eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.3هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
10.6هزار ویدیو
143 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #خادم👇🏻 @Mousavii13 #تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 🌷 سال‌۹۵، ایشان در موقوفه‌ای که در‌اختیار آستان قدس است، مراسمی برای معتمدان و بزرگان شهر برگزار کردند. فرزند شهید من، حسین هریری، هم جزو مدعوین بود. حسین که آن زمان مسئول امنیت حرم هم بود، وقتی سن‌و‌سال خودش را با آنها مقایسه کرده بود، به آیت‌الله رئیسی گفته بود: من در بین این بزرگان؟! گفته بودند تو هم بزرگی. وقتی حسین گفته بود ما در خانواده‌ام رسمی داریم که اگر پدرم جایی نباشد، غذا از گلویمان پایین نمی‌رود. گفته بودند برای آنها هم غذا هست» و بسته بزرگی از غذا‌های مختلف را با حسین برای ما فرستاده بودند. آن غذا، غذای حرم بود و طعم و عطر عجیبی داشت. 🎤راوی: پدر شهید حسین هریری
🕊 🌷 مسجدی بود و اهل خواندن دعای توسل و کمیل و ندبه. شب جمعه ای را به خاطر دارم که برق روستا قطع بود. حسین برای نماز خواندن به مسجد رفت و دیر به خانه آمد. پدرش به او گفت: تا حالا کجا بودی؟ چرا دیر آمدی؟! گفت: توی مسجد بودم با بچه ها دعای کمیل را خواندیم. پدر با تعجب گفت: برق که نبود، شما چطور در تاریکی مسجد، دعای کمیل را خواندید؟ گفت: مجید از توی خانه چراغ بادی آورد و دور هم نشستیم و زیر نور آن دعا خواندیم. 📚: ره یافتگان کوی یار، ج ۵ 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🕊 🌷 بـارها پیش می‌آمد، دم‌دمای اذان صبح ، پیگیر کاری از من می‌شد ، یک بار گفتم : حاج آقا! هنوز هوا روشن نشده ، تعقیبات نمازتون رو بخونید ، بعد بیفتید دنبال‌امورات ! گفت : من تعقیبات نماز صبحمم ، پیگیری کارِ مردمه... 🌷 🌷
🕊 🌷 عشق و علاقهٔ محمد به رهبر انقلاب ویژه بود. سخنرانی‌های ایشان را دنبال می‌کرد و اگر کسی تهمتی ناروا به ایشان می‌زد سریع با منطق پاسخش را می‌داد و هیچ توهینی را نسبت به شخص ایشان تحمل نمی‌کرد. به معنای واقعی کلمه ولایتمدار بود و با کلام و عملش پیرو راستین رهبر بود. معتقد بود اجتهاد در برابر حرف‌های صریح و شاخص رهبر انحراف است و هیچ‌کس نباید جلوتر یا عقب‌تر از خط و حرف ولی‌فقیه حرکت کند. خیلی از دوستان و اطرافیان به خاطر روش و منش زندگی محمد عاشق رهبری شدند. 🎤راوی: پدر شهید
🕊 🌷 اگر ملتی‌ همه چیز داشته باشد ولی شخصیتِ خودش را ببازد هیچ چیز نخواهد داشت و خواه ناخواه در ملت‌هایِ دیگر جذب می‌شود‌.. وای به حالِ این خودباختگی که متاسفانه امروز در جامعه‌یِ ما وجود داد! 🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
🕊 🌷 رئیس‌ تربیت‌بدنی بود و ماشین در اختیارش قرار داشت؛ اما وقت اداری که تموم می‌شد؛ ماشیـن رو می‌گذاشت و با دوچرخه میومد خونه. بهش گفتم: کاکا! تو مثلاً رئیس اون اداره‌ای؛ ماشین زیر پاته؛ زشته با دوچرخه میای خونه.گفت: برو کبریت بیارتا جوابت رو بدم. رفتم و کبریت آوردم. منتظر جواب بودم که دیدم دستم داره می‌سوزه. کبریت رو روشن کرده و گرفته بود زیر دستم. گفتم: سوختم این چه کاریه؟ گفت: تو طاقت آتیش یه کبریت رو نداری، بعد منو وسوسه میکنی که برم توی آتیش جهنم؟ این ماشین بیت الماله؛ متعلق به خون شهداست؛ چطور استفاده شخصی کنم؟! 📚راز یک پروانه
🕊 🌷 با اینکه خیلی احترام پدرش را داشت، اما در مورد بیت المال حتی به پدربزرگ هم سخت می گرفت. پادگان ولی عصر(عج) آباده به همت پدر سر و سامان گرفته بود. پدربزرگ برایم تعریف می کرد؛ روزی گوسفند‌ها را در بیابان چِرا می دادم که نزدیک پادگان شدم. نزدیک پادگان دو پتوی سیاه رنگ سربازی پیدا کردم. آنها را هم با خود به خانه آوردم، شاید به کاری آید. وقتی پدرت به خانه آمد و چشمش به پتو ها افتاد گفت: بابا این پتو ها را از کجا آوردی؟! جریان را گفتم. پتوها را برداشت و گفت: این ها بیت المال است باید به پادگان تحویل بدهم! بلافاصله به سمت پادگان برگشت تا حتی ساعتی مدیون بیت المال نباشد. بعد از شهادت پدر خیلی ها از دور و نزدیک برای تسلیت می آمدند که ما اصلاً آنها را نمی شناختیم. به ما می گفتند: ما بعد از خدا امیدمان به اسد بود که هواسش به زندگی و دخل و خرج زندگی مان بود. فهمیدم پدر چه شب ها و روزهایی که صرف رسیدگی به این یتیمان و مسکینان سپری نکرده است. 🎤راوی: فرزند شهید
🕊 🌷 تک پسر خانواده بود و چشم و چراغ فامیل و محله و آشناها. مراسم یکی از شهدای جنگ بود که برای به دنیا اومدنش نذر کردم. خدا محمد جواد رو بعد از ۲۰ سال به ما داد. عاشق امام رضا علیه السلام بود ... شبانه روزش را گذاشته بود برای تدارک سفر مشهد بچه های کانون.... بعد از عید که از سفر مشهد برگشت انگار برات شهادت را هم از خود حضرت گرفته بود.... شد شهید امام رضایی حادثه بمب گذاری حسینیه رهپویان وصال...🌷🕊
🕊 🌷 همیشه به فقراکمک میکرد میگفت:هیچ فقیری رادست خالی برنگردان! بعداز شهادتش،فقیری آمده بودپشت در و در خواست کمک کرد یاد جمله شهید جعفر افتادم، رفتم درون خانه تا برای فقیر پولی بیاورم ... اما همه خانه را زیرو رو کردم چیزی درخانه نداشتیم ... با خودم گفتم چطور به اوبگویم چیزی نداریم! ناگهان لحاف ها راریختم،بینش مقداری پول بود،باخوشحالی100تومنش رابه فقیردادم... انگار شهید نمی‌خواست بعد از شهادتش هم کسی دست خالی از درب منزلش برگردد...🌷🕊
ابراهیم همیشه می‌گفت: دشمن داره کار می کنه تا مهمترین مسائل در نگاهِ مردم تغییر کنه
🕊 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌۱۵ سالش بود کہ برادرم از آلمان یک دست لباس مارک دار آدیداس برایش فرستاد. یک بار هم نپوشید گفتم چرا؟ بی درنـگ جـواب داد: من تابلوی استعمار نمی شوم.
🕊 🌷 ای وای بر ما که کوریِ خود را همیشه با تعبیر "غیبت تو" می آوریم، و در این مسئله هم تو را متهم می کنیم و دائم می گوییم "تو بیا" اما نمیدانیم که هم تو آمده ای و هم آماده ای! ولی تنها ندای "هل من ناصرِ" تو، غریبانه تر از جدت حسین علیه السلام است، و هیچ گوش شنوایی برای این ندای غریبانه نمی یابی!