eitaa logo
ستاد امربه‌ معروف‌ شهرستان‌ بابلسر
354 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
38 فایل
💎 ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان بابلسر 🌱 احیای واجب فراموش شده 💥 مطالبه گری و گره گشایی 💥 دریافت گزارشات و مستندات مردمی 💥 پیگیری تخلفات ادارات و اصناف تا حصول نتیجه قانونی 🆔 @amrbemaruf_bbs 01135332465 ‏‪‏ ☎ 📲 09927304406
مشاهده در ایتا
دانلود
ستاد امربه‌ معروف‌ شهرستان‌ بابلسر
فراخوان خاطرات و تجربیات از تذکر لسانی 💠 دوستان عزیز میتونید اگر خاطرات یا تجربیاتی در خصوص تذکرلسا
بسم الله الرحمن الرحیم 🌻خاطره نهی از منکر 💦 چند روز پیش رفته بودم فتو دانشجوی شهرمون بابلسر. همون طور که میدونین، فتودانشجو یه طبقه جدا برای کارهای کامپیوتری داره.من این قسمت کار داشتم و رفتم طبقه بالا. تقریبا شلوغ و پرجمعیت بود. پشت میز کامپیوتر نشسته و مشغول کار خودم شدم که دیدم یه دختر خانمی اومد. مقنعه داشت و مقنعه اش هم از سرش افتاده بود. نمی دونستم چه عکس العملی نشون بدم. 💥معمولا جاهای سربسته و پرجمعیت تا موقعی که کارم توی اون محوطه تموم نشده باشه، نهی از منکر نمی کنم. حرفم رو میذارم برای موقعی که کارم تموم شده و میخوام برگردم. از این روش استفاده می کنم تا دعوا و بحثی پیش نیاد اما خب اون روز شرایط فرق میکرد. یک مقدار از کارم رو که انجام دادم بلند شدم و خواستم یکی از خانمهایی که مسئول انجام کارها بود رو صدا بزنم تا بیاد و کارم رو انجام بده. تو همین فاصله من و این دختر خانم کشف حجاب کرده، چشم تو چشم شدیم. تقریبا نزدیک منم ایستاده بود. دلو زدم به دریا، ترس رو کنار گذاشتم و گفتم: خانم مقنعه تون افتاده؛ سرتون کنین. دیدم خدا رو شکر بدون هیچ مقاومتی و خیلی راحت مقنعه شو سرش کرد. خوشحال شدم که دعوایی راه نیفتاد. ⚡️اون خانم رو صدا زدم تا بیاد و کارمو انجام بده.تا اون خانم بیاد، فرصت رو مناسب دیدم و از داخل کیفم چند تا برگه ای که از قبل برای بی حجابها آماده کردم بودم رو بیرون آووردم و مرتبشون کردم و گرفتم سمت اون خانم کشف حجاب کرده (که حالا مقنعه شو سرش کرده بود) و گفتم نیت کنید و یکیشو بردارین. یکی از برگه ها رو برداشت و شروع کرد به خوندنش. خوندنش که تموم شد از جاش بلند شد و مقنعه شو بیشتر کشید بالا تا موهاش کمتر مشخص باشه. خیلی خوشحال شدم از این کار و احساس رضایت خیلی خوبی بهم دست داد. ان شاءلله که خدا هم قبول کنه. 🌸ارسالی ر.ی از شهرستان بابلسر🌸 . @setadeehyababolsar
✳️ خاطره امر به معروف و نهی از منکر 🔻مرداد۱۴۰۱🔻 🔶 داشتیم از مسیر بازار رد می‌شدیم. دیدیم توی مغازه، یکی از این خانم ها با موهای رنگ کرده و شالش رو گردنش. اولش فکر کردیم یکی از مشتریهای مغازه است. یه مقدار صبر کردیم از توی مغازه بیرون بیاد. دیدیم نیومد! ما رفتیم توی مغازه متوجه شدیم که این خانم یکی از فروشنده‌هاست. 🙄 🔷دیدیم دور و برش شلوغه و مشتری‌ها ازش سوال می‌پرسند و توی این لحظه شرایطش نیست که بهش تذکر بدیم. خودمون رو مشغول لباسا کردیم، تا این که یکی از آنها صداشون کرد برای اینکه حساب یکی از مشتری ها رو انجام بده. دیدیم فقط دو نفر که می‌خواستند حساب خریدشون را انجام بدهند کنارش هستند و الان فرصت خوبیه. گفتیم از اینکه دیدیم با مشتری هاتون خیلی خوب برخورد می‌کنید و جواب سوالات‌شون رو خوب میدین تشکر می‌کنیم. یه لبخندی زد و خودش متوجه منظور ما شد و شالش رو گذاشت خدا را شکر. بعد ما هم تشکر کردیم و از مغازه خارج شدیم. . @setadeehyababolsar
💠 خاطره امر به معروف و نهی از منکر 🔻شهریور ۱۴۰۱🔻 سوار تاکسی بودم، حدود ۲۰۰ متر مانده بود به مقصد برسم دیدم دو تا دختر خانم دارند می‌روند، یکی شالش روی گردنش انداخته. پیاده شدم و کنار درخت پیاده‌رو ایستادم، یک لحظه سرم را کج کردم که ببینم رسیده، یک لحظه دختر مرا دید ، یه دفعه جا خورد و خودش رو درست کرد. دیدم خودش درست کرده چیزی بهش نگفتم. دیدم پنجاه متر رفته جلو، دوباره انداخت. سریع خودم بهش رساندم،با قاطعیت گفتم شالتون را بگذارید. سرش گذاشت. دیگر از سرش نیانداخت. @setadeehyababolsar