3f137ad12ca19a1d50d951b624c8f63e4bf80613.mp3
10.74M
🎧صوت:
🔻روایت شهدا...
🔶حاج حسین یکتا
🔴اینجا غروب شلمچه!
دلتنگی هایتان را با اشک...
#سال91
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت چهل وهفتم 🔶 #شرط_بندی جمعه ها در مسجد امام حسن مجتبی عل
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶قسمت چهل وهشتم
🔶 #عاشق_ولایت
ولایت فقیه را نایب امام زمان عج ميدانست. اطاعت از ایشان را هم واجب. ميگفت: تا زنده ایم باید پیرو راه ولایت باشیم.در این خصوص به شخص امام خمینی; علاقه ویژه ای داشت. امام را ولی فقیه مطلق زمان خود ميدانست. تا زمان حیات امام; نیز مقلد ایشان بود. بارزترین اطاعت محض از ولایت را در جبهه رفتن به فرمان ولی فقیه به نمایش گذاشت.
علاقه به امام; باعث شده بود تا هر کس که امام; را دوست داشت، سید هم او را دوست داشته باشد. نمونه اش آیت الله شهید بهشتی و آیت الله خامنه ای بود. و کسانی که برایشان
امام مهم نبود برای سید هم اهمیتی نداشتند.
ُعد دیگر امام را احیاگر تمامی جوانان معاصر خود ميدانست. کسانی که از قبل تا بعد انقلاب درگیر فساد و ... بودند و با انقلاب اسلامی مسیر زندگی آنها تغییر کرد.
با کاروان پیاده وقتی به نزدیکی حرم امام ميرسیدیم، سید پابرهنه شد. انگار حرارت و داغی آسفالت را حس نميکرد. او جلوتر از ما با چشمی گریان خود را به حرم محبوب ميرساند.
سید بعد از رحلت حضرت امام ره ارادت خاصی به امام خامنه ای حفظه الله پیدا کرد.
فراموش نميکنم. آن ایام هیئت رهروان امام;، مراسم دعا را در منازل شهدا برگزار ميکرد.
شبی من به همراه سید بعد از اقامه نماز مغرب و عشا از مسجد جامع راهی منزل یکی از شهدا شدیم. در طی مسیر خاطرات دوران جنگ و دوستان را مرور ميکردیم. ناگهان سید سؤالی پرسید که انتظارش را نداشتم! پرسید: نظر شما درباره مقام معظم رهبری چیست!؟
ابتدا کمی تعجب کردم؛ چون بعد از ذکر خاطره از یاران سفرکرده، یکباره چنین سؤالی را مطرح کرد. وقتی متوجه اهمیت سؤال شدم نظر شخصی خودم را بیان کردم.
بعد از آن سید باحالتی بغض آلود گفت: عشق به آقا چنان در وجودم نفوذ کرده که چهره امام خمینی; را در ایشان ميبینم. از خدا ميخواهم این علاقه و رابطه را از من نگیرد.بارها دیده بودیم. در زمانی که سخنرانیهای مقام معظم رهبری پخش ميشد سعی ميکرد کاغذ و قلمی بردارد و مطالب مهم را بنویسد. عشق و ارادت سید به امام خامنه ای روز به روز بیشتر ميشد. تا اینکه ...
حضرت آقا در سال 1374 مردم مازندران را مورد تفقد قرار دادند. استقبال مردمی از ایشان به قدری با شکوه بود که زبان نميتواند توصیف كند. سپس معظم له در مصلای شهر ساری با اقشار مختلف مردم دیدار داشتند.
سید مجتبی برای دیدار ایشان سر از پا نميشناخت. خودش آن روز به یاد ماندنی را اینگونه توصیف ميکند:وقتی به مصلی رسیدم جمعیت زیادی را دیدم. همه منتظر بودند تا نوبتشان شود و به زیارت آقا نائل شوند.
در نزدیکی ورودی مصلی چند نفر از دوستانم را دیدم. برای احوالپرسی پیش آنها رفتم و همان جا ماندم! انتظار برایم سخت بود؛ زيرا مقصود را ميدیدم اما عدم توفیق زیارت برایم قابل تحمل نبود.بعد از لحظاتی آرام آرام صف کمی تکان خورد و من به همراه چند نفر دیگر وارد مصلی شدیم. حالا دیگر چند متری بیشتر با محبوبم فاصله نداشتم.اصلًا باورم نميشدکه به این راحتی بتوانم خدمتشان برسم. آهسته آهسته جلو رفتیم. تا اینکه نوبت به من رسید. با ایشان چهره به چهره شدم. لحظات شورانگیزی بود. مناسب دیدم در این فرصت اندک فقط از هیئت برایشان بگویم و برای ادامه فعالیت آن رهنمود بطلبم.عرض کردم: حضرت آقا، ما در این شهر به همراه جوانان دیگر به منظور کارهای مذهبی و فرهنگی هیئتی را تشکیل داده ایم و نام آن را هم مزین به نام حضرت امام; کرده ایم. لطفًا در صورت امکان برای بچه های هیئت پیامی بفرمایید تا به عنوان هدیه این دیدار برای آنها بازگو کنم.مقام معظم رهبری تبسمی کردند و فرمودند: به بچه های هیئت از قول من بگویید سعیشان این باشد که حزب اللّهی بودن خود را در همه عرصه ها حفظ کنند.سید در بخشی از وصیتنامه اش نیز چنین آورده است:
به دوستان و برادران عزیزم وصیت ميکنم؛ کاری نکنندکه صدای غربت فرزند فاطمه سلام الله مقام معظم رهبری، که همان ناله غریبانه فاطمه سلام الله خواهد بود به گوش برسد.
همان طور که زمان امام خمینی; گوش به فرمان بودید و در صحنه های انقلاب حاضر و آماده ایثار جان و زندگی بودید همان گونه باشید
مسلمانها،حزب اللّهیها، بسیجیها ... نگذارید تاریخ مظلومیت شیعه تکرار شود. بر همه واجب است مطیع محض فرمایشات مقام معظم رهبری که همان ولی فقیه است باشند؛
چون دشمنان اسلام کمر همت بسته اند تا ولایت را از ما بگیرند و شما همت کنید، متحد و یکدل باشید تا کمر دشمنان بشکند و ولایت باقی بماند.
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
❀☀☀❀ ☀☀❀
💥در مقابل منکر هم چون شیر
مےغرید و امر به معروف هیچ گاه
از رفتار و کردارش دور نمےشد ...
🌹 تمام روزش را با یاد شهدا
سپرے مےکرد چون معتقد بود...
یاد شهدا بودن از توصیه هاے اکید
قرآن است، و براے همین هر روزے
که از شهدا غافل بود...
فردایش را روزه مےگرفت...
📖در روز چندین بار به تلاوت قرآن
مشغول مےشد حتے این روش زندگے
را به خانواده ےخود توصیه مےکرد...
❇ارادت ویژه اے به امام حسین (ع)
داشت،عشق و یاد امام حسین تمام
وجودش را گرفته بود...
حتے در کوچک ترین کارها از
امام حسین یارے مےخواست...
#شهید_مصطفی_صدرزاده
🗯 راوے: پدر شهید
14صلوات امشب هدیه میکنیم به 😊👇
#شهید مصطفی صد رزاده
#اللهم_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل
#فرجهم
#التماس_دعا
🍃🌸
@seedammar
1_28110059.m4a
4.11M
🌹هرشب
این فایل صوتی کوتاه را هنگام خواب گوش کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
📋 گزاره: آیا پدر ابراهیم مشرک بود؟؛ در قرآن درباره فرد بت پرستی به نام آزر سخن گفته می شود که گویا سرپرست ابراهیم بوده است. قرآن او را "اب" ابراهیم می نامد. هر چند معنای اولیه ای که برای "اب" به نظر می رسد، کلمه پدر است، اما باید گفت که این واژه معانی گسترده ای را شامل می شود که شامل جد مادری، عمو ، مربی و .... هم می شود. با توجه به مجموعه آیات قرآن در این باره قابل اثبات است که آزر پدر ابراهیم نیست و مطابق نظر مفسران عموی ایشان است. تورات هم این ادعا را تأیید می کند بدین ترتیب که نام پدر ابراهیم در آن "تارخ" ذکر شده است و البته حدیث مهم و معروفی از پیامبر اسلام وجود دارد که در این زمینه برای ما حجت است: (همواره خداوند مرا از صلب پدران پاك به رحم مادران پاك منتقل مى ساخت ، و هرگز مرا به آلودگيهاى دوران جاهليت آلوده نساخت ). پس چون پیامبر از نسل ابراهیم علیه السلام است، قطعا پدر ابراهیم نمی تواند آلوده به شرک باشد. بنابراین در این آیه آزر عموی ابراهیم است که او را بزرگ کرده است و به گونه ای حق پدری بر گردنش دارد. اما قطعا پدرش نیست.
🔷 آیه روز:
وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ (انعام / آیه 74)
🔶 ترجمه:
(به خاطر بیاورید) هنگامى را كه ابراهیم به پدرش ( عمویش) «آزر» گفت: «آیا بتهائى را معبودان خود انتخاب مى كنى؟! من، تو و قوم تو را در گمراهى آشكارى مى بینم.»
📅 شنبه 15 دی 1397
#نبوت ، #ابراهیم ، #آزر ، #شرک
Ahd.mp3
2.07M
#دعای_عهد
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️
امام زمانی شو👇👇👇👇
#کانال_خواهم_امد
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت چهل وهفتم 🔸 #شوخ_طبعی😂
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد:
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم
🔸قسمت چهل وهشتم
🔸 #دوبرادر
برای مراسم ختم شهیدشهبازی راهی یکی از شهر های مرزی شدیم طبق روال وسنت آنجا مراسم از صبح تا ظهر برگزار می شد ظهر هم برای مهمانان آفتابه ولگن می آوردند وبا شستن دستهای آنها با صرف نهار تمام می شد
ابراهیم وجواد دو دوست_صمیمی بودند در بالای مجلس باهم نشسته بودند در پایان مجلس صاحب عزا یه ظرف آب ولگن آورد واولین نفری هم که به سراغش رفت ؛ جواد بود وجلوی جواد گذاشت جواد هم از رسم ورسوم مراسم چیزی نمیدانست؛ ابراهیم چیزی در گوش جواد گفت که متوجه نشدم ولی جواد با تعجب گفت جدی میگی؟!!!
ابراهیم هم آرام گفت یواش هیچی نگو بعد #ابراهیم به سمت من آمد و خیلی شدید وبدونه صدا خنده میکرد . گفتم چی شده #ابراهیم زشته نخند!
رو به من گفت به جواد گفتم آفتابه را آوردند سرت را بشور چند لحظه بعد همین اتفاق افتاد وجواد داشت سرش را زیر آب گرفت جواد در حالی که آب از سر ورویش میچکید به اطرافش نگاه میکرد گفتم چیکار کردی جواد مگر اینجا حمامه بعد چفیه ام رو دادم تا سرش راخشک کنه😬😂
🔸🔷🔸
🔸در یکی از روزها خبر رسید ابراهیم وجواد و رضا گودینی پس از چند روز ماموریت در حال بازگشت هستند از اینکه آنها سالم بودند خیلی خوشحال شدیم لحظاتی بعد ماشین آنها آمد #ابراهیم و رضا پیاده شدند بچه ها خوشحال دورشان جمع شده بودند
اما جواد را ندیدیم ناگهان یکی از بچه ها سوال کرد آقا ابراهیم جواد کو؟!
#ابراهیم مکثی کرد ودر حالی که بغض کرده بود گفت جواد....
بعد به عقب ماشین اشاره کرد یک نفر پشت ماشین دراز کشیده بود وسرش پتو داده شده بود ابراهیم ادامه داد جواد...😔
بعد اشک از چشمانش جاری شد😭 سکوت همه جا را فرا گرفته بود چند نفر از بچه ها با گریه داد زدند جوااد ، جوااد وبه سمت عقب ماشین رفتند که ناگهان جواد از خواب پرید😳
جواد هاج واج اطرافش را نگاه میکرد بچه ها باچهره هایی اشک آلود وعصبانی😡 دنبال ابراهیم میگشتند😬 اما ابراهیم سریع به داخل ساختمان رفته بود...😉
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
هدایت شده از صـاحــب دلم(مهدویت 50)
┄═❁๑🍃๑🌸🌸๑🍃๑❁═┄
📼 بعد از شهادت محمد تا چند
روز در اردوگاه فقط نوارهاے مداحے
و مناجاتهاے محمد را پخش مےکردند.
🎤 بیشتر مناجاتها و مداحےهاے
محمد در مورد #امـام_زمـان بود؛
خیلے ناراحت بودم تا اینکه
یک شب محمد را در خواب دیدم،
🌻خوشحال بود و بانشاط،...
لباس فرم سپاه بر تنش بود.
چهرهاش خیلے نورانےتر شده بود؛
یاد مداحےهای او افتادم.
❓پرسیدم:محمد، این همه در دنیا
از آقا خواندے، توانستے او را ببینے؟
محمد در حالے که مےخندید...
گفت: من حتے آقـا #امـام_زمـان(عج) را
در #آغـوش گرفتم.
#شهید_محمدرضا_تورجے_زاده🌷
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
#خواهم_آمد_مهدویت_انتظار
584f31b730e03b4437200899784b9049175c4119.mp3
4.24M
⏯ #شور احساسی #مدافعان_حرم
🍃اون نگاه آخرت
🍃از جلو چشام نمیره
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👌 فوق زیبا
🌹 #التماس_دعا
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
بسم رب الحسین
#خاطرات_حاج_حسین
( عشق به سپاه )
زمانی که حسین میخواست وارد سپاه بشه , ما مخالفت بودیم. دایی ها و عموهایش هم که سپاهی هستند , مخالف بودند. میگفتیم حسین تحصیلات دانشگاهیت رو تمام کن و با تحصیلات بالا برو سپاه.این برات بهتره .زمانیکه میخواست وارد سپاه بشه , در کنکور سراسری رشته تکنسین اتاق عمل قبول شده بود.یه روز به من گفت: بابا من اگر دکتر هم بشم , میخواهم برم سپاه.پس قبول کنید الان برم سپاه و تو اونجا ادامه تحصیل بدم. من در انتخاب شغل و تحصیل, بچه هام رو مختار گذاشته بودم و گفته بودم خودتان انتخاب کنید و من هم حمایتتان میکنم. راجع به حسین هم همین کار رو انجام دادم. بهش گفتم اگه الان وارد سپاه بشی یک نیروی جزئی خواهی بود ولی اگر با مدرک دکتری وارد بشی فرد تاثیر گذاری میشی.
حسین گفت: بگذار وارد سپاه بشم , قول میدم اونجا تا دکتری ادامه تحصیل بدم.
گفتم : چرا?
گفت: "هیچ اعتباری نیست که من وارد دانشگاه بشم و با این عقیده از دانشگاه خارج بشم. "
و ما قبول کردیم طبق خواسته ی خودش عمل کند.
به نقل از (پدر بزرگوار شهید)