هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ #کتاب_عارفانه 🌙 #قسمت_هفدهم بارها شده بود ڪه احمـ🌹ـدآقا درمسجد براے ماصح
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
#کتاب_عارفانه🌙
#قسمت_هجدهم
ڪار احمـ🌹ـدآقا بسته بندے چاے بود☕️.
آن موقع چاے را مخلوط مے ڪردند ودر بسته هاے زرد و قرمز مے فروختند.
آخرهفته حقوق میگرفت.
همان موقع خمس حقوق را حساب میڪرد و سهم سادات آن را به یڪے از سادات مستحق میرساند.🌺🍃
سهم امام راهم غیرمستقیم
به حاج آقا حق شناس مےداد.
البته ڪار احمـ🌹ـدآقا درچایــے فروشے زیادطولانے نشد.
✨✨✨
احمـ🌹ـد آقا بسیار #اهل_مطالعه بود📗
برخی ڪتاب هاے ایشان اصلاً
درحد و اندازه هاے یڪ جوان و یا نوجوان نبود.
اما باڪمڪ اساتید حوزه از آن ها استفاده میڪرد.
این ڪتاب ها بعدهاجمع آورے و
به حوزه ے علمیه قم اهدا شد.📚
#عنایات_اهل_بیت(علیهم السلام)
درحدیث زیبایے ڪه به حدیث سفینه ے نوح معروف شده آمده است :
خاندان واهل بیت (علیهم السلام) من مانند ڪشتے نوح هستند
هرڪس( ازآن ها استفاده ڪند و )سوار برڪشتی شود نجات مے یابد و هرڪس از آن جدا شد غرق میشود.🌊
✨✨✨
درمسجد ڪنار احمـ🌹ـد آقا نشسته بودم.
درباره ارادت وتوسلات به اهل بیت(علیهم السلام) صحبت میڪردیم.
احمـ🌹ـدآقا گفت:این را ڪه میگویم به خاطر تعریف ازخود یا .... نیست.❣️
مے خواهم اهمیت ارتباط و توسل به
اهل بیت(علیهم السلام) را بدانے.
بعدادامه داد : یڪبار درعالم رویا بهشت را با همه زیبایے هایش دیدم.😍
نمی دانے چقدرزیبا بود✨🕊
دیگر دوست داشتم بمانم.
براے همین باسرعت به سمت بهشت حرڪت ڪردم.
احمـ🌹ــد ادامه داد :
امّا هرچه بیشتر مے رفتم مسیرعبور من باریڪ و باریڪ تر میشد❗️
به طورے ڪه مانند مو باریڪ شده بود.
من حس ڪردم الان است ڪه از این بالا به پایین پرت شوم.
#ادامه_دارد
✨✨✨
#منبع_انتشارات شهید ابراهیم هادی
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ #کتاب_عارفانه🌙 #قسمت_هجدهم ڪار احمـ🌹ـدآقا بسته بندے چاے بود☕️. آن موقع چا
#کتاب_عارفانه 🌙
#قسمت_نوزدهم
آنجا بود ڪه حدس زدم این باید صراط باشد؛همان ڪه مے گویند از مو باریڪ تر و از شمشیر تیزتر خواهد بود.
مانده بودم چه ڪنم❗️
هیچ راه پس و پیش نداشتم .
یڪ دفعه یادم افتاد ڪه خدا به ما شیعیان،
اهل بیت(علیهم السلام) را عنایت کرده.
براے همین با صداے بلند حضرات معصومین راصدا زدم.🌺🍃
یڪ باره دیدم ڪه دستم را گرفتند و از آن مهلڪه نجاتم دادند.بعد ادامه داد؛
ببین،ما در همه مراحل زندگے بعداز توکل بر خدا به توسل نیاز داریم.
اگرعنایت اهل بیت(علیهم السلام)نباشد ، پیدا ڪردنِ
صراط واقعے دراین دنیا محال است.❌
بعد به حدیث نورانی نقل شده از
امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)اشاره ڪرد که میفرمایند؛🌹
《ازتمام حوادث و ماجرایی که برشما میگذرد ڪاملا آگاه هستیم وهیچ چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست.
ازخطاها و گناهانے ڪه بندگان صالح خداوند از آن ها دورے میکردند ولے اڪثرا شما
مرتڪب مے شوید #باخبریم.》
اگر#عنایات و #توجهات ما نبود
مصائب و حوادث زندگے شما را در بر میگرفت ودشمنان شما را از بین مے بردند.
#ادامه_دارد
یاعلی
✨✨✨
#منبع_انتشارات شهید ابراهیم هادی
سبکبالان
🕊🕊🕊
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
@seedammar
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#کتاب_عارفانه 🌙 #قسمت_نوزدهم آنجا بود ڪه حدس زدم این باید صراط باشد؛همان ڪه مے گویند از مو باریڪ تر
بسم الله الرحمن الرحیم
#کتاب_عارفانه 🌙
#قسمت_بیستم
احمد را از همــان روزهاے قبل از انقݪاب و جݪساتـــ قرآن داخل ݥسجد ݥی شناختم.
از همان دوران نوجوانے با بقیہ ے همساݪاڹ خودش بازے مے ڪرد ، مے گفت ، مے خندید و...
اݦا به یاد ݩدارم ڪه از او #ݥڪروهے دیده باشم. تا چہ رسد به اینکہ #گناه_ڪبیره از او ســـر بزݩد.
زندگے او مانند یڪ #انسان_عادے اداݥہ داشتــ ، اما اگــر مدتے با او رفاقتــ داشتے ،
ݥتوجہ مے شدے ڪه او یڪی از بندگان خالص درگاه خداستــــ.
یڪ بار برنامہ ے بسیــــج تا ساعتــ 3️⃣ بامداد اداݥہ داشتـــ . بعد احمد آهستہ به شبستــــــان مسجد رفت و مشغوݪ #نماز_شبـــ شد.
من از دوڔ او ڔا نگاه مے ڪردم.
حاݪتــ او #تغییـــر ڪڔده بود.
گویے خداوند دڔ ݥقابݪش ایستاده و او ݥاݩݩد یڪ بنده ے ضعیفـــ ݥشغــــول تڪݪم با ݐروردگاڔ استـ.ــ.🌿
عبادتـــ عاشقانہ ے او بسیــــــــار عجیب بود. آنچہ ڪہ ݥا از #نماز_بزڔگان شنیده بودیـــم در وجود احمد آقا مے دیدیم.
قنوتــ نݥاز او #طـــــــــــــولانے شد.
آن قدڔ ڪہ براے مڹ سواݪ ایجاد ڪرد. یعنے چہ شده⁉️
بعد از نݦاز بہ سراغش رفتم. از او ݐرسیدݥ : احمـــدآقا توے قنوتـــ نماز چیزے شده بود❓
احمد همــــــــــــیشہ در جوابـــ هایش
#فڪڔ ݥے ڪرد. براے همین ڪمے فڪر ڪرد و گفتـــ : نہ، چیز خاصے نبود. ݦے خواستــ طبق معمـــــول موضوع را عوض ڪند.
اما آن قدر اصرار ڪردم ڪہ مجبور شد حرفــــ بزند :
(( در قنوتــــ نݦاز بودم ڪہ....
#ادامه_دارد
✨✨✨
#منبع_انتشارات شهید ابراهیم هادی
https://eitaa.com/seedammar
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
بسم الله الرحمن الرحیم #کتاب_عارفانه 🌙 #قسمت_بیستم احمد را از همــان روزهاے ق
#کتاب_عارفانہ
#قسمت_بیست_و_یکم
اما آن قدر اصراڔ ڪردݥ ڪہ مجبوڔ شد حرف بزݩد :
(( در قنوتـــ نماز بودم ڪہ گویے از فضاے ݥسجد خارج شدم. نمے دانے ݘہ خبر بود❗️ آنݘہ ڪہ از زیبایۍ هاے بهشتـــ و عذاب هاے جهڹم گفتہ شده همہ ڔا دیدݥ❗️ انبیاء ڔا دیدݥ ڪہ در ڪناڔ هݥ بودند و... ))
***
سوار یڪ ماشین شدیݥ. ما پشتـــ ݥاشیݩ نشستہ بودیݥ و خودرو با سڔعتـــ حرڪت مے ڪرد. این ماشین هیـــݘ حفاظے در اطراف خود نداشتــ.
در ســـر هـــــر پیچ یڪے دو نفر از ڪسانے ڪہ سواڔ شده بودند به پایین پرتـــ مے شدند❗️
جاده خرابـــ بود. ماشین هم با سرعتـــ مے رفت. سر پیچ بعدے آن قدر با سرعتــ رفت ڪہ دستـــ من هم جدا شد و...
نزدیڪ بود از ݥاشیݩ پرتـــ شوم. اݦا دڔ آڹ لحظہ ے آخـــر فریاد زدݥ :
#یاصاحب_الزمان(عج).
در همیݩ حاݪ یڪ نفر دستم را گرفت و اجازه نداد به زݥین بیفتـــم. من به سݪامتــ توانستݥ آن گردنہ ها را رد ڪنم.
در همیـــن لحظہ از #خوابـــ پریدݥ.
فهمیدم ڪہ در سخت ترین شرایط دستــ از داݦن امام زماݩ (عج) بڔ نداریم.
وگرنہ تندباد حوادثـــ همہ ے ما را نابود خواهد ڪرد.
این ماجــــرا را احمـ🌹ـدآقا در جمع بچہ هاے مسجد تعریف ڪرد.
✨✨✨
معراج
:سال اول دهہ ے شصت بود. شرایــط ڪشور بہ دلیل جنگ و دشمنان داخـلے وخارجے انقلاب بسیـار پیچـیده بود. من با احمــ🌹ـد آقا در محـل دوست بودم. خانہ ے ما در ڪوچہ ی جنوبے مسجــد امین الدولہ و خانہ ے احــمـ🌹ـد آقا در ڪوچہ ے شمالـے مسجد قرار داشت.
من چـہار سـال از ایشـان ڪوچڪ تر بودم. اما شخصیت ایشـان بسـیار در من تاثـیر گذاشـتہ بود. احــمـ🌹ـد آقا بســیار بہ نماز اول وقــت اهمیــت مے داد. بہ صورتے ڪـہ موقــع نماز همـہ ے ڪار ها را ترڪ مے ڪرد.
آن روز ها را فرامـوش نمے کنم. احــمـ🌹ـد آقا هنگــام نماز گویے هیچ ڪس را جز خداوند نمے دید. از همہ ے دنیا فارغ بود و عاشـ💗ـقانہ مشغول مناجات با پروردگــار مـے شد.
این اخلاق او در تمــام نوجوان هایے ڪہ اطراف او بودند تاثـیر گذاشتہ بود. بچــہ ها هم بہ نماز اول وقت مقید شده بودنـد. البتہ این ها همہ از تاثیرات استادے مانند حاج آقا حق شـناس بود. ایشـان براے ما داستان ها و روایت هاے بسـیارے در فضیلـت نماز اول وقت و باحضور قلــب مے گفت. ما در محلــہ ے چہارراه مولوے وسید اسماعـیل تہران بودیم.
شرایط محل بسـیار.....
#ادامہ_دارد
یاعلی
✨✨✨
#منبع_انتشارات شهید ابراهیم هادے
@seedammar
:
#کتاب_عارفانہ🌙
#قسمت_بیست_و_دوم
🍃🌺✨💐✨🌺🍃
شرایط محل بسیار روی بچه ها تاثیرداشت...
اما عجیب بود که همه ی بچه ها احمدآقا را به عنوان یک استاد قبول داشتند.
شب ها بعد از نماز داخل مسجد دور هم جمع می شدیم و احمد آقا برای ما احکام می گفت.
بعد هم کمی صحبت و نصیحت و بعد از هم جدا می شدیم.
احمد آقا یک استاد کامل و یک راهنمای راه خدا داشت.
ما در مسجد دیده بودیم که بارها آیت الله حق شناس ایشان را صدا می زد و آهسته و به طور #خصوصی او را نصیحت می کرد.
ندیده بودم که احمد آقا کسی را در #جمع نصیحت کند. به جای این کار کاغذهای کوچکی برمی داشت و معایب اخلاقی ما را داخل آن می نوشت.
بعد آن را به طور مخفیانه به شاگردهایش تحویل می داد.
روز به روز روحیات معنوی احمدآقا تغییر می کرد. هر چه جلو می رفتیم نمازهای احمدآقا معنوی تر می شد. کار به جایی رسید که موقع نماز سعی می کرد از بقیه فاصله بگیرد❗️
در انتهای مسجد امین الدوله یک #فرورفتگی در دیوار وجود داشت که از دید نمازگزاران دور بود.
آنجا یک نفر می توانست نماز بخواند.
احمدآقا بیشتر به آنجا می رفت و از همان جا به جماعت متصل می شد.
یک بار وقتی احمد آقا نماز را شروع کرد به آنجا رفتم و در کنارش مشغول نماز شدم. دقایقی بعد از این کار خودم پشیمان شدم❗️
احمدآقا بعد از اینکه نماز را شروع کرد به شدت منقلب شد. بدنش #می_لرزید.
گویی یک #بنده_ی_حقیر در مقابل یک #سلطان با عظمت قرار گرفته.
نماز احمدآقا آن گونه بود که ما از بزرگان دین شنیده بودیم.
او در نماز عبد ذلیل در مقابل پروردگار جلیل بود. و اگر ایشان در زندگی به مراتب بالای کمال رسید ، به دلیل همین افتادگی در پیشگاه پروردگار بود.
در روایات ما نماز را معراج مومن معرفی کرده اند. من به نمازهای خودم که نگاه می کنم اثری از عروج به درگاه خدا را نمی بینم.
اما اعتقاد قلبی من و همه ی شاگردان احمدآقا این بود که تمام نمازهای ایشان به خصوص در این سال های آخر نشان از #معراج داشت❗️
#منبع_انتشارات شهید ابراهیم هادے
#گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
: #کتاب_عارفانہ🌙 #قسمت_بیست_و_دوم 🍃🌺✨💐✨🌺🍃 شرایط محل بسیار روی بچه ها تاثیرداشت... اما عجیب بود که
سادات سجادی:
#کتاب_عارفانہ🌙
#قسمت_بیست_و_سوم
☘️🌿☘️🌿☘️🌿☘️🌿☘️🌿☘️🌿☘️🌿
در روایات ما نماز را معراج مومن معرفی کرده اند. من به نمازهای خودم که نگاه می کنم اثری از عروج به درگاه خدا را نمی بینم.
اما اعتقاد قلبی من و همه ی شاگردان احمدآقا این بود که تمام نمازهای ایشان به خصوص در این سال های آخر نشان از #معراج داشت❗️
یعنے هر نماز احمدآقا یڪ پلہ او را به خدا نزدیڪ تر مے ڪرد.
البتہ احمدآقا بسیار #ڪتوم بود ، یعنے از حاݪاتــ درونے خود حرفے نمے زد.
اما اگــــر ڪسی به وضعیتــــ او دقـتــــ مے ڪرد ، حتما متوجہ باطن نورانے اش می شد.
من یڪ بار از خود ایشان شنیدم ڪہ حدیث : (( نماز #معراج مومن است )) را خواند و بعد خیلے عادے گفتـــــ : بچہ ها باید نماز شما معــــــ⬆️ــراج داشته باشد تا حقیقتـــ بندگے را حس کنید.
من آن شبــــ اصــــرار ڪردم ڪہ : احمدآقا آیا این معراج براے شما اتفاق افتاده❓
معمولا در این شرایط به نحوے زیرڪانہ بحث را عوض مے ڪرد اما آن شبـــــ بعد از اصـــــرار من سرش را به نشانہ ے #تاییــ✅ــد تڪان داد.
***
در سررسید به جامانده از احمد آقا جملاتـــ عجیبے به چشـــم مے خورد. او در این سر رسید ڪارهاے روزانہ ے خود را در سال ۱۳۶۳ نگاشتہ است. در برخے صفحات آمده :
((امروز نمـــ🌹ــــاز بسیاربسیار عالے بود.)) (( در نماز صبــــــح حال بسیـــــار خوشے ایجاد شد ))
و...
فراموش نمے ڪنم. یڪ بار حضرتــــ آیت الله حق شناس نماز خواندن ایشان را دید.
آن موقع احمدآقا در سنیــــن نوجوانے بود.
بعد به حجت الاسلاݦ حاج حسیــــــن نیرے ( برادر احمدآقا ) گفت : 👇👇
🔵 من به حال و روز این جوان #غبطــــــــ‼️‼️ــــــــــــہ مے خورم❗️
و من شڪ ندارم ڪہ همہ ے این ها از توجہ فوق العاده احمدآقا به نماز نشئت مے گرفت.
او بنده ے #واقعی پروردگار بود.
🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿
#منبع_انتشارات شهید ابراهیم هادے
#گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🕊🕊🕊
@seedammar
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
سادات سجادی: #کتاب_عارفانہ🌙 #قسمت_بیست_و_سوم ☘️🌿☘️🌿☘️🌿☘️🌿☘️🌿☘️🌿☘️🌿 در روایات ما نماز را معراج مومن
سادات سجادی:
#کتاب_عارفانه 🌙
#قسمت_بیست_و_چهارم
با احمدآقا و چند نفــــږ از بچہ هاے مسجد راهے بهشتـــــ زهرا شدیم. همیشہ برنامہ ۍ ما بہ ایݩ صورتـــ بود ڪہ سریــــــع از بهشتـــ زهرا برمے ڴشتیم تا بہ نمــــ❤️ــاز جماعتـــ مسجد امین الدولہ برسیݥ.
امـــ❗️ـــا آن روز دیــــر راه افتادیم. گفتیــــم : نماز را در بهــــ☘️ــشت زهرا مے خوانیم.
بہ ابتداے جاده رسیدیم. ترافیـــڪ شدیـــــــدے
ایجاد شده بود. ماشیـــن در راه بنداݩ متوقفـ🚫ــ شد.
احمد نگاهے به ساعتــ🕐ـــش ڪرد. بعد درباره ے نماز #اول_وقتـــ صحبتــــ ڪرد امـــا ڪسے تحویل نگرفتــــ❗️
احمدآقا از ماشیــــن #پیاده_شد❗️ بعد هم از همہ معذرتـــ خواهے ڪرد❗️
گفتیـــم : احمدآقا ڪجا مے ری⁉️
جوابـــ داد : ایــــن راه بنـــدان حالاحالاها باز نمیشہ ، ما هم به نمـــ💜ـــاز #اول_وقتـــ نمی رسیم. من با اجازه #میــــرݦ اونــ سمتــ جاده ، یڪ مسجـــــد هستـــ ڪہ نمــــ💛ـــازم رو مے خوانم و بر مے گردݦ مسجد❗️
احمدآقا باز هم معذرتــــ خواهے ڪرد و رفت.
او هـــــر جا ڪہ بود نمازشـ را #اول_وقتـــ و با #حضــــــــــور_قلبــ اقامہ مے ڪږد.
در جاده و خیابان و... #فرقے برایش نݦے ڪرد.
همہ جا ملڪ خدا بود و او هم بنده ےے خدا.
***
بسیــــــــ🌿🌿ـــــــــــــج
( استاد محمد شاهی )
همہ ے اهل محـــݪ احتراݦ خانواده ے آن ها را داشتند. حمیدرضــا ، برادر بزرڴـــ تر احمدآقا ، سال اول جنڴ به #شہــــ💐ـــادت رسید.
همانـ سال بود ڪہ ایشاݩ وارد بسیــــــڄ شد.
طے مدتے ڭہ ایݜاݧ در بسیـــــج مسجد فعالیتـــ داشت همہ ۍ نوجواݩ هاے محــــل جذبـــ #اخلاق و #رفتــــار ایشان شدند. هر زمانــ احمدآقا به مسجــــد مے آمد جمعے نوجوانـ بہ دنباݪ او بودند.
مدتے بعد ایشاݩ بہ عنوانـــــ #مسئــــول پذیرش پایگاه بسیــــج مسجد امین الدوله انتخاب شد مسجدے ڪہ پـــر از #طلبـــــــــہ هاے فاضـل و انسان هاے وارستــــہ بود.
بعد از مدتے مسئولیتــــ ڪارهاے #فرهنگے مسجد نیز بہ عهده ے ایشانــ قرار گرفتــــ.
ڪنارفعالیتــــ در اینجا در مسجد امام حسن (علیه السلام ) #نیـــز ڪارهاے فرهنگے را انجام مے داد.
نڪتہ ے قابل توجـــــ❗️ــہ براے من این بود ڪہ وقتے ما در شرایط عادے هستیــــݦ حضور قلب در نماز #نداریم. یا اگر مشغݪہ ی فڪری داشته باشیم ، دیگــــر حواسے براے ما نمے ماند.
یا اگـــر ڪار اجرایی به عهده ے ما واگذار شود ، ڪه دیگــر هیچ❗️ ڪاملا حواس ما در نماز
#پــــــــرتــــــ می شودـ
احمدآقا #عارفی وارستہ بود ڪہ......
#ادامه_دارد
یاعلی
✨✨✨
#منبع_انتشارات شهید ابراهیم هادی
@seedammar
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
سادات سجادی: #کتاب_عارفانه 🌙 #قسمت_بیست_و_چهارم با احمدآقا و چند نفــــږ از بچہ هاے مسجد راهے بهشتـ
سادات سجادی:
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
#کتاب_عارفانه 🌙
#قسمت_بیست_و_پنجم
🌹🌹🌹🌹🌹
احمد آقا عارفی وارسته بود که نمازهایش بوی ملاقات با پروردگار می داد.
معمولا چنین انسان هایی یا از جامعه فاصله می گیرند. یا اگر وارد جامعه و مسجد شوند ، خود را درگیر هیچ کاری نمی کنند تا حضور قلب داشته باشند.
بارها از این عارف نماها دیده ایم که فقط سجاده و عبای خود را می شناسند دیگر هیچ...
اما این شاگرد وارسته آیت الله حق شناس درس ایمان و عمل را از استادش فرا گرفته بود.
او سخت ترین کارهای اجرایی مسجد را برعهده داشت و در عین حال ، روز به روز بر معنویتش افزوده می شد❗️
من دیده ام برخی مدعیان عرفان ، وقتی نماز را به پایان می رسانند مشغول ذکر و تسبیح و... می شوند.
اما احمد آقا وقتی نماز معراج گونه اش به پایان می رسید و سفر عرفانی اش تمام می شد ، همگان با نمازگزاران مسجد تکبیرها را تکرار می کرد.
الله اکبر خمینی رهبر...
بعد دستانش را به نشانه ی دعا در مقابل صورتش قرار می داد و مانند بقیه می گفت :
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی....
بعد هم مشغول تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) می شد. آن هم با #توجه_کامل
وقتی تعقیبات نماز به اتمام می رسید از جا بلند می شد و مشغول فعالیت های بسیج و فرهنگی می شد.
البته در میان شاگردان حضرت استاد چنین افرادی کم نبودند. که این هم از زحمات حاج آقای حق شناس بود.
به قول آن انسان وارسته : (( آیت الله حق شناس عرفان و سلوک را به سطح پایین جامعه منتقل کرد.
ایشان عرفان و دوستی با خدا را کوچه بازاری کرد. کم نبودند از کسبه های بازار و افراد عادی که در کنار زندگی روزمره خود راه سیر و سلوک را از این انسان خدایی آموختند. ))
🌷💐🌷💐🌷💐🌷💐🌷💐🌷💐
#ادامه_دارد
✨✨✨
#منبع_انتشارات شهید ابراهیم هادی
@seedammar
#گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🕊🕊🕊
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
سادات سجادی: ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ #کتاب_عارفانه 🌙 #قسمت_بیست_و_پنجم 🌹🌹🌹🌹🌹 احمد آقا عارفی وار
#کتاب_عارفانه 🌙
#قسمت_بیست_و_ششم
🍃🌺✨💐✨🌺🍃
(( دائما طاهر باش و به حال خویش ناظر باش. عیوب دیگران را ساتر باش. با همه مهربان باش و از همه گریزان باش.
یعنی با همه باش و بی همه باش. خداشناس باش و در هر لباس باش. ))
📕علامه حسن زاده آملی ، کتاب نامه ها و برنامه ها ، ص ۱۲
احمدآقا به این عبارات به خوبی عمل می کرد. فعالیت بسیج به جهت حضور منافقین و ترورها و شرایط جنگ بسیار گسترده بود.
آن زمان نیروهای #بسیج برخی شب ها در مسجد می ماندند تا در صورت احساس خطر وارد عمل شوند.
در این شب ها احمدآقا نیز مثل بقیه ی بسیجی ها در مسجد می ماند. او مثل یک جوان عادی با بقیه صحبت می کرد. می گفت. می خندید و...
او با همه ی افراد حتی کوچکترها بسیار با ادب برخورد می کرد، اما در برخورد با #غیبت_کننده ملاحظه ی هیچ کس را نمی کرد.
حتی اگر نزدیک ترین دوست یا شخصی بزرگتر از خودش بود، خیلی محترمانه از او می خواست این بحث را ادامه ندهد.
احمدآقا در زمینه ی فعالیت های بسیج مثل یک نیروی عادی حضور فعال داشت.
اسلحه به دست می گرفت و در گشت شبانه در بازار مولوی و محله های اطراف، همراه دیگر بسیجیان گشت می زد.
اما تفاوتش این بود که وقتی ساعت 3️⃣🕒 نیمه شب به مسجد برمی گشتیم و اکثر بسیجی ها مشغول #استراحت می شدند، او به داخل شبستان می رفت و مشغول #نماز شب می شد.
خلاصه اینکه احمدآقا یک بسیجی واقعی بود.
از آن بسیجی هایی که حضرت امام خواسته بود با آن ها #محشـــور شود.
از آن هایی که امام عزیز بر دست و بازوی آن ها بوسه می زد.
🌾🍀🍁🌾🍀🍁🌾🍀🍁🌾🍀🍁🌾🍀🍁
#ادامه_دارد
یاعلی
✨✨✨
#منبع_انتشارات شهید ابراهیم هادی
@seedammar
#گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#کتاب_عارفانه 🌙 #قسمت_بیست_و_ششم 🍃🌺✨💐✨🌺🍃 (( دائما طاهر باش و به حال خویش ناظر باش. عیوب دیگران را
**✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
#کتاب_عارفانه 🌙
#قسمت_بیست_و_هفتم
(مربـے فرهـنگے)✨
همیشـہ یک لبخـند ملیـح بر لـب داشت. از این جــوان خیلـے خوشم می آمد.خیلـے با محبت بود.خیلے با ادب بود.
وقتــی در کوچـہ و خیـابـان او را مے دیدم خیلـے لذت می بـردم. آن ایـام با ایـنکـہ پـدرم همیشـہ بہ مسجــ🕌ــد مے رفت امـا من اینگـونہ نبودم.
تا ایـنکہ یک روز پـدرم من را باخودش بہ مسجـد برد و دستـم را در دسـت همـان جـوان قرار داد و گفت: هـر چـے احــمد آقا گفــت گـوش کن. هرجـا خواستـے با ایشـان برے اجـازه نمے خواد و...
خـلاصہ ما را تحــویل احــمد آقا داد. براے من یک نکـتہ عجیــب بود❗️
مگر پدرم چہ چیزے دیده بود کہ اینگـونہ اختـیار من را بہ یک جـوان شـانزده یا هفــده سـالہ مےسپرد⁉️
چنــد شــب از این جریـان گذشـت. من هم مسـجد نرفتم.
یـک شــب دیـدم درب خـانہ را مے زنند.
رفتم در را باز کــردم. تا سـرم را بــالا کردم با تــعجب😳 دیدم احــمد آقا پشت در اســت❗️
تا چشـمم بہ ایشـان افتاد خشکــم زد!
یک لحـظہ سـکـوت کردم. فکـر کردم اومـده بگہ چــرا مسجـد نمیای❓
گفتــم: ســـلام احــمـد آقــا، بہ خـدا این چند روز خیلے کار داشـتـم، ببـخـشید.
همـین طور کہ لبخـند بہ لـب داشـت گفت: من کہ نیومـدم بگـم چـرا مسـجد نمے یای، مـن اومـدم حالـت رو بپـرسـم.
آخـہ دو سہ روزه ندیـدمــت.
خیلے خجـالت کشیـدم. چے فکر می کــردم و چـے شد❗️
گفــتـم: ببـخـشــید از فـردا حتــما مے یام
✨✨✨
دو سہ روز دیـگہ گــذشــت. در ایـن سـہ روز موقـع نـمـاز دوبـــاره مشـغـول بازے بـودم و مسـجــد نرفتم.
یـک شـب دوبـاره صــداے درب خــانہ آمد. من هـم کہ گـرم بــازے بــودم دوبـاره دویـدم سـمـت درب خـانہ. تو فکـر هرکـسـے بـودم بہ جـز احــمــد آقــا.
تا در را بـاز کـردم ازخــجــالـت مُــردم. با هـمان لـبخـند همیـشـگے من را صــدا کــرد و گفــت: سلام حــســیـن آقـا.
حســابـے حـال و احـوال کرد. امـا من هـیـچـے نگـفـتم. فـہــمـیــده بــود از نیـامدن بہ مــســجــد خـجـالـت کـشـیده ام. براے همین گفــت: بـابـا نیومــدے کہ نیـومــدے، اومـدم احـوالـت رو بـپـرســم.
✨✨✨
خــلاصہ آن شـب گــذشــت. فــردا شــب زودتـر از اذان رفـتـم مسـجـد. و ایــن مســجــد رفــتـن هـمـان و #مســجــدے_شـدن_مـا_هـمـان.
احــمــد آقـا ایـن قدر قشــ🌺ــنـــگ نــو جــوان ها را #جــذب مســجــد مـے کــرد کـہ واقــعــا تــعــجــب مــے کــردیــم.
آن مــوقـع ایــشــان #شــانـزده
یــا
#هــفـــده ســال بــیــشــتــر نـداشـت.
امــا نــحــوه ے مــدیــریــت او در فــرهــنگے مســجـــد فــوق الــعــاده👌 بــود.
شــب هـــا...
#ادامه_دارد
یاعلی
✨✨✨
#منبع_انتشارات شهید ابراهیم هادی
@seedammar
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
**✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ #کتاب_عارفانه 🌙 #قسمت_بیست_و_هفتم (مربـے فرهـنگے)✨ همیشـہ یک لبخـند م
#کتاب_عارفانه
#قسمت_بیست_و_هشتم
شب ها بعد از نماز چند دقیقه دور هم می نشستیم و بچه ها حدیث یا آیه ای میخواندند.
احمد اقا کمتر حرف میزد،بیشتر با عمل مارا هدایت میکرد.
همیشه خوبی های افراد را در جمع میگفت
;مثلا اگر کسی چندین عیب و ایراد داشت اما یک کار خوب نصفه نیمه انجام میداد،همان مورد را در جمع اشاره میکرد.👏
همیشه مشغول تقویت نقاط مثبت بچه ها بود.👌
باور کنید احمد آقا از پدر و برادر برای ما دلسوز تر بود. واقعا عاشقانه برای بچه ها کار میکرد.😔❤️
✨✨✨✨✨
یکبار من کنار احمد آقا نشسته بودم. مجلس دعای ندبه بود .
احمد آقا همان موقع به من گفت:مداحی میکنی؟!
گفتم : بدم نمیاد🤔
بلافاصله میکروفن را در مقابل من نهاد😳
من هم شروع کردم همینطور غلط و غلوط شروع به خواندن دعا کردم.
خیلی اشتباه داشتم .😢
ولی بعد از دعا خیلی من را تشویق کرد.👏
گفت:بارک الله خیلی عالی بود .برای اولین بار خیلی خوب بود..👏
✨✨✨✨✨
همین تشویق های احمدآقا باعث شد که من مداحی را ادامه دهم و اکنون هم با یاری خدا وعنایت اهل بیت(علیهم السلام)در هیئت ها
مداحی می کنم..😍
فراموش نمیکنم...یکبار احمدآقا موقع صحبت حاج آقا حق شناس وارد مسجد شد .حاج آقا تا متوجه ایشان شدند #صلوات فرستاد..
همه جمعیت صلوات فرستادند..❤️
احمدآقا که خیلی خجالت زده شده بود همان جا سریع جلوی در نشست...😅
(دعای ندبه)
✨✨✨
نماز #صبح را به #جماعت در مسجد می خواند.
بعد از نماز مشغول تعقیبات میشد.😊
قیافه اهل ذکر به خود نمیگرفت.
اما حسابی مشغول ذکر بود.💚
یکبار رفتم کنار احمد آقا نشستم.
دیدم لبانش به آرامی تکان می خورد.
گوشم را نزدیک کردم...
دیدم مشغول خواندن دعای عهد است.💚💛
احمدآقا همیشه بعد از نماز صبح از حفظ دعای عهد را میخواند.
او به ساحت نورانی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ارادت ویژهای داشت.🌺
کارهایی را که باعث تقرب انسان به امام عصر (عج) می شود را هیچگاه ترک نمیکرد💞
مدتی از شروع برنامه های بسیح و فرهنگی مسجد نگذشته بود که احمدآقا پیشنهاد کرد برنامهی دعای ندبه را در مسجد راه اندازی کنیم.
وقتی اعلام کرد که برنامه صبحانه هم داریم استقبال بچه ها بیشتر شد..!!😁
صبح جمعه بچه ها دور هم جمع میشدیم و برنامه ی دعا آغاز میشد.
ایشان اصرار داشت که برنامه دعا در شبستان مسجد باشد که مردم هم شرکت کنند❤️
#ادامه_دارد
✨✨✨
#منبع_انتشارات شهید ابراهیم هادی
@seedammar
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#کتاب_عارفانه #قسمت_بیست_و_هشتم شب ها بعد از نماز چند دقیقه دور هم می نشستیم و بچه ها حدیث یا آیه
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
#کتاب_عارفانه 🌙
#قسمت_بیست_و_نهم
...خودش خالصانه از ابتدای صبح مشغول کاربود.
صبحانه و چای را آماده میکرد و...
بعضی هفته ها بعد از پایان دعا به همراه احمدآقا با موتـــــ🏍ـــور میرفتیم اطراف چهار راه سیروس.
آنجا برای بچه ها عدسی می خریدیم.😋
خداروشکر به خاطر صبحانه هم که شده بچه ها دور هم جمع میشدند.😅
احمد اقا از هزینه #شخصی خودش برای بچه ها صبحانه تهیه میکرد.
✨✨✨✨✨
کار های مختلف انجام میداد تا بلکه معنویت و ارادت به امام زمـــ🌹ــان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در بچه ها تقویت شود.
در همین برنامه دعای ندبه بسیاری از بچه ها را برای آینده تربیت کرد.
ودستشان را در دست مولایشان قرار داد.
احمد آقا کارهای فرهنگی مسجد را حول محور اهل بیت (علیهم السلام) قرار داد و نتیجه خوبی از این روند گرفت 🌺
البته کارهای جمعی احمدآقا برای بچه ها فقط دعای ندبه نبود.
بعضی شب های جمعه بچه هارا به مهدیه تهران برای دعای کمیل میبرد.
در مسیر برگشت هم برای بچه ها
ساندویچ می خرید و حسابی به بچه ها حال میداد.
✨✨✨✨✨
🌺(نماز جمعه)🌺
از اینکه بچه های بسیج و مسجد به دنبال مسائل فهم درست معارف دین نیستند بسیار ناراحت بود.😔
خیلی برای ارتقای سطح معرفت وعقیدهی بچه ها تلاش میکرد.
با مسئولان بسیج بارها صحبت کرده بود.
میگفت بیشتر از برنامه های نظامی به فکر ارتقای سطح معرفتی بچه ها باشید.
برای این کار خودش دست به کار شد.
به همراه بچه ها به مسجد حاج آقا جاودان میرفت.
به این عالم ربانی ارادت ویژه داشت.❤️
مدتی هم بزرگتر های فرهنگی مسجد را به جلسات حاج آقا مجتبی تهرانی می برد.
وقتی احساس میکرد که این جلسات برای بچه ها سنگین است جلسات آنها را عوض و از اساتید دیگری استفاده میکرد.
ازدیگر کارها که تقریبا هر هفته تکرار میشد برنامهی زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی بود.
با بچه ها به زیارت میرفتیم و روبه روی ضریح می نشستیم وبه توصیهی ایشان،آقا ماشاءالله برای ما مداحی میکرد.
#ادامه_دارد
یا #علی
✨✨✨
#منبع_انتشارات شهید ابراهیم هادی
@seedammar
#گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی