eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.3هزار دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
9.1هزار ویدیو
139 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
1_422984802.mp3
1.31M
✨سهم امروزمون از یاد مولای غریب 💫💫💫💫💫 🔴 وظایف منتظران ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌
*﷽* عــملیات کربــلای ۴ بود ، آتش دشمن سنگین بود ، زیر یک پــل جمع شده بودیم. جای پنـــج نفر بود اما ده نفر به زحمت خود را جا داده بودیم و پاها از زیر پل بیرون زده بود. دیدم رضا چراغ قوه‌اش را بــیرون آورد و نورش را انداخت روی کتاب کوچک دعایش و شروع کرد به خواندن زیارت عاشورا. گفتم : رضا تو این شــرایط چه وقت زیارت خوندنه؟! خندید و گفــت : مــن از اول انقلاب تا حالا یه روز هم زیارت عاشورام ترک نشده ، حــتی زمانی که در سینــما کار می کــردم.
*﷽* شهید وقتی که غرق در خون می‌شود فریاد برمی‌آورد :خواهرانم حجاب شما از خون من رنگین‌تر است. من اکنون نیز فریاد برمی‌آورم :خواهرم حجابت را ، حجابت را حفظ کن. تن پوش و لباست را حفظ کن. خواهرم نگذار پوشش را از تو بگیرند، نگذار به اسم آزادی زن، با تو و دیگر خواهرانم همانند شیئ رفتار کنند. این فریاد از اعماق قلبم است.
*﷽* یک کامیون شیرینی برای لشکر آمده بود. من و تعدادی از نیروها داشتیم آن را تخلیه می‌کردیم. که آمد گفتم : برادر سلیمانی کاری دارید؟ گفت : آمده ام کمک کنم ، قرار نیست که همه ی ثوابها مال شما باشد! این کار همیشگی اش بود با اینکه جانشین ستاد بود هرگاه که بار می آمد خودش کمک می‌ کرد. در انبار گونه های برنج را جابجا می‌کرد. به آشپزخانه می رفت که سر بزند ظرف‌ها را می‌شست. آدم عجیبی بود. از آن آدم‌هایی که نمی‌توانند بیکار بنشینند. وقتی هم کار اجرایی نداشت قرآن باز می کرد مشغول تلاوت می شد. 📚 : ریشه در آسمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در مکتب ولایت در محضر رهبر معظم انقلاب 🌷 قدردانی و تمجید رهبر انقلاب از همسر شهید بلباسی 🔸به مناسبت بازگشت پیکر شهید بلباسی به میهن اسلامی روزهای ابتدایی آذرماه سال ۹۵، دیدار خاطره‌انگیزی میان خانواده‌ی شهدای مدافع حرم و رهبر انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. آقا از روی کاغذی، اسم حضار را میخوانند: 🔹 «خانم محبوبه بلباسی، همسر گرامی شهید. من خواندم وصیّت‌نامه‌ی این شهید را که به این همسرش میگوید که اگر شما نبودی، من به این راه نمیرفتم. شما بودی که کمک کردی من به این راه بروم. این‌طوره خانم؟» همسر شهید که گویی از تلطّف آقا جا خورده، چیزی نمی‌گوید. مادر شهید اما به زبان می‌آید که: 🔸 "بله، همین‌طوره؛ محمد اصلاً خونه نبود و بار زندگی و بزرگ کردن چهار تا بچه، روی دوش خانومش بود." 👶 در آغوش همسر شهید، دختر ۲۰روزه‌ی شهید قرار دارد. همسر شهید از آقا خواست که در گوش فرزندش اذان و اقامه بگوید. آقا نیز رو به جمعیت مردان گفت که بچه را از مادرش بگیرند. آقا شروع کرد در گوش راست اذان گفتن. به گوش چپ که رسید گویا نوزاد هوشیار شده بود و کم‌کم داشت تقلّا می‌کرد که رهبر آهسته‌آهسته او را تکان داد تا مجدداً آرام شود.
مظلوم‌ترین مادر شهید 🔸مادر شهید (۱۸ساله اهل سقّز)؛ که سازمان مجاهدین خلق(منافقین) پسرش را اسیر کردند. جلوی چشمان مادرش سرش را بریدند، شکمش را پاره پاره کردند، جگرش را درآوردند و با ساتور قطعه قطعه‌اش کردند و 24 ساعت بدن فرزندش را با او در اتاقی تنها گذاشتند 24 ساعت بدن قطعه قطعه جوان در جلوی چشمان مادر ...😭😭😭 و روز بعد مادر را مجبور کردند بدنِ ارباً اربا فرزند، خودش را (مظلومانه)، خاکسپاری ‌کند! خدایا به صبوری مادران شهدا ما را عاقبت بخیر کن
*﷽* در عملیات کربلای ۵ بعد از نماز صبح یک دفعه صدایم زد و گفت : حمید! کدوم گردان الآن تو خطه؟ گفتم : گردان برادر محفوظی گفت : سریع بگو بیان عقب ، بعد از ظهر بچه های زهدان رو بفرست جایشون گفتم : چرا؟ گفت : کاری رو که میگم انجام بده گفتم : چرا همین طور که نمی شه؟! گفت : این قدر سوال نپرس ، بگو بیان عقب. لحنم اعتراض آمیز شد ، دید من بی خیال نمی شوم. صدایش را آورد پایین و به آرامی گفت : من الآن یه صحنه ای رو دیدیم که عراق حمله می کنه ، چون اینا خسته اند ، همه شون شهید می شن ، اما بچه های زاهدان تازه نفس هستن. توجیه شون کن. سیمش وصل بود. مسائل به او الهام می شد. راوی : حمید شفیعی 📚 : مجله فکه
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*﷽* در مکتب ولایت در محضر رهبر معظم انقلاب امام خامنه ای (حفظه الله تعالی) 💢اگر شهدای مدافع حرم نبودند...
1_508529352.mp3
4.29M
*﷽* 🔒 تفاوت اسلام حسینی با اسلام شمری در چیست ؟ 🎤 : استادرائفی پور
*﷽* یه تیکه کلام داشت ؛ وقتی کسی می‌خواست غیبت کنه ، با خنده می‌گفت : کمتر بگو! طرف می‌فهمید که دیگه نباید ادامه بده ..:)
سلام بر اعضای گل کانال ابراهیم هادی حقیقتش وقتم کم شده ان شاءالله وقتم بیشتر شد درخدمت باشم و با ی کتاب جدید فعالیت شروع میکنم بابت صبوری حمایتتون بی نهایت سپاسگزارم🌹🌹 لبخند شهدا روزیتون