#قصه_ی_کربلا.... 🏴🏴🏴
#قسمت_بیست_و_پنجم
شمر وقتی از حضرت عباس روی خوش ندید، خشمگین بازگشت.
عمرسعد، سوارانی نزد امام فرستاد تا دستور ابن زیاد را به ابلاغ کنند. (یا بیعت، یا جنگ!؟)
بعد از نماز عصر، سواران به خیمه ها نزدیک شدند،
امام حضرت عباس را با ۲۰ سوار به سوی آنها فرستاد تا مقصودشان را بداند و وقتی از موضوع آگاه شدند یک شب مهلت خواستند.
درخواست امام به عمر رسید و با آن موافقت شد.
در فاصله رد و بدل شدن این پیامها اصحاب امام با سپاهیان، سخنها گفتند و آنها را از عاقبت ایستادن در مقابل پسر پیامبر آگاه کردند. اما، افسوس....
حال این سوال مطرح میشود که امام به چه دلیلی یک شب وقت اضافه درخواست کردند!؟
دلایل زیادی مطرح شده که همه میتوانند درست باشند.
دلیل اول : یک شب بیشتر بندگی کردن...
گواه اینکه، امام در پاسخ به فرستادگان عمر فرمودند من نماز و قرآن و دعا و استغفار را دوست دارم...
و فرزندشان علی اکبر را با ۵۰ نفر فرستادند تا آب بیاورد، برای وضو و غسل شهادت...
دلیل دوم: خرید وقت برای نجات افراد
در همان شب امام، بیعت از یاران برداشت و همه را به فرار از این معرکه و نجات جانشان ترغیب کردند.
هر یک از اصحابش جداگانه وفاداری خود را به امام ابراز کردند.
نقل است، امام به محمد بن بشیر حضرمی که فرزندش در ری اسیر بود گفتند برو فرزندت را نجات بده. اما محمد گفت روا نیست فرزندم اسیر باشد و من زنده باشم...
تمام آنچه که از دلدادگیهای امام و یارانشان در روضه ها شنیدهایم، مربوط به همین شب است.
ادامه دارد...
🏴ســـراج بانوان البــــــرز
┏━━ °•🥀•°━━┓
@seraj_alborz
┗━━ °•🥀•°━━┛