#بوقت_کتاب 📚
📌پست شماره 8
اندر حکایات وارد خارج شدن!!
تورقی بر #کتاب_976_روز_در_کوچه_پس_کوچه_های_اروپا نوشته ی محمد دلاوری:
«... از عملیات هواپیماربایی" خبری نبود اما عملیات دلربایی" آغاز شده بود نرم نرمک خانم های مسافر چارقد از سر میکشیدند و با همان آهنگ مانتوها را هم... سر و وضعها چنان میشد که از همین نخستین گامهای سفر آدم احساس میکرد رفته است خارج! ... از شکل و درجه بندی کشف حجاب میشد کاشفان را به گروههای مختلفی تقسیم کرد؛ گروهی فقط به برداشتن روسری و مانتو قناعت کردند دسته ای دیگر علاوه بر این اسباب بزک را هم از غلاف بیرون کشیدند که به وضع نابسامان سامان دگرگونه ای دهند... گروه سوم را هم به خاطر عواقب وخیمش بگذارید ناگفته بماند روی همه ی ناگفته های دیگر!
در دفتر یادداشتم نوشتم؛ شگفتا از قصه ی زلف و باد! شگفتا از پری رویی و تاب مستوری! قصه ای که سالهاست به بزرگترین گرفتاری ما بدل شده است؛ یکی به زور از سر لچک میکشد یکی به زور چارقد می پوشاند... و هیچ خردی وجود ندارد که بر این جنگ بی حاصل و بی معنا نقطه ی پایانی بگذارد و ما را از این دوگانگی برهاند...»
☔️ســـراج بانوان البــــــرز
┏━━ °•❄️•°━━┓
@seraj_alborz
┗━━ °•❄️•°━━┛