❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم 💠سیره مهدوی شهیدجوادالله کرم 💢ذکر و ياد امام مهدی در رفتارهای او تاثير فوق العاده‌ای داشت. دعای فرج و دعا برای سلامتی امام عصر، هميشه وِرد زبانش بود. امکان نداشت بدون دعای فرج، شروع به خواندن دعا، قرآن يا زيارت عاشورا کند؛ انگار احساس می‌کرد که بدون دعای فرج، اعمالش مقبول نيست. 💢دعا برای تعجيل فرج، در رأس همه حاجات و دعاهايش بود. هر وقت قرار بود کسی به زيارت برود، يا در التماس دعا گفتن‌های مرسوم، مي‌گفت: «برای امام زمان خيلی دعا کنيد!» اگر قرار بود دوستی به زيارت برود، نشانه‌ای می‌داد تا به ياد او بيفتد و بعد تأکيد مي‌کرد: «وقتی ياد من افتادی، برای #امام_زمان دعا کن!» هيچ وقت نشنيدم که برای خودش دعایی بخواهد. 🖋به نقل از زینب اهوارکی (همسرشهید) #مهدویت‌وشهدا

👆واقعا ارزش چند بار دیدن را دارد... 🔶 وصیت نامه شهید باغانی 🔷 بسیار درس آموز و عاشقانه، که مورد توجه خاص مقام معظم رهبری قرار گرفت 👌🌹 💠 استاد پناهیان ✅ لطفا منتشر نمایید. #اَللّهُمَّ‌ارْزُقْنی‌تَوْفِیقَ‌الشَّهادَةِفِی‌سَبِیلِکَ‌

ابراهیم می‌گفت: برای خدمت به خدا و بندگانش، باید بدنی قوی داشته باشیم. مرتب دعا می‌کرد: خدایا بدنم را برای خدمت کردن به خودت قوی کن. #شهید_ابراهیم_هادی

"ظرف غذایش که دست‌ نخورده می‌ماند، وحشت می‌کردیم. مطمئن می‌شدیم حتماً گروهانی در یک ‌گوشه‌ی خطِ لشکر غذا نخورده! این‌طوری اعتراض می‌کرد به کارمان. تا آن گروهان را پیدا نمی‌کردیم و غذا نمی‌دادیم به‌شان، لب به غذایش نمی‌زد. گاهی چهل‌‌ و هشت ساعت غذا نمی‌خورد تا یقین کند همه غذا خورده‌اند"

#شهیدانه 📽 کلیپ زیبا به مناسبت سالروز تولد زمینی شهید مدافع حرم #عارف_کایدخورده ‌‌ 🗓 تولد ۲۴ مرداد ۷۱ 📿 شادی روحشان #صلوات 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان

🔴 لازم است فیلم این صحبتهای کارگردان حزب اللهی و مجاهد و سردارِ عرصه ی هنر، جناب ابراهیم حاتمی کیا را یکبار دیگر ببینیم که چگونه از سوزِ درون ندا به تظلم بر می آورد از رشید پور و حامیانش. ❌جناب رشید پور همان ملیجک اپوزیسیونی است که فیلم به وقت شام را کمدی می خواند و حالا که فهمیده به اراده ی مردم هشیار انقلابی جایی برای بازگشت ندارد برای ما نامه های فُکاهی می نویسد.

گرچه‌دنیاهمه‌زیباست‌ولی‌بی‌تردید بهتر‌ازصحن‌حسین‌درهمه‌ی‌عالم‌نیست🕊 ‌-

یااباعبدالله

- #اللهم_ارزقنا_زیارت_اربعین💚

#وصیت_نامه #عباس_دانشگر •[خدایا‌تو‌هوشیارمان‌ڪن،تو‌مرا‌بیدار‌ ڪن،صداۍالعطش‌میشنوم‌صداۍحرم‌ مۍآید‌گوش‌عاݪم‌ڪر‌استــــ خیام‌میســوزد‌اما‌دلمان‌آتش‌نمۍگیرد، مرضۍ‌بالاتر‌از‌این ؟؟ چرا‌درمانۍبرایش‌جستــ‌جو‌نمۍڪنیم روحمان‌از‌بین‌رفته‌سرگرم‌بازیچه‌دنیاییم ✰|•اݪَّذینَ‌‌هُمْ‌فِۍخَوضٍ‌یَلعَبٌونَ•|✰ ما‌هستــیم‌،مرده‌ام‌تو‌مرا‌دوباره‌حیاتــ ببخش،خوابم‌تو‌بیدارم‌ڪن،😢 |خدایا‌به‌حرمت‌‌پاۍخسته‌رقیه‌«س»🥀🕊 به‌حرمت‌نگاه‌خسته‌ۍزینب«س»به‌حرمتـــ چشمان‌‌نگران‌حضرت‌ولۍعصر‌«عج»|💔 به‌ماه‌حرڪت‌بده🤲

زنده تر از تـو نمےبینم به دنیا ای شهیــــ💔ــــد در کلاس عشق تـو استادها بنشسته‌اند..! #شهید_عبدالمهدی_مغفوری💛🌿

اعماڵ قبل خواب یادت نࢪه مھࢪبون ♥️

🍎ٵࢪٵݦـــــۺ ۺب‍ ‍ان‍هٜٜ طبق قࢪاࢪهࢪشب .یه ساعت طلایی 🌟داࢪیم 🍎خلوت شبانہ باقࢪانمون.... 🌱#حالـــــتوساده‌خوب‌کن #واقعہ‌هرشبموݩ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

بسم الله الرحمن الرحیم

🎵 #زیارت #عاشورا 🗣️ #علی_فانی #ما_ملت_امام_حسینیم هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹✨🍃

😐😐😐ببخشید با کانال بغلی اشتباه گرفتم😢😢 https://eitaa.com/Antahbeiehoosen

📹 استوری | شهید سلیمانی: من سید حسن نصرالله را دوست دارم... #اَللّهُمَّ‌ارْزُقْنی‌تَوْفِیقَ‌الشَّهادَةِفِی‌سَبِیلِکَ‌

🎥 تشییع شهدای حملۀ تروریستی حرم شاهچراغ(ع) - میدان شهدای شیراز #اَللّهُمَّ‌ارْزُقْنی‌تَوْفِیقَ‌الشَّهادَةِفِی‌سَبِیلِکَ‌

‏اونجایی که شهید آوینی میگه: دشمن در پناه آهن و آتش است، غافل كه ما در پناه حیدر و حسینیم...❤️✋️

💌شهید مدافع حرم نوید صفری شهید روز اربعین حسینی: بدانید هر که چهل روز عاشورا بخواند و ثواب آن را هدیه بفرستد، حتماً تمام تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت او را بگیرم و یا در آخرت برای او جبران کنم. حتی یک زیارت عاشورا هم قیامت می‌کند. #اَللّهُمَّ‌ارْزُقْنی‌تَوْفِیقَ‌الشَّهادَةِفِی‌سَبِیلِکَ‌

#روایتگری_شهدایی روایتی قابل تامل از همسر شهید حمید باکری... واقعا ما چقدر پای کار دین خدا هستیم!! عشقی و دلبخواهی کار می کنیم یا... ای کاش مثل شما بودیم شهدا... #اَللّهُمَّ‌ارْزُقْنی‌تَوْفِیقَ‌الشَّهادَةِفِی‌سَبِیلِکَ‌

•═┄•※🍃🌸🍃※•┄═• #سلام_بر_ابراهیم (شوخی های آقا ابراهیم) ☀برای مراسم ختم شهید شهبازی راهی یکی از شهرهای مرزی شدیم. طبق روال و سنت مردم آنجا مراسم ختم از صبح تا ظهر برگزار می شد. ظهر هم برای میهمانان آفتابه لگن می آوردند. با شستن دست های آنان مراسم با صرف ناهار تمام می شد. ▪️در مجلس ختم که وارد شدم جواد بالای مجلس نشسته بود و ابراهیم کنار او بود. من هم آمدم و کنار ابراهیم نشستم ابراهیم هادی  و جواد دوستانی صمیمی و مثل دو برادر برای هم بودند. 🍶شوخی های آنها هم در نوع خود جالب بود. در پایان مجلس دو نفر از صاحبان عزا ظرف آب و لگن آوردند. اولین کسی که به سراغش می رفتند جواد بود. ابراهیم در گوش او که چیزی از این مراسم نمی دانست حرفی زد. جواد با تعجب و بلند پرسید: جدی می گی؟! ☺ابراهیم هم آرام گفت: یواش بابا هیچی نگو! بعد به طرف منبر گشت. خیلی شدید و بدون صدا می خندید. گفتم: چی شده ابرام؟ زشته نخند! گفت: به جواد گفتم آفتابه رو که آوردن سرت رو قشنگ بشور رسمه. چند لحظه بعد همین اتفاق افتاد. جواد بعد از شستن دست سرش را زیر آب گرفت و.. 💦جواد در حالی که آب از سر و رویش می چکید با تعجب به اطراف نگاه می کرد. گفتم:" چیکار می کنی جواد؟ مگه اینجا حمامه! بعد چفیه ام را دادم سرش را خشک کند!