eitaa logo
🇮🇷 سدرةالمنتهی 🇮🇷
4هزار دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
23.9هزار ویدیو
253 فایل
مجری سفرهای زیارتی: #حج_عمره_عتبات_عالیات_عراق_سوریه #زیرنظرحج_و_زیارت کدشرکت :٥٧٥٣٠ ثبت: ٥٥٤٦٦٨ تأسیس: ١٣٩٨ 📳تلفن: ٠٩١٩٩١٨٩٤٧٢ ٠٢١٧٧١٥١٦٥٩ 🔴تهران_سی متری نیروی هوایی نبش خ هشتم-خ۷/۲۵جنب بوستان پیروزی مسجد بقية الله الاعظم طبقه٤ #کپی_آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و یازدهم: 💠مسافرت موفقیت آمیز/سفر به حجاز: تمام روز را در حرم پيامبر به زيارت و نماز گذراندم و فقط براى تجديد وضو بيرون مى رفتم. پس از نماز عصر بود كه ديدم يكى از خطبا، ميان عده اى از نمازگزاران نشسته و درس مى دهد. به سوى او راه افتادم و از حاضرين فهميدم كه او قاضى مدينه است. نشستم و به سخنانش گوش دادم كه برخى از آيات قرآن را تفسير مى كرد. پس از پايان درس و وقتى مى خواست بيرون رود، متوقفش كردم و گفتم: آقاى من! ممكن است مقصود از اهل بيت در اين آيه شريفه كه مى فرمايد: «إِنَّمٰا يُرِيدُ اَللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» برايم بيان بفرمائيد؟ فورا پاسخ داد: مقصود زنان پيامبر است. و اوّل آيه را خواند كه خطاب به زنهاى پيغمبر مى كند. گفتم: علماى شيعه مى گويند كه اين آيه اختصاص دارد به على و فاطمه و حسن و حسين، و من هم طبعا پاسخشان دادم كه در آغاز آيه «يٰا نِسٰاءَ اَلنَّبِيِّ» دارد. آنها جواب دادند: تا آنجا كه سخن از زنان پيامبر بود، تمام افعال با صيغۀ جمع مؤنث و «نون النسوه» آمده است مثل: «لستن، ان اتقيتن، فلا تخضعن، و قرن فى بيوتكنّ، و لا تبرّجن، و اقمن الصلاة و آتين الزكوة، و اطعن اللّه و رسوله». ولى در اين فراز از آيه كه خاصّ به اهل بيت است، صيغۀ جمع عوض شده و «ليذهب عنكم، و يطهّركم» آمده است. عينكش را بالا زد و نگاهى معنى دار به من كرد. ادامه دارد. ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و چهاردهم: 💠مسافرت موفقیت آمیز/آغاز بحث: خيلى خوشحال شدم و كتابها را در اطاق مخصوصى كه آن را «كتابخانه» ناميدم، صف دادم، و چند روزى استراحت كردم و وقتى برنامه اوقات كارم را در آغاز سال تحصيلى نو، دريافت نمودم، ديدم سه روز پشت سرهم كار دارم و چهار روز دنبال هم-در هفته-استراحت دارم. شروع به خواندن كتابها كردم. كتاب «عقائد الاماميه» و «اصل الشيعه و اصولها» را مطالعه نمودم و آسايش خاطرى نسبت به عقايد و افكار شيعه در من پيدا شد. آنگاه كتاب «المراجعات» نوشته سيد شرف الدين موسوى را مطالعه كردم، همين كه چند صفحه از آن را خواندم، بقدرى شيفته اش شدم و مرا مجذوب خود ساخت، كه جز در وقت ناچارى، حاضر نبودم رهايش كنم و گاهى آن را با خود به دانشكده مى بردم. اين كتاب واقعا مرا شگفت زده كرد كه در آن صراحت و رك گوئى يك روحانى شيعى را مى ديدم و مى دانم كه چگونه اشكالهاى علمى روحانى سنّى، «شيخ الازهر» را برطرف مى سازد و آنچه را نفهميده، به او مى آموزد. در كتاب، گمشده خود را يافتم زيرا اين كتاب، مانند ساير كتابهائى نيست كه نويسنده هرچه دلش خواست در آن مى نويسد و هيچ اعتراضى و اشكالى به او نمى شود بلكه «المراجعات» گفتگوئى است بين دو روحانى از دو مذهب مختلف كه هريك با دقّت مطالب ديگرى را زير ذرّه بين مى گذارد و هر ريز و درشتى را مورد محاسبه قرار مى دهد و در بحثها تكيه شان فقط به دو منبع اصلى تمام مسلمانان است: ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و پانزدهم: 💠مسافرت موفقیت آمیز/آغاز بحث: قرآن و سنت صحيحى كه مورد اتفاق تمام صحاح سنيان است. و كتاب در حقيقت، نقش مرا بازى مى كرد به عنوان يك پژوهشگر كه در جستجوى حقيقت است و هرجا آن را يافت، مى پذيرد. و از اين روى اين كتاب بسيار مفيد بود و بر من حقّ بزرگى داشت. و بهت زده به آنجائى-در كتاب- رسيدم كه سخن از عدم اطاعت اصحاب، از دستورات پيامبر داشت، و در اين مورد، نمونه هائى ذكر كرده بود، از جمله حادثه روز پنجشنبه است كه اصلا باور نمى كردم كه سرورمان عمر بن خطاب، به سخن پيامبر اعتراض كند و او را متهم به هذيان گوئى نمايد. در آغاز پنداشتم كه اين روايت، در كتابهاى شيعه است ولى تعجّب و شگفتى‌ام افزونتر شد وقتى ديدم آن روحانى شيعى، اين روايت را از «صحيح بخارى» و «صحيح مسلم» نقل مى كند و به خود گفتم: «اگر اين روايت را در صحيح بخارى يافتم، قطعا نظر ديگرى خواهم داشت». به پايتخت رفتم و در آنجا «صحيح بخارى»، «صحيح مسلم»، «مسند امام احمد»، «صحيح ترمذى»، «موطّا امام مالك» و ديگر كتابهاى مشهور را خريدم و اصلا منتظر نماندم كه به منزل برسم بلكه در همان بين راه تونس و قفصه، در اتوبوس عمومى، كتاب بخارى را گشودم و دنبال «حادثه روز پنجشنبه» در لابلاى كتاب گشتم به اين اميد كه آن را پيدا كنم. و على رغم ميل باطنيم، روايت را يافتم، چند بار آن را خواندم، همان گونه بود كه سيد شرف الدين در كتابش نقل كرده بود. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و هفدهم: 💠پژوهش/اصحاب در نظر شيعه و اهل سنت /اشاره با خود پيمان بستم، حال كه در اين بحث طولانى و دشوار وارد مى شوم، احاديث صحيحى كه مورد اتفاق شيعه و سنى است، مدرك قطعى قرار دهم و احاديثى كه يك فرقه منهاى ديگر فرق، اعتماد كرده كنار بگذارم. و با اين روش ميانه، هم از تأثيرهاى عاطفى و تعصبهاى مذهبى و ملى و ميهنى دور شده‌ام و هم راه شكّ و ترديد قطع كرده و به بلنداى يقين رسيده‌ام كه همان صراط مستقيم خداوند است. در ژرفاي پژوهش اصحاب در نظر شيعه و اهل سنت اشاره از مهمترين بحثهائى كه محور اصلى تمام مطالبى است كه به حقيقت سوق مى دهد، بحث در زندگى اصحاب و رفتار آنها و روش برخورد آنها و باورها و عقايد آنها است. زيرا آنها ستون و اساس همه چيزند و ما دينمان را از آنها فرا گرفته ايم و بوسيلۀ چراغ روشنائى آنان، ظلمتهاى گمراهى را مى شكافيم تا به احكام نورانى خدا پى ببريم. و چون علماى اسلام بر اين امر واقف بودند، لذا در گذشته بحث دربارۀ آنها و روش زندگيشان به تفصيل كرده اند و در اين زمينه كتابهايى مانند «اسد الغابه فى تمييز الصحابه» و «الاصابة فى معرفة الصّحابه» و «ميزان الاعتدال» و ديگر كتابهائى كه از نظر اهل سنت و جماعت، بيوگرافى اصحاب را مورد نقد و بررسى قرار مى دهند، مورد نگارش و تأليف قرار دادند. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و بیست و یکم: 💠پژوهش/اصحاب در نظر شيعه و اهل سنت /اشاره: و درود و صلوات را بر آنها واجب كرده، همان طور كه بر رسولش واجب كرده است، و سهمى از خمس را براى آنها قرار داده، [١] و محبت و مودّتشان را بر هر مسلمانى در مقابل پاداش رسالت محمّدى، [٢] واجب دانسته. و اينهايند اولو الامرى كه امر به اطاعتشان نموده [٣] و اينها راسخين در علم اند كه تأويلهاى قرآن را مى دانند و متشابه را از محكم تشخيص مى دهند [٤] و اينها اهل ذكرند. حضرت رسول آنها را قرين و همنشين قرآن در «حديث ثقلين» قرار داده و دستور تمسّك به هر دو داده است [٥] و آنان را مانند كشتى نوح معرفى كرده كه هركس برفراز آن بيامد، نجات يافت و هركه از آن سرپيچى كرد، غرق و هلاك شد [٦] . و اصحاب، قدر و منزلت اهل بيت را مى دانند و آنها را تعظيم و احترام مى كنند و شيعه نيز به اهل بيت اقتدا كرده و بر تمام اصحاب مقدّمشان مى دارند و برترى براى آنها قائلند و در اين مورد، دليلهائى صحيح از نصوص كتاب و سنّت دارند. ---------- [١]: سوره انفال-آيه ۴١. [٢]: سوره شورى-آيه ٢٣. [٣]: سوره نساء-آيه ۵٩. [٤]: سوره آل عمران-آيه ٧. [٥]: حديث ثقلين. از جمله منابعش: كنز العمال-ج ١-ص ۴۴ و مسند احمد بن حنبل-ج ۵ -ص ١٨٢. [٦]: حديث سفينه: مستدرك حاكم، ج ٣-ص ١۵١ تلخيص الذهبى، الصواعق المحرقه ص ١٨۴ و ٢٣۴ ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و بیست و دوم: 💠پژوهش/اصحاب در نظر شيعه و اهل سنت /اشاره: اين آن چيزى است كه از علماى اهل سنت مى دانم و آن، همان چيزى است كه از علماى شيعه درباره تقسيم بندى اصحاب شنيده ام. و چنين بود كه خواستم بحثم را با تحقيقى عميق نسبت به اصحاب، آغاز كنم و با خداى خود پيمان بستم-اگر هدايتم كرد-از هر احساس و عاطفه اى خود را رها سازم كه بى طرفانه اقوال هر دو گروه را بشنوم و بهترينش را دنبال نمايم و اعتمادم در اين بحث بر دو چيز است: ١-زيربناي منطقي سالم: پس من به هيچ چيز اعتماد نمى كنم جز در مواردى كه همه بر آن اتفاق نظر دارند خصوصا در تفسير قرآن و احاديث صحيح از سنّت نبوى. ٢-عقل: و عقل بهترين نعمتهاى الهى بر انسان است كه به آن، او را بر ساير مخلوقات، برترى داده و كرامت بخشيده. آيا نمى بينى هرگاه خداى سبحان، بر بندگانش احتجاج مى كند، آنان را به پيروى از عقل دعوت مى نمايد، مى فرمايد: «آيا عقل ندارند؟ آيا نمى فهمند؟ آيا تدبير نمى كنند، آيا نمى بينند و و... » بنابراين، فعلا بگذاريد اسلام من، عبارت باشد از ايمان به خدا و فرشتگانش و كتابهايش و رسولانش و اينكه محمّد بنده و رسول خدا است و دين نزد خدا اسلام است. و در اين مورد بر هيچ يك از اصحاب تكيه نمى كنم، در هر مقام و منزلت والائى باشد و هرچه، خويشاونديش به حضرت زيادتر باشد، پس من نه اموى هستم و نه عباسى و نه فاطمى و من نه سنى هستم و نه شيعى.. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و بیست و پنجم : 💠پژوهش/اصحاب در صلح حدیبیه: سپس سلمانيش را صدا زد تا سرش را بتراشد. وقتى اصحاب اين را ديدند بلند شدند، قربانى كردند و هريك سر ديگرى را تراشيد و نزديك بود، برخى، برخى ديگر را بكشد... [۱] اين خلاصه اى از داستان صلح حديبيه بود و اين از رويدادهائى است كه شيعه و سنى بر آن، اتفاق دارند. تاريخ نويسان و اصحاب سير مانند طبرى، ابن اثير، ابن سعد و ديگران از قبيل بخارى و مسلم نيز آن را ذكر كرده اند. من در اينجا لحظه اى تأمل مى كنم، چون ممكن نيست چنين چيزى را بخوانم و متأثّر شوم و تعجّب نكنم از رفتار اين اصحاب نسبت به پيامبرشان. آيا هيچ عاقلى مى پذيرد اين سخن را كه اصحاب (رضى اللّه عنهم) براستى اوامر پيامبر را اطاعت مى كردند و آن را اجرا مى نمودند؟ ---------- [۱]: اين داستان را اصحاب سير و تواريخ نقل كرده اند. بخارى نيز در صحيح خود در كتاب شروط، باب شروط جهاد، ج ٢-ص ١٢٢ آورده است. صحيح مسلم در باب صلح حديبيه، ج ٢. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و بیست و ششم : 💠پژوهش/اصحاب درصلح حدیبیه: اين داستان آنها را تكذيب مى كند و نظرشان را تخطئه مى نمايد. آيا هيچ عاقلى تصوّر مى كند كه اين رفتار در مقابل پيامبر، كار آسانى است يا پذيرفته است يا اصلا معذور است؟ خداوند مى فرمايد: «فَلاٰ وَ رَبِّكَ لاٰ يُؤْمِنُونَ حَتّٰى يُحَكِّمُوكَ فِيمٰا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاٰ يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّٰا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً» [۱] . -نه، به خدايت سوگند اينها ايمان نمى آورند تا تو را در اختلافهاى خود، حاكم قرار دهند، آنگاه در درون خودشان هيچ ملالى از آنچه تو حكم كرده اى نيابند، و بى چون وچرا تسليم فرمانت گردند. آيا عمر بن خطاب در اينجا واقعا، امر پيامبر را گردن نهاد و در درون خود هيچ اشكال و ايرادى از قضاوت پيامبر «ص» نيافت؟ يا اينكه موضعگيريش، شك و ترديد در برابر امر پيامبر بود خصوصا آنجا كه گفت: آيا تو براستى پيامبر خدا نيستى؟ آيا تو نبودى كه به ما چنين مى گفتى...؟ و آيا پس از اينكه پيامبر با آن پاسخهاى قانع كننده، جوابش داد، تسليم شد؟ نه، هرگز تسليم نشد و لذا نزد ابو بكر رفت و همان سئوالها را از ابو بكر كرد. و آيا پس از آنكه ابو بكر پاسخش داد و نصيحتش كرد كه اطاعت از پيامبر كند، او تسليم شد؟ نمى دانم، شايد با سخن ابو بكر، تسليم شده باشد، يا به جواب پيامبر يا به جواب ابو بكر قانع شده باشد!.... [۱]: سوره نساء-آيه ۶۵. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و بیست و هفتم : 💠پژوهش/اصحاب درصلح حدیبیه: و گرنه چرا درباره خودش مى گويد: «پس بدان خاطر، اعمالى را انجام دادم... »، و خدا و رسولش مى دانند، چه اعمالى است كه عمر آنها را انجام داده است. و نمى دانم چرا بقيۀ حاضرين نيز، پس از آن ماجرا، گوش به فرمان رسول اللّه ندادند كه از آنها مى خواست نحر كنند و سر بتراشند تا اينكه سه بار حضرت آن امر خود را تكرار كرد و باز هم تأثيرى نبخشيد!. سبحان اللّه! من نمى توانم باور كنم آنچه را كه مى خوانم، و آيا بايد اصحاب به اينجا برسند كه چنين رفتارى را با پيامبر داشته باشند؟ و اگر اين داستان، تنها از طريق شيعه روايت شده بود، آن را بى گمان تهمتى عليه اصحاب مى شمردم ولى داستان بقدرى مشهور است كه تمام محدّثين اهل سنت نيز آن را نقل كرده اند و چون من خود را متعهد و ملزم دانسته‌ام به پذيرفتن آنچه هر دو گروه بر آن اتفاق كرده اند، پس چاره اى جز تسليم و در عين حال سردرگمى ندارم. و چه مى توانم بگويم؟ و چگونه عذر اين اصحاب را بخواهم كه قريب-بيست سال از تاريخ بعثت تا روز حديبيه-با پيامبر «ص» گذراندند و آن همه معجزات و انوار درخشان نبوّت را با چشم خود ديدند؟ و قرآن هم شبانه روز به آنها ياد مى داد كه چگونه با ادب در خدمت حضرت رسول باشند و چگونه با او صحبت بكنند تا آنجا كه تهديدشان كرد، به حبط و بطلان اعمالشان، اگر صدا را بالاتر از صداى پيامبر بلند كردند. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و بیست و هشتم : 💠پژوهش/اصحاب درصلح حدیبیه: بنظرم مى رسد كه ممكن است عمر بن خطاب، شك و ترديد را در دل حاضران ايجاد كرد تا آنها گوش به فرمان پيامبر ندهند، به اضافۀ اقرار خودش كه: اعمالى را انجام داده است كه ميل ندارد آنها را ذكر كند. و دراين باره سخنى نيز دارد كه همواره آن را تكرار مى كرد: «آن قدر روزه گرفتم، صدقه دادم، نماز خواندم و بنده آزاد كردم و همه براى آن سخنى بود كه به آن تكلم كردم... » تا آخر آنچه از او در اين حادثه نقل شده است [۱] . و از اين بدست مى آيد كه خود عمر نيز، رفتار بد خود را در آن روز درك مى كرده است. براستى كه اين داستان عجيب و غريبى است ولى حقيقت هم دارد. ---------- [۱]: سيرۀ حلبيّه-باب صلح حديبيه-ج ٢-ص ٧٠۶. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و سی و دوم : 💠پژوهش/اصحاب و مصیبت روز پنجشنبه: ازاين روى يادشان رفت يا به فراموشى سپردند اين سخن خداوند را كه مى فرمايد: «اى مومنان، صداى خود را بالاتر از صداى پيامبر بلند نكنيد و با سخن بلند-همان گونه كه با خودتان سخن مى گوئيد-با او تكلّم نكنيد كه اعمالتان باطل و حبط شود درحالى كه نمى دانيد». [۱] و در اين حادثه از صداى بلند در حضور پيامبر، فراتر رفته و او را متهم به هذيان گوئى كردند (پناه به خدا) و آن وقت سروصداى زيادى نمودند و يك كشمكش زبانى در حضور حضرت، در گرفت. من تقريبا يقين دارم كه بيشتر حاضرين در مجلس، سخن عمر را تكرار مى كردند، و لذا پيامبر «ص» ديد فايده اى بر نوشتن كتاب مترتّب نيست چون فهميد كه اينها احترامش نمى گذارند و امر خدا را درباره اش اطاعت نمى كنند كه نهى كرده از بلند سخن گفتن در برابرش و اينها كه در برابر امر الهى، سرپيچى و نافرمانى مى كنند، بى گمان امر پيامبرش را اطاعت نمى نمايند. و حكمت و درايت پيامبر اقتضا كرد كه كتابى براى آنها ننويسد زيرا در وقتى كه زنده بود به او اعتنا نكرده و سخنش را به مسخره گرفتند، پس بعد از وفاتش چگونه مى خواهند با او عمل كنند؟ و قطعا طعنه زنان خواهند گفت: چون او هذيان مى گفت لذا برخى از احكامى را كه حضرت در حال مرض بيان كرده بود، مورد ترديد است، چون اعتقادشان به هذيان گوئى پيامبر ثابت بود. ---------- [۱]: سورۀ حجرات-آيه ٢. ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم" 📚قسمت صد و سی و سوم : 💠پژوهش/اصحاب و مصیبت روز پنجشنبه: خدايا ما را ببخش به تو پناه مى بريم از اين سخن در حضور پيامبر گراميت. چگونه خودم را قانع سازم و وجدانم را راضى كنم به اينكه عمر بن خطاب هيچ قصد و غرضى نداشت درحالى كه اصحابش و آنان كه در محضرش حاضر شدند، در اين مصيبت گريه كردند تا آنجا كه سنگها را از اشكشان مرطوب ساختند و آن روز را روز مصيبت مسلمين ناميدند. و ازاين روى تمام توجيه‌ها را در اين زمينه رد مى كنم. و تلاش كردم كه اصلا اين قضيه را انكار كنم و تكذيب نمايم تا از مصيبتش راحت شوم، ولى چه كنم كه كتب صحاح، آن را نقل كرده و ثابت و صحيح دانسته اند و هيچ توجيهى هم نكرده اند! و لذا نزديك است كه رأى شيعيان را در تفسير اين حادثه بپذيرم، چرا كه تحليلى است منطقى و قرائن زيادى وجود دارد كه آن را تأكيد مى نمايد. هنوز از يادم نرفته است، پاسخ سيد محمد باقر صدر را هنگامى كه از او پرسيدم: چطور در ميان اصحاب، عمر فهميد كه پيامبر چه مى خواهد بنويسد و همانا، غرض حضرت جانشينى على بود همان طور كه شما ادعا مى كنيد؟ آقاى صدر جواب داد: نه تنها عمر از قصد پيامبر باخبر بود، بلكه بيشتر حاضرين مانند عمر همان مطلب را درك كردند زيرا قبلا پيامبر مثل آن سخن فرموده بود. مثلا گفته بود: «من دو چيز سنگين را ميان شما مى گذارم، كتاب خدا و عترتم اهل بيتم، پس اگر به اين دو تمسّك بجوئيد، هرگز پس از من گمراه نمى شويد». ادامه دارد... ↙️↙️↙️ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90 ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─