مدت زمان ۵۵ دقیقه
درام / موزیکال
موزیکال پرفورمنس «بیقرار»
کاری از گروه «طبقهی سیزدهم»
نویسنده: میثم بهاران
طراح و کارگردان: آرمان پارسیان
تهیه کننده: هادی جمالی و طبقه سیزدهم
مشاور کارگردان: عرفان شیرنگی
دستیار کارگردان: احسان عبدالهی
ترانه سرایان: میثم بهاران و احسان بایگی
آدرس: بلواروکیل آباد. بلوار باهنر – باهنر 5 -پردیس اردیبهشت
خرید بلیت
gishot.ir/e?m=164330
اگر پایانِ پر دردِ عبورِ جادهای باشی
محال است آخرش آنکس که راه افتادهای باشی!
#ملیحه_آخوندی
من کاجیام که توو دلِ سرما بلن"د" شدم
یک توپ که زمین زدنم تا بلن"د" شدم
مثل صدای ناشنواها بلن"د" شدم
من کشتیام که غرق بشن، باز یه ناخدام
روزای سادهم از شبِ پیچیدهتون سَره
واسم مهمه (ها) بکنم روی پنجره
پاهام روی خط موزاییکها نره
حظّ تصاحبِ تهِ ذرتنمکیام
گیتار شاد بود ولی مثل من نبود
سنتور سوز داشت ولی شکل من نبود
سازی شبیه شادی و اندوهِ زن نبود
من یَزله و کِلِ توو گلوی جنوبیام
از پیچ و تاب سخت رسیدم به سادگی!
کوه و کمر رو دست کشیدم به سادگی
یک آسمون ستاره رو دیدم به سادگی
اون راهِ خاکیِ سر جاده تا روستام
یک لشگر غمیم ولی پا به پای هم
میشه که حلقه شیم و بجنگیم برای هم
جبران کنیم بلکه توی شادیای هم
حس میکنم رسالت رقصای کردهام
هربار اومدم که وقیح و دریده شم
اونی که از معاشقه خیری ندیده شم
کفتارِ پستِ تازه به دوران رسیده شم
یک جفت مرغ عشق نشستند توو چشام
#ملیحه_آخوندی
چشمای من، بیخبرای ساده...🕊
.
سلام اِی سرم درد میکرد!♥️
تنها از جنگ اومدن، بدونِ -همرفیق- درده
زخم تیری که نخوردی زخم کاریِ نبرده
میشه قاصدک شی روزای خوشو خبر بیاری؟
این گلولهی نخورده رو میتونی دربیاری؟
اگه آرزوت کنم زودی برآورده نشی چی؟
یا برآورده بشی مرهم این درده نشی چی؟
#ملیحه_آخوندی
#لیلةالرغائب
#شب_آرزوها🕊
babaaa.mp3
5.82M
بین من و تو هنوز
یه ریز برف میومد
به دیدنم که میای
لباس گرم بپوش
#حسین_صفا
باید بریزم در خودم درد کبودم را
جای سکوتم بشکنم کل وجودم را
خالیترم خالیترم از هیچ، میفهمید
پژواکِ غم را در درونم هیچ میفهمید
آرامشم آرامشی ماقبل طوفان است
در سر به زیری سرکشیهای فراوان است
میرقصم و میچرخم و از غم فراوانم
آنقدر غم دارم که دنیا را بخندانم
آنقدر بارانم، لبم را خنده بوسیده
انگار در من یک درخت سیب پوسیده
بیرون، سرسبز و درون پاییزِ دلسرد است
آرایش من دیگران را رنگ میکردهست
تا چشمها بارانی و دل، تنگتر میشد
هر هفت خط آرایشم پررنگتر میشد
خورشیدِ بعد از گریههای بی امان بودم
در زندگی قبلیام رنگینکمان بودم
مادر اگرچه رفتنش بی تکیهگاهم کرد
با عشق، جای خالیاش را پر نخواهم کرد
محضِ نجات از غم که آدم دل نمیبازد
بعد از وقوع سیل، که کشتی نمیسازد
من تکدرختِ محکمی که خوب فهمیدم
از ریشههای مادرم در خاک روییدم
شرطِ دوامِ ریشه تنها، «ایستادن» بود
اقبال عاشقپیشه، «تنها ایستادن» بود
میرقصم و میخندم و از غم فراوانم
آنقدر غم دارم که دنیا را بچرخانم
#ملیحه_آخوندی
#مادر
#قشنگ_من🕊️🍃💚
#غیر_از_خودت_که_واقعیت_داری_هر_آنچه_دیده_ام_همه_تزئینیست
هدایت شده از مَدرَس/ ۸
______[ کانال های ویژه ادبیات ]______
• مَدرَس هشت ................. عضویت
• فراخوان شعر .................. عضویت
• قفسه .......................... عضویت
• محفل ادبی مطلع ............. عضویت
• یاقوت سرخ ................... عضویت
• سبک هندی .................... عضویت
______[ کانال آقایان شاعر ]______
• محسن قاسمی .............. عضویت
• عاصی خراسانی .............. عضویت
• مجتبی خرسندی ............. عضویت
• مهدی کبیری .................. عضویت
• سجاد روانمرد ................ عضویت
• میثم کاووسی ................ عضویت
• احمد رفیعی وردنجانی ....... عضویت
• امیر حسین پاسبان .......... عضویت
• حسین ایمانی ................. عضویت
• سید مهدی بنی هاشمی ..... عضویت
• امیرحسین قاسمی پور .......عضویت
• رضا محمدصالحی ............. عضویت
• حسین کیوانی .................عضویت
• محمد عابدی .................. عضویت
• مهدی قنبری ...................عضویت
• مسعود یوسف پور ........... عضویت
______[ کانال بانوان شاعر ]______
فاطمه عارف نژاد ............... عضویت
عاطفه جعفری ................. عضویت
سعیده کرمانی ................. عضویت
مریم کرباسی ................. عضویت
زهرا سپهکار .................... عضویت
الهه بیات مختاری ............. عضویت
هدیه ارجمند.................... عضویت
ملیحه آخوندی..................عضویت
راضیه مظفری .................. عضویت
عاطفه جوشقانیان ............. عضویت
فائزه زرافشان .................. عضویت
معصومه شریف ................ عضویت
الهه سلطانی .................... عضویت
📝 فهرست بهروزرسانی خواهد شد...
Maame Vatan.mp3
7.15M
راز خوشبختی من خفته در قلب من است
تو کجا میگردی، قلب من این وطن است
خاک مادرزادی، خانهی اجدادی
این وطن ارثیهی پشت در پشت من است
هیچ ابرقدرتکی، مرد تسخیرش نیست
زن اگر تهمینه، مرد اگر تهمتن است
گریهها کرده وطن، تاب آورده وطن
مام پر درد وطن، مادری شیرزن است
قلب من، خانهی من، خانهی زخم به تن
خستهام از جانی که گرفتار تن است...
من به مرگ آگاهم، مرگ را میخواهم
هم وطنها راهم، دشمن آتش زدن است
#امیر_ارجینی
برای شهدای کرمان...
گاهی به آخرین پیراهنم فکر میکنم
که مرگ در آن رخ میدهد.
#رضا_بروسان
نترسانید از غوغا و کولاکی درختان را
قویتر میکند این باد و طوفان ریشههامان را
و کوبید آب در هاون، خیالش کودتا کردهست
نه! هرگز باد کوهی را به زانو در نیاوردهست
چه پایانِ قشنگ و با شکوهی میشود آری
سفر کردن شبیه آدمی که دوستش داری
و هرکس رفته خوشبخت است، اما فکر خواهم کرد
به آنچه بعد آنها مانده تنها، فکر خواهم کرد
به اما و اگر، ای کاش و انکار و نه و هرگز
به کیف و کفش و ژاکت، روسریِ سبزِ گلقرمز
به بابایی که بین بچهها در جستوجو بوده
به آن پیراهنی که مرگ در آغوش او بوده
به آن خانه که با دختر سراسر صورتی باشد
و حالا تیره و تار است در هر صورتی باشد
چه ناکسهای پستی، آبروی مرد را بردند
چه میشد بی سر و پاها دو بار از درد میمردند
جواب سگصفتها کار سردار شهیدان بود
چرا که او برای خود سلیمانی به میدان بود
اگر هر گوشهی دنیا پر از بیرحمی و جنگ است
در آیین همه جز وحشیان کودککشی ننگ است
دو روزی مانده تا نابودیات، آماده باش ای کفر
اگر دینی نداری لااقل آزاده باش ای کفر
#ملیحه_آخوندی
در اینباره که چند سال زندگی خواهم کرد و با چه کسانی آشنا خواهم شد و چه کسانی را فراموش خواهم کرد، هیچ نمیدانم.
تنها این را میدانم؛
آنهایی که با من گریستهاند را هرگز فراموش نخواهم کرد.
#آه_محسن_اونلو
تنهایی در قطار، هزار نفر است
تنهايی در اتوبوس، چهل و چهار نفر...
در بیمارستان
هیچ نفر!!!
تنها جایی که همراهیها
به هَم میگن: میفهممت!
و واقعاً میفهمنت :)🍃🕊
درِ دکّانِ دلتنگیم را از جا درآوردم
زدم دخلِ دلِ عاشقتبارم را درآوردم
به هر در میزنم وابستگیها پوچ و توو خالیست
و تنها باغِ سبزِ پیشِ رویم، باغِ یک قالیست
همانقدری که دلقک در دهانم شعلهور از هم
همانقدر عالم و آدم نمکنشناستر از هم
اگر پایانِ پر دردِ عبورِ جادهای باشی
محال است آخرش آنکس که راه افتادهای باشی
نمیخواهم به چشم دیگران شاد و قوی باشم
که میخواهم خودم باشم، شکسته، منزوی باشم
جنونِ سرکشِ رقصِ سماعِ عارفان در من
نچرخید ای تمام فرفرکهای جهان در من
کجای این جهان سرد و لاکردار میدانند
برای داغ روی سینه مانده، دل نسوزانند؟
چگونه لال باید کرد آهنگ صدایم را
کجا پنهان کنم این سرخوشیها، خندههایم را؟
چه میشد حرفِ چشمان و دهان دیگری بودم
زنِ غملهجهیِ برقع به رویِ بندری بودم
دلم میخواست که یک دختر غمگینکمان باشم
خدا میخواهد انگاری زمین زعفران باشم
#ملیحه-آخوندی