نام کتاب:ابودردا
قیمت با احترام،9هزار تومان
چند جمله از کتاب:سراغ حسین علمداری رفتم. او با دیدن من بهطرف میزش رفت و از داخل کشوی میز، یک پاکت بیرون آورد و همان طور که بهسمت من میآمد، گفت: «تعدادی عکس از سپاه خرمآباد برای ما فرستادن.» بعد پاکت عکسها را به من داد. نگاهم که به عکسها افتاد، انگار یک ظرف آب سرد روی سرم خالی شده بود. نمیتوانستم باور کنم. با تعجب گفتم...
متن پشت جلد: ترکش، از پنجره طرف ما، وارد ماشین شد و از بالای سر ما گذشت. بله ترکش از بالای سر ما عبور کرد و به سر حمید فتاح اصابت کرد و در دم او را شهید کرد. خون از سر او فواره میزد و روی سر و صورت من میریخت و من گرمی آن را حس میکردم و بوی آشنای خون تازه مشامم را میآزرد. شهادت حمید باعث شد تا فشار پای او روی گاز ماشین بیشتر شود و به سرعت هرچه تمامتر به جلو برود. من با یک دست فرمان ماشین را گرفته بودم و با دست دیگر سعی میکردم پای حمید را از روی گاز بردارم ولی پستی و بلندیهای جاده اجازه کار را به من نمیداد. بالاخره ماشین با همان سرعت زیاد اینقدر بالا و پایین رفت تا بین یک کانال بزرگ میان زمین و هوا گیر کرد و ایستاد. تمام بدنم کوفته شده بود. به برادر ارتشی گفتم: زود از ماشین خارج شو و خودم هم بلافاصله از ماشین به داخل کانال پریدم.
#کتاب
#انتشارات_ستارگان_درخشان
#شهدا_دفاع مقدس
#عشق
#مذهبی
@setaregaannderakhshan