هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت پنجاه وسوم 🔶 #راهیان_نور سال 1374 بود. هنوز بحث راهیا
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶قسمت پنجاه وچهارم
🔶 #زیارت_عاشورا
یکی از سربازان سید ميگفت: در سالن تربیت بدنی سپاه نشسته بودیم. سید وارد شد. احساس کردیم خیلی خوشحال است. بچه ها علت خوشحالی را پرسیدند. گفت: مشکلی داشتم. بنده خدایی به من گفت نذر کنم و سه روز زیارت عاشورا بخوانم تا انشاءالله مشکلم حل شود.من هم این کار را انجام دادم. حالا مشکلم حل شده.من با خودم فکر کردم، چرا سید این حرف را در جمع بچه ها گفت؟! به هر
حال آدم نذری ميکند و اگر قبول واقع شد، آن را انجام ميدهد. مدتی گذشت. این ماجرا را فراموش کردم. تا اینکه در یکی از روزها
مسابقات نوجوانان به پایان رسید. سید یکی از بچه های شرکت کننده را به من سپرد تا او را به اتوبوسهای گرگا ن برسانم. او را به میدان امام که مسیر اتوبوسهای گرگان بود رساندم. اما هرچه منتظر ماندیم از اتوبوس خبری نشد. خیلی دیر شده بود. یک لحظه به یاد صحبتهای سید در سالن تربیت بدنی افتادم. همان لحظه
نذر کردم زیارت عاشورا بخوانم.چند دقیقه نشد که یک اتوبوس آمد و آن نوجوان را سوار اتوبوس کردم.آنجا فهمیدم که هدف سید چه بود. او به ما یاد داد تا در مقابل مشکلات توسل به اهل بیت: فراموشمان نشود. به خصوص زیارت عاشورا.
مجید کریمی ميگفت: با سید، سوار بر تویوتای سپاه از مازندران راهی خوزستان بودیم. به دلایلی ماشین در خرمآباد خراب شد. قطعه ای احتیاج بود که هیچ تعمیرکاری آن را نداشت. از جیب خودمان کلی خرج کردیم، اما خودرو کماکان قادر به حرکت نبود.دو روز در آن شهر معطل شدیم. اما مشکل ما حل نشد. ما باید خیلی سریع ّ تیپ ميرساندیم. سوار مینی بوس شدیم تا به اهواز برویم.
خودمان را به مقر سید گفت: فهمیدم مشکل چطور حل ميشه؟! بعد در همان ماشین شروع به خواندن زیارت عاشورا کرد. هنوز زیارت عاشورای سید تمام نشده بود که یکی از ماشینهای تیپ را در پمپ بنزین دیدیم. از مینی بوس پیاده شدیم و به سراغ ماشین سپاه رفتیم.
با آن خودرو خودمان را به مقرّ تیپ رساندیم.
با هم به واحد موتوری رفتیم. به مسئول مربوطه مشکل را گفتیم. او هم گفت: از این قطعه که شما ميخواهید صد تا از زمان جنگ اینجا مانده، یکی را بردارید و ببرید!با تعجب به هم نگاه کردیم. با نذری که سید انجام داده بود مشکل ما حل شد. مدتی از شهادت سید گذشته بود. قبل از محرم در خواب سید را دیدم. پیراهن مشکی به تن داشت. گفتم: سید چرا مشکی پوشیدی!؟
گفت: محرم نزدیک است.بعد ادامه داد: اینجا همه جمع هستند. شهدا، امام; و ...«
سید گفت: در حضور همه شهدا و بزرگان، حضرت امام; به من فرمودند: برو و مداحی کن.
بعد از آن با سید خیلی درد و دل کردم .گفتم سید ما را تنها گذاشتی و رفتی.گفت:چرا این حرف را ميزنی؟ هر مشکل و غمی دارید، با نام مبارک مادرم بر طرف ميشود.
بعد ادامه داد: اگر دردی دارید، حاجتی دارید عاشورا بخوانید. زیارت عاشورا درد شما را درمان ميکند. توسل پیدا کنید و اشک چشم داشته باشید.
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
1_28110059.m4a
زمان:
حجم:
4.11M
🌹هرشب
این فایل صوتی کوتاه را هنگام خواب گوش کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
📋 گزاره : درباره انفال؛ روایات و کتب فقهی،منابع طبیعی و ثروت های عمومی، غنائم جنگی، اموال بی صاحب مثل:زمینی که صاحبش آن را رها کرده، اموال مردگان بی وارث،جنگل ها، درّه ها، نیزارها، زمین های موات، معادن و...از انفال شمرده شده اند. آیه در مورد مصارف انفال است. بخشی که مربوط به خداست زیر نظر پیامبر یا امام خرج می شود و پشتوانه حکومت اسلام است. از نکات جالب آیه این است که آشتی دادن میان مومنان در اختلافات مورد تاکید واقع شده است. اختلافاتی که در بزنگاه های مالی (مانند تقسیم غنائم) خود را نشان می دهد.
🔷 آیه روز:
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ و َالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ و َأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ و َأَطِيعُوا اللَّهَ و َرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (انفال / آیه 1)
🔶 ترجمه:
از تو درباره انفال (غنائم و هر گونه مال بدون مالك مشخص) سؤ ال ميكنند بگو: انفال مخصوص خدا و پيامبر است، پس از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد و ميان برادراني را كه با هم ستيزه دارند آشتي دهيد و اطاعت خدا و پيامبرش را كنيد اگر ايمان داريد.
📅 یکشنبه 23 دی 1397
#احکام ، #انفال ، #منابع ، #غنیمت
Ahd.mp3
زمان:
حجم:
2.07M
#دعای_عهد
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️
امام زمانی شو👇👇👇👇
#کانال_خواهم_امد
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
زمان:
حجم:
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت پنجاه وپنجم 🔸 #روش_ترب
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد:
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم
🔸قسمت پنجاه وششم
🔸 #برخوردصحیح
♻️از خیابان ۱۷ شهریور عبور میکردیم من روی موتور پشت سر ابراهیم بودم ناگهان یک موتور سوار از داخل کوچه بیرون آمد و ابراهیم شدید ترمز کرد جوان موتور سوار که قیافه درستی هم نداشت با عصبانیت😡 گفت هووی چیکار میکنی؟ دلم میخواست ابراهیم پیاده شود و جوابش را بدهد اما ابراهیم با لبخندی گفت سلام خسته نباشید...😊
موتور سوار یکدفعه جا خورد 😒وگفت سلام معذرت میخوام شرمنده بعد هم حرکت کرد و رفت ...
قبل اینکه من چیزی بگم ابراهیم گفت با یه سلام عصبانیتش خوابید ومعذرت خواهی هم کرد
🌷امر به معروفهای ابراهیم در نوع خودش بسیار جالب بود
♻️یکی از رفقای ابراهیم دچار چشم چرانی بود دوستانش با داد زدن وقهر کردن نتونسته بودن رفتار اون رو تغییر بدن در آن شرایط کمتر کسی او را تحویل میگرفت اما ابراهیم او را گرم گرفته بود وبا خودش به زورخانه می برد وجلوی جمع او را احترام میگذاشت بعد مدتها با او صحبت کرداول اورا غیرتی کرد وگفت اگر کسی دنبال مادر وخواهر تو باشد چکار میکنی با عصبانیت گفت😡 چشم هاشو در میارم بعد گفت خوب پسر تو که همان کار اشتباه رو انجام میدی ....بعد ادامه داد اگر هر کس بخواد دنبال ناموس دیگری باشه سنگ روی سنگ بند نمیشه وبعد حدیثی از پیغمبر گفت
🌷چشمان خود را از نا محرم ببندید تا عجایب را ببینید🌷 برخوردصحیح ابراهیم او را تغییر داد وپسر نمونه ای شد ونامش هنوز بر کوچه ما نقش بسته ....
♻️پاییز ۶۱ با موتور به سمت میدان آزادی میرفتیم میخاستم ابراهیم را برای عزیمت به جبهه همراهی کنم یک ماشین مدل بالا از کنار ما رد شد و خانمی که کنار راننده نشسته بود وحجاب درستی نداشت حرف زشتی به ابراهیم زد😐 ابراهیم گفت برو دنبالش با خودم گفتم ایندفعه دیگه دعواش میکنه رفتم جلوش واشاره کردم بزنه بغل اتومبیل کنار جاده ایستاد وما هم توقف کردیم ابراهیم کمی مکث کرد وبا راننده ماشین سلام واحوالپرسی گرمی کرد😊 راننده توقع چنین برخوردی نداشت بعد جواب سلام ابراهیم گفت خانم شما فحش بدی به بنده وتمام ریش دارها داد میخواهم بدونم که.....راننده حرفش رو قطع کرد وگفت خانم بنده غلط کرد😐 ابراهیم گفت نه آقا اینطور صحبت نکن میخواستم بدانم حقی از ایشان گردن بنده است یا کار نادرستی کردم که بامن اینطور برخورد کرده اند اینجا دیگه راننده از شرمندگی 😓پیاده شد و ابراهیم را بوسید 😘 وگفت نه دوست عزیز از شما اشتباهی سر نزده ما اشتباه کردیم شرمنده ایم وبا کلی معذرت خواهی از ما جدا شد این دست برخورد صحیح ابراهیم باعث شد که به ما بفهماند در زندگی کسی موفق تر است که
🌷در برابر عصبانیت خود بر دیگران صبور باشد این برخرد های ابراهیم من را یاد آیه قرآن که فرمود....
🌷وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا
ﻭ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺭﺣﻤﺎﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﻓﺮﻭﺗﻨﻲ ﺭﺍﻩ ﻣﻰ ﺭﻭﻧﺪ ، ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻧﺎﺩﺍﻧﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻃﺮﻑ ﺧﻄﺎﺏ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ [ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺨﺸﺎﻥ ]ﺳﺨﻨﺎﻧﻲ ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ ﺁﻣﻴﺰ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ ،(٣٦) 🌷
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃