eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.3هزار دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
9.1هزار ویدیو
139 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت شصت وسوم 🔶 #دیالیز قرار شد عصر روز بعد عملیات انتقال سی
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 ⭕️ 🔶قسمت شصت وچهارم 🔶 مجلس دعا در بیشتر مساجد ساری برقرار بود. همه از ما سراغ سید را ميگرفتند. فکر نميکردم سید اینقدر در بین مردم محبوب باشد. واقعًا وقتی خدا به کسی عزت بدهد اینگونه ميشود. پزشکان مشغول فعالیت بودند. قرار شد عصر روز یازدهم دیماه، هلیکوپتر شرکت نفت برای انتقال سید در بیمارستان بوعلی فرود بیاید. با تیم پزشکی بیمارستان مهر تهران نیز هماهنگی لازم انجام شده بود. خیلی خسته بودیم. گفتیم کمی استراحت کنیم. با برادران سید در نمازخانه بيمارستان خوابمان برد. هنوز دقایقی نگذشته بود که احساس کردم کسی ما را صدا ميزند. ناگهان از خواب پريدم. نميدانم چرا اینقدر مضطرب بودم. دويدم سمت آي.سي.يو. ديدم درب شيشه ای بخش بسته است! پرستارها دوان دوان به هر سو ميرفتند. نگرانی ام لحظه به لحظه بيشتر ميشد. يكی از پرستارها نزديك در آمد. داد زدم و پرسيدم: چه خبر شده؟ سيد حالش خوبه؟ گفت: حالش دوباره به هم خورده. با تعجب گفتم: سيد كه حالش خوب بود. با تلاش بسیار يكی از بچه های هيئت را، كه پزشك بيمارستان بود، پیدا کردم. پرسیدم: چی شده، چه خبره!؟ او دستم را گرفت و به اتاقش برد. مرا آرام کرد و گفت: »وقتی خون سيد را دياليز كرديم، مشکل كمی برطرف شد. اما چون سم در بدن او وجود دارد دوباره حال سيد وخيم شده. ديگر حال خودم را نميدانستم. سریع همه بچه ها را خبر کردم. گفتم برنامه پرواز را باید سریعتر انجام دهیم. چند پزشک و پرستار را برای انتقال با هلیکوپتر آماده کردیم. حتی يك گروه از بچه ها مسئول بستن خيابان شدند. از يك ساعت قبل، داخل هر طبقه بيمارستان يك نفر را قرار داديم تا جلوي آسانسور بايستد. گفتیم: تحت هيچ شرايطی كسی از آسانسور استفاده نكند. هلیکوپتر آماده شد. برای انتقال سيد نبايد لحظه ای توقف ميكرديم؛ چون موقع حركت، دستگاهها از سيد جدا ميشد. سر و صدايی در طبقه سوم به گوشم رسيد. سريع رفتم بالا. ديدم پرستاری ميخواهد دستگاهی را برای اتاق عمل ببرد. كسی كه جلوی آسانسور ايستاده بود نميگذاشت. بلافاصله چند نفر از دوستان را صدا كردم. ده نفری دستگاه را بلند كردند و از راه پله بردند برای اتاق عمل. همه چيز مرتب و آماده بود. دستگاهها از سید جدا شد. او را سريع روی برانكارد گذاشتيم و به سمت آسانسور برديم. اما ...... داخل آسانسور هرچه دكمه را ميزديم، آسانسور تكان نميخورد!! خيلی داد بيداد كردم. اعصابمان به هم ريخته بود. با پيشنهاد پرستارها دوباره با سرعت سيد را به بخشی آی.سي.‌يو برگردانديم. از داد و بيداد ما يكی از مسئولان بیمارستان آمد و گفت: چی شده، آسانسور سالم است و هیچ مشكلی ندارد.به سمت آسانسور رفتيم. او دكمه آسانسور را زد. در بسته شد و آسانسور حركت كرد. چند بار آزمايش كرديم. سالم سالم بود!! با دكترها صحبت كرديم. دوباره همه چیز کنترل شد. بعد از ریکاوری، بار دوم سيد را حركت داديم. وارد آسانسور شديم. هرچه دكمه را ميزديم حركتی در كار نبود!! حالت عجيبی بود. گيج شده بودم. خدای من چرا اینطور شده؟! من خودم لحظاتی قبل آسانسور را چک کرده بودم. اما ... انگار سيد دوست نداشت برود. اين بار دومی بود كه آسانسور حركت نكرد. بياد حرف علامه بزرگوار استاد حسن زاده آملی افتادم. وقتی سيد حالش به هم خورده بود. استاد صمدی آملی از علامه درخواست دعا كرده بودند. ايشان فرموده بودند: كاری با سيد نداشته باشيد، تمايل رفتن ايشان بيشتر از تمايل به ماندنشان است. من دعا ميكنم؛ ولی تمايل ايشان به رفتن بيشتر است. او را اذیت نکنید. سيد را دوباره برگردانديم داخل بخش. ما را بيرون كردند و گفتند به خانه هايتان بروید. حتی از خانواده سيد هم خواستند كه بروند. گفتند: به مسجد جامع برويد. بگوييد برای آقا سيد دعا كنند. من و برادر آقا سيد آخرين کسانی بوديم كه از بيمارستان بيرون آمديم. هر کاری از ما ساخته بود انجام دادیم. نميدانستم چه کار باید کرد. ما که همه راهها را تجربه کردیم. رفتيم خانه روحانی هئيت. ده پانزده نفر بوديم. وضو گرفتيم برای نماز. دیگه عقلم به جایی قد نميداد. نشستم تا موقع نماز شود. اما حال خودم را نميفهمیدم. همه خاطراتی که از کودکی با سید داشتم در ذهنم مرور ميشد. اشک ناخودآگاه از چشمانم جاری شد. برای خواندن نماز آماده شديم. قبل از نماز يكی از دوستان، گوشی را برداشت و تماس گرفت. با فرمانده سپاه ساری صحبت كرد. ايشان در بيمارستان بودند. یک دفعه دوست ما سکوت کرد. رنگ از چهره اش پرید. به ما خیره شد و بی مقدمه گفت: سيد پرواز کرد. حال و هوای آن موقع قابل توصیف نیست. نميدانستيم از كجا بايد به سمت بيمارستان برويم. عين ديوانه ها شده بودیم. توی کوچه و خیابان اشک ميریختیم و ناله ميکردیم. در راه هر كسی ما را ميديد،
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت شصت وچهارم 🔶 #پرواز مجلس دعا در بیشتر مساجد ساری برقرار
ميپرسيد چه اتفاقی افتاده؟! دوستان هم خبر شهادت سید را ميگفتند. بالاخره رسيديم بيمارستان. سيد مجتبی به آنچه آرزو داشت، به آنچه خواسته اش بود رسيد. سید لایق شهادت بود. تصميم گرفتيم كه نيمه شب او را غسل دهيم؛ چون اگر مردم ميفهميدند، آرامگاه خيلي شلوغ ميشد. بعد از اینکه همه را آرام کردیم پیکر سید به غسال خانه آرامگاه ملا مجدالدین منتقل شد. ميخواستیم در سکوت کار غسل او را انجام دهیم، اما مگر شدنی بود! مردم به محض آنکه متوجه شدند به سمت آرامگاه آمدند. با اينكه درهای آرامگاه بسته بود از بالای ديوار آمدند داخل! همه ناله ميکردند. هیچ کس آرام نبود. صدای زمزمه غریبانه ای به گوش ميرسید: بریز آب روان اسماء به جسم اطهر زهرا سلام الله ولی آهسته آهسته ... سید را غسل ميدادند درحالیکه بازوها و پهلوی او شدیدًا کبود شده بود. آری، هر کس که در این عالم عاشق سینه چاک محبوبه خدا، حضرت زهرا سلام الله، شد باید نشانی از غربت مادر داشته باشد. سيد در بيستم ماه شعبان المعظم پر كشيد. تولدش 11ديماه سال 1345 و شهادت او نیز، پس از سی سال زندگی پربركت 11 ديماه سال 1375 بود. قرار شد روز بعد، مراسم وداع در حسینیه لشکر برگزار شود. یکی از مشکلات ما خبر دادن به مادر سید بود. ایشان بیماری قلبی داشت. ميترسیدیم که این خبر حال او را دگرگون کند. اما خدا لطف کرد. مادر مثل کوه مقاوم بود. مادر ميگفت: من ميدانستم سید ماندنی نیست. من خودم را برای این روزها آماده کرده بودم.آن روز مجید کریمی هم آمد. او از دوستان صمیمی سید بود؛ چون فرزند شهید بود سید بیشتر از بقیه او را تحویل ميگرفت. ماجرای عجیب خبر شهادت را برای ما تعریف کرد. اشک همه حضار جاری شد. 🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
هدایت شده از افتخارات جمهوری اسلامی
قابل توجه کارشناسان و صاحب نظران فرهنگی ♦️پژوهشهای 🔹قسمت ۲: مهندسی اجتماعی ❓مهندسی اجتماعی یعنی چه؟! ☝️یعنی بکار گیری هدفمند تکنیک هایی که بوسیله آن می شود رفتار افراد جامعه را مدیریت کرد. 🔺جریان بدحجابی توسط همین تکنیک ها در جامعه ما و حتی در جهان شکل گرفته 🔸تکنیک مهندسی اجتماعی یعنی تکنیکی برای مدیریت تصورات افراد جامعه 🚸انسانها سبک زندگی و حتی رفتار اجتماعی شان را بر اساس تصورات شان تنظیم می کنند. 👁مثلا یک جوان با دیدن چند فیلم رزمی مثل فیلم های بروس لی یا جکی جان، این تصور به او القا می شود که افراد رزمی کار خیلی مهم و قوی هستند، به دنبال این تصور، علاقه ای در او برای یادگیری فنون رزمی ایجاد میشود... ◽️با استفاده از تکنیک های مدیریت تصورات جامعه می شود رفتارهای یک جامعه را تغییر داد و از حجاب به سمت بدحجابی برد 🔃اما هر تکنیکی یک ضد تکنیک هم دارد... ✌️ با یک ضد تکنیک به میدان آمده است... 🌀پیگیر ادامه توضیحات در روزهای آینده باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه و تعزیه ای حضرت زهرا لحظه حمله به در خانه 😭😭😭 و واکنش یکی از حاضرین ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🏴اَلّلهُمَّـ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرج🏴 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
0004.mp3
4.1M
#حاج_حسین_سیب_سرخی 🎵 دل منو سوزونده خون به لبم رسونده... #شهادت_حضرت_فاطمه_س
❤️ #قرار_عاشقی ❤️ قرائت دعای فرج به نیابت از شــهید ابــراهیم هــادی🌹 ⏰ قرار هرشب ✳️بخوانید و به اشتراک بگذارید 🇮🇷 @seedammar
14صلوات امشب هدیه میکنیم به نیت 😊👇 #شهید ابراهیم هادی #اللهم_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل #فرجهم #التماس_دعا 🍃🌸 @seedammar
1_28110059.m4a
4.11M
🌹هرشب این فایل صوتی کوتاه را هنگام خواب گوش کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 📋 گزاره : نا امیدی معنا ندارد؛ خداوند در این آیات صحنه جالبی را ترسیم می فرماید. فرشتگان الهی در قامت مردانی جوان مهمان خانه ابراهیم هستند و بشارتی به او می دهند که او و همسرش به زودی صاحب فرزند پسری خواهند شد. همسرش ساره می شنود، بسیار تعجب می کند، تا جایی که مانند بسیاری از زنان از تعجب به صورتش ضربه ای می زند و خنده ای می کند. آخر او 90 سال دارد و ابراهیم بیش از 100 سال و در جوانی هم نازا بوده است! به فرشتگان سن و سال و نازایی اش را تذکر می دهد. آن ها تاکید می کنند که این اتفاق خواهد افتاد و اینکه خدا علیم است و شرایط شما را می داند. شاید پرسش دیگری در ذهن آن ها بود که خدا که می خواست فرزند بدهد، چرا تا الان نداده است؟ پاسخ باز هم توسط فرشتگان بیان شد. خداوند حکیم است. اقتضای حکمتش بوده است که تا الان ندهد! مهم این است که رحمت خدا را دست کم نگیریم و به حکمت او اعتماد داشته باشیم. غیر ممکن برای خدا وجود ندارد. پس فاصله ما تا استجابت دعاهایمان کوتاه می شود و نا امیدی از درگاهش معنا ندارد. 🔷 آیه روز: فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا و َقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ * قَالُوا كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (ذاریات / آیات 29 و 30) 🔶 ترجمه: در اين هنگام همسرش جلو آمد در حالي كه (از خوشحالي و تعجب) فرياد مي كشيد و به صورت خود زد و گفت (آيا پسري خواهم آورد در حالي كه) پيرزني نازا هستم؟! * گفتند پروردگارت چنين گفته است، و او حكيم و داناست. 📅 چهارشنبه 3 بهمن 1397 ، ، ، ،
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا با صدای دلنشین اباذر حوائجی قرار هروز صبح😊🌹 @seedammar #کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
Ahd.mp3
2.07M
#دعای_عهد ✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد... 🌸امام خمینی ره: اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️ امام زمانی شو👇👇👇👇 #کانال_خواهم_امد http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7