eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
8.5هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
اینجا👆👆 از شدت خستگیِ زیاد بیھوش شده بود... ما براے انقلاب یڪ دقیقہ از #استراحت وخوابمان نمیزنیم، آن وقت ادعا داریم بہ تو ملحق شویم؟ #شرمنده خستگی هایتان هستیم 🔻مدافع حرم #شهید_مرتضی_عطایی🌷 #صلوات
🌷 🔰زندگی در کنار یک شرایط و سختی‌های خاص خود را دارد. با شناختی که نسبت به و خانواده ایشان به‌واسطه دوستی با برادرم👥 کسب کردیم و به خاطر علاقه‌مندی به ازدواج💍 با یک مسیر زندگی برایم مشخص شد. 🔰به‌قدری خود را و مکلف نسبت به اطرافیان و مسئولیت‌ها و موقعیت‌های پیش رویش می‌دانست که کمتر فرصت و اوقات فراغت پیدا می‌کرد، در همه حال شرایط سخت😪 و موقعیت‌های ناهموار را بر رفاه حال خویش مقدم می‌دانست و حتی در انتخاب مکان‌های دورافتاده نیز که کمتر کسی اعلام حضور می‌کرد پیش‌قدم بوده☝️ و با میل و رغبت💖 بسیاری عهده‌دار آن می‌شد. 🔰در طول ۱۶ سال زندگی مشترک💞 که حاصل آن و خانم هستند، روزی را به یاد ندارم که در امری با ایشان مخالفت✘ و نسبت به مسئله‌ای اعلام نارضایتی داشته باشم❌ چراکه با این ازدواج از همان ابتدا زندگی طلبگی را پذیرفته بودم. 🔰درواقع با توجه به تکلیفی که همسرم در بر عهده داشتند، این مهم را پذیرفته👌 و با علم به این مسئله که هرکجا که احساس نیاز به حضور و وجود ایشان مطرح می‌شد هیچ‌گاه به خود اجازه نداده و حقیقتاً از این امر نیز واهمه داشتم، چراکه مسیر زندگی ما از همان ابتدا مشخص‌شده و با هر شرایط و سختی، جز این نمی‌توانست در پی داشته باشد❎ راوی: همسر بزرگوار شهید 🌹صلوات 🌷 @seedammar
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
سادات سجادی: ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ #کتاب_عارفانه 🌙 #قسمت_بیست_و_پنجم 🌹🌹🌹🌹🌹 احمد آقا عارفی وار
🌙 🍃🌺✨💐✨🌺🍃 (( دائما طاهر باش و به حال خویش ناظر باش. عیوب دیگران را ساتر باش. با همه مهربان باش و از همه گریزان باش. یعنی با همه باش و بی همه باش. خداشناس باش و در هر لباس باش. )) 📕علامه حسن زاده آملی ، کتاب نامه ها و برنامه ها ، ص ۱۲ احمدآقا به این عبارات به خوبی عمل می کرد. فعالیت بسیج به جهت حضور منافقین و ترورها و شرایط جنگ بسیار گسترده بود. آن زمان نیروهای برخی شب ها در مسجد می ماندند تا در صورت احساس خطر وارد عمل شوند. در این شب ها احمدآقا نیز مثل بقیه ی بسیجی ها در مسجد می ماند. او مثل یک جوان عادی با بقیه صحبت می کرد. می گفت. می خندید و... او با همه ی افراد حتی کوچکترها بسیار با ادب برخورد می کرد، اما در برخورد با ملاحظه ی هیچ کس را نمی کرد. حتی اگر نزدیک ترین دوست یا شخصی بزرگتر از خودش بود، خیلی محترمانه از او می خواست این بحث را ادامه ندهد. احمدآقا در زمینه ی فعالیت های بسیج مثل یک نیروی عادی حضور فعال داشت. اسلحه به دست می گرفت و در گشت شبانه در بازار مولوی و محله های اطراف، همراه دیگر بسیجیان گشت می زد. اما تفاوتش این بود که وقتی ساعت 3️⃣🕒 نیمه شب به مسجد برمی گشتیم و اکثر بسیجی ها مشغول می شدند، او به داخل شبستان می رفت و مشغول شب می شد. خلاصه اینکه احمدآقا یک بسیجی واقعی بود. از آن بسیجی هایی که حضرت امام خواسته بود با آن ها شود. از آن هایی که امام عزیز بر دست و بازوی آن ها بوسه می زد. 🌾🍀🍁🌾🍀🍁🌾🍀🍁🌾🍀🍁🌾🍀🍁 یاعلی ✨✨✨ شهید ابراهیم هادی @seedammar
🌸 ⚜‌نمازهایت را عاشقانه💞 بـــــخوان ... حتی اگر ای یا حوصله نداری ؛ فکر کن چرا داری و با چه کسی قرار داری ... ‌ ♨️آن وقت کم کم میبری از ڪه در تمام عـــــمر داری تکرارشان می کنی ... 📎اگر شب نخوانیم ، می‌شویم ⚜وسط شب که برای نماز شب 🌟بیدار می‌شد، طاقت نمی‌آورد، می‌گفت: بس است دیگر، کن خسته شدی. و مصطفی جواب می‌داد: ♨️تاجر اگر از اش خرج کند بالاخره ورشکست می‌شود، باید سود دربیاورد که بگذرد ما اگر قرار باشد نمازشب🌙 نخوانیم ورشکست می‌شویم ⚜اما همسرش که خیلی از گریه‌های 😭مصطفی بیدار می‌شد کوتاه نمی‌آمد، می‌گفت: اگر اینها که این قدر از شما بفهمند این طور گریه می‌کنید، مگر شما چه دارید⁉️ چه گناه کردید؟ خدا همه چیز به شما داده، همین که شب بلند شدید یک توفیق است. ♨️آن وقت گریه هق هق😢 می‌شد می‌گفت: آیا به خاطر این توفیق که داده او را شکر نکن... ‌ صلوات 🌷🍃
در مکتب شهادت در محضر شهدا راه شهید ، عمل شهید نگاهی به زندگی مسئولین دهه شصت شهید والامقام نخست وزیر بی ادعا محمد جواد باهنر🌷 👈مسئول شناسی👇 در همان ایام نخست وزیری یک بار به سختی مریض شد. هایش سرخ و متورم شده بود. نمی توانست چشم هایش را باز کند؛ اما دلش نمی آمد در خانه بماند. می گفت: با این همه کار، وقت کردن ندارم؛ حتی برای شدن هم ندارم. در اتاق کارش، چشم هایش را بسته بود و به آخرین نامه ها و گزارش های رسیده را که برایش می خواندند، گوش می‌کرد. با همان چشم هایی که از شدت درد می سوختند به کارهای کشور می پرداخت 📚کتاب شهید باهنر کجایند مسئولین بی ادعا کجایند شهیدان راه خدا دریغ از فراموشی لاله ها کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا