eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
8.7هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴« محو روضه‌ی امام حسین » ... هر هفته توی خونه روضه داشتیم وقتی آقا شروع می کرد به خوندن ، تا اسم امام حسین (ع) می اومد حاجی رو می‌دیدی که اشکش جاری شده. حال عجیبی می‌شد با روضه امام حسین(ع) انگار توی عالم دیگه ای سیر می کرد....🌷 یه بار وسطِ روضه . . . مصطفی رفته بود بشینه رو پاش؛ متوجه بچه نشده بود، انگار ندیده بودش! گریه‌کنون اومد پیشِ من، گفت: « بابا منو دوست نداره هر چی گفتم جوابم رو نداد ...» روضه که تموم شد، گفتم: «حاجی، مصطفی اینطوری میگه.» با تعجب گفت: « خدا شاهده نه من کسی رو دیدم نه صدایی شنیدم...» از بس محوِ روضه بود …. ✍ راوی: همسر شهید ۴۱ثارالله شهادت عملیات‌ کربلای‌ چهار۱۳۶۵🕊
@amarha - جزء سی ام.mp3
4.04M
@seedammar 💠جزء سی ام قرآن کریم به روش تندخوانی (تحدیر) با صدای استاد
جا داره در این روز تاریخی یه سلامی هم بکنیم به سامانه عزیز
💞اهل قهر و دعوا نبودیم، یعنی از اول قرار گذاشت. در جلسه ی خواستگاری به من گفت توی زندگیمون چیزی به اسم قهر نداریم، نهایتا نیم ساعت 🚫 💞وقتی قهر میکردم می افتاد به لودگی و مسخره بازی. خیلی وقت ها کاری می‌کرد نتوانم جلوی خنده ام را بگیرم 😂😃، می‌گفت آشتی، آشتی و سر قضیه را به هم می‌آورد... 💞اگر خیلی این تو بمیری هم از آن تو بمیری ها نبود، میرفت جلوی ساعت مینشست، دستش را می‌گذاشت زیر چانه و میگفت: وقت گرفتم، از همین الان شروع شد! باید تا نیم ساعت آشتی میکردم.😅 ❣ می‌گفت ' قول دادی باید پاشم وایستی!❣ 📚 قصه دلبری 🍃🌹🍃🌹صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خاطـره اے بسیار زیبا و شنیـده نشده از •••|شـهدا بودن که خدا خریدشون ما هم باید برا خاص باشیم که خدا بخردمون|••😔 🍃🌹🍃🌹صلوات
💢سوم خرداد سالروز آزاد سازی خرمشهر قهرمان گرامی باد. به امید آزادی قدس شریف... •┈••┈•••°🦋°🌺°🦋°•••┈••┈• •┈••┈•••°🦋°🌺°🦋°•••┈••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خنده حلال😂 بمناسبت عیدفطر گوش کنید تالبخند رولباتون بیاد. یه موقع هم فکرنکنیم بااین نماز روزه ها به جایی رسیدیم. شخصی که فکرمیکرد به مقاماتی دست پیداکرده رفت مشهدوازامام رضا علیه السلام درخواست کردتا مقامشو نشونش بدن..... @seedammar
📸شهید مدافع حرم ‬‏‪🕊آسمانی شدن نه بال میخواهد و نه پر!! دلی میخواهد به وسعت آسمان مردان آسمانی بال پرواز نداشتند امابه ندای دلهایشان لبیک گفتند و پریدند... 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔 ‌@seedammar
سفره را جمع نکن، آمده‌ام، پشت درم من همان بی‌سر و سامان شده‌ی خون جگرم💔 با تو مأنوس شدم، خوب رفیقی هستی چقدر حرف زدم با تو ز شب تا سحرم🍃 دست مردم همه پُر، دست من اما خالیست😔 کاسه‌ام را به کجا غیر همین در ببرم بعد از این دست تو باشد دل و چشمم یارب❤️ نکند باز بیفتد به گناهان نظرم💔 شب آخر نکند قهر کنی، می‌میرم😔 وای اگر دست نوازش نکشی روی سرم💔 ... @seedammar
کاش یکی به ما بگه هفتادو‌یکی چطور زندگی می‌کرده که تونسته در۲۷سالگی همپای یکی مثل با عمری سابقه جهاد، به شهادت برسه. ‌ 🌷 @seedammar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا ......... 😭😭💔فقط بنویس شهادت .......همین! ══════°✦ ❃ ✦°══════ 🌷 @seedammar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: #کتاب_عارفانه 🌙 #قسمت_پنجاه_و_سوم | گردان سلمان | علے میرڪیانی (
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🌙 😍 راوی : رحیم اثنی عشری ━━☘️🌸☘️━━ پاییز سال ۱۳۶۴ بود. به همراه دوستان به منطقه اعزام شدیم. وقتی وارد پادگان دوکوهه شدیم ما را تقسیم بندی کرده و به گردان سلمان فارسی فرستادند.🚌 گردان سلمان از گردان‌های دائمی نبود. بلکه هر زمان نیروی اعزامی زیاد بود تشکیل می‌شد و زمانی که نیرو کم بود این گردان منحل می شد. فرمانده گردان ما برادر میرکیانی و جانشین ایشان (شهید) مظفری بود. من به همراه ۳۰ نفر دیگر به دست دوم از گروهان سوم این گردان رفتیم. مسئول دسته امّا برادر (شهید) طباطبایی بود. چند جوان خیلی خوب از منطقه شمال تهران نظیر برادران میرزایی و طلایی با ما بودند . جمع خوبی داشتیم. ما همگی در دو اتاق از طبقه اول ساختمان گردان سلمان در دو کوهه مستقر شدیم. در همان روزهای اول متوجه شدم که یکی از جوانان دسته ما حالات خاصّی دارد❗️به او برادر نیری می‌گفتند. آن روزها همه رفقا اهل معنویت بودند اما حالات او فرق میکرد❗️ وقتی فهمیدیم که از شاگردان آیت الله حق شناس بوده از او خواستیم که امام جماعت دسته ما بشود. هرچند زیر بار این مسئولیت نمی رفت، اما با فرمان مسئول دسته مجبور شد جلو بایستد. اطاعت از فرمانده واجب بود. خلاصه بچه های دسته ما حدود سه ماه از وجود او استفاده کردند. برادر نیری انسان و آرامی بود. لذا به راحتی نمی شد به شخصیت او پی برد. بیشتر اوقاتی که ما مشغول صحبت و خنده و استراحت و... بودیم او مشغول و یا می شد . در میان بچه های دسته ما یک نفر بود که بیش از بقیه با برادر نیری خلوت می کرد. آنها با یکدیگر مشغول سیر و سلوک بودند. علی طلایی هیچگاه از احمد آقا جدا نمیشد آنها رازدار هم بودند.👬 طلایی تنها پسر یک خانواده از شمال تهران بود. در یک خانواده مرفه بزرگ شده بود. خانواده‌ای که بعدها متوجه شدیم زیاد در قید و بند مسائل دینی نیستند❗️ او این گونه آمده بود و خدا احمد آقا را برایش قرار داد تا با هم مسیر کمال را طی کنند. هرچند که او چند سال از احمد آقا بزرگتر بود، اما مثل مراد و مرید به دنبال برادر نیری بود. او بهتر از بقیه احمد آقا را شناخته بود برای همین هیچ گاه از او جدا نمی شد.😇 به یک امامزاده رفتیم. از آنجا پیاده برگشتیم. توی راه بودیم که بچه‌ها با برادر نیری مشغول صحبت شدند. آن جا حرف از شهادت شد. مسئول دسته ما و شهادت خودش را بیان کرد❗️ من با تعجب گوش میکردم. احمد آقا هم گفت: من خواب برادرم را دیدم. آمد دنبالم و من رو برد به سمت آسمان. البته مدتی مانده تا زمانش برسد❗️ علی طلایی هم گفت: من منتظر یک خمپاره شصت هستم که همراهش حورالعین ها بیان پایین و‌...❗️ طلایی اطلاعات خوبی از حالات درونی احمدآقا داشت. چیزهایی می دانست که کسی از آنها خبر نداشت. برای همین هیچ گاه از احمد آقا جدا نمی‌شد. یکبار که داشتند با احمد آقا قرآن می خواندند رفتم بین آن ها نشستنم و عکاس از ما عکس انداخت. که شد تصویر ابتدای همین داستان.📸 در منطقه فاو بودیم که احمد آقا شهید شد. در همان شب طلایی هم مجروح شد.😭 بعد از عملیات دیدم رفقای قدیمی دور هم نشسته اند از احمد آقا حرف میزنند. آنها چیزهایی می‌گفتند که باور کردنی نبود❗️ از ارتباط همیشگی احمد آقا با (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یا اطلاع از برخی موارد و.... به رفقا گفتم: باید این موارد را از علی طلایی سوال کنیم. او بیش از بقیه احمد آقا را شناخت. یکی از دوستان قدیمی گفت: می خواهی بری سراغ علی طلایی⁉️ با علامت سر حرفش را تایید کردم.👌🏻 دوستم گفت: خسته نباشی. علی طلایی چند روز پیش تو پدافندی منطقه فاو شد و رفت پیش برادر نیری.💔😭 ✨✨✨ @seedammar
💐فرارسیدن عید سعید فطر را محضر حضرت صاحب الزمان ارواحنا‌له‌الفداء و شما عزیزان تبریک و تهنیت عرض می‌کنیم💐 ❤️عید قشنگ‌مون مبااارک❤️
قبول دارید ؟! «مقصر خودمانیم ! که آدم شدن را .... ! وعده داده ایم ... از رجب به شعبان از شعبان به رمضان از رمضان به محرم کسی از لحظه ی دیگر خبر دارد ؟!
4_6030734073335383756.mp3
5.5M
✋خداحافظ همین حالا همین حالا ڪه من تنهام😭 🍂سلام ای غروب غریبانه دل سلام ای طلوع سحرگاه رفتن 😔 سلام ای غم لحظه های جدایی😭 خداحافظ ای شعر شب های روشن💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ♡ گسترده گل نرگس ♡
اگه برای پروفایلت از این عکسای جذاب و خوشگل میخوای سریع جوین شو 👇 eitaa.com/joinchat/596836399C397ebac861 💛🙂بدو منتظریم
هدایت شده از ♡ گسترده گل نرگس ♡
هدایت شده از ♡ گسترده گل نرگس ♡
هدایت شده از ♡ گسترده گل نرگس ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Ahd.mp3
2.07M
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد... 🌸امام خمینی ره: اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️ امام زمانی شو👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا با صدای دلنشین اباذر حوائجی قرار هروز صبح😊🌹 @seedammar
ای هوای دلم ابریست موج دلم را روی امواج تنظیم کن باشد خدای مهربان خریدارم شود...