eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
19.3هزار عکس
10.5هزار ویدیو
143 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #خادم👇🏻 @Mousavii13 #تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh
مشاهده در ایتا
دانلود
#دستمان_رابگیرید ... 🌸ای شقایق های در #خون خفته امام،برآیید و مارا از #منجلاب #گناه بیرون بکشید... که شما #یدالله هستید🌷 شما کبوتران حریم آسمان وحدت اید.. که جز شما کسی توان #پرواز در آسمان را ندارد ای مرغان #ملکوت نغمه ای بسرایید که #دلهایمان سخت مدهوش #چشمان شماست..❤ 🔷شهید معین رئیسی 🔶آرمان ارزشمند نسل سوم
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت شصت وسوم 🔶 #دیالیز قرار شد عصر روز بعد عملیات انتقال سی
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 ⭕️ 🔶قسمت شصت وچهارم 🔶 مجلس دعا در بیشتر مساجد ساری برقرار بود. همه از ما سراغ سید را ميگرفتند. فکر نميکردم سید اینقدر در بین مردم محبوب باشد. واقعًا وقتی خدا به کسی عزت بدهد اینگونه ميشود. پزشکان مشغول فعالیت بودند. قرار شد عصر روز یازدهم دیماه، هلیکوپتر شرکت نفت برای انتقال سید در بیمارستان بوعلی فرود بیاید. با تیم پزشکی بیمارستان مهر تهران نیز هماهنگی لازم انجام شده بود. خیلی خسته بودیم. گفتیم کمی استراحت کنیم. با برادران سید در نمازخانه بيمارستان خوابمان برد. هنوز دقایقی نگذشته بود که احساس کردم کسی ما را صدا ميزند. ناگهان از خواب پريدم. نميدانم چرا اینقدر مضطرب بودم. دويدم سمت آي.سي.يو. ديدم درب شيشه ای بخش بسته است! پرستارها دوان دوان به هر سو ميرفتند. نگرانی ام لحظه به لحظه بيشتر ميشد. يكی از پرستارها نزديك در آمد. داد زدم و پرسيدم: چه خبر شده؟ سيد حالش خوبه؟ گفت: حالش دوباره به هم خورده. با تعجب گفتم: سيد كه حالش خوب بود. با تلاش بسیار يكی از بچه های هيئت را، كه پزشك بيمارستان بود، پیدا کردم. پرسیدم: چی شده، چه خبره!؟ او دستم را گرفت و به اتاقش برد. مرا آرام کرد و گفت: »وقتی خون سيد را دياليز كرديم، مشکل كمی برطرف شد. اما چون سم در بدن او وجود دارد دوباره حال سيد وخيم شده. ديگر حال خودم را نميدانستم. سریع همه بچه ها را خبر کردم. گفتم برنامه پرواز را باید سریعتر انجام دهیم. چند پزشک و پرستار را برای انتقال با هلیکوپتر آماده کردیم. حتی يك گروه از بچه ها مسئول بستن خيابان شدند. از يك ساعت قبل، داخل هر طبقه بيمارستان يك نفر را قرار داديم تا جلوي آسانسور بايستد. گفتیم: تحت هيچ شرايطی كسی از آسانسور استفاده نكند. هلیکوپتر آماده شد. برای انتقال سيد نبايد لحظه ای توقف ميكرديم؛ چون موقع حركت، دستگاهها از سيد جدا ميشد. سر و صدايی در طبقه سوم به گوشم رسيد. سريع رفتم بالا. ديدم پرستاری ميخواهد دستگاهی را برای اتاق عمل ببرد. كسی كه جلوی آسانسور ايستاده بود نميگذاشت. بلافاصله چند نفر از دوستان را صدا كردم. ده نفری دستگاه را بلند كردند و از راه پله بردند برای اتاق عمل. همه چيز مرتب و آماده بود. دستگاهها از سید جدا شد. او را سريع روی برانكارد گذاشتيم و به سمت آسانسور برديم. اما ...... داخل آسانسور هرچه دكمه را ميزديم، آسانسور تكان نميخورد!! خيلی داد بيداد كردم. اعصابمان به هم ريخته بود. با پيشنهاد پرستارها دوباره با سرعت سيد را به بخشی آی.سي.‌يو برگردانديم. از داد و بيداد ما يكی از مسئولان بیمارستان آمد و گفت: چی شده، آسانسور سالم است و هیچ مشكلی ندارد.به سمت آسانسور رفتيم. او دكمه آسانسور را زد. در بسته شد و آسانسور حركت كرد. چند بار آزمايش كرديم. سالم سالم بود!! با دكترها صحبت كرديم. دوباره همه چیز کنترل شد. بعد از ریکاوری، بار دوم سيد را حركت داديم. وارد آسانسور شديم. هرچه دكمه را ميزديم حركتی در كار نبود!! حالت عجيبی بود. گيج شده بودم. خدای من چرا اینطور شده؟! من خودم لحظاتی قبل آسانسور را چک کرده بودم. اما ... انگار سيد دوست نداشت برود. اين بار دومی بود كه آسانسور حركت نكرد. بياد حرف علامه بزرگوار استاد حسن زاده آملی افتادم. وقتی سيد حالش به هم خورده بود. استاد صمدی آملی از علامه درخواست دعا كرده بودند. ايشان فرموده بودند: كاری با سيد نداشته باشيد، تمايل رفتن ايشان بيشتر از تمايل به ماندنشان است. من دعا ميكنم؛ ولی تمايل ايشان به رفتن بيشتر است. او را اذیت نکنید. سيد را دوباره برگردانديم داخل بخش. ما را بيرون كردند و گفتند به خانه هايتان بروید. حتی از خانواده سيد هم خواستند كه بروند. گفتند: به مسجد جامع برويد. بگوييد برای آقا سيد دعا كنند. من و برادر آقا سيد آخرين کسانی بوديم كه از بيمارستان بيرون آمديم. هر کاری از ما ساخته بود انجام دادیم. نميدانستم چه کار باید کرد. ما که همه راهها را تجربه کردیم. رفتيم خانه روحانی هئيت. ده پانزده نفر بوديم. وضو گرفتيم برای نماز. دیگه عقلم به جایی قد نميداد. نشستم تا موقع نماز شود. اما حال خودم را نميفهمیدم. همه خاطراتی که از کودکی با سید داشتم در ذهنم مرور ميشد. اشک ناخودآگاه از چشمانم جاری شد. برای خواندن نماز آماده شديم. قبل از نماز يكی از دوستان، گوشی را برداشت و تماس گرفت. با فرمانده سپاه ساری صحبت كرد. ايشان در بيمارستان بودند. یک دفعه دوست ما سکوت کرد. رنگ از چهره اش پرید. به ما خیره شد و بی مقدمه گفت: سيد پرواز کرد. حال و هوای آن موقع قابل توصیف نیست. نميدانستيم از كجا بايد به سمت بيمارستان برويم. عين ديوانه ها شده بودیم. توی کوچه و خیابان اشک ميریختیم و ناله ميکردیم. در راه هر كسی ما را ميديد،
#حس_خوبی_داره❤️ پیشنهاد میکنم وقتی فکر #گناه❌ میاد تو ذهنتون ... یا گناهی رو کردین ... حتما #همون_لحظه؛ به عکس های #دوست_شهید تون نگاه کنید...👌❤️ وخیره به #چشمانشون بشید... عجیب حال دل رو عوض میکنند...☺️ چشمهایی که انگار باتو حرف می زنند... اون موقع اس که دل ها آماده #پرواز میشه...🕊 #رفیق_شهیدم #شهید_عباس_دانشگر 🌷 #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
#عارفانه🌸🍃 قبل رفتن می‌گفت #مامان الان در شرایطی هستیم که بهترین موقعیت👌 گیرم آمده و اگر اجازه ندهی بروم🚷 بهترین فرصت را از من #گرفته‌ای. من همیشه #عارف را خوشحال و خندان می‌دیدم ولی آن شب🌙 عارف از همیشه خوشحال‌تر بود. از شور و شعف می‌خواست #پرواز کند🕊 🌴در آن عملیات سال۹۴ مجروح💔 شد. تکفیری‌ها #سینه_عارف را هدف می‌گیرند و خدا خواست آقاعارف را نگه دارد تا در آزادسازی #بوکمال هم شرکت کند و نابودی داعش👹 را ببیند. قلبش مبارکش💘 را هدف می‌گیرند و گلوله به جای باتری🔋 بیسیم که یک تکه فولادی بود و #آقاعارف در جیبش گذاشته بود می‌خورد و کمانه می‌کند. 🌴گلوله به سمت #راست سینه‌اش می‌خورد و به قلبش مبارکش نمی‌خورد❌ در آن عملیات چندتا از دوستان نزدیکش #شهید شدند. دوستانی که با هم می‌رفتند به فقرا سر می‌زدند. وقتی برگشت برای #شهدا خیلی ناراحت بود. احساس می‌کرد از آنها #جامانده👤 است. هر هفته به خانواده‌ها و مزارشان🌷 سر می‌زد. شهید مدافع حرم عارف کایدخورده🌹 #خوزستان ....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•.... #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
)★چون شده ام خونین بالـ🕊 خود را به دنیا می زنم تا آزاد شوم تا کنم اما افسوس که هنوز جامه برازنده من نیست😭 🌙 🌹🍃🌹صلوات
می شوند این را من نمیگویم نگاه کن حتے لبخندشان هم عطر دارد... رمز یا ... 📸شهيد مدافع حرم حجةالاسلام شیخ (زهیری) 🗓شهادت ۲۳ دی ماه ۹۴ 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔
دست به خاک که میگذاری گوشت و پوست و شهدا را میان انگشتانت حس میکنی، دل به لرزه میافتد. اما به آسمان دل خون که مینگری، ها سراغت میآیند. شاید آسمان، سهم آنان است که در این سرزمین اند. مثل که جاماند از دوستش. باهم پیمان بسته بودند که تنهایی وارد بهشت نشوند اما در ۵ ذکر یا زهرا گفتند و در پایان شهید شد و دل گله مند مصطفی را با خود برد. در خواب به او قول مردانه داده بود که منتظر اوست. حالا بعد از سال ها که در باغ بازشد و صدای در دنیا دمیده شد. مصطفی مشتاق، راهی دفاع از حریم آل الله شد. آرزو داشت پرستو شود اما زخمی حرم شد و برگشت. در مناجاتش با خدا گفته بود: "خدایا اگر از من راضی نشده ای مرا نرسان" به قول خودش: " شهادت، شوخی نیست! قلب آدم را بو میکنند. اگر بوی دنیا و تعلقاتش را داد رهایت میکنند. میگویند برو درد بکش. پخته شو. منیّت را رها کن." مجروحیتش زیاد بود و پرستار روزهای سخت. رفیقش چشم به راه بود و خودش بیتاب . سالهای انتظار از کربلای ۵ تا دفاع از حرم با شیرینی پایان یافت و مصطفی عاقبت بخیر شد... آقا مصطفی! بوی دنیا و تعلقاتش میدهیم و دلمان سنگین از غم دعایمان کن.... 📸شهید مدافع حرم 🗓تاریخ تولد: ۱ شهریور ۱۳۴۷ 🗓تاریخ شهادت: ۷ شهریور ۱۳۹۵ 🕊محل شهادت: سوریه 🥀محل دفن: گلزار شهدای اهواز 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
پرواز کردن سخت نیست... عاشق که باشی بالت می‌دهند؛ و یادت می‌دهند تا کنی... آن هم عاشقانه... :)♥️ 📸شهید مدافع حرم 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
اگه میخوای کنی باید دل بکنی از دنیا و تعلقاتش... در سجده ی آخر نمازهایش این دعا را میخواند: ‌اللهم أخرِجْنی حُب الدُّنیا مِن قُلوبِنا... 🕊🌹
«نفس اماره» ✍ سیده موسوی بسم رب روح مشتاق طیر🕊 ماه رمضان چند روزی هست که آمده است. آیا نفس سرکش و اماره ‌ی، خویش را به قتلگاه برده‌ایم؟! تا به کی دنباله چاره، درمان و مکاشفه هستیم؟! وقتی نفس خویش را به حال خود رها کرده‌ایم.! هربار گرفتار غفلت شده‌ایم؛ انگشت اتهام را سمت شیطان رانده شده گرفتیم. هنر کرده‌ایم! اما خود را گول نزنیم. قدرت و توان شیطان بیشتر از انسان نیست بلکه کمتر است. پیشنهاد گناه می‌دهد و من و شما انجام می‌دهیم. پس اراده، تقوا، توکل استغاثه‌ی ما کو؟! همان است، که گفتم! نفس سرکش را به حال خود گذاشتیم. در هر ساعت و دقیقه ایمان بیاوریم که شاهد ما همان قاضی پرونده اعمال ما است. پس به کجا چنین شتابان!! یادمان نرود، تلاش و تحمل دراین دنیا راه رسیدن به آسمان است، نه برای بقا زندگی در آن! شکست خوردید دوبار یا علی بگویم!! برای رسیدن باید قربانی کرد. و چه خوب است نفس خویش را قربانی کنیم. حال فکر می‌کنید فقط گناه نکنیم. نه خواهر و برادرم! همان کاری را بکنیم که شهدا کردند. چون نفس سرکش خویش را قربانی کردند، بعد تمام تعلقات را به قربان گاه بردند تا شدند پرستو عاشق آسمان.... ماه رمضان بهترین وقت اوج گرفتن و به آسمان رسیدن است. @AFKAREHOWZAVI
شهید ابراهیم هادی می‌گفت: دنیا همین است؛ تا آدم عاشقِ دنیاست و به این دنیا چسبیده، حال و روزش همین است. اما اگر انسان سرش را به سمتِ آسمان بالا بیاورد و کارهایش را برای رضای خدا انجام دهد، مطمئن باش زندگی‌اش عوض می‌شود و تازه معنی زندگی کردن را می‌فهمد... ✍🏻 ثابت کردند ، دل بُریدن می‌خواهد.