#بسم الله الرحمن الرحیم #
#فایل۱۵۳ج۳
علم و حس موجب کشش نفس ناطقه وارزش ان چقدر است ،اشیابه علم وحس دانسته شود
انسان معیار همه چیز هست به دلیل این که میل و حس دارد
ادراک حسی به این جهت است تا وقتی که قوه حاسه با یکی از حالاتش همین لحظه ای که با خارج ارتباط دارد و ادراک می کند این ادراک را از این لحاظ محسوس گویند
قوه خیال صور محسوسه قوه باصره در خود انشا می کند محسوس نیست بلکه متخیل است
علم حسی ازجنبه حسی بودنش بقای ندارد
قوه باقی است اما الت از بین رفته مدرکات همه معلومات هستندمراتب علم هستند
(محسوس، متخیل،متوهم،معقول)
جناب تفتازانی:
ملاحظه معقول برای تحصیل مجهول است لفظ معقول به جای معلوم آمده است
اشیا به واسطه عقل و احساس ادراک شوند
معرفات اشیا به حد و رسم باشد
مراد از علم و حس معلوم و محسوس باشد یا قضایای که در قیاس ها باشد
گاهی مکیال به مکیل کیل شود
معلومات شخص از راه قوه حاسه و عاقله به دست آورده شود و همان حاس و عقل معیارباشد
مدرک انسان آنی نیست که دروی هست نه بیرون مانند سرمای خارجی که مدرک نیستنفس به وزان آنچه که در خارج مشاهده کرده در درون خود دارد معلوم بالعرض را نفس آنان در درون انشانموده
معلوم و محسوس بالذات نفس مکیال است نه بالعرض(حضرت علامه)
در تمام رشته ها باید بتوانیم ملکه آن رشته را به دست آوریم
در هر فنی و علمی سرمایه اقتدار را باید یافت
الدرس حرف والعمل الف
اذاشا علمواعلموابر اثر تکرار هست و ملکات صورسازند
به وهم عقل ساقط شده گویند
و عقل ترفع یافته آن است
همان که پذیرد(عقل) آن است که داند(علم)
حس علم است و علم و عقل است پس حس عقل است
کدام مرتبه منظورست
علم درمرتبه حس درصغری وعلم در کبری مرتبه عقل است حدوسط عیناتکرارنشده وحس مرتبه دانیه عقل است
شکل اول(مغ کب)بایدباشد ودرقضیه بالا کبری کلی نیست
الحمدالله رب العالمین
#بسم الله الرحمن الرحیم #
#فایل۱۵۴ج۳
جناب شیخ ::
در یابنده علم عقل نامیم و حقیقت دریافتن را علم گوییم که محسوسات را هم شامل شود
علم و حس دانایی نفس اما قوه عاقله و حاسه از شئون نفس هستند
فرق میان معلوم و معقول در این مرتبه فقط در نام هست
خود انسان در می یابدو می پذیرد و می بیند که مجموع اینها را بصیرت گویند
تفکر به معنای غور کردن در عمق هست نه ساحل پیمایی
سوال باید بالذات قطع شود نه بالعرض و خوب و بد را از هم جدا کند که تمیز گویند و آن را بپذیرد که حفظ گویند و آشکار کردن برای خود را خاطر گویند و اظهار آن برای دیگری ذکر گویند
انسان اراده کشف مجرد کند عز م گویند و آن را بر زبان آورد کلام و چون به شکل جمله آورد قول گویند در قول نیاز به اعراض حسی (از زبان و تموج هوا ...)دارد (مراتب قوس نزولست)
و چون در جسمانیات روان شود سرست (مرتبه قوس صعود)
دریافت از ابتدا تا به انتهای کلام، شرافت انسان است
وتماماکل یوم هوفی شان هست وهرشانی تعبیربه یوم است
و تمام این مراتب از نفس می خواهند که ظهور یابد
وجود همان هوست و مراتب ندارد تشکیک بردار نیست هوفی شان مراتب دارد مظاهر مراتب دارند
درس ۱۳۴
جناب مولای رومی در میزان بودن انسان کامل یعنی حضرت علی علیه السلام می فرماید
تو ترازوی احد خود بوده ای
بل زبانه ی هر ترازو بوده ای
نفس انسانی طوری آفریده شده همه موجودات عالم هستی چه ماده و چه مجرد شانیت ان را دارند که به تعقل نفس در بیایند
مغتذی اصل نیست بلکه غذا اصل است
جناب شیخ بوعلی :
معقول و محسوس اصلست و معلوم بالذات به وزان معلوم بالعرض ساخته شده است
صدق و کذب هر خبری با خارج مطابقت دارد
حق و باطل برعکس است حق از خارج به داخل آمدن است و تطبیق داده میشود و باطل عدم تطابق درون با خارج است
ادراکات اولیه همان عقل هیولانی است
قوه ادراک تمام موجودات در ابتدا فرد دارد موجودات بیرون رابه نحوبدیهی ادرا ک کند تا عقل بالملکه وی شود و باید قدرت به دست آوردن معلومات سنگین را داشته باشد تا عقل اش بالفعل شود
قوه خیال واسطه بین ماده و تجردست
نفس ناطقه به مرور با ادراکاتش بر اساس حرکت جوهری اشتداد می یابد تا به اتصاف قوه قدسیه روح قدسی ارتقا یابد
موجودات خارجی دم به دم نفس را ارتقا دهند که مکیالند مکیال روشنگر و بیانگر مقدار مکیل یعنی علم ما هست و این علم و مکیل را با مکیال انسان کامل باید سنجید
ارزش هر انسانی به علم اوست و وزن هر علمی به مقدار معلوم بالعرض است
در نظام هستی بهترین علم ،علم به توحید است
الحمدلله رب العالمین