این روزها امید ما به همین
کلام خدای مهربانه که فرمودند:
نَصْرُمِنَاللَّهِوَفَتْحٌقَرِيبٌ،وَبَشِّرِالْمُؤْمِنِينَ!
«کمک خدا و پیروزی نزدیک است❤️.
همۀ اینها را به مؤمنین مژده بده. »
#انگیزشی
#بنیاد_مهدویت_شاهرود
──────⊹⊱✫⊰⊹──────
@mawa_shahrood
@seshanbehay_mahdavi
🍃🌸حضرت فاطمةُ(س) : أَطیعُوا اللّه فیما أمَرَکم بِهِ و [ما] نَهاکم عَنهُ .
حضرت فاطمه(س): خداوند را در آنچه به شما فرمان داده و از آنچه نهی کرده، اطاعت کنید.
الاحتجاج : ج ۱ ص ۲۵۹ ح ۴۹
#حدیث_مهدویت
#بنیاد_مهدویت_شاهرود
──────⊹⊱✫⊰⊹──────
@mawa_shahrood
@seshanbehay_mahdavi
سه شَنْبـِه هٰای مَــهــدَوے
🔹نام کتاب: کرامات حضرت مهدی(عج) 🔸ناشر: انتشارات کتاب جمکران 🍃🌸مقدمه ای از کتاب👇🏻 با نگاهی گذرا به س
🍃🌸شفای پسر بچه فلج
یکی از اعضای هیئت امنای مسجد مقدس جمکران که بیش از ۲۰ سال است توفیق خدمت به این مسجد را دارد چنین بازگو میکند:
به درستی خاطرم نیست که سال ۵۱ بود یا ۵۲. شبی از شبهای جمعه، طبق معمول به مسجد مشرف شده بودم. جلوی ایوان مسجد قدیمی، کنار مرحوم حاج ابوالقاسم کارمند مسجد که داخل دکهای که ویژه جمع آوری هدایا بود نشسته بودم. نماز مغرب و عشا به پایان رسیده بود و جمعیت کم و بیش مشرف میشدند. ناگهان خانمی جلو آمد ؛ در حالی که دست دختر ۱۲ سالهاش را گرفته بود و پسر بچه ۹ سالهای را هم در آغوش داشت. نگاهی کردم و گفتم: بفرمایید! امری داشتید؟
سلام کرد و بدون هیچ مقدمهای گفت: «من نذر کردم که اگر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف امشب فرزندم را شفا دهد ۵ هزار تومان بدهم. اکنون میخواهم هزار تومان بدهم».
پرسیدم: «آمدی امتحان کنی؟»
گفت: «پس چه کنم؟»
بیدرنگ گفتم:« نقدی معامله کن با قاطعیت بگو این ۵ هزار تومان را میدهم و شفای فرزندم را میخواهم!»
کمی فکر کرد و گفت: «باشه قبوله و بعد ۵ هزار تومان را داد؛ قبض را گرفت و رفت».
آخر شب بود و من این قضیه را به کلی فراموش کرده بودم. و به ناگاه از پشت پنجره خانمی را دیدم که دست پسر بچه و دخترش را گرفته بود و به سوی دکه میآمد. به نظرم رسید که پیشتر این دختر بچه را دیدهام ؛ ولی چیزی یادم نیامد. آن زن تا مرا دید با چشمانی مالامال از اشک شوق و قلبی از شکوه پروردگار، دست به دعا برداشت و مدام زیر لب تکرار میکرد و میگفت: «حاج آقا خدا به شما طول عمر بدهد! خدا انشاالله به شما توفیق بدهد!»
پرسیدم: «چی شده خانم؟»
گفت: «این بچه همان پسری است که در آغازین ساعات شب و هنگام آمدن نزد شما در این مکان مقدس به آغوش داشتم بعد پاهای کودک را نشان داد.
هرچند که این گونه پیش آمدها برای ما تازگی نداشت؛ اما باز هم در نگاه اول برایم باور کردنی نبود. او به گونهای شگفت انگیزی کاملاً بهبود یافته و کوچکترین آثاری از ضعف یا فلج در پاهای پسرک نبود. زن چندین بار سفارش کرد که شما را به خدا کسی نفهمد. گفتم: «خانم! این رخدادها برای ما غیر منتظره نیست. کم و بیش همیشه اینجور معجزهها را میبینیم».
گفت: «انشاالله هفته دیگر با پدرش میآییم و به شکرانه این موهبت الهی، گوسفندی هم برای قربانی همراه میآوریم».
هفته بعد که آمدند، گوسفندی را ذبح کردند و خیلی اظهار محبت و سپاسگزاری کردند. بچه را که دیدم او را بغل کردم و بوسیدم.
خدا را صد هزار مرتبه سپاس!
#کرامات_حضرت_مهدی_عج
#بنیاد_مهدویت_شاهرود
──────⊹⊱✫⊰⊹──────
@mawa_shahrood
@seshanbehay_mahdavi
حکمت ۲۰۹، خبر از ظهور حضرت مهدی(عج)
دنیا پس از سرکشی، به ما روی میکند، چونان شتر ماده بدخو که به بچه خود مهربان گردد.
سپس این آیه را خواند: و اراده کردیم که بر مستضعفین زمین منت گذارده، آنان را امامان و وارثان حکومت ها گردانیم.
#نهج_البلاغه_و_مهدویت
#بنیاد_مهدویت_شاهرود
──────⊹⊱✫⊰⊹──────
@mawa_shahrood
@seshanbehay_mahdavi
Dua-Al-Ahd.mp3
8.25M
.♥السلام علیک یا ابا صالح المهدے
❣#قرار_عاشقی❣
🍃أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🍃
#دعا_عهد
──────⊹⊱✫⊰⊹─────
@seshanbehay_mahdavi
🍃🌺🍃
«این رو بدون که خدا برایتو
خیر میخواد بیشتر از خـیری
که تــو بـرای خودت میخوای.»
🍃🌺🍃
#انگیزشی
#بنیاد_مهدویت_شاهرود
──────⊹⊱✫⊰⊹──────
@mawa_shahrood
@seshanbehay_mahdavi
🍃🌸امام حسین (ع) :لا أفلح قوم إشتروا مرضاه المخلوق بسخط الخالق
کسانی که رضایت مخلوق را به بهای غضب خالق بخرند، رستگار نخواهند شد.
مقتل خوارزمی ، ج ۱، ص ۲۳۹
──────⊹⊱✫⊰⊹──────
@mawa_shahrood
@seshanbehay_mahdavi
🍃🌸شفای بیمار سرطانی
بیماری من از یک سرماخوردگی ساده آغاز شد؛ کمتر از ۲۵ روز، به اندازهای حالم رو به وخامت گذشت که در بیمارستان شهید سید مصطفی خمینی بستری شدم. نمیتوانستم خوراکی بخورم و پزشکان مرا به وسیله سرم و دارو زنده نگه داشته بودند.
روزی یکی از بستگان به عیادت هم آمد هنگامی که رفت، در برابر دیدگان من سید بزرگواری وارد اتاق شد. اتاق ما سه تخت داشت. آقا روبروی تخت من ایستاد و فرمود: «چرا خوابیدهای؟»
گفتم: «بیمار هستم. پیش از این بیمار نبودهام. چند روزی است که اینطور شدهام». آقا فرمود: «فردا بیا جمکران!»
صبح، هنگامی که پزشک برای معاینه آمد، گفتم: «نمیخواهم معاینهام کنید!»
گفت: «مسئولیت دارد».
گفتم: «خودم به عهده میگیرم، اگر بمیرم خودم پاسخگو خواهم بود ولی من درمان شدهام. امام زمان مرا شفا دادهاند».
دکتر پوزخندی زد و با شوخی گفت: «امام زمان (عج) که در چاه است!»
پرستار تا خواست سرم مرا وصل کند، مانع شدم. هنگامی که خانوادهام به دیدنم آمدند، گفتم: «مرا حمام ببرید تا آماده رفتن به مسجد جمکران شوم!»
قربانیای فراهم کردم و بیدرنگ به مسجد مشرف شدم. در بین راه پی در پی بر سرم میزدم و آقا امام زمان(عج) را صدا زده و از عنایت آن حضرت به این حقیر سپاسگزاری میکردم.
با اینکه مدتی بود در دستگاه گوارش احساس ناراحتی میکردم؛ گویی تکه سنگی در شکمم قرار داشت که میل به غذا خوردن را در من میکشت؛ اما پس از آن دیدار روحانی، اشتهایم کم و بیش برگشت و انگار آن سنگ کاملاً از بین رفته بود. البته هنوز هم غذا خوردن برایم اندکی دشوار است که امیدوارم دوباره امام زمان(عج) شفایم دهد (انشاالله).
#کرامات_حضرت_مهدی_عج
#بنیاد_مهدویت_شاهرود
──────⊹⊱✫⊰⊹──────
@mawa_shahrood
@seshanbehay_mahdavi
هدایت شده از سه شَنْبـِه هٰای مَــهــدَوے
Ali-Fani-Elahi-Azumal-Bala-320.mp3
9.08M
.♥السلام علیک یا ابا صالح المهدے
❣#قرار_عاشقی❣
🍃أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🍃
#دعا_فرج
──────⊹⊱✫⊰⊹─────
@seshanbehay_mahdavi
از سربگیر راه بپایان رسیده را😊
#انگیزشی
#بنیاد_مهدویت_شاهرود
──────⊹⊱✫⊰⊹──────
@mawa_shahrood
@seshanbehay_mahdavi
8.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام که داشته باشی، زمین و آسمان در
اختیار توست.
#انتظار_فرج
#پادکست_مهدویت
#بنیاد_مهدویت_شاهرود
──────⊹⊱✫⊰⊹──────
@mawa_shahrood
@seshanbehay_mahdavi
🍃🌸شفای ملفوج و سفارش به دعای فرج
یکی از خدمه جمکران میگوید:
یک روز قبل از عاشورای حسینی در مسجد جمکران مشغول قدم زدن بودم. مسجد بسیار خلوت بود. ناگهان متوجه مردی شدم که بیاندازه هیجان زده بود و به هر یک از خدام که میرسید آنها را در آغوش میکشید و میبوسید. جلو رفتم تا ماجرا را جویا شوم؛ اما همین که به او رسیدم مرا نیز در آغوش کشید، بوسید و مانند ابر بهار اشک از گونههایش جاری شد.
هنگامی که ماجرا را از او جویا شدم گفت: « چندی پیش با یک خودرو تصادف کردم و فلج شدم. پاهایم از کار افتاد. هر شب به خدا و ائمه معصومین علیه السلام متوسل میشدم. امروز، همراه خانوادهام به مسجد آمدم. از ظهر به بعد حال خوشی داشتم؛ به آقا امام زمان (عج) متوسل شدم و از اعماق وجود از ایشان درخواست شفای عاجل کردم. نیم ساعت پیش، ناگهان متوجه شدم که مسجد، نوری عجیب و بوی خوشی دارد. به اطراف نگاه کردم و دیدم که مولا امیر مومنان، امام حسین قمر بنی هاشم و امام زمان(عج) در مسجد حضور دارند. با دیدن آنها دست و پای خود را گم کردم و نمیدانستم چه کنم؟! در این هنگام امام زمان به من نگاه کردند و همان لحظه، لطف ایشان شامل حالم شد و به من فرمودند: «شما خوب شدید! بروید و به دیگران بگویید که برای فرج من دعا کنند که انشاالله ظهور نزدیک است. بعد ادامه دادند: امشب عزاداری خوب و مفصلی در اینجا برپا میشود که ما حضور داریم».
خادم میگوید: «مرد شفا گرفته یک انگشتری طلا به دفتر داد و با خوشحالی از اینجا رفت. مسجد خلوت بود. آخر شب، هیئتی از تبریز به جمکران آمد و به عزاداری و نوحه خوانی پرداختند. مجلس بسیار باحال و سوزناکی بود. من همان لحظه به یاد حرف آن مرد افتادم».
#کرامات_حضرت_مهدی_عج
#بنیاد_مهدویت_شاهرود
──────⊹⊱✫⊰⊹──────
@mawa_shahrood
@seshanbehay_mahdavi