eitaa logo
سیر الی الله
432 دنبال‌کننده
379 عکس
123 ویدیو
29 فایل
وب سایت کتابخانه سیر الی اللّه : http://seireelallahbook.blog.ir سخنرانی تصویری آیت اللّه طهرانی: aparat.com/maktabevahyorg صفحه اینستاگرام: instagram.com/seireelallah
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ 📌  | : احوالات عالم بزرگوار و صاحب کرامات سید هاشم حطاب رضوان الله علیه 📚 سیدالطائفتین علامہ سید محمد حسین حسینے طهـرانے قدس اللہ سرہ در کتاب شریف " مطلع انوار ، ج۱ ، ص۱۳۶ " آورده اند: ✍🏻. سيدى بوده در نجف اشرف از اعاظم علماء و اوتاد، معروف به سيد هاشم حطّاب، بالجمله، ايشان در روز پنج‏شنبه و جمعه ( تعطيلى دروس ) به بيابان حركت نموده و خار مى‏ كندند و به شهر حمل نموده و مى‏ فروختند و از ثمن آن اعاشه مى‏ نمودند؛ بدين‏ طريق صاحب كرامات زيادى شده و مردم به ايشان توجّه خاصّى داشتند. ❖. اتّفاقاً يكى از مردمان ثروتمند عازم حجّ بوده و با خود صندوقچه‏ اى از جواهرات و نقود داشته و چون بيم از سرقت در راه حجّ داشته مى‏ خواسته آن را در نجف اشرف پيش كسى امانت بگذارد، از مردم جستجوى شخص امينى نموده مردم عطارى را كه در تمام عمر به زهد و تقوا و ديانت معروف بوده ( و صبح‏ ها پس از آنكه دكّان خود را باز مى‏ نموده ساعتى مردم را دور خود جمع نموده و نصيحت مى‏ نمود و مردم گريه بسيارى نموده سپس دنبال كارهاى خود رهسپار مى‏ شدند) به او معرفى كردند بالجمله آن مرد غنى صندوقچه خود را نزد عطّار به امانت سپرده و عازم حجّ مى‏ گردد. پس از مراجعت، از عطّار مطالبه صندوقچه خود مى‏ نمايد، عطّار بالمرّة انكار مى‏ نمايد! هرچه او دليل مى‏ آورد و نشانى مى‏ دهد عطّار بر استنكار خود مى‏ افزايد! به مردم مى‏ گويد، آنها مى‏ گويند ما هيچ‏گاه كلام عطّار را حمل بر كذب ننموده و ادّعاى تو را بر گفتار او ترجيح نخواهيم داد، چون كه به مراتب عديده ما او را امتحان نموده و در اين شهر به ورع و تقوا اشتهارى عظيم دارد. ❖. بالأخره آن مرد غنى متحير خدمت سيد هاشم رسيده و داستان را نقل مى‏ كند؛ سيد هاشم مى‏ فرمايد: " فردا صبحگاه بيا برويم تا صندوقچه را به تو بازگردانم. " فردا صبح در خدمت سيد به دكان عطّارى آمدند؛ سيد هاشم ديد عطّار مردم‏ را جمع نموده و موعظه مى‏ كند و مردم مشغول گريه هستند، همين‏ كه سيد را ديدند همگى احترام نمودند. سيد فرمودند: من مى‏ خواهم عطار حقّ موعظه خود را در امروز به من واگذارد! عطّار عرض كرد: بديده منّت دارم. ❖. سيد فرمودند: " در زمانى كه طلبه بودم به كاظمين مشرّف، روزى مقدارى امتعه از مردى يهودى ابتياع نموده و دو فلس باقى ماند كه بعداً بپردازم عصر رفتم كه بدهم گفتند مرد يهودى فوت نموده است، به خانه مراجعت نموده شب در خواب ديدم صحراى محشر است و پل صراط كشيده شده و جهنّم از زير آن با آتش غَلَيان دارد و مردم در آتش مى‏ جوشند، ناگاه من از روى پل مانند صرصر عاطف و برق خاطف عبور نموده و در وسط پل ناگاه يهودى سرش را از آتش بيرون آورده جلوى مرا گرفت؛ من مانند ميخ توقّف نموده نتوانستم قدمى جلوتر نَهَم، يهودى گفت: اى خداى عادل اين مرد دو فلس حقّ مرا نداده است، حقّ مرا از او بگير و به من عطا كن! سيد فرمود: من گفتم چه مى‏ خواهى؟ گفت: فقط مى‏ خواهم يك جاى بدن خود را به بدن تو گذارم تا آنكه قدرى از آتش بدن من و حرارت آن تخفيف يابد! گفتم: بگذار! او فقط سر يك انگشت خود را به سينه من گذارد، ناگاه از خواب بيدار شدم و ديدم از سينه من، جاى انگشت او چرك و خون روان است! سيد سينه خود را باز نموده و گفت: اى مردم ببينيد از جوانى تا به حال مى‏ گذرد و هنوز اين چرك خوب نشده! و من شكر مى‏ كنم كه خدا عذاب مرا در دنيا قرار داده. " عطّار كه اين مطلب را شنيد مرد غنى را طلبيده و صندوقچه را به او ردّ كرد. 💟| @seire_elallah1 |☜کانال معرفتی