت ضريح عباس برادر حسين رفتيم، من نمى دانستم او كيست ولى دوستم داستان شهامت و شجاعتش را برايم تعريف كرد. و همچنين با بسيارى از روحانيون و اهل فضل ديدار كرديم كه اسامى آنها را كاملا نمى دانم مگر برخى فاميلها مانند: بحر العلوم، حكيم، كاشف الغطاء، آل ياسين، طباطبائى، فيروزآبادى، اسد حيدر و ديگرانى كه بديدارشان مشرّف گشتم. و براستى علماى پرهيزكار و باتقوائى هستند كه ابهت و وقار از سيمايشان پيدا است، و شيعيان خيلى به روحانيون احترام مى گذارند و پنج يك اموالشان را در اختيارشان قرار مى دهند كه با اين پولها، حوزه هاى علميه اداره مى شود ومدرسه‌ها و چاپخانه‌ها تأسيس مى گردد و هزينۀ طلابى كه از تمام كشورهاى اسلامى به آنجا سرازير مى شوند، پرداخت مى شود. علما استقلال دارند و وابسته به حاكمان نيستند، نه از نزديك و نه از دور، نه مانند علماى ما كه هرگز فتوائى نمى دهند و سخنى نمى گويند مگر اينكه قبلا نظر حكومت را تأمين كنند چرا كه مزدبگير دولت اند، و دولت هم هركه را خواست نصب مى كند يا عزل مى نمايد. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت نود و سه: 💠مسافرت موفقیت آمیز/شک و سرگردانی: اين دنياى تازه اى است براى من، كه آن را كشف كردم يا اينكه خداوند آن را برايم كشف كرد و همانا به آن انس گرفتم پس از آنكه از آن متنفر بودم و با آن هماهنگ شدم پس ازآن كه دشمن بودم. و اين جهان نوين، افكار تازه اى به من آموخت و كنجكاوى و بازنگرى و پژوهش را در من برانگيخت تا به دنبال حقيقت گمشده‌ام كه مدتها در جستجوى آن بوده ام، بروم، همان گمشده اى كه مى خواستم آن را در ميان آن حديث رسول اكرم «ص» بيابم كه مى فرمايد: «بنى اسرائيل هفتاد و يك فرقه شدند و نصارى هفتاد و دو فرقه و به تحقيق كه امتم به هفتاد و سه فرقه تقسيم مى شوند، يك فرقه رستگار و بقيه در دوزخ اند». ما هرگز بحثى با اديان گوناگون كه هريك ادعا مى كنند بر حق و ديگران بر باطل اند، نداريم ولى تعجب و شگفتى ما هنگامى است كه اين حديث را مى خوانيم و نه اينكه از خود حديث تعجب كنيم و متحيّر شويم بلكه از مسلمانانى كه اين حديث را مى خوانند و در خطبه‌ها و سخنرانى‌ها تكرار مى كنند و بدون هيچ بررسى و تحقيقى، از آن مى گذرند و هرگز دقت نمى كنند كه اين گروه رستگار را از ديگر گروههاى گمراه تشخيص دهند و مستثنى نمايند. و عجيب تر اينكه هر گروهى ادعا مى كند فقط خودش رستگار است. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت نود و چهار: 💠مسافرت موفقیت آمیز/شک و سرگردانی: در ادامه حديث آمده است: از حضرت پرسيدند: يا رسول اللّه، آنها چه كسانى هستند؟ حضرت فرمود: آنها بر همان چيزى هستند كه من و اصحابم هستيم. (يعنى به صورت ظاهر همه به قرآن و سنت، ايمان دارند) و مگر فرقه اى يافت مى شود كه متمسك به كتاب و سنت نباشد؟ و آيا هيچ گروهى اسلامى غير از اين، ادعائى دارد؟ پس اگر از امام مالك يا ابو حنيفه يا امام شافعى يا احمد بن حنبل بپرسند، هريك از آنان ادعائى جز تمسّك به قرآن و سنّت ناب دارند؟ پس اينها مذاهب سنيان است و اگر گروه هاى شيعه را كه سابقا معتقد به انحراف و تباهى آنها بودم بر آنها اضافه كنم، شيعيان نيز ادعا دارند كه متمسك به قرآن و سنت راستين و صحيحى هستند كه از اهل بيت طاهرين رسيده است و اهل خانه از خانه بيش از ديگران اطلاع دارند-همان گونه كه پيوسته مى گويند-آيا ممكن است همه اينها واقعا برحق باشند؟ اين امر محال است، زيرا حديث شريف، عكس آن را مى فرمايد، مگر اينكه بگوئيم اين روايت جعلى و دروغ است! به اين سخن هم راهى نيست زيرا اين روايت نزد شيعه و سنى متواتر است. پس اين حديث بى معنى است؟ اين هم نمى شود زيرا پيامبر منزّه تر از آن است كه سخن گزاف و بى معنائى بگويد و او هرگز از هواى نفس سخن نمى گويد و تمام گفته هايش پند و حكمت است. پس هيچ راهى نمى ماند جز اينكه اقرار كنيم، تنها يك فرقه و يك گروه بر حق است و ما بقى همه باطل اند. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت نود و پنج : 💠مسافرت موفقیت آمیز/شک و سرگردانی: بنابراين، حديث در عين اينكه شگفت انگيز است، وادار مى كند كسى را كه واقعا مى خواهد رستگار و پيروز شود، به اينكه در جستجوى حقيقت باشد. و بدين سان، پس از ملاقات با شيعيان، شك و دودلى بر من مستولى شد، و كسى چه مى داند، شايد حرف اينها حق و سخنانشان درست باشد؟! و من چرا خود به تحقيق و موشكافى نپردازم؟ مگر نه اسلام با قرآن و سنتش از من خواسته كه بحث و بررسى كنم تا حقيقت را دريابم؟ خداوند مى فرمايد: «هركه در راه ما جهاد كند، ما راه خود را به او مى نمايانيم» [۱] . و مى فرمايد: «آنها كه گفته اى را مى شنوند و بهترينش را انتخاب مى كنند، همانا آنان را خداوند هدايت كرده و آنها اهل خردند» [۲] . و رسول خدا فرمود: «آن قدر در جستجوى دينت بگرد حتى اگر ترا ديوانه خوانند». پس بحث و تحقيق، وظيفه شرعى هر انسان مكلّف و بالغى است. و با اين نيّت صادقانه، خود و دوستانم از شيعيان عراق را وعده دادم در حالى كه بوسه هاى خداحافظى را با آنها ردّوبدل مى كردم و براى فراقشان، سخت دلتنگ بودم چرا كه دوستشان داشتم و آنها هم مرا دوست داشتند. ---------- [۱]: سوره عنكبوت-آيه ۶٩. [۲]: سورۀ زمر-آيه ١٨. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت نود و شش : 💠مسافرت موفقیت آمیز/شک و سرگردانی: من در حالى از آنها جدا مى شدم كه آنها را دوستانى عزيز و برادرانى مخلص يافتم كه فقط به خاطر من و نه به خاطر چيزى ديگر، اوقاتشان را صرف من كردند، در صورتى كه نه ترسى داشتند و نه آزى، نه واهمه اى داشتند و نه آرزوئى، تنها و تنها براى رضاى خدا، از وقت عزيز خود گذشتند، چه اينكه در حديث شريف آمده است: «اگر خداوند يك نفر را بوسيلۀ تو هدايت كند، براى تو بهتر است از آنچه آفتاب بر آن تابيده است». و عراق را ترك كردم درحالى كه بيست روز در اقامتگاه امامان و شيعيانشان گذراندم. اين مدت مانند خوابى شيرين كه خوابيده آرزو دارد از خواب برنخيزد تا لذّتش كامل گردد، گذشت. عراق را رها كردم، حال آنكه از كوتاهى مدت اقامتم افسوس مى خوردم، و از فراق دلهايى كه شيفته شان شدم، دلهائى كه به محبت اهل بيت مى تپد، اندوهگين گشتم. و از آنجا رو به سوى حجاز كردم كه به ديدار بيت اللّه الحرام و مرقد سرور اولين و آخرين-درود خداوند بر او و آل پاكش باد-مشرّف شوم. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت نود و هفت : 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: به جدّه رسيدم. دوستم «بشير» را ملاقات كردم كه از آمدنم خرسند شد و مرا به خانه اش برد و به من بسيار مهربانى و ملاطفت كرد. او بيشتر اوقات فراغتش را با من مى گذراند كه با اتومبيلش به گردش و به زيارتگاه‌ها مى رفتيم. با هم به عمره مشرّف شديم و چند روزى را در عبادت و تقوى، سپرى كرديم. از او معذرت خواستم كه در عراق معطل شدم و داستان كشف جديد و يا پيروزى جديدم را با او در ميان گذاشتم. او آدم روشن و آگاهى بود ولى به من گفت: آرى! من هم شنيده‌ام كه علماى بزرگى دارند و سخنانى براى گفتن دارند ولى بسيارى از آنها، كافر و منحرف اند و مشكلات گوناگونى در ايّام حجّ براى ما بوجود مى آورند. گفتم اين مشكلات چيست؟ پاسخ داد: پيرامون قبرها، نماز مى خوانند. گروه گروه وارد بقيع مى شوند و گريه و نوحه سرائى مى كنند و قطعه هائى از سنگ در جيبهاى خود دارند كه بر آنها سجده مى كنند. و اگر به قبر حضرت حمزه در احد رفتند، در آنجا جنازه اى درست مى كنند و گريه و زارى راه مى اندازند كه گوئى حمزه همان وقت از دنيا رفته است. و بهمين سبب است كه دولت سعودى اجازه نمى دهد به زيارتگاهها وارد شوند. تبسّمى كردم و گفتم: پس تو براى همين، آنها را خارج از دين و منحرف مى دانى؟ گفت: براى اين و چيزهاى ديگر.... ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت نود و هشت : 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: دوستم گفت شیعیان: مثلا: به زيارت پيامبر مى آيند و در عين حال كنار قبر ابو بكر و عمر مى ايستند و ناسزا مى گويند و لعن مى كنند و بعضى از آنها كثافت و نجاست نيز بر قبر ابو بكر و عمر مى اندازند! حرفهايش مرا به ياد روايتى انداخته بود كه از پدرم شنيدم، هنگامى كه از حج برگشته بود مى گفت كه شيعيان، كثافت بر قبر پيامبر مى اندازند! و بى گمان پدرم چنين چيزى را با چشم خود نديده بود زيرا گفت: سربازان سعودى را ديديم كه برخى از حاجيان را با چوب مى زدند و وقتى اعتراض كرديم كه زائران خانه خدا را اهانت مى كنند، پاسخ دادند كه: اينها مسلمان نيستند، اينها شيعه اند و آمده اند كه بر قبر پيامبر كثافت بريزند! پدرم گفت: آنگاه ما هم آنها را لعن كرديم و آب دهان بر آنها انداختيم. و هم اينك از دوست سعوديم كه در مدينه زاده شده، مى شنوم كه آنها به زيارت قبر پيامبر مى آيند ولى كثافت بر قبر ابو بكر و عمر مى اندازند! و در صحت هر دو روايت شك كردم زيرا خودم به حجّ آمده بودم و ديده بودم اطاق مطهّرى كه ضريح پيامبر و ابو بكر و عمر در آن قرار دارد، بسته است و هيچ كس نمى تواند نزديك آن بيايد كه دستى بر درب و يا پنجره اش بمالد، چه رسد به اينكه چيزى را در آن بياندازد، براى اينكه اولا-روزنه اى ندارد كه چيزى از لاى آن بياندازد. ثانیا..... ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت نود و نه : 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: ثانيا-آنجا تحت حراست و محاصره شديد سربازانى خشن است كه مرتّب شيفت عوض مى كنند و جلوى هر درى نگهبانانى تازيانه بدست ايستاده اند كه هركس نزديك بيايد يا بخواهد نگاهى به درون حجره بكند، بر فرقش مى كوبند. بنظر مى رسد كه برخى از همين سربازان سعودى، چون شيعه را تكفير مى كنند، چنين تهمتى به آنها مى زنند كه كتك زدن خودشان را صحيح جلوه دهند و از طرفى ديگر، مسلمانان را براى كشتار آنان تحريك كنند يا لااقل در برابر اهانت به آنها، سكوت كنند ولى در بازگشت به كشورهاشان، شايع كنند كه شيعيان دشمن رسول اللّه اند، و بر قبرش نجاست مى ريزند و بدين سان دو گنجشك را با يك سنگ برانند. و اين نظير همان داستانى است كه يكى از فضلا و از افرادى كه به آنها اطمينان دارم برايم تعريف كرد و گفت: مشغول طواف خانه خدا بوديم كه يك جوانى در اثر ازدحام بيش از حدّ، دل درد گرفت و بى اختيار قى كرد. فورا افراد پليس عربستان كه نگهبانى حجر الاسود را به عهده داشتند، آن بيچاره را با آن حال وخيم بيرون كردند و تهمتش زدند كه نجاست با خودش آورده بوده كه كعبه را كثيف كند، و نزد قاضى هم شهادت دادند و همان روز اعدام شد! اين تئاترها در ذهنم خطور كرد و مدتى به فكر فرورفتم كه اين چه تحليلى بود از دوست سعوديم براى تكفير شيعيان. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت یکصدم : 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: من كه چيزى از او نشنيده بودم جز اينكه اينها گريه مى كنند، بر سينه خود مى زنند، بر سنگ سجده مى كنند و پيرامون قبرها نماز مى گذارند و از خود پرسيدم: آيا اين استدلال‌ها كافى است بر تكفير كسى كه شهادتين بر زبان جارى مى كند و گواهى مى دهد كه خدائى جز «اللّه» نيست و محمّد بنده و رسول خدا است و نماز مى خواند و زكات مى دهد و ماه رمضان را روزه مى دارد و به حج خانه خدا مى رود، و امر به معروف و نهى از منكر مى كند؟! من قصد نداشتم، با دوستم جدال كنم و بحثهائى كه هيچ فايده اى بر آنها مترتّب نيست با او داشته باشم، لذا تنها بسنده كردم به اين سخن: خداوند ما و آنها را به راه مستقيمش هدايت فرمايد و دشمنان دين را كه براى اسلام و مسلمين، نقشه مى كشند، لعن و نفرين كند. و هرگاه كه به طواف كعبه-در خلال عمره-مشرّف مى شدم و جز افراد كمى در اطراف آن نمى ديدم، نماز مى خواندم و با دل و جان از خدا مى خواستم، قلبم را بگشايد و مرا به حقيقت رهنمون باشد. بر مقام ابراهيم «ع» ايستادم و اين آيه را به خاطر آوردم كه مى فرمايد:.. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و دوم : 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: آيا اين سنّت الهى در بندگانش است همان طور كه «قدريه» مى گويند يعنى خداى سبحان بر هر فردى نوشته و مقدّر كرده است كه يهودى يا نصرانى يا مسلمان يا ملحد يا مشرك باشد، يا اينكه حبّ دنيا و هواپرستى و دورى از تعليمات خداوند سبحان است كه چون خدا را فراموش كردند، خدا هم آنان را به فراموشى سپرده است «نَسُوا اَللّٰهَ فَأَنْسٰاهُمْ أَنْفُسَهُمْ»؟ من نمى توانم باور كنم كه دست قضا و قدر، سرنوشت انسان را مى سازد بلكه بنظرم مى رسد و تقريبا يقين دارم كه خداى سبحان ما را آفريد و هدايتمان كرد و راه راست و بد را به ما نشان داد و پيامبرانش را بر ما فرستاد كه ما را از بى راهه به راه راست هدايت و رهنمائى كنند و حق را از باطل به ما بشناسانند ولى انسان، شيفته و مجذوب دنيا و زينتهايش شد، انسان با غرور و خودخواهيش، با جهل و نادانيش، با عناد و نافرمانيش و با ظلم و طغيانش، راه كژى را پيمود و شيطان را پيروى كرد و از رحمان دورى جست پس به راهى غير از راه خويش و مسيرى غير از مسير خويش حركت كرد. و قرآن كريم در اين مورد چه خوش بيان كرده و خلاصه نموده است كه: «إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ يَظْلِمُ اَلنّٰاسَ شَيْئاً وَ لٰكِنَّ اَلنّٰاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» [۱] . -به تحقيق خداوند هيچ ظلمى به مردم نمى كند و اين مردم اند كه به خويشتن، ستم روا مى دارند. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و ششم : 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: پيامبر اسلام فرمود: «شما يا حتما امر به معروف و نهى از منكر بايد بكنيد و يا اينكه خداوند بدان شما را بر شما مسلّط مى كند، پس خوبان شما هم اگر دعا كنند، دعايشان مستجاب نگردد». پروردگارا! ما به آنچه نازل فرمودى ايمان آورديم و رسولت را پيروى كرديم، پس ما را در زمره شاهدان قرار بده. پروردگارا! دلهاى ما را پس از هدايت، از حق منحرف مساز و از پيش خود بر ما رحمتى فرست كه تو بسيار عطاكننده اى. پروردگارا! ما به خود ظلم كرديم، و اگر تو ما را نيامرزى و رحممان نكنى، بى گمان از زيانكاران خواهيم بود. به مدينۀ منوّره مشرف شدم درحالى كه نامه اى از دوستم «بشير» به يكى از خويشانش با خود داشتم تا در نزد آنان اقامت گزينم. او قبلا تلفنى هم با فاميلش تماس گرفته بود، لذا از من استقبال كرد، خوش آمد گفت و به خانۀ خود برد، به محض رسيدن غسل كردم، عطر زدم و بهترين و پاكترين لباسهايم را پوشيدم و به زيارت رسول خدا «ص» روانه گشتم. نسبت به ايّام حج، عدد زائرين خيلى كم بود و لذا به راحتى توانستم روبروى قبر پيامبر و ابو بكر و عمر بايستم درحالى كه در ايّام حج بعلت ازدحام زياد، چنين امكانى برايم نبود و بيهوده خواستم براى تبرّك، يكى از درها را لمس كنم كه فورا نگهبانى كه آنجا ايستاده بود، بر من نهيبى زد و مرا راند. و كنار هر درى كه رفتم، يك نگهبان ايستاده بود. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و هشتم : 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: از گريه اش فهميدم شيعه است. رو به قبله كرد و نماز خواند، ناگهان سربازى به سرعت به سوى او آمد، گوئى از دور مراقب حركاتش بود، و درحالى كه او به سجود رفته بود با پوتينش چنان لگدى به او زد، كه وارونه شد و به پشت بر زمين افتاد و تا مدّتى آن بيچاره از هوش رفته بود و آن سرباز همچنان او را مى زد و فحش و ناسزا مى گفت. دلم به حال آن پيرمرد سوخت و خيال كردم اصلا مرده است، غيرتم به جوش آمد و كنجكاويم برانگيخته شد، به آن سرباز رو كرده و گفتم: خدا را خوش نمى آيد، چرا او را مى زنى درحالى كه نماز مى خواند؟ با تندى به من گفت: تو ساكت باش و دخالت نكن وگرنه با تو همين مى كنم كه با او كردم. و هنگامى كه شرّ را در چشمانش ديدم، از او دور شدم درحالى كه بر خويشتن خشمناك بودم كه چرا اين قدر در يارى رساندن به مظلومين، ناتوان و عاجزم، و همچنين بر سعوديها غضبناك بودم كه چرا هرچه دلشان خواست به سر مردم مى آورند و هيچ رادع و مانعى نيست كه از آنها جلوگيرى كند و هيچ كس نيست كه به آنها اعتراض نمايد. همان جا برخى از زائران را ديدم كه تنها اكتفا مى كردند به گفتن: «لا حول و لا قوة الا باللّه» و برخى هم مى گفتند: او سزاوار است، چرا كنار قبرها نماز مى خواند؟ ديگر نتوانستم طاقت بياورم و با عصبانيّت به يكى از آنها گفتم: كى به شما گفته است كه نماز خواندن كنار قبر حرام است؟ ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و یازدهم: 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: تمام روز را در حرم پيامبر به زيارت و نماز گذراندم و فقط براى تجديد وضو بيرون مى رفتم. پس از نماز عصر بود كه ديدم يكى از خطبا، ميان عده اى از نمازگزاران نشسته و درس مى دهد. به سوى او راه افتادم و از حاضرين فهميدم كه او قاضى مدينه است. نشستم و به سخنانش گوش دادم كه برخى از آيات قرآن را تفسير مى كرد. پس از پايان درس و وقتى مى خواست بيرون رود، متوقفش كردم و گفتم: آقاى من! ممكن است مقصود از اهل بيت در اين آيه شريفه كه مى فرمايد: «إِنَّمٰا يُرِيدُ اَللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» برايم بيان بفرمائيد؟ فورا پاسخ داد: مقصود زنان پيامبر است. و اوّل آيه را خواند كه خطاب به زنهاى پيغمبر مى كند. گفتم: علماى شيعه مى گويند كه اين آيه اختصاص دارد به على و فاطمه و حسن و حسين، و من هم طبعا پاسخشان دادم كه در آغاز آيه «يٰا نِسٰاءَ اَلنَّبِيِّ» دارد. آنها جواب دادند: تا آنجا كه سخن از زنان پيامبر بود، تمام افعال با صيغۀ جمع مؤنث و «نون النسوه» آمده است مثل: «لستن، ان اتقيتن، فلا تخضعن، و قرن فى بيوتكنّ، و لا تبرّجن، و اقمن الصلاة و آتين الزكوة، و اطعن اللّه و رسوله». ولى در اين فراز از آيه كه خاصّ به اهل بيت است، صيغۀ جمع عوض شده و «ليذهب عنكم، و يطهّركم» آمده است. عينكش را بالا زد و نگاهى معنى دار به من كرد. ادامه دارد. ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و چهاردهم: 💠مسافرت موفقیت آمیز/آغاز بحث: خيلى خوشحال شدم و كتابها را در اطاق مخصوصى كه آن را «كتابخانه» ناميدم، صف دادم، و چند روزى استراحت كردم و وقتى برنامه اوقات كارم را در آغاز سال تحصيلى نو، دريافت نمودم، ديدم سه روز پشت سرهم كار دارم و چهار روز دنبال هم-در هفته-استراحت دارم. شروع به خواندن كتابها كردم. كتاب «عقائد الاماميه» و «اصل الشيعه و اصولها» را مطالعه نمودم و آسايش خاطرى نسبت به عقايد و افكار شيعه در من پيدا شد. آنگاه كتاب «المراجعات» نوشته سيد شرف الدين موسوى را مطالعه كردم، همين كه چند صفحه از آن را خواندم، بقدرى شيفته اش شدم و مرا مجذوب خود ساخت، كه جز در وقت ناچارى، حاضر نبودم رهايش كنم و گاهى آن را با خود به دانشكده مى بردم. اين كتاب واقعا مرا شگفت زده كرد كه در آن صراحت و رك گوئى يك روحانى شيعى را مى ديدم و مى دانم كه چگونه اشكالهاى علمى روحانى سنّى، «شيخ الازهر» را برطرف مى سازد و آنچه را نفهميده، به او مى آموزد. در كتاب، گمشده خود را يافتم زيرا اين كتاب، مانند ساير كتابهائى نيست كه نويسنده هرچه دلش خواست در آن مى نويسد و هيچ اعتراضى و اشكالى به او نمى شود بلكه «المراجعات» گفتگوئى است بين دو روحانى از دو مذهب مختلف كه هريك با دقّت مطالب ديگرى را زير ذرّه بين مى گذارد و هر ريز و درشتى را مورد محاسبه قرار مى دهد و در بحثها تكيه شان فقط به دو منبع اصلى تمام مسلمانان است: ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و پانزدهم: 💠مسافرت موفقیت آمیز/آغاز بحث: قرآن و سنت صحيحى كه مورد اتفاق تمام صحاح سنيان است. و كتاب در حقيقت، نقش مرا بازى مى كرد به عنوان يك پژوهشگر كه در جستجوى حقيقت است و هرجا آن را يافت، مى پذيرد. و از اين روى اين كتاب بسيار مفيد بود و بر من حقّ بزرگى داشت. و بهت زده به آنجائى-در كتاب- رسيدم كه سخن از عدم اطاعت اصحاب، از دستورات پيامبر داشت، و در اين مورد، نمونه هائى ذكر كرده بود، از جمله حادثه روز پنجشنبه است كه اصلا باور نمى كردم كه سرورمان عمر بن خطاب، به سخن پيامبر اعتراض كند و او را متهم به هذيان گوئى نمايد. در آغاز پنداشتم كه اين روايت، در كتابهاى شيعه است ولى تعجّب و شگفتى‌ام افزونتر شد وقتى ديدم آن روحانى شيعى، اين روايت را از «صحيح بخارى» و «صحيح مسلم» نقل مى كند و به خود گفتم: «اگر اين روايت را در صحيح بخارى يافتم، قطعا نظر ديگرى خواهم داشت». به پايتخت رفتم و در آنجا «صحيح بخارى»، «صحيح مسلم»، «مسند امام احمد»، «صحيح ترمذى»، «موطّا امام مالك» و ديگر كتابهاى مشهور را خريدم و اصلا منتظر نماندم كه به منزل برسم بلكه در همان بين راه تونس و قفصه، در اتوبوس عمومى، كتاب بخارى را گشودم و دنبال «حادثه روز پنجشنبه» در لابلاى كتاب گشتم به اين اميد كه آن را پيدا كنم. و على رغم ميل باطنيم، روايت را يافتم، چند بار آن را خواندم، همان گونه بود كه سيد شرف الدين در كتابش نقل كرده بود. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و هفدهم: 💠پژوهش/اصحاب در نظر شيعه و اهل سنت /اشاره با خود پيمان بستم، حال كه در اين بحث طولانى و دشوار وارد مى شوم، احاديث صحيحى كه مورد اتفاق شيعه و سنى است، مدرك قطعى قرار دهم و احاديثى كه يك فرقه منهاى ديگر فرق، اعتماد كرده كنار بگذارم. و با اين روش ميانه، هم از تأثيرهاى عاطفى و تعصبهاى مذهبى و ملى و ميهنى دور شده‌ام و هم راه شكّ و ترديد قطع كرده و به بلنداى يقين رسيده‌ام كه همان صراط مستقيم خداوند است. در ژرفاي پژوهش اصحاب در نظر شيعه و اهل سنت اشاره از مهمترين بحثهائى كه محور اصلى تمام مطالبى است كه به حقيقت سوق مى دهد، بحث در زندگى اصحاب و رفتار آنها و روش برخورد آنها و باورها و عقايد آنها است. زيرا آنها ستون و اساس همه چيزند و ما دينمان را از آنها فرا گرفته ايم و بوسيلۀ چراغ روشنائى آنان، ظلمتهاى گمراهى را مى شكافيم تا به احكام نورانى خدا پى ببريم. و چون علماى اسلام بر اين امر واقف بودند، لذا در گذشته بحث دربارۀ آنها و روش زندگيشان به تفصيل كرده اند و در اين زمينه كتابهايى مانند «اسد الغابه فى تمييز الصحابه» و «الاصابة فى معرفة الصّحابه» و «ميزان الاعتدال» و ديگر كتابهائى كه از نظر اهل سنت و جماعت، بيوگرافى اصحاب را مورد نقد و بررسى قرار مى دهند، مورد نگارش و تأليف قرار دادند. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و بیست و یکم: 💠پژوهش/اصحاب در نظر شيعه و اهل سنت /اشاره: و درود و صلوات را بر آنها واجب كرده، همان طور كه بر رسولش واجب كرده است، و سهمى از خمس را براى آنها قرار داده، [١] و محبت و مودّتشان را بر هر مسلمانى در مقابل پاداش رسالت محمّدى، [٢] واجب دانسته. و اينهايند اولو الامرى كه امر به اطاعتشان نموده [٣] و اينها راسخين در علم اند كه تأويلهاى قرآن را مى دانند و متشابه را از محكم تشخيص مى دهند [٤] و اينها اهل ذكرند. حضرت رسول آنها را قرين و همنشين قرآن در «حديث ثقلين» قرار داده و دستور تمسّك به هر دو داده است [٥] و آنان را مانند كشتى نوح معرفى كرده كه هركس برفراز آن بيامد، نجات يافت و هركه از آن سرپيچى كرد، غرق و هلاك شد [٦] . و اصحاب، قدر و منزلت اهل بيت را مى دانند و آنها را تعظيم و احترام مى كنند و شيعه نيز به اهل بيت اقتدا كرده و بر تمام اصحاب مقدّمشان مى دارند و برترى براى آنها قائلند و در اين مورد، دليلهائى صحيح از نصوص كتاب و سنّت دارند. ---------- [١]: سوره انفال-آيه ۴١. [٢]: سوره شورى-آيه ٢٣. [٣]: سوره نساء-آيه ۵٩. [٤]: سوره آل عمران-آيه ٧. [٥]: حديث ثقلين. از جمله منابعش: كنز العمال-ج ١-ص ۴۴ و مسند احمد بن حنبل-ج ۵ -ص ١٨٢. [٦]: حديث سفينه: مستدرك حاكم، ج ٣-ص ١۵١ تلخيص الذهبى، الصواعق المحرقه ص ١٨۴ و ٢٣۴ ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و بیست و دوم: 💠پژوهش/اصحاب در نظر شيعه و اهل سنت /اشاره: اين آن چيزى است كه از علماى اهل سنت مى دانم و آن، همان چيزى است كه از علماى شيعه درباره تقسيم بندى اصحاب شنيده ام. و چنين بود كه خواستم بحثم را با تحقيقى عميق نسبت به اصحاب، آغاز كنم و با خداى خود پيمان بستم-اگر هدايتم كرد-از هر احساس و عاطفه اى خود را رها سازم كه بى طرفانه اقوال هر دو گروه را بشنوم و بهترينش را دنبال نمايم و اعتمادم در اين بحث بر دو چيز است: ١-زيربناي منطقي سالم: پس من به هيچ چيز اعتماد نمى كنم جز در مواردى كه همه بر آن اتفاق نظر دارند خصوصا در تفسير قرآن و احاديث صحيح از سنّت نبوى. ٢-عقل: و عقل بهترين نعمتهاى الهى بر انسان است كه به آن، او را بر ساير مخلوقات، برترى داده و كرامت بخشيده. آيا نمى بينى هرگاه خداى سبحان، بر بندگانش احتجاج مى كند، آنان را به پيروى از عقل دعوت مى نمايد، مى فرمايد: «آيا عقل ندارند؟ آيا نمى فهمند؟ آيا تدبير نمى كنند، آيا نمى بينند و و... » بنابراين، فعلا بگذاريد اسلام من، عبارت باشد از ايمان به خدا و فرشتگانش و كتابهايش و رسولانش و اينكه محمّد بنده و رسول خدا است و دين نزد خدا اسلام است. و در اين مورد بر هيچ يك از اصحاب تكيه نمى كنم، در هر مقام و منزلت والائى باشد و هرچه، خويشاونديش به حضرت زيادتر باشد، پس من نه اموى هستم و نه عباسى و نه فاطمى و من نه سنى هستم و نه شيعى.. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و بیست و پنجم : 💠پژوهش/اصحاب در صلح حدیبیه: سپس سلمانيش را صدا زد تا سرش را بتراشد. وقتى اصحاب اين را ديدند بلند شدند، قربانى كردند و هريك سر ديگرى را تراشيد و نزديك بود، برخى، برخى ديگر را بكشد... [۱] اين خلاصه اى از داستان صلح حديبيه بود و اين از رويدادهائى است كه شيعه و سنى بر آن، اتفاق دارند. تاريخ نويسان و اصحاب سير مانند طبرى، ابن اثير، ابن سعد و ديگران از قبيل بخارى و مسلم نيز آن را ذكر كرده اند. من در اينجا لحظه اى تأمل مى كنم، چون ممكن نيست چنين چيزى را بخوانم و متأثّر شوم و تعجّب نكنم از رفتار اين اصحاب نسبت به پيامبرشان. آيا هيچ عاقلى مى پذيرد اين سخن را كه اصحاب (رضى اللّه عنهم) براستى اوامر پيامبر را اطاعت مى كردند و آن را اجرا مى نمودند؟ ---------- [۱]: اين داستان را اصحاب سير و تواريخ نقل كرده اند. بخارى نيز در صحيح خود در كتاب شروط، باب شروط جهاد، ج ٢-ص ١٢٢ آورده است. صحيح مسلم در باب صلح حديبيه، ج ٢. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و بیست و ششم : 💠پژوهش/اصحاب درصلح حدیبیه: اين داستان آنها را تكذيب مى كند و نظرشان را تخطئه مى نمايد. آيا هيچ عاقلى تصوّر مى كند كه اين رفتار در مقابل پيامبر، كار آسانى است يا پذيرفته است يا اصلا معذور است؟ خداوند مى فرمايد: «فَلاٰ وَ رَبِّكَ لاٰ يُؤْمِنُونَ حَتّٰى يُحَكِّمُوكَ فِيمٰا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاٰ يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّٰا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً» [۱] . -نه، به خدايت سوگند اينها ايمان نمى آورند تا تو را در اختلافهاى خود، حاكم قرار دهند، آنگاه در درون خودشان هيچ ملالى از آنچه تو حكم كرده اى نيابند، و بى چون وچرا تسليم فرمانت گردند. آيا عمر بن خطاب در اينجا واقعا، امر پيامبر را گردن نهاد و در درون خود هيچ اشكال و ايرادى از قضاوت پيامبر «ص» نيافت؟ يا اينكه موضعگيريش، شك و ترديد در برابر امر پيامبر بود خصوصا آنجا كه گفت: آيا تو براستى پيامبر خدا نيستى؟ آيا تو نبودى كه به ما چنين مى گفتى...؟ و آيا پس از اينكه پيامبر با آن پاسخهاى قانع كننده، جوابش داد، تسليم شد؟ نه، هرگز تسليم نشد و لذا نزد ابو بكر رفت و همان سئوالها را از ابو بكر كرد. و آيا پس از آنكه ابو بكر پاسخش داد و نصيحتش كرد كه اطاعت از پيامبر كند، او تسليم شد؟ نمى دانم، شايد با سخن ابو بكر، تسليم شده باشد، يا به جواب پيامبر يا به جواب ابو بكر قانع شده باشد!.... [۱]: سوره نساء-آيه ۶۵. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و بیست و هفتم : 💠پژوهش/اصحاب درصلح حدیبیه: و گرنه چرا درباره خودش مى گويد: «پس بدان خاطر، اعمالى را انجام دادم... »، و خدا و رسولش مى دانند، چه اعمالى است كه عمر آنها را انجام داده است. و نمى دانم چرا بقيۀ حاضرين نيز، پس از آن ماجرا، گوش به فرمان رسول اللّه ندادند كه از آنها مى خواست نحر كنند و سر بتراشند تا اينكه سه بار حضرت آن امر خود را تكرار كرد و باز هم تأثيرى نبخشيد!. سبحان اللّه! من نمى توانم باور كنم آنچه را كه مى خوانم، و آيا بايد اصحاب به اينجا برسند كه چنين رفتارى را با پيامبر داشته باشند؟ و اگر اين داستان، تنها از طريق شيعه روايت شده بود، آن را بى گمان تهمتى عليه اصحاب مى شمردم ولى داستان بقدرى مشهور است كه تمام محدّثين اهل سنت نيز آن را نقل كرده اند و چون من خود را متعهد و ملزم دانسته‌ام به پذيرفتن آنچه هر دو گروه بر آن اتفاق كرده اند، پس چاره اى جز تسليم و در عين حال سردرگمى ندارم. و چه مى توانم بگويم؟ و چگونه عذر اين اصحاب را بخواهم كه قريب-بيست سال از تاريخ بعثت تا روز حديبيه-با پيامبر «ص» گذراندند و آن همه معجزات و انوار درخشان نبوّت را با چشم خود ديدند؟ و قرآن هم شبانه روز به آنها ياد مى داد كه چگونه با ادب در خدمت حضرت رسول باشند و چگونه با او صحبت بكنند تا آنجا كه تهديدشان كرد، به حبط و بطلان اعمالشان، اگر صدا را بالاتر از صداى پيامبر بلند كردند. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و بیست و هشتم : 💠پژوهش/اصحاب درصلح حدیبیه: بنظرم مى رسد كه ممكن است عمر بن خطاب، شك و ترديد را در دل حاضران ايجاد كرد تا آنها گوش به فرمان پيامبر ندهند، به اضافۀ اقرار خودش كه: اعمالى را انجام داده است كه ميل ندارد آنها را ذكر كند. و دراين باره سخنى نيز دارد كه همواره آن را تكرار مى كرد: «آن قدر روزه گرفتم، صدقه دادم، نماز خواندم و بنده آزاد كردم و همه براى آن سخنى بود كه به آن تكلم كردم... » تا آخر آنچه از او در اين حادثه نقل شده است [۱] . و از اين بدست مى آيد كه خود عمر نيز، رفتار بد خود را در آن روز درك مى كرده است. براستى كه اين داستان عجيب و غريبى است ولى حقيقت هم دارد. ---------- [۱]: سيرۀ حلبيّه-باب صلح حديبيه-ج ٢-ص ٧٠۶. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و سی و دوم : 💠پژوهش/اصحاب و مصیبت روز پنجشنبه: ازاين روى يادشان رفت يا به فراموشى سپردند اين سخن خداوند را كه مى فرمايد: «اى مومنان، صداى خود را بالاتر از صداى پيامبر بلند نكنيد و با سخن بلند-همان گونه كه با خودتان سخن مى گوئيد-با او تكلّم نكنيد كه اعمالتان باطل و حبط شود درحالى كه نمى دانيد». [۱] و در اين حادثه از صداى بلند در حضور پيامبر، فراتر رفته و او را متهم به هذيان گوئى كردند (پناه به خدا) و آن وقت سروصداى زيادى نمودند و يك كشمكش زبانى در حضور حضرت، در گرفت. من تقريبا يقين دارم كه بيشتر حاضرين در مجلس، سخن عمر را تكرار مى كردند، و لذا پيامبر «ص» ديد فايده اى بر نوشتن كتاب مترتّب نيست چون فهميد كه اينها احترامش نمى گذارند و امر خدا را درباره اش اطاعت نمى كنند كه نهى كرده از بلند سخن گفتن در برابرش و اينها كه در برابر امر الهى، سرپيچى و نافرمانى مى كنند، بى گمان امر پيامبرش را اطاعت نمى نمايند. و حكمت و درايت پيامبر اقتضا كرد كه كتابى براى آنها ننويسد زيرا در وقتى كه زنده بود به او اعتنا نكرده و سخنش را به مسخره گرفتند، پس بعد از وفاتش چگونه مى خواهند با او عمل كنند؟ و قطعا طعنه زنان خواهند گفت: چون او هذيان مى گفت لذا برخى از احكامى را كه حضرت در حال مرض بيان كرده بود، مورد ترديد است، چون اعتقادشان به هذيان گوئى پيامبر ثابت بود. ---------- [۱]: سورۀ حجرات-آيه ٢. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و سی و سوم : 💠پژوهش/اصحاب و مصیبت روز پنجشنبه: خدايا ما را ببخش به تو پناه مى بريم از اين سخن در حضور پيامبر گراميت. چگونه خودم را قانع سازم و وجدانم را راضى كنم به اينكه عمر بن خطاب هيچ قصد و غرضى نداشت درحالى كه اصحابش و آنان كه در محضرش حاضر شدند، در اين مصيبت گريه كردند تا آنجا كه سنگها را از اشكشان مرطوب ساختند و آن روز را روز مصيبت مسلمين ناميدند. و ازاين روى تمام توجيه‌ها را در اين زمينه رد مى كنم. و تلاش كردم كه اصلا اين قضيه را انكار كنم و تكذيب نمايم تا از مصيبتش راحت شوم، ولى چه كنم كه كتب صحاح، آن را نقل كرده و ثابت و صحيح دانسته اند و هيچ توجيهى هم نكرده اند! و لذا نزديك است كه رأى شيعيان را در تفسير اين حادثه بپذيرم، چرا كه تحليلى است منطقى و قرائن زيادى وجود دارد كه آن را تأكيد مى نمايد. هنوز از يادم نرفته است، پاسخ سيد محمد باقر صدر را هنگامى كه از او پرسيدم: چطور در ميان اصحاب، عمر فهميد كه پيامبر چه مى خواهد بنويسد و همانا، غرض حضرت جانشينى على بود همان طور كه شما ادعا مى كنيد؟ آقاى صدر جواب داد: نه تنها عمر از قصد پيامبر باخبر بود، بلكه بيشتر حاضرين مانند عمر همان مطلب را درك كردند زيرا قبلا پيامبر مثل آن سخن فرموده بود. مثلا گفته بود: «من دو چيز سنگين را ميان شما مى گذارم، كتاب خدا و عترتم اهل بيتم، پس اگر به اين دو تمسّك بجوئيد، هرگز پس از من گمراه نمى شويد». ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─