بسم الله الرحمن الرحیم
📋 گزاره : نا امیدی معنا ندارد؛ خداوند در این آیات صحنه جالبی را ترسیم می فرماید. فرشتگان الهی در قامت مردانی جوان مهمان خانه ابراهیم هستند و بشارتی به او می دهند که او و همسرش به زودی صاحب فرزند پسری خواهند شد. همسرش ساره می شنود، بسیار تعجب می کند، تا جایی که مانند بسیاری از زنان از تعجب به صورتش ضربه ای می زند و خنده ای می کند. آخر او 90 سال دارد و ابراهیم بیش از 100 سال و در جوانی هم نازا بوده است! به فرشتگان سن و سال و نازایی اش را تذکر می دهد. آن ها تاکید می کنند که این اتفاق خواهد افتاد و اینکه خدا علیم است و شرایط شما را می داند. شاید پرسش دیگری در ذهن آن ها بود که خدا که می خواست فرزند بدهد، چرا تا الان نداده است؟ پاسخ باز هم توسط فرشتگان بیان شد. خداوند حکیم است. اقتضای حکمتش بوده است که تا الان ندهد! مهم این است که رحمت خدا را دست کم نگیریم و به حکمت او اعتماد داشته باشیم. غیر ممکن برای خدا وجود ندارد. پس فاصله ما تا استجابت دعاهایمان کوتاه می شود و نا امیدی از درگاهش معنا ندارد.
🔷 آیه روز:
فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا و َقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ * قَالُوا كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (ذاریات / آیات 29 و 30)
🔶 ترجمه:
در اين هنگام همسرش جلو آمد در حالي كه (از خوشحالي و تعجب) فرياد مي كشيد و به صورت خود زد و گفت (آيا پسري خواهم آورد در حالي كه) پيرزني نازا هستم؟! * گفتند پروردگارت چنين گفته است، و او حكيم و داناست.
📅 چهارشنبه 3 بهمن 1397
#سنت_الهی ، #رحمت ، #حکمت ، #امید ، #ناامیدی
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
Ahd.mp3
2.07M
#دعای_عهد
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️
امام زمانی شو👇👇👇👇
#کانال_خواهم_امد
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⚫️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت شصت وچهارم 🔸 #روزهای_آ
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد:
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم
🔸قسمت شصت وپنجم
🔸 #فکه_آخرین_میعادگاه
نیمه شب بود که آمدیم مسجد #ابراهیم با بچه ها خدا حافظی کرد وبعد هم رفت خانه از مادر وخانواده اش هم خدا حافظی کرد از مادر خواهش کرد که برای شهادتش دعا کند 😔صبح زود هن راهی منطقه شدیم #ابراهیم کمتر حرف میزد بیشتر مشغول ذکر یا قرآن بود رسیدیم اردوگاه لشکر در شمال فکه بچه ها باشنیدن برگشت #ابراهیم خوشحال وبه دیدن #ابراهیم می آمدند حاج حسین هم آمد بعد سلام واحوالپرسی #ابراهیم پرسید بچه ها مشغول شدند خبریه؟ حاجی گفت فردا حرکت میکنیم برای عملیات وادامه داد باید بچه های اطلاعات عملیات را بین گردانها تقسیم کنم ولیستی جلوی ابراهیم گذاشت وگفت نظرت چیه ؟ #ابراهیم هم یکی یکی نظر داد
عصر همان روز #ابراهیم حنا بست وموهای سرش کوتاه وریشش را مرتب کرد چهره زیبای او ملکوتی تر شده بود غروب به یکی از دیدگاه های منطقه رفتیم و #ابراهیم با دوربین🔭 نگاه میکرد وروی کاغذ چیزی می نوشت میگفت دلم خیلی شور میزنه گفتم چیزی نیست ناراحت نباش
پیش یکی از فرماندهان سپاه قدر رفتیم #ابراهیم گفت حاجی این منطقه حالت خاصی داره خاک تمام این منطقه رملی ونرم هست حرکت نیرو توی این دشت مشکله عراق هم موانع درست کرده به نظرت این عملیات موفق میشه؟
فرمانده گفت این دستور فرماندهی هست و به قول امام ما مامور به وظیفه ایم نتیجه اش با خداست
فردا عصر بچه های گردان آماده شدند وآخرین جیره خود راتحویل گرفتند وآماده حرکت به سمت فکه شدند
چهره ابراهیم ملکوتی تر شده بود باهمه بچه ها دست داد کشیدمش کنار گفتم داداش #ابراهیم خیلی نورانی شدی!
نفس عمیقی کشید با حسرت گفت بهشتی که شهید شد خیلی ناراحت بودم😔 وبا خودم گفتم خوش بحالش اصغروصالی وخیلی رفقای دیگه ما رفتند طوری شد که بهشت زهرا بیشتر رفیق داریم بعد نفس عمیقی کشید وگفت خیلی دوست دارم شهید بشم اما #خوشکل_ترین_شهادت_رو_میخوام منتظر ادامه صحبت بودم که قطرات😭 اشک از گوشه چشمش جاری شد #ابراهیم ادامه داد اگر جایی بمانی ودست احدی به تو نرسد تو باشی آقا ومولا هم بیاد سرت رو دامن بگیره این خوشکل ترین شهادته
گفتم داداش #ابراهیم این حرفا چیه وبحث رو عوض کردم گفتم بیا با گروه فرماندهی بریم جلو هرجا که احتیاج شد کمک می کنی
گفت نه من میخوام با #بسیجی ها باشم
بعد باهم حرکت کردیم وآمدیم سمت گردانهای خط شکن
گفتم آقا #ابراهیم مهمات برات چی بگیرم؟ گفت دوتا نارنجک💣 ،اسلحه هم اگر لازم شد از عراقی ها میگیریم
حاج حسین الله کرم از دور خیره #ابراهیم شده بود با #ابراهیم رفتیم طرفش بی اختیار #ابراهیم را در آغوش گرفت و چند لحظه ای در این حالت بودند گویی میدانستند این آخرین دیدار است بعد #ابراهیم ساعت مچی اش را باز کرد و گفت واین هم یادگار برای شما حاج حسین چشماش پر اشک شد وگفت پیشت باشه شاید احتیاج شد ابراهیم گفت نه من بهش احتیاجی ندارم
ابراهیم از آخرین تعلقات مادی جدا شد وبعد هم رفت پیش بچه های گردان
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید👆
🍃مشکل اینکه مادیگه گریه انقطاع نداریم...
#_حاج حسین یکتا
توخلوت دلتون_ وقت گریه باشهدا_
واسه ماهم دعاکنید
🍃اینجا معبری بسمت آسمان👇
🌷🌷🌷🌷