اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نوحهیِ زمینه فاطمیه موضوعات مختلف
اللهمَّ صلِّ علیٰ فاطمةَ وَ اَبیهاٰ وَ بَعلُهاٰ وَ بَنیهاٰ /۴/
( در و دیوار )
مادر چرا ؟!
سینه و پهلوت زخمی شده
جونت از غم بر لب اومده
روضهخونت میخ و لگده
یارِ حیدرِ کرّاری
مابینِ در و دیواری
مادرم وای مادرم /۲/
دورِ حیدر کردی طواف
رویِ بازوت جایِ غلاف
سینهَتو میخ داده شکاف
اللهمَّ صلِّ علیٰ فاطمةَ وَ اَبیهاٰ وَ بَعلُهاٰ وَ بَنیهاٰ /۴/
( بستر)
مادر چرا ؟!
دو سه ماهه تویِ بستری
تویِ این روزایِ آخری
دلواپسِ آقام حیدری
حال و روزِ تو خرابه
چکید از زخمات خونابه
مادرم وای مادرم /۲/
دو تا دیدههات تاره وای
تکیهگاهت دیواره وای
چشمِ زینب میباره وای
اللهمَّ صلِّ علیٰ فاطمةَ وَ اَبیهاٰ وَ بَعلُهاٰ وَ بَنیهاٰ /۴/
( کوچه )
مادر چرا ؟!
رو میپوشونی تویِ خونه
چرا حسنم پریشونه ؟!
دلمو غمت میسوزونه
چی اومد تویِ کوچهها؟!
به سرِ مادرم خدا
مادرم وای مادرم /۲/
حرفی نزد حسن ولی
فهمیده قصّهَتو بلی
از خاکایِ چادر علی
اللهمَّ صلِّ علیٰ فاطمةَ وَ اَبیهاٰ وَ بَعلُهاٰ وَ بَنیهاٰ /۴/
( شهادت )
مادر چرا ؟!
چشماتو بستی این وقتِ روز
دخترِ تو موند و آه و سوز
بسترِ خونیت پهنه هنوز
زینبت روضه میگیره
حسنت داره میمیره
مادرم وای مادرم /۲/
غصّه تو قلبِ حسنه
یادگاریت دستِ منه
چرا حسین بیکفنه؟!
اللهمَّ صلِّ علیٰ فاطمةَ وَ اَبیهاٰ وَ بَعلُهاٰ وَ بَنیهاٰ /۴/
( شام غریبان )
مادر چرا ؟!
دخترتو تنها میذاری
زوده واسه من خونه داری
خونابه از تابوته جاری
شبونه داره از خونه
تابوتت میره رو شونه
مادرم وای مادرم /۲/
بابام امشب دیده روتو
دیده ورمِ بازوتو
خونِ سینه و پهلوتو
اللهمَّ صلِّ علیٰ فاطمةَ وَ اَبیهاٰ وَ بَعلُهاٰ وَ بَنیهاٰ /۴/
#فاطمیه #نوحه_زمینه #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
@sehreashk
683089664_1477367843.mp3
5.18M
اللهمَّ صلِّ علیٰ فاطمةَ وَ اَبیهاٰ وَ بَعلُهاٰ وَ بَنیهاٰ
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزلمصیبت شهادت حضرت زهرا سلام اللّه علیها
علیکُشیِ مدینه بس است پروا کن
رسیده جان به لبِ من دو چشمِ خود وا کن
نفس کشیدنِ بی تو تحمّلش سخت است
بمان کنارم و این خانه را مصفّا کن
چه زود دخترکم خانهدار خواهد شد
بیا وُ بانویِ این خانه را تماشا کن
حسن چه دیده که ساکت نمیشود هرگز
به جایِ چادریات حلِّ این معمّا کن
شبانه میبرَمَت رویِ شانههایم چشم
فقط جوابِ سلامی بده دلم وا کن
سلالهیِ حرمِ مصطفی سلامی کن
امیرِ خورده زمین را دوباره سرپا کن
بخوان دعایِ فرج تا بیاید امّیدت
دعا برایِ ظهورِ وصیِ مولا کن
#غزل #شهادت #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
@sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
زمزمه شهادت حضرت زهرا سلام اللّه علیها
یه بار دیگه فقط یه بار چشماتو وا کن
یه بار دیگه فقط یه بار منو نگاه کن
یه بار دیگه فقط یه بار فاطمه جونم
لبخندی بر لب بیاروُ منو صدا کن
غریبترم نکن تویِ دنیایِ غمها
غمت بلایِ جونمه زهرا یا زهرا
زهرا یا فاطمه /۴/
بی تو نفس کشیدنِ حیدر عذابه
لرزه رویِ زانوهایِ ابوترابه
کاشکی میمردم و نمیدیدم که رویِ ....
بستر و مسمارِ درهِ ردِّ خونابه
دنیایِ بی تو واسه من زندونه آره
هنوزم لختهخونا رو در و دیواره
زهرا یا فاطمه /۴/
کاشکی یه شب دیگه تویِ خونهَم میموندی
با رفتنت جونِ منو به لب رسوندی
آتیش گرفت درِ خونه آتیش گرفتی
با صبر و ایثارت دلِ منو سوزوندی
بی تو خونهدارِ خونهَم یه خردساله
قرارِ بعدیِ من و تو تو گوداله
زهرا یا فاطمه /۴/
#شهادت #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #زمزمه
#حسین_ایمانی
@sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
دوبیت روضهیِ شهادت حضرت زهرا سلام اللّه علیها
تو که آزاد شدی سخت گرفتار شدم
این شفایت چه عجیب است که تبدار شدم
قصّهیِ سختِ فراقِ تو عذابم شده است
روضهخوانِ لختهخونِ در و دیوار شدم
#دوبیت #شهادت #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
@sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل پیوسته فاطمیه روضهیِ کوچه و امام حسن علیه السلام
ما پشتِ درِ سوخته آرام نداریم
انگار قرار است شب و روز بباریم
دلواپسیِ محسنِ شش ماهه وُ مادر
ما را نگران کرده و بیتابِ نگاریم
عمریست که هر فاطمیه در دلِ ندبه
فریاد زدیم از تَهِ دل بیکس و کاریم
ما منتظرانِ قدمِ منتقمِ یاس
ما چشمبهراهِ سحرِ دیدنِ یاریم
ای منتقمِ مادرِ سادات کجایی ؟!
هر جمعه دعا میکنم آقا که بیایی
این عمرِ فراقِ تو نَه عمرِ غمِ زهراست
بندِ ستم و فتنه رویِ گردنِ مولاست
برگرد و ببین زخمِ زبانهایِ سقیفه
سهمِ حرمِ بیحرم و زینبِ کبراست
در کوچهیِ غم سهمِ گلِ یاس لگد بود
تازه شدنِ زخم عذابِ دلِ طاهاست
از چادریِ خاکی و بغضی که حسن داشت
فهمیده علی فاطمیه قاتلِ زهراست
خونابهیِ جاری شده از پهلو و سینه
بیتابِ تو هستند بیا ماهِ مدینه
آن روز حسن دید چه آمد سرِ مادر
با ناله گرفت اشکِ دو چشم وُ پَرِ مادر
آئینهِ تَرَک خورده خدا خاک نشسته
بر صورت وُ مویِ حسن و معجرِ مادر
خون میچکد از پهلویِ خورده لگد اِی وای
کمسو شده انگار دو چشمِ ترِ مادر
یک تکّه از آویزهیِ زهرا شده مفقود
میگفت علی وای علی یکسره مادر
افتاده زمین از حسنش قول بگیرد
میخواست که گمنام و غریبانه بمیرد
حرفی نزنی با پدرت گلپسرم نَه
از کوچه که پرسید نگو باخبرم نَه
غمهایِ علی بیشتر از پیش نسازی
با گفتن از این صورت و پهلو و پرم نَه
این خاطره در سینهیِ غمگینِ تو باشد
تا ساعتِ غمگینِ وداع وُ سفرم نَه .....
این راز بماند که پس از فتنهیِ جعده
صدپاره نماید جگرت با جگرم نَه ....
این سرِّ غمانگیز تمنّایِ وصال است
بی ندبهیِ غم روضه محال است محال است
#فاطمیه #کوچه #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مدینه
#حسین_ایمانی
@sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
چهارپاره فاطمیه بیعت خواستن حضرت زهرا سلام اللّه علیها از مردم مدینه و غریبی مولا
نفسم بند آمده امّا
یک نفر یارِ مرتضی نشده
درِ هر خانهای که شد رفتم
دردهایِ علی دوا نشده
هر کسی یک بهانه آورده
پشتِ شاهِ ولا شده خالی
چشمها کور و گوشها سنگین
بیعتِ اهلِ شهر پوشالی
هر چه گفتم غدیر نشنیدند
حرفهایِ مرا نفهمیدند
بسته شد دربها به رویِ یاس
اشک بر گونه دیده خندیدند
این همه مصطفی سفارش کرد
ثقلین و غدیریه آورد
مانده تنها امامِ زهرا وُ ....
آمده قحطیِ وفا وُ مرد
بدنم زخمی وُ ضعیف امّا
سرِ پیمان وُ عهدِ خود هستم
دست وُ پهلو وُ دل شکسته ولی
بستهام بیعتی که نَشْکستم
همهیِ شهر دشمنت باشند
فاطمه پایِ توست یاحیدر
سینه وُ دندههایِ من سپرت
جنگ با میخ و طعنه با کوثر
هستیِ کوثرت فدایِ سرت
تویی قرآنِ خانهیِ زهرا
زخمهایِ تنم دهن وا کرد
ناله زد یا علی ولی اللّه
گریههایِ من از اهالیِ شهر
بعدِ بابا گرفته راحت و خواب
بیتالاحزان به پا شد و کینه
خانهیِ گریه را نموده خراب
من که در زندگیِ خود هرگز
گِلهای پیشِ تو نیاوردم
سرِ قبرِ عمویِ خود حمزه
شِکوه از بیکسیِ خود کردم
گفتم از بیکسیِ خود به عمو
گفتم از حملهیِ مغیرهیِ پست
از کبودیِ صورتم گفتم
گفتم این دست را غلاف شکست
در زمانِ غریبیِ پدرم
اسداللّه شد عمو حمزه
مانده شیرِ خدا غریب ولی ....
نیست مرهم به زخمِ این روضه
پادشاهِ غریب غصّه نخور
سورهیِ کوثرت فدایِ سرت
تو امام و امیدِ زهرایی
فاطمه در غم و بلا سپرت
سپرِ قدکمانِ تو زهراست
پایِ این عشقِ ناب میمانم
به امیدِ ظهورِ منتقمت
ندبه با اشک و آه میخوانم
#فاطمیه #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مدینه
#حسین_ایمانی
@sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
فاطمیه دوبیت خراب شدن بیتالاحزان
بیتالاحزان شد خراب و مانده بغضم در گلو
رازِ کوچه شد برایِ مجتبی سرِّی مگو
مَحرمِ آهِ تو شد چاه وُ برایِ فاطمه
همدم وُ همراز وُ یاری نیست جز قبرِ عمو
#دوبیت #بیت_الاحزان #فاطمیه #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
@sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مثنوی فاطمیه
سورهیِ قدرِ خدا قدرِ تو نامعلوم است
کفوِ مظلومهای وُ شیعهیِ تو مظلوم است
شیر وُ شمشیرِ خدا آنکه پر وُ بالت بست
پرِ پروازِ پرستویِ حریمِ تو شکست
تو که دیدی چه به روزِ حرمت آوردند
تو که فهمیدهای اینها چقَدَر نامردند
تو امیرِ دلِ زهرایِ بتولی حیدر
سپرت سینهیِ زخمی شدهام پشتِ در
تو به دل غصّه اگر راه دهی میمیرم
با همین دستِ شکسته بازویت میگیرم
با همین پهلویِ خونین شدهام پهلویِ تو .....
مینشینم تا بگیرم اشکها از رویِ تو
میچکد خون اگر از سینه فدایِ سرِ تو
شد پرستارِ گلِ یاسِ حرم دخترِ تو
کس وُ کارِ منی وُ پیشِ تو رو میگیرم
تو که شرمندهای از زندگیِ خود سیرم
شک ندارم ردِّ خونابهیِ پهلو دیدی
چادرم خاک گرفت و قصّه را فهمیدی
ناخودآگاه کشیدم نیمهشب آه علی
حسنم از غمِ کوچه کرده تب آه علی
تو نبودی و قباله پاره شد در کوچه
میکنم روضه خلاصه میخ بستر کوچه
گفتم از ضربهیِ سیلی بدنم میلرزد
دیدم از غصّهیِ مادر حسنم میلرزد
بیشتر فکرِ حسن باش که دلریشتر است
بغضش از سایرِ اولادِ علی بیشتر است
هر چه روزیِ حسن بغض شود در دنیا
روزیِ زینب وُ کلثوم وُ حسینم غوغا
عصرِ غم میرسد و هلهلهها میشنوند
طعنه وُ نیشترِ حرملهها میشنوند
کهنهِ پیراهنِ یوسف قسمتِ گرگان است
سر رویِ نیزه و پیکر وسطِ میدان است
در دلِ نافلهام حاجتِ خود میخواهم
عاشقِ مرگم و بیتابِ وصالِ شاهم
#مثنوی #فاطمیه #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
@sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
چهارپاره فاطمیه روضهیِ کوچه و امام حسن علیه السلام
کوچه بلایِ جانِ من و مادرم شده
این قصّههایِ تلخ شده قاتلِ حسن
یادم نمیرود که در آن روزِ هولناک
آمد چهها به روزِ تو وُ روزگارِ من
آن سویِ خانه چادرِ خاکی به چهره است
این سویِ آشیان حسنت بغض میکند
یادِ دوشنبهای که به همراهت آمده
با یادِ لرزههایِ تنت بغض میکند
آن روز دستِ گرمِ تو دستِ مرا گرفت
خوشحال بودی و سندی داشتی ولی ....
دستِ سقیفه آمد و در کوچه راهِ ما ....
بسته شد و نفس زدی و گفتی یاعلی
سیلی نگاهِ خیسِ تو را تار کرده بود
ضربِ لگد رسید و سرِ زخم باز شد
رنگم پریده بود و غرورم شکست و بعد .....
راهِ من و تو تیره و تار و دراز شد
افتاده بود رویِ زمین گوشوارهات
تکیه به شانهام زدی و راه آمدی
لرزیدی و نشستی و برخواستی و آه ....
پیشِ دو گوشِ کودکِ خود حرفها زدی
گفتی بماند این قضیه پیشِ ما حسن
از داغِ کوچه یک کلمه با پدر نگو
تو حرفی از حکایتِ کوچه نگو وُ من
میگیرم از حریمِ خودم بینِ خانه رو
یک آسمان غم است درونِ دلِ علی
بر رویِ زخمِ سینهیِ بابا نمک نپاش
با او نگو که کینهیِ اهلِ سقیفه داد
با ضربهیِ لگد پر وُ پهلویِ من تراش
با او نگو کجا و چرا محسنم پرید
با او نگو چگونه سند ریز ریز شد
امّا خودت بدان پس از این ماجرایِ تلخ
چشمِ غروبِ حادثهها هیزِ هیز شد
اینجا مرا زدند که در عصرِ بیکسی
سیلی به رویِ کودکِ دردانهای زدند
اَغیارِ کوفه باقیِ اهلِ سقیفهاند
با چنگ مویِ دخترکِ شاه میکَنند
آئینهای تمامنما از جمالِ یاس
یک گوشه از خرابه پر از آه میشود
پایِ سرِ بریدهیِ دلدارِ بیکفن
چشمانتظارِ آمدنِ ماه میشود
#فاطمیه #کوچه #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
@sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
چهارپاره فاطمیه شهادت حضرت زهرا سلام اللّه علیها و وصیت
این حرفهایِ آخرم را گوش کن تا....
آرامتر جانم به لب آید علی جان
جانِ حسن جانِ حسین و زینبینم
دورم کن از این چشمهایِ بد علی جان
از تختهیِ گهوارهیِ محسن برایم
تابوت حاضر کردهای الحمدللّه
شب از رویِ پیراهنی غسل و کفن کن
مظلومهیِ مغمومه را یا حجّةاللّه
نُه سال زیرِ سقفِ این خانه کنارت
نُه سال یار و یاور و همراه بودم
یاسِ سپیدِ باغِ عشقِ مرتضایم
هر چند حالا نیلی و سرخ و کبودم
وا شد دو چشم و زخمها سر باز کرده
مظلومی و اشکت دوایِ دردهایم
دلدارِ من قبرِ مرا مخفی نگهدار
دلخونِ شهرم خسته از نامردهایم
مردِ خدا این خواهشِ بانویِ خانهَست
از غصّههایم گریه کن تا میتوانی
جانِ تو وُ جانِ عزیزانِ یتیمم
ای کاش پیشِ قبرِ من قرآن بخوانی
یک لحظه چشم از مجتبایم برنداری
او رازدار و داغدار و بیقرار است
بالایِ بالینِ حسینم آب بگذار
تشنه بماند کارِ زینب زارِ زار است
بالایِ قبرِ من بگو از خاطراتم
شانه بزن گهگاه مویِ دخترم را
دارالشّفایِ زخمهایم گریهیِ توست
آغاز کن رازِ حسینِ بیسرم را
گودالخوانی کن که زهرا کربلائیست
تا گوشهیِ گودال راهی نیست آری
چیزی نمانده دخترم زینب ببیند
رأسِ بریده میرود نیزه سواری
نقشه کشیده اهلِ کینه در مدینه
تا چکمه رویِ سینهیِ یوسف نشیند
چیزی نمانده خنجری بر رویِ حلقوم
در گوشهیِ گودالِ خون مادر ببیند
ذکرِ حسین و زینبین و فاطمیون
ذکرِ حسن ذکرِ نجف ذکرِ مدینه
آوایِ اهلِ بیرق و اشکِ محرّم
شد العجل برگرد با دارویِ سینه
#فاطمیه #وصیت #شهادت #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مدینه
#حسین_ایمانی
@sehreashk