#قصه_ی_کربلا.... 🏴🏴🏴
#قسمت_دهم
زمان حضور مسلم در کوفه را میتوان به دو بخش تقسیم کرد:
1. زمانی که نعمان بن بشیر حاکم کوفه بود.
2. زمانی که عبیدالله بن زیاد حاکم کوفه بود.
در زمان ابن بشیر مردم آزادانه عقاید خود را بیان میکردند و خطری آنها را تهدید نمیکرد.
به همین دلیل مسلم به راحتی وارد کوفه شد و منزل مختار را پایگاه فعالیتهای خود قرار داد و علنی مردم را به بیعت با امام دعوت میکرد.
مردم هم از او استقبال کردند تا جایی که گفته شده ۱۸ هزار نفر با مسلم بیعت کردند.
و این آمار مربوط به زمانیست که مسلم به امام نامه نوشت،
احتمال میرود بعد از نامه هم چند هزار نفر به این آمار اضافه شده باشند.
در چنین شرایطی مسلم به امام نامه نوشت و بیعت کوفیان با امام را تایید کرد.
ابن بشیر قلباً به امام ارادت داشت ولی برای حفظ شأن و مقام خود، از مردم میخواست که از آشوب و تفرقه دوری کنند تا خونشان ریخته نشود.
او مردم را به وفادار ماندن به یزید دعوت میکرد و از حضور مسلم در کوفه احساس خطر میکرد
یزید وقتی از مماشات ابن بشیر باخبر شد ابن زیاد را به کوفه فرستاد.
یزید در نامهاش به ابن زیاد نوشته بود، حتی اگر شده پرواز کن و زودتر از حسین به کوفه برس....
با حضور ابن زیاد ورق برگشت!
ادامه دارد...
🏴ســـراج بانوان البــــــرز
┏━━ °•🥀•°━━┓
@seraj_alborz
┗━━ °•🥀•°━━┛
#قصه_ی_کربلا.... 🏴🏴🏴
#قسمت_چهل_و_سوم
♦️فرزندان جعفر طیار♦️
عبدالله، عون و سپس محمد در حبشه به دنیا آمدند.
جعفر طیار از سوی پیامبر به حبشه رفته بود و ۱۵ سال در غربت زندگی کرد و بعد به مدینه بازگشت و در جنگ موته به شهادت رسید.
همسرش اسما بنت عمیس از زنان بزرگ اسلام بود.
اسما بعد از شهادت جعفر با ابوبکر و بعد از ابوبکر با امیرالمومنین ازدواج کرد.
در ماجرای سوزاندن در خانه امیرالمومنین، اسما با اینکه در آن زمان همسر ابوبکر بود اما در خانه امیرالمومنین بود و در روزهای پایانی عمر مبارک حضرت فاطمه پرستاری ایشان را میکرد.
این شعر در بین ایرانیان معروف است که:
بریز آب روان اسما ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته
وقتی عبدالله و عون به سن جوانی رسیدند امیرالمومنین دخترانش را به ازدواج آنها درآورد:
زینب کبری با عبدالله
و زینب صغرا (ام کلثوم ) با عون
عبدالله در کربلا، حضرت زینب را همراهی نکرد اما ۲ و یا به نقل از برخی منابع سه فرزندش را با کاروان همراه کرد.
عون اما همپای همسرش به کربلا آمد. تقریبا هم سن و سال امام حسین بود.
در روز عاشورا به میدان زد و بعد از کشتن حدود ۵۰ نفر اسبش را پی کردند و به شهادت رسید.
همسرش بعد از دیدن شهادت او، همچون کوه در کنار خواهرش ایستاد و به اسارت رفت و خطبهها خواند و در صبر و صلابت کمتر از خواهرش حضرت زینب نبود.
در روضهها زیاد شنیدهایم
“امان از دل زینب.... “
اما کمتر روضهای برای دل حضرت ام کلثوم خواندهاند در حالی که او هم شاهد تمام مصیبتهایی که حضرت زینب دیدند،بودند و بعلاوه تکه تکه شدن همسرش را هم به چشم دید.
سر عون هم به همراه دیگر شهدا در شهر چرخانده شد.
از این خانواده فرزندی به جا نماند البته برخی منابع یک یا دو فرزند را به ایشان نسبت دادند اما اطلاعات بیشتری در دست نیست.
♦️فرزندان عبدالله بن جعفر طیار و حضرت زینب؛ محمد، عون و عبیدالله♦️
عبدالله به جز حضرت زینب همسر دیگری هم داشت که بسیاری از منابع فقط عون را فرزند حضرت زینب میدانند و احتمالاً محمد از همسر دیگر عبدالله باشد.
به هر روی هر دوی آنها با مرام و شخصیت حضرت زینب آشنا و عجین بودند.
عون کمتر از ۲۰ سال داشت و محمد کوچکتر از عون بود اما ظاهراً قبل از عون به شهادت رسید.
به هر روی هر دو برادر در رکاب امام به شهادت رسیدند.
عبیدالله قطعاً از همسر دیگر عبدالله بوده و در حضور او در کربلا و شهادتش اختلاف نظر وجود دارد.
اما در شهادت محمد و عون شکی نیست.
♦️فرزندان عقیل بن ابیطالب♦️
تاریخ برای عقیل ۱۷ فرزند را نام میبرد.
از بین آنها مسلم، عبدالله، موسی، سعید، عبدالرحمان و جعفر در کربلا نقش داشتند و همه از مدینه امام را همراهی کردند
درباره مسلم و فرزندانش قبلاً توضیح داده شد.
(بخوانید #قسمت_نهم
#قسمت_دهم
#قسمت_یازدهم
#قسمت_دوازدهم
#قسمت_سیزدهم
#قسمت_چهل_و_دوم)
جعفر حدوداً ۲۵ ساله بود و در کربلا به شهادت رسید.
عبدالرحمان داماد امیرالمومنین و حدوداً ۳۵ ساله بود با خدیجه دختر امام علی علیه السلام ازدواج کرد و دو فرزند داشت و بعد از جعفر به میدان رفت و شهید شد.
برخی منابع خدیجه را هم همسفر حضرت زینب در کربلا و شام میدانند. مزاری در مقابل باب الفیل مسجد کوفه وجود دارد که منصوب به این بانوست.
موسی حدوداً ۳۰ ساله بود و در کربلا به شهادت رسید.
تنها منبعی که از شهادت سعید سخن گفته است، مقتل فاصله دربندی است.
برخی منابع از کودکی به نام محمد بن سعید بن عقیل یا محمد بن ابی سعید بن عقیل نام بردهاند که هفت ساله بود و بعد از شهادت امام حسین
از مادرش جدا شد و تکه چوبی یا تیر خیمهای را برداشت و به سمت دشمن رفت.
نقلی او را شهید ضربه شمشیر میداند و نقلی دیگر میگوید تیری به سویش پرتاب کردند و پهلویش را شکافتند....
ادامه دارد...
🏴ســـراج بانوان البــــــرز
┏━━ °•🥀•°━━┓
@seraj_alborz
┗━━ °•🥀•°━━┛