هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 ⭕️ #شهید_عبدالصالح_زارع 🔶قسمت بیست وششم 🔶 #توکل_به_خدا خیلی ها عادت کرده اند که لا
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱
⭕️ #شهید_عبدالصالح_زارع
🔶قسمت بیست هشتم
🔶 #درخت_زردالو
هیچ وقت با هم قهر نکردیم . اما اگر گاهی، اختلاف نظر یا کدورتی بین ما پیش می آمد ، زودتر از من پا پیش میگذاشت که چیزی بین ما باقی نماند . میدانست من چقدر به گل علاقه دارم . میرفت یک گلدان گل یاس را که بیشتر از گلهای دیگر دوست داشتم ، برایم میخرید وهدیه می آورد.
خودش هم مثل من به گل وگیاه علاقه داشت . حیاط که نداشتیم. همان بالکن خانه مان را تبدیل به یک باغچه مینیاتوری کرده بود . خیلی از گلها را می شد در آن باغچه کوچک وزیبا پیدا کرد
من عاقه داشتم ، حوصله به خرج میدادم وبه گلها رسیدگی میکردم در این بین به گلهایی که صالح برایم هدیه آورده بود بیشتر توجه نشان میدادم . این گلها با همه گلهای عالم فرق داشت . اینها هدیه صالح من بود .
در همان فضای کوچک ، سبزی هم میکاشتیم و سر سفره با لذت میخوردیم نمای بالکن ما با وجود انواع گلها وگیاهان ، بسیار زیبا و دیدنی شده بود یکبار نهال درخت زردالو را در گلدانی کاشت وبه بالکن آورد .
آب وهوای بابلسر برای رشد و ثمر دادن درخت زردالو مناسب نیست .
انا وقتی درخت زردالو یی با مراقبتهایی که انجام دادیم شکوفه داد همه را به تعجب وا داشت شکوفه های درشت پنج گلبرگی سفید با پایه های قرمز وپرچمهای زرد ، روی شاخه های درخت جوان ما ، منظره ای زیبا و روح انگیز را رقم زده بود .
پنجاه و خورده ای میوه زردالو از آن درخت کوچک چیدیم . چقدر برایمان شیرین و لذیذ بود . مزه آن هیچ گاه از زیر زبان من بیرون نمیرود .
من متولد ۱۴ آذر ۶۹ هستم. ماهی که گل یاس در آن به بار می نشیند . درست همین روز در نخستین سال بعد از ازدواجمان ، صالح آمد وبایک گلدان گل یاس ، غافلگیرم کرد . اصلا یادم نبود که این روز ، روز تولدم است . خیلی خوشحال شدم که حواسش به من هست . یک جشن تولد دو نفرِ وبا شکوه برگذار کردیم .
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱